صلح و سلوک معنوی خوشنویسان ایرانی

 

اینجا را کلید کنید

مرکز اسناد فرهنگی آسیا برگزار می کند:

صلح و سلوک معنوی خوشنویسان ایرانی

سخنران:

دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی

زمان: یکشنبه 14 بهمن 97

ساعت: 13 الی 15

سالن اندیشه

به زودی منتشر خواهد شد: العالم‌الاسلامی بین اسس‌الوحده و عوامل‌الفرقه

 

العالم‌ الاسلامی بین اسس‌ الوحده و عوامل‌ الفرقه / کامیار صداقت‌ ثمر‌حسینی؛ المترجم رحیم حمداوی، تهران : المشرق للثقافه والنشر: مرکز اسناد فرهنگی آسیا: معهد العلوم الانسانیه و الدراسات الثقافیه‏‫.  

 

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5351570

 

به زودی : انتشار دو مجلد کتاب

به زودی منتشر می‌شود: ما سلام از روضه شیر خدا آورده‌ایم ... 

 http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5302621

کتاب در اصل مقدمه‌ای است از مجموعه‌ای در سه مجلد درباره عتبات عالیات و عراق  که ان شاء الله به سرانجام برسد. 

به زودی منتشر می‌شود: نورستان به ضمیمه رساله ثقاة الرواة مرحوم آیت‌الله علامه سید هبة الدین حسینی شهرستانی

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5135072

آخرین مطالب کانال

جشنواره تابستانی فروش مقالات isi و isc و پایان نامه   https://eitaa.com/ksedaghat/442

https://eitaa.com/ksedaghat/441

گلدسته مفردات JPG - نسخه نایاب در خوشنویسی    https://eitaa.com/ksedaghat/440

درباره کتاب تاریخچه مزار شاه اولیاء حضرت امام علی علیه السلام در بلخ افغانستان

https://eitaa.com/ksedaghat/428

دانلود کتاب PDF تاریخچه مزار شاه اولیاء علیه السلام   https://eitaa.com/ksedaghat/434

دانلود کتاب گفتگونامه PDF - لکنهو 1316 قمری  https://eitaa.com/ksedaghat/424

شماره جدید الحجاز PDF منتشر شد   https://eitaa.com/ksedaghat/418

دانلود کتاب PDF دومین نشست صلح کلید امنیت حهان ... آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای قدس سره

https://eitaa.com/ksedaghat/415

 

به‌پاس سخنرانی ارزشمند استاد دانشمند جناب آقای دکتر مهدی گلشنی (زید عزّه) در اصلاح آموزش عالی کشور

به‌پاس سخنرانی ارزشمند استاد دانشمند جناب آقای دکتر مهدی گلشنی (زید عزّه)

در اصلاح آموزش عالی کشور

 

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 

  دریافت متن یادداشت به صورت PDF

زمانی گمان می‌رفت برنامه کنترل جمعیت در ایران، برنامه‌ای ابدی و در مسیر پیشرفت ایران است و با چنین تصوری بیش از دو دهه، امکانات کشور در مسیر عقیم ساختن جامعه بسیج شدند که آمار تکان دهنده‌ای هم دارد. مرحوم علّامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (متوفی 1416ق) با نگارش کتاب «رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین» به نقل از دکتر حاج عباسعلی امیدی (پاتولوژیست معروف) و رئیس وقت بانک خون استان خراسان، اشاره به فضایی در اوایل دهه 1370 شمسی دارد که منتقدان این سیاست را در سمینارها و نشست‌ها راه نمی‌دادند تا آراء طبی خود را بازگو کنند.[1] امروزه معایب برنامه پیشین و درستی سخن منتقدان آن نظیر استاد دکتر ناصر سیم فروش (چهره‌ ماندگار پزشکی کشور) [2] مشخص شده است. بی‌تردید فضای مبتذل مقاله سازی در کشور و معیارهای تصنعی رشد علمی در کشور نیز تا ابد نمی‌تواند چنین باشد. زمانی فرا خواهد رسید که همگان بر مبارزه قاطعانه با مقاله سازی در دانشگاه‌ها، تغییر معیارهای ارزیابی رشد علمی کشور و بازگشت به دیدگاه‌های استادان بزرگی چون دکتر مهدی گلشنی، دکتر سیّد جعفر شهیدی، دکتر مجتبی مینوی، دکتر فرامرز رفیع پور، دکتر توفیق سبحانی و بسیاری دیگر به منظور اصلاح آموزش عالی کشور متفق خواهند شد؛ اگرچه امروز نیز بسیار دیر است.

وجود معضل صدها هزار برگه تبلیغ فروش مقاله، کتاب و پایان‌نامه‌هایی که همه‌روزه در شهر تهران و در جنب قدیمی‌ترین دانشگاه کشور بازارگرمی می‌کنند، ضرورت چنین اقدامی را برای هر ایرانی دردمند بیش‌ازپیش آشکار می‌کند. آیا بازار عظیم فروش مقالات و پایان‌نامه‌ها مصرفی غیر از فضای نظام آموزش عالی کشور دارد؟

شاید این پرسش برای عده‌ای مطرح شود که چرا دانشمند وارسته‌ای چون استاد فقید دکتر سیّد جعفر شهیدی - باوجودی که می‌دانست، علیرغم انتقادهایش، «مدرک بازی»[3] با قوّت هرچه بیشتر ادامه خواهد یافت - باز هم فریاد برمی‌آورد که: ای مسلمانان! این رسم و راه کسب دانش نیست؟! اگر استاد دکتر مهدی گلشنی چنین می‌کند، پاسخ را باید در سنّت حسنه‌ای دید که در کتاب «منیة المرید» شهید ثانی و امثال آن ستایش‌شده است. شهید ثانی، بحثی در باب ضرورت شهامتِ آموزگار در بیان حق دارد و معتقد است که از علل انحطاط فرهنگی و علمی یک جامعه، آن است که معلمان و استادان در بیان حق کوتاهی کنند و بدتر آنکه خود به تقویت رویه‌های غلط و نادرست بپردازند. شهید ثانی سخن نغز دانشمندی را می‌ستاید که می‌گفت: «انزوا و خانه‌نشینی، فرد را پاکیزه از منکرات اجتماعی نمی‌کند» زیرا آنان با خانه‌نشینی خود، دعوت به خیر و فضیلت و خوبی‌ها را به کناری نهادند و این خود یکی از عوامل تباهی هر جامعه‌ای است.[4]

بخشی از مشکل از دوران رژیم پهلوی آغاز شد و با درگذشت بسیاری از استادان سرشناس، تبعات آن در دو - سه دهه اخیر ملموس گشت و آن قرار گرفتن آموزش علم در ایران در ذیل نظام اداری کشور بود که همچنان ادامه دارد. هدف اولیه آن بود که مردم از سویی به تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های تازه تأسیس و از سوی دیگر به کار در ادارات دولتی ترغیب شوند؛ این امر اگرچه نیازی مقطعی بود، امّا به‌تدریج آنهم به برنامه‌ای ابدی برای آموزش عالی کشور مبدل شد. استاد دکتر فرامرز رفیع پور در کتاب‌های «موانع رشد علمی در ایران» و «دریغ است ایران که ویران شود» نشان می‌دهد، این روند در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران تشدید شد و به‌جایی رسید که مدرک تحصیلی، نه نشانه توانمندی برای حل مسئله، بلکه در درجه اوّل به ابزاری برای ارتقاء جایگاه شغلی افراد مبدل شد و با تصویب «قانون نظام هماهنگ پرداخت‌ها» تشدید گردید.[5] به اعتقاد دکتر فرامرز رفیع پور اگر مقابل این توسعه سطحی گرفته نشود، از یک‌سو دانشگاه به «کارخانه تولید افراد ناراضی» تبدیل می‌شود و از سوی دیگر شاهد ریشه‌کنی یا حداقل تخریب بنیان‌های تفکر در ایران خواهیم بود که درنتیجه آن قدرت تفکر حکومت تنزّل می‌یابد.[6]

در گذشته، استاد دکتر سیّد جعفر شهیدی و استاد دکتر مجتبی مینوی (متوفی 1355 ه.ش) درباره این معضل بزرگ اعلام خطر کرده بودند.[7] استاد شهیدی به یاد می‌آورد که مرحوم مینوی در جلسه چهلم یا هفته مرحوم فَرزان، این سؤال را مطرح کرد که چرا دیگر امثال فرزان‌ها (که با آن مراتب فضل و دانش، هیچ ورقه مدرکی، حتی دیپلم نداشت) تربیت نمی‌شوند؟ پاسخ او روشن بود: «چون میزان شناخت علم، یک ورقة کاغذ مربعی است که زیرش نوشته می‌شود: «این درجه به او اعطا می‌شود تا از مزایای قانونی آن بهره‌مند گردد.» و این مزایای قانونی وقتی آمد، دیگر نمی‌گذارد که مزایای علمی درست بشود.» مرحوم استاد شهیدی بر روی همین موضوع دست می‌گذارد. به باورِ او تا رابطة میان درجه علمی با مزایای قانونی اصلاح نشود، (اصلاحِ قانون) نیّت‌ها از تحصیل علم، تصحیح نخواهد شد؛ بنابراین پیشنهاد می‌‌کند که تحقیقات نباید«تابع نظام اداری» باشند. ممکن است صدها نفر وارد مقطع دکتری نشوند؛ خب! نشوند اما آن دو نفری که فقط برای یادگیری آمده‌اند، به‌تنهایی خلأ 200 نفر دیگر را پر می‌کنند.[8] مرحوم استاد شهیدی می‌نویسد: «با اطمینان خاطر می‌گویم برنامه‌های آموزشی ما که صرفاً تقلیدی از مغرب زمین است با سنّت و تربیت ما سازش ندارد و هیچ‌گاه نتیجه علمی مطلوب را نخواهد داد.»[9] اینجا باید از خود پرسید که چرا استاد مینوی التماس می‌کرد، که از تبدیل دانشگاه به دکان حذر کنید، و تازه او این بازار وسیع خریدوفروش مقاله ISI (؟) و پایان‌نامه و رساله دکتری را ندیده بود:

«بیش‌ از‌ بیست سال است بنده التماس‌ می‌کنم تحصیل دانش را در این مملکت نجات‌ دهید‌ و این‌ عبارت «از مزایای قانونی آن استفاده‌ نماید» و آثار مترتبه بر آن را از میان‌ ببرید؛‌ مانند رابعة عدویه که می‌خواست آتش در نعمت‌ فردوس زند و آب بر آتش‌ دوزخ‌ بریزد‌ تا مردمان خدای را نه از ترس جهنم و نه از طمع بهشت‌ بپرستند؛ بلکه خدای‌ را‌ برای محبوبی او بپرستند. بیایید آتش در این دیپلم‌ها بزنید و قوانینی را‌ که‌ حقوقی‌ به ازای آن‌ها قائل شده است به دریا افکنید تا مردمِ مملکت جز برای آموختن‌ به‌‌ دانشگاه‌ها‌ نروند و علم را فقط برای علم بیاموزند و آنچه را که فعلاً به‌ پشتیبانی‌ تصدیق رسمی‌ ادعای دانستن آن را می‌کنند، واقعاً بدانند یا دعوی نکنند. ...»[10]

اما مسئلة مهم‌تری نیز مطرح است و آن اینکه در تدوین آیین‌نامه‌های دانشگاهی، جنبه‌های مهمی از میراث ایرانی - اسلامی، خصوصاً خطوط کلی اخلاق و آداب تعلیم و تعلّم نادیده گرفته شد. دیگر خبری از کتاب‌های «اخلاق ناصری» و «آداب المتعلمین» خواجه‌نصیرالدین طوسی (متوفی 672 قمری) و «منیة ‌المرید ...» شهید ثانی (‏متوفی ۹۶۵ه.ق) و «المحجة البيضاء ...» علّامه فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱ق) و ده‌ها کتاب و سند ماندگار دیگر از آداب تعلیم اسلامی نبود و نتیجه‌اش آن شد که به‌راحتی این امکان برای رؤسای دانشگاه‌ها فراهم شد که به‌دلخواه خود برجسته‌ترین استادان کشور همانند استاد دکتر مهدی گلشنی را با استناد به قانون - و در شرایطی که امکان عدم استفاده از آن نیز موجود بود - به‌اجبار بازنشسته کنند. آموزش علم نباید از اخلاق تهی شود؛ مگر می‌توان خواجه‌نصیرالدین طوسی را بدون اصول فرهنگی و اخلاقی او و نگاهی که به آموزش و ادب تعلیم و تعلم و مجالس علم و علماء دارد، شناخت؟ همو که در بحث رعایت حقوق والدین، استادان و مربیان را به منزلة پدران دانسته است و در وجوب رعایت حرمت ایشان سخن‌ها دارد و نیکی به ایشان را «تالی صحت عقیدت» می‌داند.

بازنشستگی اجباری استاد گران‌قدر دکتر مهدی گلشنی که متعاقب سخنرانی ارزشمند ایشان در بهمن 1396 شمسی صورت پذیرفت، بار دیگر توجه جامعه علمی ایران را به‌ضرورت احیای اخلاق و آداب علمی در جامعه برانگیخت. معظم له بر ضرورت توجه به نیازهای واقعی کشور تأکید کرد و از احساس حقارت و غفلتی که در خصوص هویت ملی و دینی در محیط‌های دانشگاهی ملموس شده است، انتقاد کرد و تصریح کرد که چاپ مقاله در مجلات خارجی یا داخلی به‌خودی‌خود افتخاری محسوب نمی‌شود، بلکه باید به نتیجه عملی پژوهشی که مقاله از آن اخذشده است توجه کرد. «شرط مقاله دکانی است که آمریکایی‌ها به دست عواملشان در ایران بازکرده‌اند؛ اما خودشان هم این کار را در امریکا نمی‌کنند»

در اینجا پیشنهاد می‌شود که مقاله استاد دکتر توفیق سبحانی با عنوان «کدام شفیعی کدکنی؟» مطالعه شود که از رواج سطحی‌نگری تأسف‌باری که دامن‌گیر دانشگاه‌های کشور شده است، سخت انتقاد می‌کند. شرح اصطلاح «دانشجوي حرفه‌ای» در آن مقاله که ناظر به وضعیت تأسف‌بار پایان‌نامه‌‌های دانشگاهی است، واقعیات و حقایق مهمی را از وضعیت موجود در آموزش عالی کشور عرضه می‌کند که سخت خواندنی است.[11] در چنین حال و هوایی دیگر خبری از آن دغدغه‌های اصیل بزرگان جهان اسلام، چون راغب اصفهانی (در الذریعه) و ابو حامد غزالی (در احیاءالعلوم) و دیگران نیست که سخن‌ها در باب ارکان تعلیم و تعلم و راه و رسم آن داشته‌اند. هم شهید ثانی و هم راغب اصفهانی هر دو تأکید دارند که نباید آموزش علوم از هدف متعالی خود خارج شود و به دکانی برای کسب درآمد مبدل شود و هر دوی آنان، طالبان علم را به تأسی از حضرت رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله) سفارش می‌کنند که به‌فرمان خدای متعال مفتخر بود: «قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى» (شوری:23)

چنانکه بیان شد، استادان ممتاز کشور در قبال وضعیت نگران‌کننده آموزش عالی در ایران هرگز سکوت نکرده‌اند و هشدارهای آنان سرمایه‌های ارزشمند نظام آموزش عالی کشورمان هستند. در اینجا فرصت بیان تمامی دیدگاه‌های انتقادی استادان دانشگاه در خصوص وضعیت نابهنجار کنونی میسور نیست و از باب مشتی نمونه خروار تنها به چند نمونه آن اکتفا شد. باید قدردان استاد دکتر مهدی گلشنی بود که بار دیگر این توجه را در میان دانشجویان فهیم و زبده دانشگاه صنعتی شریف و به‌صورت وسیع‌تری در دانشگاه‌های کشور زنده کرد. بازگشت به آداب و اخلاق تعلیم و تعلم، آرزوی همه بزرگان علمی دلسوز کشور بوده است و برخی از رؤسای دانشگاه‌ها به‌جای برخورد قهری و استفاده از ابزار بازنشستگی اجباری – که ان شاء الله با تدبیر مسئولان محترم وزارت علوم ابطال شود - باید زانوی ادب در مقابل دانشمندان پیشکسوت خود بزنند و نصایح پندها و تذکراتِ استادان برجسته کشور را شنوا باشند که شکستن ظرف اخلاق در محیط‌های علمی، به‌منزله تهی شدن دانشگاه‌ها از آداب اصیل تحصیل علم است که اثرات مخربی بر نسلهای آتی خواهد داشت.

نصیحت‌گوش‌کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را

 


[1]. سید محمدحسین حسینی طهرانی (1415 ه.ق) رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین. طهران، انتشارات حکمت، ص 132

.[2] همان، ص 76.

.[3] اصطلاح فوق از آن استاد مرحوم است.

[4] علاقه‌مندان این بحث را می‌توانند در ترجمه آن کتاب با مشخصات زیر دنبال کنند: شهید ثانی (1359ش) آداب تعلیم و تعلم در اسلام (ترجمه) سیّد محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

[5] رفیع پور، فرامرز (1393 ه.ش) دریغ است ایران که ویران شود، تهران (چاپ اوّل) شرکت سهامی انتشار، ص 177-178.

[6]. همان، ص 181.

[7] برای مطالعه دیدگاه استاد مینوی ببینید:

-         مینوی، مجتبی (آذر 1351 ه.ش) به دانشجویان پندپذیر، یغما، شماره 291.

-         مینوی، مجتبی (فروردین 1370 ه.ش) یادی از علامه سید محمد فرزان، کلک، شماره 13.

[8] شهیدی، سیّد جعفر (فروردین 1363 ه.ش) نشستی با اندیشمند فرزانه دکتر سید جعفر شهیدی، کیهان فرهنگی، شماره 1. ص 7 و 8. نیز ببینید: شهیدی، سید جعفر (1372 ه.ش) از دیروز تا امروز؛ مجموعه مقالات. تهران (چاپ اول) نشر قطره، ص 736 و 737 .

[9]. همان، ص 737.

[10] مینوی، مجتبی (فروردین 1370 ه.ش) یادی از علامه سید محمد فرزان، کلک، شماره 13، ص 247-249.

.[11] سبحانی، توفیق (آبان 1389 ه.ش) کدام شفیعی کدکنی؟ اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 56.

مقاله "ناریخ و تبار  "اندیشه وحدت اسلامی میان فریقین" در میان علمای معاصر امامیه

مقاله "ناریخ و تبار  "اندیشه وحدت اسلامی میان فریقین" در میان علمای معاصر امامیه منتشر شد.  

اینجا را کلید کنید.

 فصلنامه علمی پژوهشی «مطالعات تاریخ اسلام»، شماره 33 تابستان 1396  صفحه 101

http://journal.pte.ac.ir/article-1-192-fa.pdf

تأملاتی پیرامون تألیفات تقریبی و وحدت‌آفرین جهان اسلام - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

صحاب وحدت اسلامی و علمای تقریبی مذهب امامیّه، همواره از محققان بنام و خردمندان بزرگِ روزگارِ خود بوده‌اند که در صفِ مقدم مبارزه با وهابیّت و تکفیر و افراطی‌گری و مقابله با استعمار دولت‌های غربی قرار داشته‌اند.

یکی از گام‌های مهم تقریبی همه‌جانبه نگری و داشتن افق وسیعی در شناخت جهان و نظام‌های انسانی موجود در آن است.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی
عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 اصحاب وحدت اسلامی و علمای تقریبی مذهب امامیّه، همواره از محققان بنام و خردمندان بزرگِ روزگارِ خود بوده‌اند که در صفِ مقدم مبارزه با وهابیّت و تکفیر و افراطی‌گری و مقابله با استعمار دولت‌های غربی قرار داشته‌اند. جریان تقریب مذاهب اسلامی را نباید تنها در پاره‌ای از مباحث فقهی محدود کرد و نقش آنان را در مبارزه مشترک با غرب‌گرایی و مظاهر فرهنگِ مادی و حراست از نهاد خانواده؛ و نیز مجاهدت‌های آنان را در مبارزه با استعمار و اشغالگری رژیم غاصب صهیونیستی نادیده گرفت؛ بنابراین یکی از گام‌های مهم تقریبی همه‌جانبه نگری و داشتن افق وسیعی در شناخت جهان و نظام‌های انسانی موجود در آن است.

گام دیگر آنکه بدانیم تقریب مذاهب اسلامی در صف مقدم مبارزه با تکفیر و افراطی‌گری است. زمانی که «ابراهیم الجبهان» مجموعه مقالاتی را در تکفیر شیعه نگاشت، علمای بزرگ آن دوران، همچون: آیات عظام سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی، علّامه حاج میرزا خلیل کمره‌ای، حاج شیخ عبدالکریم زنجانی، حاج شیخ محمد صالح حائری (معروف به علّامه سمنانی) و حاج شیخ محمد خالصی و ... با نگارش تألیفاتی ذی‌قیمت، یکی از مهم‌ترین مجموعه منابع وحدت‌آفرین معاصر را به وجود آوردند؛ یعنی آنان، در عین دفاع از حریم مذهبِ امامیّه در برابر تهمت‌های ناروای شیوخ تکفیری، گرفتار نقشه‌های تفرقه‌آمیز دشمنان اسلام نشدند و از مسیر وحدت اسلامی خارج نشدند. همین موضوع در قبال نقد آثار تکفیری محب‌الدین الخطیب که امروزه از مراجع اصلی فتاوی شیوخ سعودی درباره شیعه امامیّه است، دیده می‌شود. در مقاله‌ای که ان شاء الله در آینده نزدیک منتشر خواهد شد، نشان داده‌ام که یکی از مهم‌ترین منابع تقریبی ما مجموعه تألیفاتی است که توسط علمای شیعه امامیّه در نقد نسبت‌های ناروا و بی مأخذ وهابیان نوشته شده است. آثار آنان اگرچه در فواصل زمانی مختلفی نوشته شده است ولی به جریان وحدت اسلامی عمق و معنایی عمیق‌ بخشید و ازاین‌رو اینکه بزرگان تقریب و وحدت اسلامی از شیعه و سنی می‌گویند مراد «تقریب است نه تذویب» [که در سخنرانی حضرت آیت‌الله سبحانی در دانشگاه یرموک کشور اردن هاشمی] بر آن تأکید شد، حقیقتی است که عملاً جاری و ساری بوده است.

دیگر گام مهم در مطالعات تقریبی آنکه: یکی از مهم‌ترین ویژگی تألیفات تقریبی و وحدت‌بخش، احاطة نویسندگان آن‌ها به منبع‌شناسی روزِ دنیای اسلام است که موجب گشایش افق دیدِ آنان می‌شود. از طریق توجه به بسامدهای منابع می‌توان جهت‌گیری‌های دوست و دشمن را تمییز داد و از میان دشمنان نیز دشمن مغرض را از دشمن نادان جدا ساخت. منبع‌شناسی همچنین قدرت وسیعی در استنادهای درست و به‌موقع از منابع گوناگون، به نویسنده می‌دهد و علاوه بر آن قدرت استدلال را افزایش می‌دهد. همچنین منبع‌شناسی تحلیلی می‌تواند محقق را در تشخیص اصالت متون و افشای تزویر مغرضان یاری کند؛ این شیوه را در آثار علّامه عبدالحسین امینی بسیار دیده‌ایم و مرحوم آیت‌الله کمره‌ای فصلی را با نام «کشف خیانت خیاطان شام و مصر در اسناد آسمانی و الهی» نوشته است که چگونه برخی از نویسندگان در نقل روایتی، بخشی از آن را بریده‌اند تا مطابق عقیده‌شان شود. معظم له چنین عملی را به بازی با عقربک قطب‌نمای کشتی و تاریک کردن خطوط نقشه‌ها تشبیه می‌کند که سرانجامی جز غرق کشتی ندارد.

توجه به نقاط مشترک میان فریقین دیگر گام مهم تقریب است. علمای تقریبی حدیث ثقلین را محور دعوت تقریبی خود قرار داده‌ و بر نقاط موردِ اتفاق مسلمین مانند عقیده مشترک فریقین به «خدای واحد»، «پیامبر واحد (ص)»، «کتاب واحد: قرآن کریم»، «قبله واحد» و .... تأکید کرده‌‌اند. در جامعه‌شناسی حوزه تضاد و وفاق، نقاط مشترک میان اعضای یک جامعه بسیار اهمیت دارد. هر نقطة اشتراکی میان مذاهب یک دین به مثابة رشته و رابطِ پیروان آن‌ها با یکدیگر است و از همین روست که اصحاب تفرقه می‌کوشند تا با کم کردن نقاط اشتراک، از نزدیک‌ شدن مسلمانان به یکدیگر جلوگیری کنند و بذر نفاق و تفرقه را چنان انگلی کشنده به جان مسلمانان می‌اندازند.

عالمان تقریبی به ما آموختند که احساسات را نباید بر عقل و دین حاکم کرد و اعصاب عمومی را بر ضد یکی از مذاهب اسلامی تهییج کرد؛ بلکه باید مستدل و مستند، معارف امامیّه را بدون حمله به معتقدات و مقدسات سایر مذاهب اسلامی عرضه کرد و جانب اخلاق اسلامی را نگاه داشت. همان کار بزرگی که مرحوم آیت‌الله علّامه محمدرضا مظفر (1322 – 1383 ه.ق) با تألیف کتاب ارزشمند «عقائد الامامیة» انجام داد و از سفارش‌های مؤکد آیت‌الله‌العظمی سیّد حسین بروجردی آن بود که «اگر می‌شنیدند کسانی با اعمال خود موجبات نفاق و تفرقه شده است، در هرکجا و هر مقامی که بودند مورد توبیخ ایشان قرار می‌گرفتند.» (نقل از کتابِ خاطرات داماد ایشان مرحوم آیت‌الله علوی بروجردی)

و باید که سوء‌نیت‌ها را از سوء تشخیص‌ها جدا کنیم و در کامل مبرد و کشف الغمه و مناقب شهرآشوب و برخی دیگر از منابع اسلامی (با الفاظ مختلف) از ابن عایشه نقل است که روزی حضرت امام حسن بن علی علیهما‌السلام در حال عبور از مسیری بود که مردی شامی به او رسید و چون حضرت را دید، مسحور وقار و جلال امام (علیه‌السلام) شد. نام حضرت (علیه‌السلام) را پرسید: امام (علیه‌السلام) فرمود: حسن بن علی بن ابیطالب (علیهم‌السلام) و مرد متأثر از تبلیغات دشمنان، زبان به بدی و زشتی گشود. امام علیه‌السلام خاموش بود تا سخن مرد به پایان رسید؛ آنگاه بشاش و خندان او را سلام داد و فرمود: ای مرد به گمانم عربی غریب هستی که درباره من به‌غلط افتاده‌ای؛ همانا که از ما طلب خشنودی کنی رضای تو جویم و اگر سؤال کنی ترا عطا فرمایم و اگر طلب راه راست کنی تو را هدایت کنم و اگر اسبی باید ترا سوار کنم و اگر گرسنه‌ای سیرت کنم و چنانکه برهنه‌ای بپوشانمت و اگر نیازمندی بی‌نیازت کنم و ... و ... و چنان باران رحمت امام باریدن گرفت که آن مرد به گریه افتاد و گفت: «الله یعلم حیث یجعل رسالته» پیش‌تر هیچ‌کس را از تو و پدر تو دشمن‌تر نداشتم و اکنون هیچ آفریده را از تو و پدرت در روی زمین دوست‌تر ندارم.

علمای در مبارزه با نسبت‌های ناروای مغرضانی همچون عبدالله علی القصیمی و یا ابراهیم الجبهان و یا محب الدین الخطیب و موسی جار الله، سوءنیت را از سوء شناخت و تشخیص جدا کردند و با شجاعت و قدرت علمی، سوءنیت آنان را بر همه مسلمانان آشکار کردند و درعین‌حال توجه داشتند که موضعِ تبلیغاتی مخالفان مغرض وحدت اسلامی خاصه وهابیان، موضع خاص آن‌هاست و ارتباطی با اکثریت اهل سنت ندارد، هرچند در مواقعی به دلیل تبلیغات اقلیت و سکوت اکثریت، اقلیت، نقشِ اکثریت را بازی می‌کند.

آنان در مقابل توهین‌ها و تندی‌های شیوخ وهابی و تکفیری صبورانه به روشنگری اذهان مسلمانان پرداختند و در دفاع از مذهب امامیّه متوسل به تکرار روش‌های ناروای وهابیان در توهین به مقدسات مسلمانان نشدند. علّامه میرزا خلیل کمره‌ای در خاطره‌ای از سفر حج خود (1367 ه.ق) می‌نویسد که در صُفّة مسجدالنبی نشسته و در حال تلاوت قرآن بود که ناگاه دیدند در وسط مسجد غوغایی به راه افتاد و فردی را کشان‌کشان آوردند و تازیانه زدند. معلوم شد ایرانی است و جرمش کشیدن سیگار است. در اینجا بحثی میان او و شیخی مصری در می‌گیرد. شیخ مصری که گمان نمی‌برد علّامه کمره‌ای ایرانی باشد، به معظم له گفت: آن مرد ایرانی است (بگذار او را بزنند) و افزود پنج سال پیش نیز مردی ایرانی وارد مکّه شد و کعبه را ملوّث کرد و گردن زده شد و من خود از شاهدان آن ماجرا بودم. میرزا خلیل گفت که تو شاهد زور و تزویر بودی و او را قسم داد که آیا خودت به چشم سر مشاهده کردی که او کعبه را ملوّث کرد؟ در ادامه علّامه کمره‌ای استدلال می‌کند که اولاً آیا عقلاً افسانه نقشه شیعیان برای ملوّث کردن کعبه می‌تواند حقیقت داشته باشد و ثانیاً آیا قی کردن (که قی نجس نیست) آن‌هم از روی غیر عمد، می‌تواند دلیلی بر قتل ضیوف بیت‌الله الحرام باشد؟ و ثالثاً حدیثِ (من احدث فی الکعبة یُقْتل و یضرب عنقه) مختص به تغوط عمدی است؛ و با استدلال او موضع شیخ مذکور آرام‌آرام معتدل شد و از باورهای نادرست رایج درباره شیعه کمی فاصله گرفت. در حقیقت، یکی از ویژگی‌های مهم تألیفات علمای تقریبی تلاش برای آشنایی عامّه مردم با وظایف مذهبی‌شان و آموختن شیوة سلوک اسلامی با سایر پیروان فرق مسلمین بود.

آیت‌الله علّامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(ره) (1315 - 1395 ه.ق) یکی از آن عالمان بزرگی است که از اندیشه وحدت اسلامی و تأسیس دارالتقریب قاهره حمایت کرد و در دو رساله خود با عناوین: «حول عقائد الامامیّه فی جواب الجبهان الکویتی» و «من حول عقائد الامامیّه الموسوم برجم الشیطان لمعة من انوار الطریقة لتشیع فی جواب الخطوط العریضة» ضمن شرح عقاید شیعه امامیّه از اندیشه وحدت اسلامی سرسختانه دفاع کرد و مسلمانان را از تعصب کور و توهین برحذر داشت و متوجه نقشه‌های استعمارگران در ایجاد تفرقه در جهان اسلام کرد. خاطرنشان می‌شود که معظم له از شاگردان آیات عظام: عبدالکریم حائری یزدی، عبدالنبی نوری، میرزا هاشم اشکوری، مسیح طالقانی بود و اجازه اجتهاد و روایت از آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، حاج سیّد ابوالحسن اصفهانی و حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی داشت. او در وصف اهمیّت وحدت اسلامی و اندیشه دارالتقریب که موردحمایت آیت‌الله‌العظمی سیّد حسین بروجردی بود، می‌نویسد:

«خداوند را سپاس که حقیقتاً امروزه اندیشه دارالتقریب، دعوت هر مسلمانی (شیعه و سنی) است که برای دین خود و مبادی و اصول آن، جویای عزّت است و هدف هر مصلح دانشمندی است که درصدد انتشار مبادی حق در فضایی آرام و منصفانه است ...»

نمونه‌ای دیگر از عالمان بزرگ امامیّه را که به موضوع تقریب و وحدت اسلامی توجه شایانی مبذول کرد، آیت‌الله علّامه میرزا خلیل کمره‌ای (ره) (1317 – 1405 ه.ق) فقیه، مفسر، حکیم معاصر شیعی بود. او از شاگردان آیات عظام: عبدالکریم حائری یزدی، ملّا محمد بیدهندی، سیّد احمد جاوه‌ای، میرزاعلی اکبر یزدی است. معظم له همدرس با مرحوم حضرت امام خمینی بود و از شاگردانش می‌توان به آیات علّامه سیّد مرتضی عسکری و سیّد محمود طالقانی و حاج شیخ مرتضی حائری اشاره کرد؛ و او به‌حق مؤسس کرسی درس تفسیر قرآن کریم در حوزه علمیّه قم است که در مسجد امام حسن عسکری (ره) برگزار می‌شد.

ابراهیم الجبهان در مقالات بی‌پایه و بنیان خود مدعی شده بود که «اختلاف میان امامیه و غلات تنها صوری است و نه جوهری» و این ادعای بی‌اساس که در آثار القصیمی و دیگران تکرار شده بود، منجر به نگارش کتاب «مبارزات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و ائمه شیعه معصومین علیهم‌السلام» از سوی آیت‌الله کمره‌ای شد که در آن کتاب، فصل‌به‌فصل و به صورتی مستند، به مبارزات پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم‌السلام اشاره کرد او در مقدمه دوّم خود بر آن کتاب می‌نویسد:

«در این دوران تیره وحشت زاد بزرگ‌ترین مصیبت ما این است که از خطرهایی که ما را فراگرفته تغافل نموده و خود را به کوری زده و هر یک، دیگری را تکفیر می‌کنیم و اختلافات مجتهدین را در مسائل فرعی به‌منزله اختلاف در دین می‌دانیم. مثلاً اگر یکی از برادران هم‌کیش، نمازگزاری را ببیند که بر خاک سجده می‌کند دادوفریاد می‌کشد، بااینکه ازنظر شیعه امامیه سجده به زمین و آنچه از زمین می‌روید غیر از مأکول و ملبوس صحیح است و اما بر آن دو صحیح نیست، چون‌که خوراک و پوشاک است که معبود اهل دنیاست. متأسفانه دولت‌های استعمارگر این تفرقه‌ها را تشدید کرده، دامنة این اختلافات را به مراحل وسیع‌تری کشانده و این شکاف‌ها را توسعه بیشتری داده است و فوق‌العاده در دعوت‌های سوء خود مبالغه نموده تا جائیکه هر تهمت ناروایی را برادران ساده‌لوح ما به ما نسبت داده‌اند و هرگونه تهمت و بهتانی را برای ما تجویز نموده‌اند. مثل عبدالله علی القصیمی که کتاب «الصراع بین الاسلام و الوثنیه» را چنان نوشته است که این کتاب شیخ «ابوالسمح» پیش‌نماز حرم را در مکه اغفال کرده و در تقریظی که بر کتاب مزبور نوشته می‌گوید:

لَقَْد کُنّا نَعَدُّ الرَّفْضَ جُرماً
فَبَیَّنَ کُفْرَهُ هذا الصَّراع

یعنی ما از پیش رافضی بودن را تنها جرم و گناه می‌شمردیم، اکنون این کتاب «الصراع ...» کفر شیعیان را روشن ساخت.»

افرادی چون علّامه کمره‌ای به‌خوبی متوجه این نکته شده بودند که دست استعمار در پشت چنین تألیفاتی نهفته است و با هوشمندی تمام، اهل سنت را از شیوخ تکفیری جدا کردند و موضوع را به نزاع شیعه و سنی مبدل نکردند و به بیان او

«دور نیست که از طرف دست استعمار یا اسرائیل و عمل قاعده جدایی بینداز و حکومت کن، برای آنان [امثال قصیمی، حفناوی، محب الدین الخطیب و ابراهیم الجبهان] مزدی تعیین شود.»

و باز در مواجهه با وهابیّت و به‌ویژه تألیفاتِ ابراهیم الجبهان، یکی دیگر از بزرگان معاصر آسمان فقاهت و تقوی شیعه امامیّه، یعنی آیت‌الله علّامه حاج شیخ عبدالكريم بن محمدرضا زنجانی نجفی (ره) (1304- 1388ه.ق) کوشش‌های وسیعی را در مبارزه با تکفیر و افراطی‌گری به عمل آورد. او یکی از بزرگان دعوت وحدت اسلامی در دوران معاصر است و در مقام علمی معظم له همین بس که مرجعیتش به تأیید اساتیدش سيّد محمدکاظم طباطبایي يزدي و سيّد محمّد فیروزآبادی يزدي و نیز سیّد ابوالحسن اصفهانی رسیده است. توضیح آنکه آیت‌الله سیّد محمّدکاظم طباطبایی یزدی (در سال 1336 ق) و بعدها آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی ارجاع به احتیاط به ایشان کردند و آیت‌الله سیّد محمّد فیروزآبادی در دوران بیماری‌اش که منجر به وفاتش شد، به سال 1345 ق، معظم له را به‌عنوان مرجع تعیین کرد. (زنجانی، 1375: 4 - 5)

او پاسخی محکم به کتاب الجبهان داد و آنگاه‌که مرحوم آیت‌الله عبدالکریم زنجانی در نامه‌ای به شیخ عبدالله سالم الصباح امیر کویت که به شهر نجف اشرف آمده بود، چنین نوشت:

«... شاید به خاطر آورید چندی پیش در محضر شما با ما در روضة حیدریه نجف اشرف قرآنی را به خط شریف امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام امام شیعیان در گنجینه کتب آن حضرت مشاهده فرمودید و مخصوصاً دریافتید که آن قرآن حرف‌به‌حرف با قرآن شریفی که بین عموم مسلمانان متداول است مطابق است، اکنون نظر شما را به نوشته جبهان کویتی در شماره 5 مجله رایت اسلام منتشره ریاض پایتخت کشور سعودی جلب می‌نماید که نامبرده سخت به قرآن شریف و ائمه شیعهعلیهم‌السلام تاخته است؛ بی‌شک او از اهریمن الهام گرفته دشمن اسلام و از معاندین کویت است.

مقاله او عموم مسلمین را ناراحت ساخته تا جایی که سیلی از نام‌ها و تلگراف‌های اعتراضیه از مسلمانان اطراف جهان به‌سوی ما سرازیر گردیده است، شایسته است که والاحضرت به این قضیة فتنه‌انگیز و تفرقه‌انداز بین مسلمین توجه و اهتمام خاص مبذول فرموده، ما را از چگونگی اقدامات شدیدی که درباره مجرم ابراهیم جبهان معمول داشته‌اید مطلع فرمایند. (ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم) والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. 15/5/1380ه.ق امضاء عبدالکریم زنجانی.»

امیر کویت پس‌ازآنکه در حرم مبارک نجف اشرف، نسخه قرآن مذکور را قرائت می‌کند، متوجه می‌شود که قرآن شیعیان کاملاً مطابقت با قرآنی دارد که در نزد مسلمین متداول است و در اثر آن مجلس بر اکرام و احترام شیعیان در کویت افزود و به آن‌ها آزادی در شعائر دینی ازجمله پخش اذان شیعه را بالای مأذنه با بلندگو داد. امیر کویت در پاسخ آیت‌الله زنجانی (ره) نوشت که «عمل این دیوانه گمراه مفسده‌جو [ابراهیم الجبهان] ما را سخت ناراحت ساخت. کاملاً میدانید و تأکید می‌کنیم که ما در احترام و تقدیس و رعایت حق اهل‌البیت با شما احساسات مشترکی داریم و لازم به توضیح نیست که این امر احساسات ما را چون شما جریحه‌دار نمود ما همگی پیرو یک دین بوده، هیچ عملی مانند کار ناشایست این نادان که به‌محض وصول خبر اقداماتش او را از کویت تبعید نمودیم، نمی‌تواند بین ما تفرقه ایجاد کند

قضایای فوق در کتاب خاطرات سفرهای آیت‌الله زنجانی که توسط محمّد سعید ثابت گردآوری‌شده و مرحوم سردار نیا آن را با عنوان «کتاب یگانگی اسلام یا هم‌آهنگی مذاهب مسلمین» به فارسی ترجمه‌شده است، به‌تفصیل موجود است.

آیت‌الله علّامه حاج شیخ محمد صالح حائری(ره)، معروف به علّامه مازندرانی (1297 - 1391 ه.ق) از شاگردان آیات عظام: سیّد محمدکاظم یزدی و میرزا حسین ابن میرزا خلیل مجتهد تهرانی بود. از آثار اوست: «تفسیر سوره حمد»، «حکمت بوعلی»، «کلمات الحجج العامرة فی ظلمات اللجج الغامرة فی دفع مفتریات علی الإمامیة» و کتاب اخیر او در رد شبهات ابراهیم الجبهان کویتی است؛ که با هوشیاری دست استعمار را در تفرقه میان مسلمانان می‌بیند. همان‌طور که آیت‌الله حاج شیخ محمد خالصی نیز که نقدهای مفصلی بر آثار جبهان دارد، در پس هر قلمی که در پی درگیری میان مسلمانان است، تقشه استعمار را برای سلطه بر مسلمانان می‌بیند.

ادبیات تقریب و وحدت اسلامی دریای بی‌کرانی است که نمی‌توان آن را در چند صفحه چنین خلاصه کرد؛ پس به همین اندک بسنده کرده و در پایان به جریان نوینی اشاره می‌شود که در آینده به ارتقای سطح مطالعات خواهد انجامید. بحمدلله چند سالی است که مراجع معظم تقلید، حضرات آیات عظام حاج شیخ ناصر مکارم شیرازی و حاج شیخ جعفر سبحانی که سابقه‌ای طولانی در نگارش آثار علمی و تلاشی وصف‌ناپذیر در نقد وهابیّت داشته‌اند، کوشش دیگری را برای اعتلای عملی وحدت اسلامی و نفی تکفیر و ترورِ مسلمانان، سامان داده‌اند که شاید در وهلة اوّل، در «کنگره بین‌المللی خطر جریان‌های تکفیری» نمایان شود؛ امّا اهمیت کار ایشان در آن است که وهابیّت پژوهی را به‌سان یک سنّت مطالعاتی در حوزه علمیّه قم پایه‌گذاری کرده‌ و سامان بخشیده‌اند که در تأسیس مراکزی چون دارالإعلام لمدرسة اهل‌البیت علیهم‌السلام (www.darolelam.ir) با آن کتابخانه‌ای غنی و روبه گسترشش و نیز دبیرخانه کنگره خطر جریان‌های تکفیری نمایان می‌شود. اساتید و محققان و محصلان آن مؤسسه، در جریان شرکت در اجلاس‌ها و کنگره‌ها تجربه می‌آموزند و به لحاظ علمی ارتقا می‌یابند؛ امری که ثمرات ارزشمند آن با گذشت زمان مشاهده خواهد شد و زمینه‌ساز مطالعاتی نظام‌مند و مستمر در این حوزه خواهد شد.

برشی کوتاه از کارنامه سیاه آل سعود بر ضد شیعیان داخلی - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

استعمار و پیدایش سلطنتِ آل سعود

شناختِ سیاست دولت سعودی در قبال شیعیان آن کشور، درگرو شناخت پروژه وسیعی است که توسط استعمار بریتانیا در سرزمین‌های خلافت عثمانی به اجرا گذاشته شد و با اشغال فلسطین، ابعاد بسیار پیچیده‌ای یافت و اینک نیز از نو در حال بازنویسی است.

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد خالصی که عمری را صرف مبارزه با استعمارِ بریتانیا و عوامل داخلی‌اش، همچون رضاخان پهلوی کرد، درک بسیار هوشمندانه‌ای از رابطة استعمار و تفرقه و تضاد در عالم اسلام داشت. او به‌خوبی متوجه رابطه‌ای مهم میان حضور استعمارِ بریتانیا در کشورهای مستعمره با انتشارِ آثار تفرقه‌آمیز میان مسلمانان (و نیز غیرمسلمانان) شده بود. استعمار بریتانیا از حدود 1800 میلادی بر جامعه هند مسلط شد و در همان حدود، عبدالعزیز دهلوی (متوفی 1823 میلادی) کتابِ تکفیری «تحفة اثناعشریه» را نوشت. از دیدِ آیت‌الله خالصی، این‌گونه هم‌زمانی‌ها، اتفاقی نیستند؛ استعمارگران می‌کوشند مسیر اختلافات را چنان جهت دهند که به ایجادِ شکاف‌های فعال عقیدتی و درگیری عملی میان مسلمانان بینجامند؛ درنتیجه وضعیتی پیش آید که مسلمانان به‌جای آنکه با بریتانیایی‌ها بجنگند، با هم بجنگند. آیت‌الله خالصی می‌نویسد: بریتانیا به واسطة همین کتاب، بیش از یک‌صد سال ملت هند را چپاول کرد؛ و درست زمانی که پای بریتانیا به عراق باز ‌شد، همان کتاب، یعنی «تحفة اثنا‌عشریه» توسط شیخ محمود آلوسی خلاصه شد و در سال (1300 قمری / 1882 م) در عراق منتشر شد. البته سلطان عبدالحمید به‌سرعت متوجه فتنه مذکور شد و به جمع‌آوری کتاب پرداخت. این‌گونه تشدید فرقه‌گرایی‌ها «دقیقاً» زمانی بود که بریتانیا به برنامه تجزیه سرزمین‌های اسلامی مبادرت کرده بود و به تقویت و حمایت ویژه‌ آل سعود می‌پرداخت. استعمارگران به‌دقت زمینه‌های مستعد تضاد در جهان اسلام را مطالعه و رصد می‌کنند و در مواقع نیاز از آن بهره‌برداری می‌کنند، در اسناد منتشرشده وزارت خارجه بریتانیا گزارشی (1926 م) از عزل تمامی ائمه مساجد مکه مکرمه و مدینه منوره و جایگزینی شیوخ وهابی نجدی بجایشان به چشم می‌خورد که طبق بررسی مأمور بریتانیا، شیوخ مذکور برخاسته از سپاه اخوان وهابی‌اند و ویژگی آنان تکفیر سایر مذاهب اسلامی است. این گونه گزارش‌ها، مبنای تصمیم‌گیری‌های دولت بریتانیا برای شکلگیری آینده جهان اسلام بود. 

 و بسیار جالب‌توجه است که در همان زمانی که علمای بزرگ شیعه از قبیل آیات عظام میرزا محمدتقی شیرازی (میرزای دوم)، آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی و ... با صدور فتاوی جهادیه از خلافت عثمانی و سرزمین‌های اسلامی، علیه تجاوزِ دول متجاوز غربی دفاع کرده و فتاوی جهادیه علیه اشغالگری کفّار صادر می‌کردند، آل سعود در حال جنگ با خلافت عثمانی و تصرف شهر به شهر سرزمین حجاز بود. نمونه‌های متعددی از فتاوی مذکور و اسناد آن، در کتاب «کامل سلمان جبوری» با عنوان «المواقف ‌المشترکة لعلماء ‌العراق و ایران ضدالغزو الاجنبی للبلاد الاسلامیة 1905 - 1920 م» و نیز کتاب «رسائل جهادیه» تألیف دکتر محمدحسن رجبی موجود است.

عبدالعزیز آل سعود (پدر ملک سلمان) شهر ریاض را در سال 1902 میلادی به اشغال خود درآورد و با ایجاد سپاه «اخوان وهابی» که به روایتِ مورخان، خلق‌وخویی تکفیری و رفتاری خشونت‌بار داشتند، در طی سال‌های بعد، بر تمامی حجاز و شهرهای مقدس مکه و مدینه سیطره پیدا کرد. این جبهه‌بندی‌ها اتفاقی و از روی تصادف نیست. ظهور آل سعود در دوره‌ای که نهایتاً به تأسیس دولت عربستان سعودی انجامید، در راستای سیاست بریتانیا بود که در آن زمان با شیوه تقسیم سرزمین‌های عثمانی، نظر به درگیری توأمان مسلمانان با یکدیگر داشت و در این خصوص به کتاب «هذه هی‏ الوهابیة» اثر مرحوم آیت‌الله مغنیه رجوع شود.

در مواجهه با وهابیّت لحظه‌ای نباید چشم از استعمار برداشت و غافل شد و خدای ناخواسته موضوع را مبدل به تفرقه میان شیعه - سنی کرد که قدرت‌های غربی، سالیانِ درازی است که دامی بزرگ را پهن کرده‌‌اند و در کمین صید خود نشسته‌اند.

زندگی شیعیان حجاز در فضایی آکنده از تکفیر و توهین

ماجرای تروریسم تکفیری ازآنجا شروع نمی‌شود که جنایتکار داعشی در حال بریدن گلوی قربانیِ مسلمان خویش، با توجیه کفر و شرک اوست؛ این چیزی است که اتفاقاً رسانه‌های داعشی و تلویزیون‌های الجزیره و العربیه و ...، سعی در القای آن به بیننده دارند. در همان زمانی که کشتارِ مسلمانان اتفاق می‌افتد، ماجرای اصلی درجای دیگری رخ‌داده است. مردم عادی معمولاً کالا‌ها یعنی محصولات نهایی را در ویترین‌های فروشگاه‌ها مشاهده می‌کنند، ولی محققان به سراغ کارگاه‌ها و کارخانه‌‌ها و مسیر خط تولید تا مصرف آن کالاها می‌روند. زمانی که پشت صحنة عقیدتی تروریسم تکفیری تبیین شود، می‌توان واقعیت‌های ناگفته و خاموش بزرگی را مشاهده کرد. زندگی در سایه حکومت شیوخ آل سعود، زندگی در کارخانه تولید تکفیر و مقدمات تروریسم است. در اینجا تنها به یک مثال اکتفا می‌کنم تا سختی زندگی شیعیان و اهل سنت غیر وهابی، ملموس‌تر شود. تاکنون کتابی درباره «جامعه‌شناسی ادعیه شیوخ سلفی» تألیف نشده است و امید که چنان اثری نوشته شود تا با تحلیل کلمات و نام‌ها و عبارات و مثال‌های آن‌ها، عمقِ نگاه تکفیری و شباهت وهابیت سعودی به وهابیت داعشی مشخص شود. برای مثال، در ادعیّة معروف شیوخ سلفی در سخنرانی‌هایشان، از خداوند خواسته می‌شود که زمین‌لرزه‌های کُشنده و گدازه‌های سوزاننده بر شیعیان فرو فرستاده شود و شیعه و یهود (هردو به عنوان کافر) به جان هم بیفتند.

اللهم سلط على الشیعة الزلازل المهلکة، والبراکین المحرقة، اللهم سلط الشیعة على الیهود؛ وسلط الیهود على الشیعة

و این همان ذهنیتی است که شیوخ وهابی در مقدس‌ترین اماکن مذهبی مسلمانان به ترویج آن می‌پردازند. و به این نمونه دعای وهابی تکفیری، شیخ محمد زغبی، از شیوخ ماهواره‌های سعودی مانند وصال، توجه شود که می‌کوشد تا در قالب دعا، تنفر مذهبی و تروریسم تکفیری را به مخاطبان ناآگاه خود القاء می‌کند:

 ... اللهم علیک بالروافض؛ اللهم جمد الدماء فی عروقهم؛ اللهم جمد الدماء فی عروق مرجعیاتهم وأئمتهم، وعلمائهم؛ اللهم سلط علیهم الغلاء والبلاء والوباء؛ اللهم جمد الدماء فی بطونهم وظهورهم؛ اللهم سلط علیهم السرطان؛ اللهم احفظ بلادنا منهم، اللهم احفظ مصر منهم، اللهم احفظ المملکة العربیة السعودیة منهم، اللهم احفظ الکویت منهم، اللهم احفظ البحرین منهم، اللهم احفظ بلاد المسلمین جمیعاً من الروافض؛ اللهم انصرنا علیهم ...

مضمون تمام بندهای دعای او بر محور قتل و کشتار شیعیان و درخواست جهت ابتلای آنان به انواع بیماری‌ها و هراساندن مردم کشورهای منطقه از آنان و ... می‌چرخد. همین فرد تکفیری سال‌هاست که با حقوق دولت سعودی، در مساجد قاهره پرسه می‌زند و چنین کلماتی را به مخاطبان ناآگاه خود تلقین می‌کند. از دید او شیعیان امامیه باید کشته شوند و اثری از آن‌ها بر روی زمین باقی نماند. و اینجاست که می‌بینیم ذهنیت تروریست‌های القاعده و داعش یک‌شبه ایجاد نشده است.

ناگفته نماند که مفتیان وهابی آل سعود، از قبیل عبدالعزیز بن باز، ابن جبرین، اللحیدان و ... دعا برای پادشاهان آل سعود را (به‌عنوان ولی امر مسلمین) واجب و از افضل عبادات شمرده‌اند و اوقاف سعودی کتابی را با عنوان «الدعاء لولاة الأمر» نگاشته و در میان مسلمین منتشر کرده است. در منابر مکه و مدینه هرگونه توهینی به شیعیان رواست، امّا آنان چرا در ادعیة خود نامی از اوباما و کامرون، اولمرت و لیونی و ... نمی‌برند؟

این‌ها نشان‌دهنده فضای روانی بسیار سختی است که مسلمانان ناهمسو با وهابیّت، در عربستان تحمل می‌کنند. ادعیه شیوخ سلفی درباره اهل سنت که از مشرب‌های صوفی هستند، کمتر از شیعه نیست و برای آنان نیز از خداوند متعال تقاضای عذاب‌های الهی قوم عاد و ثمود و نوح را برایشان درخواست می‌کنند! و سخن و مثال‌ها دراین‌باره بسیار است و مجال اندک.

حضور تاریخی شیعه در عربستان قدمتی دراز دارد و چنانکه مرحوم علّامه محمدحسین مظفر در کتاب تاریخ شیعه بیان کرده است، حجاز، اولین سرزمینی بود که پذیرای حضور شیعیان شد و از دیرباز قبایل شیعه‌نشین همچون بنوجهم و بسیاری از قبیله بنی عوف؛ و در شهر مدینه شیعه نخاوله و در روستاهای مدینه شیعه العوالی حضورداشته‌اند. حضور شیعیان در مناطق شرقی عربستان در استان‌های قطیف و أحساء بسیار است.

پیش‌تر، از خلال دعاهای شیوخ سلفی در منابر رسمی آل سعود، به رویکردِ ضد انسانی آن‌ها در قبال مسلمانان اشاره شد. عقاید مذکور، شالوده نگاه رسمی سعودی به شیعیان است، هرچند در عمل، برخی از سیاستمداران سعودی، مایل به اتخاذ سیاستی نرم‌تر با اعطای حداقلی از امکانات هستند؛ و برخی دیگر همچون دولت ملک سلمان و ولیعهدش، نگاهی خشن و امنیتی به شیعه دارند. در هر دو حالت، شیعیان همواره با اتهام با ایران مواجه و مورد بدبینی حاکمان سعودی هستند. موضوع دیگر حساسیتی است که در ارتباط با مرجعیت شیعه موجود است و غالباً شیعیان در احکام عملیّه، از علمای حوزه‌های علمیّه نجف اشرف و ایران تقلید می‌‌کنند. در اینحا یادی نیز از مرحوم حاج شیخ علی العمری (متوفی 1432 ه.ق) کنیم که از علمای شیعه مقیم مدینه منوره بود و نماینده فقهای بزرگ حوزه‌های علمیّه ایران و عراق بود.

 نمونه‌ای مُدَوَّنی از نگاه آل سعود به شیعه را می‌توان در آثار شیخ وهابی و تکفیری، ناصر العمر (متولد 1373 ق / 1952م) به‌ویژه کتابِ «واقع الرافضة فی بلاد التوحید» (انتشار به سال 1413 ه.ق‌) مشاهده کرد. او در آن کتاب، تعداد شیعیان عربستان را تنها پنج درصد جمعیت آن کشور قلمداد کرد و حکومت سعودی را به اجرای برنامه‌ای منظم جهت پاک‌سازی سعودی از لوث وجود شیعیان امامیّه - که آنان را کافر می‌داند - فرامی‌خواند. موارد زیر از زمرة پیشنهادهای اوست که از مصادیق جنایت علیه بشریت است:

1) حذف شیعیان امامیّه از تمامی مشاغل دولتی،

2) ممنوعیت کتاب‌هایشان،

3) اجبار به پذیرش مذهب رسمی عربستان،

4) تبعید دسته‌جمعی‌شان.

خواسته‌های شیعیان

خواسته‌های شیعیان عربستان، کم‌و‌بیش خواسته‌هایی است عمومی درباره حقوق ضروری هر انسان که مورد مطالبة مردم مصر و تونس و یمن و بحرین و ... بوده است. درگذشته، تظاهرات خونین شیعیان قطیف در محرم سال 1400 قمری (1979 م) (موسوم به انتفاضة محرم) برای تحقق حداقل حقوق مدنی‌شان رخ داده بود و شعار مردم در آن تظاهرات «لا سنیة لا شیعیة... وحدة وحدة إسلامیة» بود که حمام خونی به راه افتاد.

در سال 2011 م نیز پس از وقوع انقلاب‌های مردمی تونس و مصر، شیعیان بار دیگر مطالبات خود را مطرح کردند؛ مثلاً یکی از خواسته‌های شیعیان عربستان آن است که در مدارس عمومی، کودکان هر یک از مذاهب اسلامی، کتاب اختصاصی مذهب خود را داشته باشند. مثلاً در ایران، کتاب دین و زندگی، برای کودکانِ اهل سنت و بر اساس فقه و عقیده ایشان تدریس می‌شود و در کتاب‌های همه کودکان ایرانی، بر وحدت و برادری اسلامی تأکید می‌شود. شهید النمر این پرسش را داشت که چرا سعودی این خواسته را نادیده می‌گیرد؟ یا خواسته شیعیان آن است که دولت و ارکان آن، از ترویجِ تنفر مذهبی در جامعه سعودی اجتناب کنند؛ تبعیض کنار گذاشته شود و کرامتِ همه مسلمانان حفظ شود. زندانیان سیاسی که سال‌هاست بدون محاکمه در زندان هستند، آزاد شوند؛ و احساس امنیت به خانواده‌های شیعیان بازگردد. در اینجا یادی کنیم از مرحوم علّامه حاج شیخ محمدحسین مظفر که درباره سفر حج خود (1365 ه.ق) می‌نویسد: زوّار شیعه ابداً نسبت به دین و جان و مال و ناموسشان احساس امنیت نمی‌کنند و کافی است فردی ناآگاه یا معاند شهادت دهد فلان شیعه قصد مخالفت با شریعت را دارد تا خون او مباح شود و او نمونه ابوطالب یزدی را مثال می‌زند که تنها به‌صرف یک ادعای نادرست گردن زده شد.

توجه شود که ما در حال سخن گفتن از نظام سیاسی عربستان سعودی هستیم که مستبدترین و غیرمنطقی‌ترین نظام حاکمه در جهان است و اگر در «کتاب گینس» نام پادشاهی آل سعود، به عنوان رکورددار دیکتاتوری مطلقه ثبت شود، گمان نمی‌کنم هیچ‌گاه این عنوان کریه از او گرفته شود. ما در حال صحبت از نظامی هستیم که از سال 1902 میلادی (زمان فتح ریاض) تاکنون، یعنی بالغ‌بر یک‌صد و چهارده سال، یک پدر و پسرانش (سعود، فیصل، خالد، فهد، عبدالله، سلمان) بدون هیچ انتخاباتی، به‌دلخواه خود حکمرانی کرده‌اند. ما از جامعه‌ای بحث می‌کنیم که مفتیان انتصابی آن، دموکراسی را به هر صورت ممکن (شکلی یا محتوایی) حرام؛ و در حکم تشبه به کفّار می‌دانند. از دید آنان، حکمِ تظاهرات نیز چنین است؛ و از جامعه‌ای می‌گوییم که انتقاد از شاهان سعودی به منزلة خروج بر حاکم است؛ و مجازات سختی در انتظار منتقدان است. احکام تحریم تظاهرات، انتخابات، دموکراسی و ... در فتاوی رسمی بن باز و ابن جبرین و آل الشیخ و دیگران موجود است و به دلیل قیام‌های مردمی جهان عرب در سال 2011 م، کلیّه فتاوی مذکور در شمار میلیونی بازنشر شدند و این امر موضوعی پنهانی نیست.

آیت‌الله باقر النمر چندین بار دستگیر شد؛ اما آخرین دستگیری وی در سال 2012 م، به دلیل سخنرانی‌اش جهت مطالبه عدالت بود. معظم له همواره بر اعتراضِ مدنی و آرام تأکید داشت و جالب‌توجه آنکه چنانکه در وب‌گاه رسمی او آمده است، او نه‌تنها استفاده از سلاح را جایز نمی‌دانست، بلکه حتی پرتابِ سنگ به سوی مأمورین امینی را مُجاز نمی‌شمرد. مطالبات او عموماً اصلاح نظام بر مبنای عدالت؛ حقِ آموزش مذهبی کودکان بنا بر مذهبشان؛ اجتناب دولت از فرقه‌گرایی در جامعه؛ و درخواست جهت بازسازی «قبرستان مطهر بقیع» بود که توسط پدرِ ملک سلمان، پادشاه کنونی عربستان تخریب شد و این مطالبة دیرپای خیل عظیمی از مسلمانان است که برای بیان مطالبات مذکور باید کتابی جداگانه نوشت.

اتفاق مهمی که در حکم شهادت آیت‌الله باقر النمر رخ‌داده است و باید جهان اسلام متوجه ابعاد آن باشد، آن است که در حکم مذکور «انتقاد از حاکم» به منزلة «خروج مسلحانه بر او»؛ و به مثابة تروریسم تفسیر شده است. این همان گفتمان تکفیری است که پیش‌تر در باب ادعیه ناپاک مفتیان وهابی علیه شیعیان امامیّه و سنیان غیر وهابی، بیان شد. البته از آل خلیفه هیچ انتظاری جز تأیید حکم آل سعود نبود؛ ولی برخی از شیوخی که حکم اعدام مذکور را بدون بررسی واقعیات؛ ناخوانده و نادیده پذیرفتند، شایسته سرزنش‌اند؛ زیرا با پذیرش حکم مذکور، اندیشه‌ای را بنا نهاده‌اند که می‌تواند در آینده توجیه‌گر قتل هزاران مسلمانِ مصری و تونسی و ... باشد. اما آیا انتقاد از آل سعود فی نفسه عملی تروریستی است؟ جالب است که در «بیانیه رسمی وزارت کشور سعودی» (مورخ 7 مارس 2014 میلادی) اعضای جماعت اخوان المسلمین در سعودی و خارج از سعودی (مصر) نیز تروریست معرفی شده‌اند؛ آنهم در جایی که آل سعود به شیخ عدنان العرعور، مفتی تکفیری جبهه النصره و بسیاری از تروریست‌های تکفیری در سوریه، جایزة بین المللی نایف بن عبدالعزیز را اهداء کرده است (و ناگفته نماند که اردوغان به خاطر خدماتش به اسلام! در 2010م برنده جایزة جهانی ملک فیصل شد!)

به هرحال آیت‌الله نمر باقر النمر با این بهانه به شهادت رسید. اعدام‌های اخیر در سعودی، که به لحاظ تعداد اجرای احکام در یک روز، یکی از بی‌سابقه‌ترین اعدام‌ها در تاریخ معاصر سعودی است؛ در فضای امنیتی حاصل از جنگ آل سعود با مردم یمن رخ داده است.

با وقایع اخیر باید بصیرت و آگاهی‌مان را بیشتر کنیم. بدون تردید؛ آل سعود، از هیچ اقدامی – مستقیم و یا غیرمستقیم – برای ضربه زدن به ما خودداری نخواهد کرد. در نگاه شیوخ وهابی، هیچ ملاحظة اخلاقی در رابطة با مسلمانان غیروهابی از جمله ایرانیان، جایی ندارد. باید در عالی‌ترین سطح چه امنیتی و چه اقتصادی و چه فرهنگی در آماده باش کامل بود. آل سعود مهره‌ای از یک برنامه عظیم‌تر در منطقه است. یکبار با فروپاشی عثمانی جغرافیای جهان اسلام دگرگون شد، بار دیگر این ایده در دستور کار استعمارگران است. ما باید مرکزی برای رصدِ مستمر وقایع جهان اسلام بنا کنیم؛ نه از بابِ مراکزِ بی‌خاصیتی که اندکی پس از تأسیسشان، گرفتار کاغذبازی‌های اداری خود می‌شوند؛ و آخر سر اگر بتوانند مشکل خودشان را حل کنند، هُنر کرده‌اند؛ بلکه باید مراکزی از بابِ اطلاعات و عملیات که نظام‌مند اطلاعات را از سراسر جهان اسلام جمع‌آوری کند؛ همه‌جا ردپای دشمنان وحدت اسلامی را دنبال کرد، مراقب دوستان بود و تکه‌های جورچین وقایع و اندیشه‌ها را کنار هم بچیند؛ تا تصمیم‌گیری‌ها با افقی بسیار وسیع‌تر و با آگاهی و بینشی عمیق‌تر انجام شود و در خدمت مسلمانان جهان و شعار وحدت اسلامی به کار گرفته شود.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات انسانی


http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941015001608

 

استفتاء از حضرت آیت الله العظمی مظاهری - جهت اطلاع مؤمنین و رفع شبهات و تردیدها

باسمه تعالی شأنه
 
 حضور مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای مظاهری مد ظله العالی
سلام علیکم احتراماً یکی از اساتید دانشگاه‌های کشور، مدتی است حتی در برخی از جلسات جذب اعضای هیأت علمی یکی از پژوهشگاه‌های کشور، ایده "روحانیت حوزه‌های علمیه منهای لباس" را دنبال می‌کند و مدعی است لباس روحانیت جزیی از روحانیت به‌شمار نمی‌آورد و روحانیون لازم نیست مقید بدان باشند وی این موضوع را از اقتضائات دوران جدید به شمار می‌آورد. با عنایت به این موضوع، خواهشمند است نظر شریف خود را در زمینة پرسشهای زیر برای اطلاع مؤمنین و رفع شبهات و تردیدها بفرمایید:
۱. آیا روحانیون باید التزام به لباس متداول روحانیت (عبا، قبا و عمامه) داشته باشند؟ یا امروزه دیگر نیازی به التزام بدان نیست؟
 2. آیا لباس روحانیت حوزه‌های علمیه پاسداشت سنت پیامبر اکرم (ص) و عمامه‌گذاری پاسداشت واقعه غدیر خم است یا آنکه پدیده‌ای است تاریخی که در هر دورانی تاریخی می‌توان جلوه و شکل جدیدی داشته باشد؟
 3. حکم درآوردن لباس روحانیت و استفاده گاه‌به‌گاه و دلبخواهی از آن چیست؟
 
با احترام ملتمس دعا
 

پاسخ معظم له (سوال شماره:26723  - دریافت: ۸ بهمن ۱۳۹۲)

بسمه تعالي

از خصوصيّات آن شخص و کار او اطلاع ندارم؛ امّا به طور کلّي لباس روحانيّت، نشانۀ سربازي حضرت ولي‌عصر«ارواحنا‌فداه» و به منزلۀ سلاح در جنگ فرهنگي است و از اين جهت طلاب علوم ديني بايد به آن اهميّت دهند و مراقب شبهه‌افکني بدخواهان تشيّع باشند و به اين گونه حرف‌هاکه انحرافي است، توجه نکنند.

حسين المظاهري


نقل از وبلاگ دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

استفتاء از حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی - جهت اطلاع مؤمنین و رفع شبهات و تردیدها

کد ثبت سئوال -  12434  دریافت ۷ بهمن ۱۳۹۲

در سایت دفتر  مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی مد ظله العالی

سئوال:

باسمه تعالی شأنه

حضور مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی آقای نوری همدانی مد ظله العالی

 سلام علیکم

احتراماً یکی از اساتید دانشگاه‌های کشور، مدتی است حتی در برخی از جلسات جذب اعضای هیأت علمی یکی از پژوهشگاه‌های کشور، ایده «روحانیت حوزه‌های علمیه منهای لباس» را دنبال می‌کند و مدعی است لباس روحانیت جزیی از روحانیت به‌شمار نمی‌آورد و روحانیون لازم نیست مقید بدان باشند وی این موضوع را از اقتضائات دوران جدید به شمار می‌آورد.

با عنایت به این موضوع، خواهشمند است نظر شریف خود را در زمینة پرسشهای زیر برای اطلاع مؤمنین و رفع شبهات و تردیدها بفرمایید:

1. آیا روحانیون باید التزام به لباس متداول روحانیت (عبا، قبا و عمامه) داشته باشند؟ یا امروزه دیگر نیازی به التزام بدان نیست؟

 2. آیا لباس روحانیت حوزه‌های علمیه پاسداشت سنت پیامبر اکرم (ص) و عمامه‌گذاری پاسداشت واقعه غدیر خم است یا آنکه پدیده‌ای است تاریخی که در هر دورانی تاریخی می‌توان جلوه و شکل جدیدی داشته باشد؟

 3. حکم درآوردن لباس روحانیت و استفاده گاه‌به‌گاه و دلبخواهی از آن چیست؟

با احترام ملتمس دعا


جواب معظم له:حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی

بسمه تعالي

سلام عليكم

ج1. در فرض سوال، پوشیدن کسوت مقدس روحانیت در هر دوره ای بر اهل علم، لازم و ضروری است.

ج2. پوشیدن لباس روحانیت به جهت تاسی و تبعیت از پیامبر و ائمه اهل البیت(علیهم السلام) است.

ج3. لازم است از در آوردن لباس روحانیت اجتناب شود.


 نقل از وبلاگ دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

 

مصاحبه با خبرگزاری دانشجو: اقدامات تفرقه‌افکنانه جریانِ لندن نشین با استفاده از نام روحانیت شیعه

گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»  این روزها نمی توان از تلاش برخی گروه ها و جریان های منحرف که همه توان و نیروی خود را خرج مقابله با وحدت مسلمانان نموده، برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و بالا گرفتن نزاع و دشمنی میان آنان و در نتیجه تضعیف اسلام تلاش نموده اند، چشم پوشی کرد؛ لذا به بهانه میلاد حضرت ختمی مرتبت و نامگذاری هفته وحدت در گفتگو با دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی؛ عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به بررسی و ریشه یابی اعتقادات و رفتارهای برخی از این گروه ها و جریان های انحرافی پرداخته ایم.


«خبرگزاری دانشجو»- مهم‌ترین آسیب‌های فرا روی حوزه‌های علمیه ناشی از چه عواملی است؟

ثمر حسینی: حوزة علمیه مکان آموزش علوم آل محمد (ص) است. علمای شیعه همواره تاکید کرده‌اند که علم باید توأم با عمل باشد و این اقتضای آن علوم شریف است، یعنی تعلیم علم باید همراه با انجام واجبات و ترک محرمات و عمل به سنت نبوی و اخلاق اسلامی باشد.
هرگاه فراگیری این علوم بدون تهذیب نفس باشد، خطراتِ عدیده‌ای برای افراد و بلکه کل جامعه ایجاد می‌کند و اگر خوب دقت شود، فرقه سازی‌ها و دعاوی باطل آنان ناشی از عدم تهذیب نفس و عدم پایبندی به تقوای الهی بوده است. 

ضرورت تهذیب نفس و اهمیت ویژه آن در فراگیری علوم الهی سخت مورد توجه و اهتمام مرحوم حضرت امام خمینی (ره) بود. اینکه حتی علمای بزرگ شیعه خود را بی‌نیاز از حضور در درس اخلاق و تذکر و یادآوری مباحث آن ندانسته‌اند عظمت مطلب را می‌رساند. بسیاری از انحرافات سیاسی افراد و یا شتاب در انتشار رساله عملیه و مانند آن ناشی از عدم تهذیب نفس و تمایل به قدرت و شهوات نفسانی بوده است.
علاوه بر این‌ها جامع‌نگری نیز از ویژگی‌هایی است که هر فرد حوزوی باید داشته باشد. این موضوع در آثار و سخنان مرحوم حضرت امام خمینی (ره) و نیز مرحوم علامه عبدالحسین امینی (ره) و مقام معظم رهبری و بسیاری دیگر از علما و نویسندگان دیده می‌شود. محمدرضا حکیمی به درستی در وصف علامه امینی می‌نویسد که «او درک می‌کرد که جهان، امروز صاحب صدها جریان فکری، فلسفی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی و نظامی بین‌المللی است؛ بنابراین، مرزبان حماسۀ جاوید و سرپرستی کلیت مواریث علمی و حقوقی و اجتماعی و سیاسی و اقدامی علی و آل علی را نمی‌‌توان فدای چند سال فقه و اصول خواندن و طلبگی کردن فلان آقا کرد.»
حال اگر آموزش حوزوی همراه با تهذیب نفس نباشد و یا آن جامع‌نگری لازم در علوم حوزوی کسب نشود، احتمال افتادن در مسیرهای انحرافی و نادرست افزایش می‌یابد برای مثال، علامه وحیدی از نوادگان مرحوم آیت‌الله آقا محمدباقر وحید بهبهانی (ره) و از شاگردان آقا ضیاءالدین عراقی (ره) بود که اجازات متعدد اجتهاد از علما دریافت کرده بود؛ ولی چه سود از آن خاندان شریف و از آن اساتید بزرگ اگر نفس تهذیب نشده باشد.
او در سال 1314 شمسی که موضوع مجالس میهمانی زن و مرد و کشف حجاب اسلامی بر پا می‌شد، درحالی‌که ملبس بود، همراه با همسرش وارد مجلس میهمانی دولتی شد و قصیده‌ای طولانی را که در مذمت حجاب سروده بود در آن مجلس خواند که مطلع آن این است: «به شرع احمد مرسل حجاب لازم نیست.» و بعدها عمامه و قبا و عبا را برداشت و به تعبیر مرحوم علامه حسینی طهرانی (ره) در کتاب «رساله نوین دربارة بناء اسلام بر سال و ماه قمری» فُکُل و کراوات و زُنار بست و تا آخر عمر با عنوان سناتور علامه وحیدی، در خدمت خاندان پهلوی بود. تعابیر قرآنی علامه حسینی طهرانی از فرجام سوء این فرد بسیار آموزنده و تکان‌دهنده است.
چنین افرادی امروزه نیز دیده می‌شوند. برای مثال، می‌توان به مهدی خلجی اشاره کرد که زمانی در حوزه علمیه تحت آموزش بود و البته سطح آموزش او بسیار نازل بود. او با گرایش به مباحث روشنفکری دینی و سکولار جهان عرب، به تدریج جذب مراکز و مؤسسات مطالعات راهبردی ایالات‌متحده آمریکا همچون (مرکز مطالعات راهبُردی واشنگتن) و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی غربی شد و مطابق منافع آمریکا علیه ایران فعالیت کرد.


از سوی دیگر نمونه‌ای همچون سید ابوالفضل برقعی نیز در جای خود جالب‌توجه است که به تدریج مبدل به یک فرد سلفی وهابی شد و این تحول در او تدریجاً روی داد. او ابتدا منتقد تصوف شد، سپس منتقد برخی از باورهای شیعی و در نهایت منتقد اصل تشیع شد و وهابی شد. در این زمینه پیشنهاد می‌کنم به کتاب «جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی - سیاسی ایران» تألیف حجت‌الاسلام آقای رسول جعفریان مراجعه شود که فصل مفیدی با عنوان «جریان‌های تجدید نظر طلاب در عقاید شیعه» دارد.
همچنین من اخیراً با افرادی مواجه شده‌ام که «ایده روحانیت منهای لباس» را در سر می‌پرورانند و هرچند جریانی معدود هستند ولی به طور جدی باید با آن مقابله کرد. آن‌ها لباس را بنا بر موقعیت سنجی می‌پوشند و همواره عبا و عمامه‌ای برای آن موقعیت‌های ویژه، در کمد اتاقشان آماده دارند.
ما باید حساب این عده معدود را از روحانیت اصیل جدا کنیم. لباس روحانیت لباس اسلام، لباس شرافت، لباس عزت و سربلندی است و این لباس سنت رسول اکرم (ص) و اهل‌بیت شریف ایشان (ع) است.
در اینجا خاطره‌ای را از مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره) نقل می‌کنم که خود بی‌واسطه در بیت ایشان شاهد بوده‌ام. در نیمه شعبان سال 1413 قمری، در بیت حضرت علامه، به روال معمولشان در چنان ایامی، مراسمی برگزار شد. در آن روز بنا شد تا برخی از طلاب را ملبس به لباس روحانیت کنند. عمامه‌هایی آماده (بسته‌شده) آوردند. ایشان مقداری دربارة اهمیت لباس روحانیت و مقاصد رژیم پهلوی از مبارزه با آن سخن به میان آوردند و اشاره‌ای نیز به کوشش رژیم پهلوی در ایجاد مراکز دینی دانشگاهی به عنوان بدیل حوزه کردند و مثالی را هم از الازهر مصر و کوشش در دولتی کردن آن فرمودند.
سپس توضیح دادند که: «ملبس شدن روحانی باید به طریقة سنت نبوی باشد که حضرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم، خود عمامه را بر سر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام بستند». آنگاه علامه حسینی طهرانی ایستادند و عمامه آماده را باز کردند و بر سر یکی از طلاب که سیدی بود، بستند. این نگاه به لباس روحانیت، برگرفته از غدیر خم و آن سنت اصیل، موضوع و مطلبی بسیار عظیم است.
این را هم اضافه کنم که زمانی در مسجد حاج حکیم شهر مشهد مقدس، از مرحوم آیت‌الله حاج سید جواد فقیه سبزواری (ره) در خصوص لباس روحانیت سئوال کردم؛ پاسخ ایشان سخت قاطع بود: «اگر فردی ملبس به لباس روحانیت شود و گاه و بیگاه بخواهد آن را بپوشد یا نپوشد (با لباس روحانیت بازی کند.)، چنان آلوده و پلید است که اگر خود را آب هم بکشد باز هم پاک نمی‌شود. یا لباس را نپوشید و یا اگر می‌پوشید بدان ملتزم باشید.»
در واقع روحانیت به معنای اصطلاحی، علاوه بر تحصیل علوم آل محمد (ص) در سنتی پیوسته و شناخته‌شده، انجام واجبات و ترک محرمات و رعایت مستحبات و اخلاق نبوی(ص)، التزام به لباس روحانیت به مثابه سنتی نبوی است. در خصوص آسیب‌شناسی حوزه‌های علمیه علاوه بر سخنان مرحوم حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری، مراجعه به آثار استاد شهید مرتضی مطهری و استاد محمدرضا حکیمی پیشنهاد می‌شود.

 
«خبرگزاری دانشجو»- در سال‌های اخیر جریانِ لندن نشینی با استفاده از نام روحانیت شیعه اقدامات تفرقه‌افکنانه‌ای داشته‌اند که نمونه‌ای از آنان جریان یاسر الحبیب با حمایت سید مجتبی و سید صادق شیرازی است، در این زمینه تاریخچه‌ای از این جریان را برای مخاطبین ما بفرمایید.


ثمرحسینی: یاسر الحبیب فرد روحانی‌نمای کویتی و از شاگردان سید مجتبی شیرازی و سید صادق شیرازی است که به دلیل توهین به مقدسات اهل سنت و همسر پیامبر گرامی اسلام، تابعیت کویتی‌اش سلب شد. او با حمایت بریتانیا به لندن رفت و در آنجا پناهنده سیاسی شد و هیئت خدام المهدی را که پیش‌تر در کویت تأسیس کرده بود، در لندن راه‌اندازی کرد.

 


در کنار آن پاره‌ای نشریات و شبکه‌های ماهواره‌ای با حمایت سید مجتبی شیرازی تأسیس کرد. البته مواضع برادران شیرازی (سید محمد، سید صادق و سید مجتبی) فرزندان مرحوم آیت‌الله سید مهدی شیرازی را باید در طول مراحل مختلف تاریخی زندگی‌شان مدنظر قرار داد. هیچ یک از اینان در مرکزیت مرجعیت شیعه قرار نداشته‌اند و مرجعیت آنان محلی بوده است.
مرجعیت اصلی شیعه پس از آیت‌الله العظمی بروجردی در اختیار علمای بزرگی همچون آیات عظام امام خمینی، مرعشی نجفی، گلپایگانی، خویی، اراکی و ... و اکنون آیات عظام سیستانی، مقام معظم رهبری، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و دیگران است.
با این وجود سید محمد شیرازی و برادرانش در جوانی جهت کسب مرجعیت شتاب کردند و در میان برخی از شیعیان کویتی و عراقی طرفدارانی یافتند و این شتاب در اعلام مرجعیت، با سیره و منش علمای بزرگ شیعه همچون مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت فومنی و یا آیت‌الله العظمی اراکی و دیگران که سعی در دوری از این عناوین داشتند، متفاوت است.
سید محمد شیرازی جز در مقطعی کوتاه، روابط سردی با انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی (ره) داشت. برخی از آن مسایل در کتاب خاطرات آیت‏‌الله سید عباس خاتم یزدی بازگو شده است. البته عناد سید مجتبی شیرازی با انقلاب اسلامی ایران که گاه آشکارا تا تکفیر علمای بزرگی پیش‌رفته و فیلم‌های سخنرانی‌هایش در وبگاه‌های سلفی معمولاً به عنوان شاهدی از تعارضات درونی شیعه جهت مخاطبان بی‌اطلاع جهان عرب پخش می‌شود، موضوعی پنهانی نیست.
آنان اصول اخلاق و تهذیب نفس را رعایت نکرده‌اند؛ زیرا زمانی که حرمت مراجع تقلید شیعه، همچون آیات عظام محمدتقی بهجت فومنی (ره) و مکارم شیرازی توسط یاسر الحبیب شکسته شد، اخلاق و ادب اسلامی اقتضا می‌کرد، حمایت از او برداشته شود و نه آنکه چنین حمایتی با صدور اجازه روایتی سید صادق شیرازی و انتشار آن در وب‌گاه یاسر الحبیب تشدید شود.
یاسر الحبیب با گستاخی تمام آشکارا آیت‌الله بهجت را فردی منحرف نامید و توهین‌ها به حضرت آیت‌الله سیستانی و مقام معظم رهبری کرد و آن را در وب‌گاه خود، چه به زبان عربی و چه به زبان فارسی منتشر کرد. اما علاوه بر این بی‌ادبی و گستاخی، آنان فاقد جامع‌نگری نیز بوده‌اند. مراجع شیعه، محل رجوع همه مسلمانان و نه تنها شیعیان بوده‌اند و همواره بر وحدت اسلامی و پرهیز از دودستگی در صفوف امت تاکید کرده اند.

راز موفقیت حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی در عراق توجه به همین سنت حسنه علمای بزرگ شیعه است. او به عنوان مرجع همه عراقی‌ها و نه فقط شیعیان عمل کرده است؛ از این رو، زمانی که این فتوا صادر ‌شد که تعرض به مساجد اهل سنت در حکم تعرض به مراقد اهل‌بیت (ع) است، دار الافتای مصر به بیداری علمای شیعه می‌بالد و افتخار می‌کند.

منسوبان این جریان، چنانکه اشاره خواهم کرد، کوشش کرد تا با تحریک احساسات برادران اهل سنت، خود را در محور توجهات جهان اسلام قرار دهد و این بدترین شیوه برای کسب شهرت است.پیش از آنکه این گروه با اهل سنت در تعارض باشند، با مراجع بزرگ شیعه در تعارض هستند. البته برخوردهای ناشایست آنان با علمای شیعه، برکاتی هم داشت و آن اینکه مسلمانان جهان دریافتند که پیش از آنکه این گروه با اهل سنت در تعارض و دشمنی باشند، با مراجع بزرگ شیعه در تعارض و اختلاف هستند؛ بنابراین با ایجاد امکان تمییز برای مسلمانان جهان، امکان سوءاستفاده از عنوان شیعه و یا ایران توسط استعمارگران غربی و جاهلان و مغرضان گرفته شد.


«خبرگزاری دانشجو»- آیا می‌توان جهت‌گیری‌های این جریان را انحرافی دانست؟


ثمرحسینی: ما در نگاه وحدت‌گرایانه و تقریبی مرحوم آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی (ره) و بسیاری از علما و مراجع بزرگ شیعه هیچ تردید و ابهامی نداریم و مگر نه این است که حتی علامه امینی در مقدمه مجلد هشتم الغدیر به صراحت می‌نویسد: «الغدیر در دنیای اسلام، صف‌ها را متحد خواهد ساخت. او در ذیل این بحث اثبات می‌کند که الغدیر بسیاری از سوء تفاهمات را حل می‌کند و موجب نزدیک‌تر شدن مسلمانان به یکدیگر خواهد شد و شهید مرتضی مطهری (ره) و علامه محمدتقی جعفری (ره) و علامه سید مرتضی عسکری (ره) هر یک در مقالاتی جدا از نقش تقریبی علامه امینی تقدیر کرده‌اند.
علامه عسکری به درستی بیان می‌کند که امینی ثابت کرد که وحدت مسلمانان با ترک تحقیق و پژوهش در مسایل اختلافی که بخش عمده‌ای از آن بر اثر احادیث مجعول و تاریخ مجعول شکل گرفته است، محقق نمی‌شود؛ بنابراین باید همچون علامه امینی، به قصد فهمیدن و فهماندن عقاید اسلام وارد تحقیق و پژوهش شد و درعین‌حال ادب و اخلاق اسلامی را رعایت کرد.
برادری اسلامی و رفع اختلاف‌ها با نمایش توهین و تحقیر و ناسزا گفتن به یکدیگر هرگز روی نخواهد داد. علامه امینی ادب پیشه کرد و کتاب الغدیر جاودانه شد. مسلمانان نیازمند آن هستند که در بررسی اختلافات، ادب دینی، شرافت اسلامی، عفت کلام و راست‌گویی و امانت‌داری حفظ شود؛ بنابراین شخصیت‌های این‌چنینی مصلحانی اجتماعی هستند که جهت اصلاح امت به نقد ضابطه‌مند آثار مختلف مبادرت کرده است نه آنکه افتخارشان توهین و تحقیر دیگران باشد.
یاسر الحبیب با استناد به اجازة روایت سید صادق شیرازی و حمایت سید مجتبی شیرازی فعالیت دینی خود را مشروع قلمداد می‌کند و چنانکه گفته شد، در چارچوب هیئت «خدام المهدی» در لندن به دشمنی با شیعه و اهل سنت می‌پردازد.
جنجالی‌ترین اقدام زشت او که شدیداً بر مطالعات شیعه‌شناسی اهل سنت تأثیرگذار بوده است، برگزاری مراسم جشن در روز درگذشت عایشه همسر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) (در تاریخ 17 رمضان 1431 ق) و توسعة این‌گونه جشن‌ها به سالروز وفات دیگر صحابة آن حضرت است.
البته مسئله تنها به سخنرانی مذکور ختم نشد. وابستگان به هیئت خدام المهدی کتاب «... الوجه الآخر لعائشة» (کلمه اول عنوان کتاب را بیان نکردم) از تألیفات یاسر الحبیب را در هفت فصل و در بیش از یک هزار صفحه به چاپ رساندند که در طی یکی از فصول ننگین آن به زشتی به مقدسات مسلمانان توهین کردند. نیز می‌توان به کتاب «فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر بن خطاب» تألیف ابوالحسین خوئینی اشاره کرد که توسط همین افراد در لبنان منتشر شد. این کتاب به دنبال تحریک برادران اهل سنت است و به دنبال تعیین دقیق تاریخ قتل خلیفه دوم به منظور مشخص ساختن تاریخ جشن و سرور برای همفکرانشان است و اینکه در لبنان منتشر شد، نشان از توطئه‌ای علیه حزب‌الله لبنان داشت که به موقع با واکنش سید حسن نصرالله ناکام ماند.
این‌گونه اقدامات فتنه‌انگیزی در میان مسلمانان است و ادامة آن را می‌توان در سخنرانی شب هفتم ذی الحجة 1431 ق یاسر الحبیب به مناسبت شهادت امام باقر (علیه‌السلام) دید که در آن می‌خواهد تا در عراق نام خیابان‌ها و بناهایی مانند خیابان رشید، خیابان منصور، دانشگاه مستنصریه و... تغییر کند؛ اما آیا مشکل عراق در حال حاضر نام خیابان‌های آن است؟ اینجاست که تفاوت سطح بیداری و وسعت دید مراجع بزرگی چون آیت‌الله العظمی سیستانی با این جماعت قلیل به خوبی آشکار می‌شود.  چنین دعوتی به ویژه در شرایط کنونی تنها به ایجاد تنفر مذهبی در عراق (و دیگر ممالک اسلامی) منجر می‌شود.
از سوی دیگر همین برنامه تفرقه‌افکنانه از سوی برخی از مخالفان وحدت اسلامی در بحرین دنبال می‌شود. سلفی‌های وهابی کوشش می‌کنند تا اهل سنت بحرین را با این عنوان که اسامی خیابان‌ها و شهرهایشان شیعی و صفوی شده است و یا در عراق نام شهر الثورة به الصدر تغییر یافته است، بر ضد شیعیان تهییج ‌کنند که نشان می‌دهد که استعمارگران از هر فرصتی برای ایجاد دشمنی در میان مسلمانان استفاده می‌کنند و در واقع افرادی چون یاسر الحبیب خواسته یا ناخواسته بازیچه آنان شده‌اند.


«خبرگزاری دانشجو»- خطر این جریان از چه جهت است؟


ثمر حسینی: خطر اصلی این گروه در کوششی است که جهت تخریب وحدت اسلامی به کار بسته‌اند. سمت‌و‌سوی اقدامات یاسر الحبیب در وهلة اول متوجه دشمنی با علمای تقریبی اهل سنت است که خود می‌تواند عزم آنان را بر تقریب مذاهب اسلامی و طرد چنین رویکردهای غلطی در جهان اسلام بیشتر کند.
همچنین نباید از نظر دور داشت که گروه‌های سلفی بیش از هر گروه‌ دیگر، در فضای اینترنت به نام محکومیت این عمل به انتشار آن پرداخته‌اند و حتی بخشی از کتاب خوئینی را جهت دانلود در اینترنت گذاشته‌اند. در این موضوع که یاسر الحبیب به دنبال ایجاد تضاد و فتنة قومی و مذهبی در میان مسلمانان است، شکی نیست. من در مجلد دوم کتاب شیعه شناسی معاصر اهل سنت که توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر خواهد شد، نشان داده‌ام که از سال 2010 میلادی، همزمان با فعالیت یاسر الحبیب، مرحلۀ جدید و متمایزی در تشدید ادبیات شیعه هراسی توسط مخالفان وحدت اسلامی آغاز شد و البته فصل کوتاهی از مجلد اول آن کتاب را درباره محکومیت اقدامات یاسر الحبیب نوشته‌ام.

این عمل دستاویزی برای حمله به شیعه (و نه به شخص یاسر الحبیب و مراکز جاسوسی بریتانیا) توسط شیوخ وهابی شد. در اینجا باید توجه داشت که در موارد این‌چنینی، مضمون تمامی وب‌گاه‌های ضد تقریبی موجود، در اقدامی ظاهراً هماهنگ، بر اساس مضامین جدید شیعه‌هراسی تغییر می‌کنند. ازاین‌رو دامنة تبلیغاتِ شیعه‌هراسی به مرور زمان شیبی تندتر از قبل به خود می‌گیرد و عملاً تولیدات رسانه‌ای این گروه در خدمت شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی وهابی می‌شود. از سال 2010 میلادی، همین اقدامات در کنار اتهام قدیمی و ناروای «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن»، از مهم‌ترین دلایل توجیه‌کننده عملیات تروریستی علیه شیعیان شد. برخی از شیوخ سلفی که در برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای غالباً منسوب به سعودی، عمل زشت یاسر الحبیب را به شیعه و نه جریان او نسبت داده‌اند و با بهره‌برداری از اقدامات نمایشی این گروه، حکم به تکفیر شیعه می‌دهند، عبارت‌اند از: شیخ حسن مشهور، محمد الزغبی (در شبکه الخلیجیه)، محمد العریفی (در شبکه الحکمه)، محمد حسان (در شبکه الرحمه)، یوسف الاحمد (در شبکه صفا)، عدنان عرعور (در شبکه صفا)، ابوالاشبال الزهیری (در شبکه الناس)، مازن السرساوی (در شبکه‌های الحکمة و صفا)، سعد البریک (در شبکه صفا)، مصطفی العدوی (در شبکه صفا)، عبدالرحمن الدمشقیه (در شبکه صفا)، ولید الرشودی (در شبکه صفا)، حسن الحسینی (در شبکه صفا)، محمود المصری (در شبکه الناس) و ...
البته دیدگاه دیگر آنان همچون سید صادق شیرازی که معتقدند که «هیچ‌چیز جای قمه زدن روز عاشورا را نمی‌تواند بگیرد» و دائماً می‌خواهند تا شیعیان با قمه زدن خون خود را در روز عاشورا به زمین بریزند، دستاویزی برای حملات روانی علیه شیعیان است که تصویری زننده از شیعیان را نمایش می‌دهد. این پافشاری بر قمه زنی بر سر و بدن شیعیان، بیانگر تقابل آن‌ها با فتوای شجاعانه مقام معظم رهبری و بسیاری از علمای شیعه در این زمینه است.


«خبرگزاری دانشجو»- در مقابل این جریان چه اقداماتی صورت گرفته است و بهترین پیشنهاد برای کم کردن آسیب این جریان به جامعه شیعه و مسلمان چیست؟


ثمر حسینی: اولین موج واکنش‌ها در اعتراض به اقدام فتنه‌انگیز آنان در توهین به مقدسات اهل سنت، همزمان با برادران اهل سنت، در میان علمای شیعه روی داد. از میان آن‌ها می‌توان به فتوای قاطع مقام معظم رهبری در حرمت توهین به مقدسات اهل سنت اشاره کرد؛ نیز باید به بیانیة مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تهران که در آن زمان حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری دبیر کل آن بودند. اعلامیه علمای شیعة منطقة احساء عربستان و نیز فتاوی برخی از علماء و مراجع بزرگ تشیع مانند آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی از دیگر اقدامات مهم در این زمینه بوده است؛ ایشان یاسر الحبیب را یا مزدور و مأمور دانست و یا سفیه و دیوانه.
از علمای شیعه کویتی و عربستانی که در محکومیت اقدام یاسر الحبیب بیانیه صادر کرده‌اند می‌توان به مرحوم شیخ عَمری، شیخ حسین معتوق، شیخ حسن صفار، شیخ علی آل ‏محسن، شیخ عبدالجلیل السمین، شیخ نمر و سید هاشم السلمان اشاره کرد. حزب‌الله لبنان نیز واکنش تندی به این اهانت‌ها داشت.
این‌چنین بر خلاف خواستة یاسر الحبیب، بازتاب‌های اقدام زشت او موجب اهمیت یافتن ضرورت تقریب مذاهب اسلامی شد. بار دیگر فتاوی تقریبی علمای شیعه که پیش از این صادرشده بودند، مورد استناد قرار گرفتند؛ و نیز مجموعة جدیدی از فتاوی تقریبی تولید شد که باید برای نسل‌های بعدی به تمامی بایگانی شود و چنانکه گفته شد، با اهانت‌های آنان به علمای شیعه، مرز میان شیعه و گروه‌هایی مانند هیأت خدام المهدی لندن به خوبی از یکدیگر جدا شد.
بنابراین باید با ایجاد بایگانی قابل رجوع از فتاوی علمای تقریبی شیعه و اهل سنت، ایجاد بایگانی مستند قابل رجوع از سوابق افراد، مشخص کردن خطوط و مرزهای افراد جهت روشن شدن مواضع افراد با یکدیگر جلوی بسیاری از پیامدهای این جریان را گرفت. در کنار همه اینها باید وصایای مرحوم امام خمینی را درباره روحانیت جدی گرفت و محقق ساخت.


منبع: خبرگزاری دانشجو: کد خبر 287523  - ۲۸ / ۱۰ / ۱۳۹۲

http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=6&Id=287523&Sgr=1006

ادامه نوشته

گفتگوی دکتر کامیار صداقت با خبرگزاری دانشجو - بهائیت دین نیست یک حزب است / بهایی‌ها شدیداً اهل نفاقن

گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ بهائیت از جمله مذاهب ساختگی است که با کمک و یاری استعمار سعی در ضربه زدن به اسلام و مذهب تشیع دارد، اما از آنجا که کمک های مالی و رسانه ای بسیاری از سوی صهیونیسم و  آمریکا برای حیات و رواج این مذهب باطله صورت گرفته است برای برخی حق پوشیده مانده و سوالات متعددی پدید آمده است.

 اما اگر به تاریخ شکل گیری این مذاهب ساختگی بیشتر دقت کنیم به راحتی متوجه باطل بودن آن خواهیم شد، بنابراین در گفت و گویی با دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بررسی شکل گیری این مذهب ساختگی و حواشی آن پرداختیم.

 «خبرگزاری دانشجو» - در ابتدا بفرمایید که فرقه بهائیت چگونه شکل گرفت؟

ثمرحسینی: داستان بهائیت ازفردی به‌نام علی محمدشیرازی که بنیانگذار فرقه ضاله بابیه بود آغاز می‌شود که در سال 1260 قمری دعوت خود را به عنوان باب علنی ساخت. این مبدأ زمانی بعدها به عنوان مبدأ مهمی در تقویم تاریخی بهائی‌ ها ثبت شد. شکل گیری بابیه در بستر شیخیه بودکه توسط فردی به‌ نام شیخ احمد احسایی ایجاد شد و به دست شاگردش سیدکاظم رشتی بسط یافت. این علی محمد شیرازی مدتی را شاگرد سید کاظم رشتی بود و پس از او ادعای جانشینی ‌اش را داشت. سیر انحرافی علی محمد شیرازی تدریجی بود و از آنجا که کارش در میان جمعی بالا می‌گرفت، بر ادعاهای خود می‌افزود.

از ادعای تفسیر قرآن تا ادعای ربوبیت و الوهیت

برای مثال ابتدا ادعای تفسیر قرآن داشت، سپس مدعی ارتباط با حضرت امام زمان(عج)شد. آنگاه مدعی شدکه خودش امام زمان است و سرانجام ادعای ربوبیت والوهیت کرد. این را هم در حاشیه مطلب اضافه ‌کنم که حجت الاسلام رسول جعفریان کتابی را با عنوان «مهدیان دروغین» نوشته و منتشر کرده است، که مطالعه آن خالی از لطف نیست.

غائله بابیه به همت امیرکبیرسرکوب شد. به لحاظ سیاسی دوران شیخیه در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار و دوران بابیه در زمان حکومت محمد شاه و اوایل دوران حکومت ناصرالدین شاه بود. سرانجام غائله بابیه به همت امیرکبیرسرکوب شد. پس ازقتل باب،دو برادر به نام ‌های میرزا یحیی(صبح ازل) و میرزا حسین علی ملقب به بهاء الله راه او را دنبال کردند که بعدها رقیب هم شدندکه نهایتاً دو شاخه فکری به‌نام های ازلیه (اقلیت) و بهائیه(اکثریت) شکل گرفت.

 پس از بهاء الله، پسر ارشدش به نام عباس افندی که ملقب به عبدالبهاء بود و از سوی انگلیسی‌ها نیز ملقب به لقب «سِرْ» شده بود و پس از او نوه دختری‌اش به نام شوقی افندی (ملقب به امر الله) رهبر این فرقه ضاله شدند.

«خبرگزاری دانشجو» - بیت العدل در چه مرحله‌ای شکل گرفت؟

 ثمرحسینی: عباس افندی سفری را به اروپا و آمریکا کرد و در آنجا کوشید تا تعالیم اصلی بهائیان را مدون کند. در دوران شوقی افندی مقر اصلی بهاییان به حیفا در فلسطین اشغالی منتقل شد. پس ازشوقی افندی، از آنجا که او فرزندی نداشت، ابتدا رقابتی بین همسر کانادایی او به نام «روحیه ماسول» و فردی آمریکایی به نام «چارلز میسن ریمی»که روابط نزدیکی با شوقی داشت، رخ داد که هیچ یک از آنها در قبضه قدرت و جلب‌نظر دولت‌های بریتانیا و آمریکا موفق نبودند؛ بنابراین انشعابی موقت صورت پذیرفت.

نهایتاً رهبری بهاییان به هیئت نه نفره‌ای موسوم به «بیت العدل» سپرده شد که در اصل توسط عباس افندی پیشنهاد شده بود و شش سال پیش از مرگ شوقی افندی رسماً اجرایی شد. این هیئت هر پنج سال یکبار تغییر می‌کند و مقر اصلی آن در فلسطین اشغالی است و البته در مناطق مختلف جهان شعبات و رهبران محلی نیز دارد.

 «خبرگزاری دانشجو» - آیا بهائیت نسبت به افرادی که از این آیین خارج می‌شوند، رفتاری سختگیرانه دارد؟

ثمرحسینی: آن گونه که برخی از نویسندگان همانند فضل الله مهتدی (صبحی) در کتاب نقل کرده‌اند، بهایی‌ها نسبت به هرکس که از آیینشان روی برتابد، تا آنجا که بتوانند او را زیر فشار قرار می‌دهند و درباره او لوحی به عنوان «لوح قهریه» صادر می‌کنند که مشتمل بر تکفیر اوست. خود مهتدی آنگونه که بیان کرده است به دلیل برگشت از عقاید بهائیت، تا مدتها زیر فشار بوده است و حتی از خانه پدری خود طرد ‌شده بود.

 «خبرگزاری دانشجو» - شکل گیری بهائیت تا چه اندازه متأثر از جریانات سیاسی و استعماری بود؟

 ثمرحسینی: به لحاظ تاریخی، شیخیه خاستگاه بابیه و بابیه خاستگاه بهائیت است و شکل گیری این فرقه‌ها مثال و نمونة خوبی است که تحصیل علم بدون رعایت اصول و تهذیب نفس تا چه اندازه برای خود فرد و بلکه برای جامعه و مسلمانان خطرناک است.

ازسوی دیگر باید توجه داشت که استعمارگران می‌کوشند تا با شناخت زمینه‌ها یا انحرافات درونی جوامع اسلامی،بر روی آن سرمایه ‌گذاری کنند. در زمینة بهائیت نیز چنین شد. مرحوم حضرت امام خمینی(ره) یکی از راه‌ های اجانب در مبارزه با اسلام و مذهب مقدس جعفری را در کنار حمایت از دولت‌ های وابسته، ایجاد مذاهب باطله و ترویج بهائیت و یا وهابیت می‌دانند.

مطامع استعمارگران صرفاً اموری داخلی در قبال شیعه نیست، در موارد متعددی آنان از این فرقه کافر و پلید، به عنوان حربه‌ای جهت تشتت مسلمانان نیز استفاده می‌کنند. برای مثال، مخالفان تقریب مذاهب اسلامی همچون محب الدین خطیب که از مخالفان سرسخت وحدت اسلامی و دارالتقریب قاهره بود، کوشیده‌اند تا بهائیت را امتداد تشیع معرفی کنند؛ در حالی که بهائیت عناد و دشمنی محض با تشیع است و اینگونه اتهامات محصول القائات دشمنان اسلام جهت بدبین کردن مسلمانان نسبت به یکدیگر است.

 «خبرگزاری دانشجو» - عمده‌ ترین انحرافات بهائیت چیست؟

ثمرحسینی: بستر اصلی شکل گیری بهائیت، انحراف کامل ازاصول بنیادین اعتقاد اسلامی یعنی قرآن و سنت است. احکام دین جز از خداوند متعال، رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم السلام گرفته نمی‌شود. امری که مورد تاکید بسیاری از روایات همچون حدیث ثقلین است.

 بر این اساس، هرگونه تشریعی در برابر تشریع الهی مردود و نامشروع است. سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله مشروعیت دهنده به رفتار و گفتار افراد است و نه آنکه رفتار و گفتار افراد بدان مشروعیت بخشد. اجتهاد در «مقابل نص مروی از رسول‌الله» صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم باطل است و مخالفت با چنین عملی، از سوی هر کس که رخ دهد، واجب است.

 معیار و میزان همه چیز قول و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم است که از طُرُق صحیح به ما رسیده باشد. ادعاهایی چون مهدویت، نبوت، ربوبیت و مانند آن تا وضع خودسرانه احکامی در کشف حجاب و یا پاکی و نجاست و ... همه و همه در سیاق نفس‌پرستی و تأویلات باطل کفرآمیز شکل گرفته است. زمانی که فردی نوشته بی‌محتوای خود را وحی بنامد، مستعد انجام هرکاری خواهد شد.

از همین روست که تمام مراجع بزرگ شیعه از قبیل آیات عظام بروجردی،خمینی،گلپایگانی،مرعشی نجفی و...، فرقه بهائیت رافرقه‌ای ضاله دانسته‌اند و قاطعانه بر کفر و نجاست بهائیان حکم داده‌اند. مرحوم حضرت امام خمینی(ره) چند تعبیر رسا درباره این فرقه ضاله دارند. یکی از آنها اصطلاح «یهودی‌‌های بهایی» است؛ این بهائیت و صهیونیسم چنان به هم نزدیک شده‌اند که نمی‌توان آنها را از هم جدا کرد. 

دوم تصریح به این موضوع است که بهائیت «یک دین» نیست؛ بلکه یک «حزب» است؛ تعبیر حزب بهائیت، بهترین تعبیر برای فهم آن است. بهایی‌ها از همان ابتدای شکلگیری خود، درگیر فعالیت حزبی برای بسط عقاید کفر آمیزشان بوده‌اند. مرحوم حضرت امام(ره )درمصاحبه ‌ای پیش ازپیروزی نهایی انقلاب اسلامی، تاکید کرده بودند که بهایی هیچ آزادی سیاسی، حزبی و مذهبی درایران نخواهد داشت و در ارزیابی رژیم پهلوی معتقد بودند که سیاستی که در ایران دنبال می‌شد آن بود که مقدرات مسلمانان را به دست غیر مسلمانان مانند «یهودی‌های بهایی»بسپارند و سیاست‌های رژیم پهلوی درباره زنان را بر پایه اصول عبدالبهاء می‌دانست و از این رو ایشان دین را در معرض خطرمی‌دانست؛ در چنین وضعیتی مسئولیت مسلمانان بسیار سنگین است زیرا به تعبیر مرحوم حضرت امام(ره)، زمانی که دین در خطر باشد،حتی تقیه هم حرام است؛ باید قیام کرد و حق را اقامه کرد؛ چنانکه خود ایشان چنین کردند.

 «خبرگزاری دانشجو» - گستردگی بهائیت درجهان چگونه است؟

ثمرحسینی: برخلاف بابی‌هاکه گاه جهت دفاع از عقاید کفرآمیزشان ایستادند و کشته شدند و غائله‌های آنها در تاریخ ثبت شده است، بهایی‌هاشدیداً اهل نفاق هستند و به واسطه همین نفاق کوشیده‌اند تا حضور خود را ادامه دهند. برای دوره‌ای طولانی، زمانی‌که در فلسطین اشغالی حضورداشتند،مسلمانان فلسطینی تصور می‌کردندکه آنان مسلمان و سنی هستند! البته اکنون با حمایت رژیم اشغالگر قدس، فعالیتی آشکار دارند و مقر اصلی آنها و گورستان رهبرانشان در سرزمین‌های اشغالی قرار دارد.

 از مراکز دیگر بهاییان می‌توان به ایالات متحده آمریکا و بریتانیا اشاره کرد. همچنین در برخی از کشورهای آفریقای شمالی فعالیت‌هایی دارند و تلاش‌های ناکامی هم جهت قانونی‌کردن فعالیت‌های خود در مصر کرده‌اند. آنان در ایران، با سقوط رژیم پهلوی، توان عملیاتی گذشته را در عرصه سیاست و فرهنگ جامعه ایران از دست داده‌اند؛ هرچند همچنان به صورت پنهانی، به فعالیت جهت نابودی عقاید اسلامی مشغول هستند.

این را نیز عرض کنم که در گذشته و به ویژه منابع مرجع بهائیت، جهت تأثیرگذاری بر مخاطب، از نثر فارسی توأم با کلمات عربی و گاه آهنگین و خیال‌انگیزی استفاده می‌شد که به گوش خوش نواز جلوه کند و هر چند متن آنان معنای مشخصی به دست نمی‌داد و به تعبیری سر و تهی نداشت، برای فرد عامی چنین وانمود می‌شد که متضمن معانی عمیقی است. این شیوه را بسیاری از مدعیان دروغین مهدویت دنبال کرده‌اند.

امروز بستر تبلیغات ضد اسلامی، وارد حوزه‌های مختلفی همچون اینترنت و ماهواره و سینما و محصولاتی چون فیلم و موسیقی و ... شده است و فرقه‌هایی چون بهائیت می‌کوشند تا از طریق این شبکه‌ها حضوری جهانی داشته باشند. تعبیر مرحوم امام از «یهودی‌های بهایی» که پیشتر به آن اشاره کردم، در اینجا اهمیت دارد؛ زیرا کنترل رسانه‌های بزرگ جهانی در دست صهیونیست‌هاست.

در اینجا باید توجه داشت که نفوذ یک عقیده صرفاً به تعداد پیروان آن نیست؛ بلکه حاکم بودن عقاید مطلوبشان در منابع و مراجع اصلی فهم اعتقاد و تاریخ و فرهنگ ملتهاست. در سال‌های اخیر، از سوی محافل بهائیت به ویژه درآمریکا، سرمایه‌گذاری بسیاری شده است تا نقش بهائیت و خاستگاه‌های آن در تاریخ و فرهنگ ایران برجسته شود و منابعی خلق شود که فهم فرهنگ و تاریخ ایران را در ذیل فهم بهائیت قرار دهند؛ مثلاً در دایرة المعارف هایی مانند ایرانیکا (به سرپرستی احسان یارشاطر)، به صورتی هدفمند مدخل‌ ها و یا موضوعاتی افزوده شده‌اند تا غیر مستقیم این باور را به خواننده منتقل کنندکه بهایی‌ها در وقایعی چون مشروطیت ایران، وزنه‌ای غیر قابل انکارند.

 همین موضوع به صورتی ملموس‌تر در زمینه آزادی و حقوق زن(بامثال تاریخی قرةالعین)مشاهده می‌شود. اینگونه ادعاها مستقیماً به خواننده گفته نمی‌شود، بلکه خواننده را عملاً در سیاق چنین اندیشه‌ای قرارمی‌دهند و به او القا می‌کنند؛ بی آنکه شاید خود او متوجه شود.

 در این زمینه کسانی همچون دکتر  رامین خانبگی که به «منبع‌شناسی» توجه وافری دارند، به‌خوبی می‌توانند مسیر بهائیت در تولید منابع را نمایان کنند و افسوس که در بسیاری از مراکز پژوهشی ما آنچنان که باید اهمیت و ارزش منبع‌شناسی درک نشده و حتی منبع‌شناسی در شمار «پژوهش» به‌شمار نرفته است! در حالی که منبع‌شناسی اهمیتی راهبردی برای شناخت و رصد جریانهایی دارد که اکنون در مقابل شیعه و یا ایران مشغول فعالیت هستند. 

 


منبع خبرگزاری دانشجو

کد خبر : ۲۸۳۷۳۳ تاریخ: ۸ / ۱۰ / ۱۳۹۲

هم اندیشی علمی بررسی راهکارهای حقوقی بین المللی مقابله با شیعه ستیزی



پیرو اخبار نگران کننده مربوط به نقض حقوق شیعیان و اقدامات تکفیری علیه آنها در برخی کشورها و با هدف تدوین راهکارهای مناسب علیه اقدامات تکفیری وخشونت طلبانه، با هماهنگی انجام شده توسط کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران وموسسه اطلاعات وتحقیقات اسلامی ، هم اندیشی علمی  با حضور اندیشمندان حقوقی و پژوهشگران فرهنگی در محل کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران  برگزار شد. در این نشست علمی 7 مقاله علمی از سوی اساتید  و متخصصین حقوقی و فرهنگی با عناوین زیر  ارائه شد:

  •  «بررسی راهکارهای حقوقی حمایت از حقوق بشر شیعیان با نگرش بر موازین بین المللی در حیطه آزادی بیان و ظرفیتهای حقوق داخلی کشورهای دارای وضعیت منفی رعایت حقوق شیعیان»توسط دکتر باقر انصاری عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
  • « بررسی راهکارهای حقوقی بین المللی مبارزه با نقض حقوق بشر شیعیان با بهره مندی از موازین بین المللی حیطه حقوق اقلیت­ها» توسط دکتر ستار عزیزی عضو هیئت علمی دانشگاه همدان
  • «بررسی ظرفیت­های موازین حقوقی بین المللی مربوط به مقابله با تروریسم با هدف ارائه راهکارهای پیگیری حقوقی در مورد اقدامات تروریستی و تکفیری علیه شیعیان» توسط دکتر محسن عبداللهی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
  •  « راهکارهای  حمایت از حقوق شیعیان با استفاده از ظرفیتهای موازین بین المللی در حیطه آزادی­های دینی و منع تبعیض و نفی هر گونه نابردباری وبیگانه ستیزی» توسط دکتر علی خرم استاد دانشگاه و نماینده پیشین ایران نزد دفتر سازمان ملل در ژنو
  •  «راهبردعلمای شیعه برای حفظ حقوق و هویت شیعیان» توسط حجت­ الاسلام  والمسلمین حسن طارمی معاون علمی بنیاد دائره المعارف اسلامی
  •  «شیعه ستیزی معاصر سازمان یافته در جهان اسلام و راهبردهای مقابله فرهنگی و حقوقی با آن» توسط دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
  • «رویکرد بین المللی به نقض حقوق بشر شیعیان» توسط دکتر سیدکاظم سجادپور عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل

 پس از ارائه مقالات این هم اندیشی علمی، اساتید  وکارشناسان حاضر در جلسه به اظهار نظر و طرح دیدگاه خود پرداختند ودر پایان جلسه دکتر محمد نهاوندیان رئیس موسسه اطلاعات وتحقیقات اسلامی ضمن تشکر از مجموع شرکت کنندگان در این نشست پر بار علمی، بر ضرورت دفاع از حقوق همه مسلمانان اعم از شیعه وسنّی در سطح جهانی تاکید کرد. وی  افزود که اسلام  منادی صلح است و نباید اجازه داد که برخی با اندیشه های نادرست یا رفتارهای خشن تصویر منفی از اسلام ارائه کنند.وی هم چنین خواهان این شد که پیشنهاد رئیس جمهور در سازمان ملل که به صورت قطعنامه نیز مورد تصویب جهانی قرار گرفت چارچوبی برای اقدامات متنوع فکری و عملی علیه رویکردهای خشونت طلبانه  اعم از اقدامات تکفیری ها یا غیر آنها قرار گیرد.گزارش محتوائی این نشست بزودی از سوی امور پژوهشی کمیسیون تدوین ومنتشر خواهد گردید.

روابط عمومی کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران

منبع: سایت رسمی کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران

قیام حضرت سیدالشهداء (ع) أسوه و الگویی بی‌نظیر در قیام به عدل و سخن حق است مصاحبه با خبرگزاری نسیم

 
 
دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام) به خبرنگار «نسیم»، گفت:

قیام حضرت سید الشهداء (ع) أسوه و الگویی بی نظیر در قیام به عدل و سخن حق و مبارزه با مسیر انحرافی مترفین است. دشمنان وی نیز کوشیدند تا به هر وسیله ای مانع آن شوند و خاطره آن را از اذهان بزدایند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه خود مینویسد که با حسین کاری کردند که تاکنون هیچ امتی حتی با اشرار هم نکرده بود: او را کشتند در حالی که عطشان بود؛ با شمشیر، با آتش زدن، با بر نیزه کردن سرها، با تاختن اسبان بر اجساد و در ادامه مینویسد: بنی امیه در این روز بساط جشن و طرب بر پا میکنند، زینت میکنند و سرمه بر چشمان میکشند و آن را به مثابة رسمی در بلاد خود درآوردهاند. مرحوم علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی (ره) هدف امویان را هَدم شرف قرآن می داند. اینکه بر روی جنازهها اسبان تاختند، نشان میدهد که امویان به خیال باطل خود در پی از بین بردن شخص و شخصیت بودند؛ حتی طبق گزارش برخی از مورخان، بنی امیه پس از واقعه کربلا شکل نعلی را درست کرده و بر در منازل خود میکوبیدند تا آن واقعه را یادآوری کنند.
پس از شهادت حضرت امام حسین (ع)، اسارت زنان و کودکان کاروان حسینی آغاز میشود. حضرت زینب کبری (س) در زمان اسارت، با خطبه های روشنگرانه خود در کوفه و شام، پیام کربلا را به گوش همگان رسانید. امام سجاد (ع) پس از خطبه ایشان در کوفه فرمودند: انتِ بِحَمدِ الله عالِمَۀٌ غیرُ مُعَلمۀٍ و فَهِمَۀٌ غَیرُ مُفَهَمۀٍ یعنی حمد خدای را که عالمی آموزگار نادیده، و خردمندی نیاموخته هستی.
شجاعت و صبر و روشنگری حضرت زینب (س) وصف ناشدنی است. زمانی که مردم کوفه با گستاخی کاروان اسرای کربلا را نگاه می کردند، حضرت بانگ برآورد: از خدا و رسول خدا (ص) شرم نمی کنید که به خانواده پیامبر (ص) چشم دوخته اید؟ زمانی که عبید الله بن زیاد به او گفت که دیدی خدا با برادر و خانواده ات چه کرد؟ ایشان پاسخ دادند: ما رایتُ الا جمیلاً چیزی جز زیبایی ندیدم. در کاخ یزید، او را فرزند طُلَقاء خطاب کرد و با این عبارت یادآوری کرد که در فتح مکه بزرگان مشرک قریش بردگان رسول خدا شدند و رسول خدا بر ایشان منت نهاد و آزادشان کرد. زینب کبری فرمود: ای پسر آزادشدگان! آیا از عدالت است که زنان و کنیزانت در پرده باشند و دختران پرده نشین رسول خدا را اسیر کنی و شهر به شهر بگردانی؟
زمانی که سر پاک مطهر امام حسین (ع) را بر طشتی در کاخ بیداد یزید دید, با صوت جانسوزی فریاد زد: یا حسیناه یا حبیب رسول الله یا ابن مکۀ و منی! یا ابن فاطمۀ الزهراء سیدۀ النساء یا ابن بنت المصطفی! که با این ندای جانسوز، مجلس عیش و نوش یزید را بر هم زد. نکته جالب توجه آن است که حضرت همواره از حسین (ع) و دفاع از آرمان حضرت (ع) گفت و از فرزندان شهیدش در کربلا سخنی به میان نیاورد.
عترت تا قیامت باقی است ولی از بنی امیه چه ماند؟ قیام امام حسین چنان باعظمت بود که امروزه قلب هر مسلمانی، اعم از شیعه و سنی را بهدرد میآورد. قلبهای تکتک مسلمانان مزار امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) است. هرکس در عاشورا در رکاب امام حسین (ع) بود بنیانگذار شرافت والایی برای خاندان خود شد؛ حتی حر بن یزید ریاحی که در آخرین ساعات حیاتش متنبه شد و نادم و شرمسار خدمت رسید و شرف مقام شهادت را یافت، بنیانگذار خاندانی از علمای شیعه شد که شیخ حرّ عاملی، از علمای بنام شیعه و صاحب کتاب وسائل الشیعة از مشهورترین آنهاست که قبرش در صحن عتیق و شریف حضرت امام رضا (ع) قرار دارد.
از روایات منقول از حضرت زینب (س) (معروف به فاطمیات) چنین است: فاطمه دختر سجاد علی بن الحسین (ع) از فاطمه دختر ابی عبدالله بن الحسین (ع) و او از زینب دختر امیرالمومنین علی (ع) و او از فاطمه دختر رسول خدا (ص) نقل کرد که هر کس بر دوستی آل محمد (ص) بمیرد شهید است.
 

شبهات مطرح در زمینه زیارت امام حسین (ع) - گفتگو با خبرگزاری شبستان

ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه نوشته

ویژه دهه اول محرم - مصاحبه با دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی


عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام) در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به بررسی ابعاد زندگی حضرت رقیه(س) و ادامه بحث وقایع عاشورا پرداخت.
دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی در پاسخ به این سوال که آیا امام حسین(ع) دارای دختری به نام رقیه(س) بودند یا خیر بیان داشت: در خصوص حضرت رقیه، فرزند حضرت امام حسین علیهما السلام ، مباحث متعددی مطرح شده است از جمله این پرسش که آیا امام حسین علیهالسلام دارای دختری بهنام رقیه بودهاند یا خیر؟ هرچند مصادر و منابع تاریخی دوران اول در این زمینه معدود است؛ با این حال در مقاتل، در کلام امام حسین علیهالسلام و نیز حضرت زینب سلامالله علیها، نام مبارک رقیه در ردیف اسامی اهل بیت آن حضرت بهکار رفته است؛ چنانکه در مقتل ابی مخنف وارد شده است که حضرت پس از شهادت حضرت علی اصغر سلامالله علیه، برای خداحافظی به خیمه آمدند و فرمودند: «یا ام کلثومَ و یا سکینةُ و یا رقیةُ و یا عاتکةُ و یا زینبُ عَلیکنَّ منی السلام» یعنی «ای ام کلثوم و ای سکینه و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب؛ ای اهل بیت من! خداحافظ». همچنین علمای بسیاری در تحقیقاتشان بر وجود آن حضرت و حضورشان در واقعه کربلا یقین کردهاند. گاه نیز در روایاتی از ایشان با نام فاطمه صغری یاد شده است. 
این استاد دانشگاه در ادامه به خبرنگار نسیم گفت: طبق نقلهای موجود، آن حضرت در زمان واقعه کربلا سه یا چهار ساله بودهاند. در زمینة حضور حضرت رقیه در کربلا چند محور اساسی مطرح شده است. یکی از آنها موضوع تشنگی کودکان است. برخی به اشتباه این موضوع را صرفاً به گونهای احساسی بیان میکنند؛ در حالی که حضور تاریخی کودکان در واقعه کربلا تأثیر غیرقابل انکاری در اتمام حجت مبنی بر حقانیت قیام امام حسین علیهالسلام داشته است. در واقع مظلومیت کودکان از حجتهای الهی در امکان تمییز ائمه هدی از ائمه ضلالت بودهاند. 
صداقت ثمری حسینی، ضمن بیان این که دوستی و دشمنی در منطق اهل بیت(ع) فقط برای خداست بیان داشت: توجه شود که در منطق امام حسین علیه السلام، دوستیها و دشمنیها تنها و تنها در راه خداست و هرگز خواست و امر شخصی بر خواست الهی پیشی نمیگیرد؛ در حالی که مبنای روابط و کارهای یزیدیان بر پایة دنیاپرستی است؛ بنابراین مسئله تنها تشنگی نیست.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در انتها بیان داشت: وداع امام حسین با حضرت رقیه و نیز شهادت آن حضرت پس از دیدن سر مقدس حضرت امام حسین علیهالسلام در شام از دیگر زمینههای مورد توجه مقتل نویسان بوده است. ورود اهل بیت (ع) به شام در اول صفر 61 قمری بوده است و شهادت آن حضرت در پنجم یا بعد از آن رخ داده است. نقل است که امام حسین در وداع با ایشان به او فرمودند: «ای عزیز من این آخرین وداع من با توست و دیدار ما روز قیامت نزد حوض کوثر است.»
 
 
 

این کارشناس تاریخ اسلام در گفتگو با خبرنگار ما در خصوص علت اعزام مسلم بن عقیل به کوفه از سوی امام حسین (ع) بیان داشت: زمانی که نامه‌های کوفیان مبنی بر دعوت امام حسین (ع) به قیام علیه ظلم و جور امویان و تشکیل خلافت اسلامی بسیار شد و بالغ بر هزاران تن شد و در آن نامه‌ها با اصرار از حضرت امام حسین (ع) تقاضا می‌شد که اکنون امامی نداریم، بیا تا همگی در سایة رهبری تو بر راه حق متحد شویم، (لیس علینا إمام فأقدِم علینا، لعلّ الله یجمعنا بک علی الحق)، حضرت امام حسین (ع) سکوت خود را شکستند و از اولین اقدامات ایشان، ارزیابی مواضع کوفیان از طریق اعزام مسلم بن عقیل به کوفه بود.
وی در تشریح محتوای نامه ابی عبدالله(ع) به کوفیان گفت: امام برای کوفیان نوشتند: «من برادرم، عموزاده‌ام و فرد مورد اعتمادی از اهل بیتم را به سویتان می‌فرستم تا مرا از احوالتان آگاه سازد و اگر او تأیید کند که بر دعوتتان راسخ هستید، به سویتان خواهم آمد.» نکتة جالب‌توجه در نامه امام که بارها در جریان قیامشان مشهود بود، تاکید حضرت بر عمل به کتاب و سنت رسول الله (ص) و اجرای عدالت بود همچنین حضرت بر اقامه «امر به معروف» و «نهی از منکر» تاکید داشتند.
صداقت ثمرحسینی، رویارویی حق و باطل و حفاظت از سنت نبوی را هدف قیام عاشورا دانست و افزود: بنابراین مسئلة اصلی که در قیام کربلاء رخ داد، رویارویی حق و باطل بود که موجب شد تا سنت نبوی از خطر تبدیل آن به دین و آیین اموی مصمون بماند و با رویارویی آشکار تمامی حق در برابر تمامی باطل، جلوی هرگونه توجیه و تأویلی باطلی گرفته شود. حرکت حضرت مسلم بن عقیل در رکاب امام حسین (ع) و شهادتشان را باید در چنین صورت مسئله‌ای تعریف کرد.
این استاد تاریخ اسلام در مورد شخصیت حضرت مسلم بیان داشت: مسلم بن عقیل شجاع‌ترین فرزندان عقیل بن ابیطالب بود و در زمان شهادت حدوداً چهل و پنج ساله بود. زمانی که امام حسین علیه‌السلام از او خواست تا بدین منظور، بر هانی بن عروه از شیعیان به‌نام کوفه وارد شود، در 15 رمضان سال 60 قمری به راه افتاد و بیست روز بعد در پنجم شوال همان سال وارد کوفه شد و تا هشتم ذی الحجه که به شهادت رسید در آن شهر بود. 
وی افزود: در زمان اقامت مسلم در کوفه بنا بر برخی از نقلها دوازده تا هجده هزار نفر با او بیعت کردند. بدین سان او نامه‌ای برای حضرت امام حسین (ع) فرستاد و از ایشان خواست تا حضرت خود را سریعاً به کوفه برساند. از سوی دیگر پاره‌ای از طرفداران بنی‌امیه نیز از قبیل عمر بن سعود و محمد بن اشعث بن قیس نیز گزارشهایی برای یزید ارسال کردند که موجب شد تا یزید، عبیدالله بن زیاد را که در آن زمان حاکم بصره بود، مأمور کوفه کند. ابن زیاد با روشهای مختلف از قبیل تطمیع و تهدید مردم چنان عرصه را بر مسلم تنگ کرد که او در نهایت در خانه زنی به نام طوعه پنهان شد؛ اما این امر توسط فرزند آن زن فاش شد و حضرت مسلم دستگیر و به شهادت رسید. ابن زیاد به منظور ایجاد رعب و وحشت دستور داد تا جنازه شریف هانی و مسلم را در بازاربه روی خاک بکشند.
عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه بیان داشت: درست در همان روز شهادت مسلم، امام حسین (ع) که عمره حج انجام داده بود، آن را تبدیل بهعمره مفرده کرد و از مکه خارج شد. در مسیر کوفه بودند که خبر شهادت مسلم و هانی به امام رسید، حضرت یاران خود را جمع کردند و فرمودند که هرکس می‌خواهد برود، برود که کوفیان مرا تنها خواهند گذاشت. «و ما اری القوم الا سیخذلوننا» بسیاری از امام جدا شدند و تنها شمار اندکی در کنار امام باقی ماندند بعدها همین موضوع با مشاهدة لشکر هزار نفری حرّ بن یزید ریاحی تکرار شد.

 منبع خبرگزاری نسیم

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام) در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به بررسی جریان وجود کاروان ابی عبدالله الحسین(ع) به کربلا پرداخت. وی به خبرنگار ما گفت: امام حسین علیهالسلام در زمانی که قصد حرکت از جانب مدینه به مکه را داشتند، وصیتنامهای نوشتند و آن را به خاتم خود ممهور کردند و به برادرشان محمد ابن حَنَفیه دادند و در شب سوم شعبان با جمع اهل بیت خود راهی مکه شدند. 
وی افزود: این جملة معروف امام حسین )ع) در آن وصیتنامه موجود است که«من خروج نکردم از برای تفریح و تفرّج و نه از برای استکبار و بلندمنشی، و نه از برای فَساد و خرابی، و نه برای ظلم و بیدادگری! بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. من میخواهم امر به معروف کنم و نهی از منکر کنم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.» آنگاه در تاریخ هشتم ذی الحجه سال 60 قمری، درست در همان روزی که مسلم بن عقیل به دست ابنزیاد در کوفه به شهادت رسید، از مکه خارج شدند
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه بیان داشت: البته پیش از آن زمان، در مسیر حضرت از مکه تا کربلا، چند واقعه مهم رخ داد. یکی از آنها آن بود که در منطقهای به نام «تنعیم» امام با کاروانی از یمن مواجه شد که هدایایی را از سوی حاکم اموی آنجا برای یزید میبرد. حضرت آن اموال را مصادره کرد و اهالی کاروان را آزاد گذاشت که اگر خواستند در رکابش به کوفه روند و اگرنه، آزادند که هرکجا خواستند بروند. طبق برخی از نقلها برخی به حضرت پیوستند که حداقل سه نفر از این کاروان تا سرزمین کربلا نزد امام ماندند.
صداقت افزود: همچنین از وقایع دیگر آن بود که فرزدق بن غالب که از شعرای نامی آن عصر بود، با آن حضرت برخورد کرد. فرزدق در پاسخ امام در باب احوال کوفه چنین گفت: قلوبهم معک و سیوفهم علیک. (قلبهایشان با شماست ولی شمشیرهایشان در برابرتان) امام در پاسخ فرمودند که بیشک تو فرد راستگویی هستی؛ براستی مردم بنده دنیایند و دین تنها بر زبانشان جاری است و تنها به خاطر معاششان به دینشان رجوع میکنند؛ اما در وقت سختی دیندار واقعی اندک است.
این استاد تاریخ اسلام، در ادامه بیان داشت: طبق برخی از نقلها فرزدق در اینجا خبر شهادت مسلم بن عقیل را به حضرت داد. حضرت برای مُسلم طلب رحمت کردند و فرمودند: مُسلم به رَوح و رضوان خدا رهسپار شد آنچه او بر عهده داشت انجام داد و آنچه که ما بر عهده داریم هنوز بر ذمة ماست و اشعاری در مذمت دنیا و شرف جهاد در راه خدا سرودند که با این بیت آغاز میشود:
و إن تکن الدنیا تُعَدُّ نَفیسةً
فَدار ثَواب اللهِ أعلی و أنْبَلُ
با این مضمون که اگر دنیا تفیس است، آخرت بس بلندپایهتر و شریفتر است و گفته شده است که در روز عاشورا زمانی که حضرت شمشیر میزد، این اشعار در رَجَزشان بود.
صداقت ثمرحسینی، در پاسخ به سوال خبرنگار نسیم در مورد دیگر وقایع،در مسیر حرکت حضرت به سوی کوفه بیان داشت: برخورد امام با افراد مختلف بود که طبیعتاً در طی چنین مسافتی بارها و بارها پیش میآمد. حضرت آنان را دعوت به همراهی با کاروانشان میکردند. یکی از مشهورترین این وقایع ماجرای گفتوگوی حضرت با فردی به نام بِشر بن غالب اسدی است. او از حضرت معنای آیه شریفه یومَ نَدعو کلَّ أناس بِإمامِهم (اسراء: 71) را جویا شد. حضرت در پاسخ فرمودند: امامان دو گروهاند: امامان هدایتگر و امامان گمراه و ضلالت پیشه. آنکه پیروی دسته اول را کند وارد بهشت و آنکه پیروی گمراهان کند وارد جهنم میشود. بِشر بن غالب با امام همراه نشد و البته بعدها او را گریان بر مزار امام حسین (ع) یافتند که سخت پشیمان بود. 
وی در ادامه اظهار داشت: این تفسیر امام، در روایات دیگری که از معصومین(ع) منقول است در همین معنا با الفاظ مختلف وارد شده است برای مثال در پارهای از روایات وجه فرق ائمه هدی با ائمه ضلالت در این موضوع تبیین شده است که ائمه هدی همواره امر خداوند را مقدم بر امر و خواست خود قرار میدهند در حالی که ائمه ضلالت، امر و خواست خود را مقدم بر امر و خواست خدا میدانند و از این رو حکمشان پیروی از هوای نفس و مخالفت با کتاب الله است. 
این استاد دانشگاه جایگاه قیام ابی عبدالله (ع) در تدوین عقاید شیعی را برجسته دانست و گفت: اگر فردی کتابهای عقاید شیعه همچون کتاب اعتقادات مرحوم شیخ صدوق(متوفی 381ه.ق) را بر پایة دعوت امام حسین (ع) مورد مطالعه قرار دهد به خوبی جایگاه این قیام را در تدوین عقاید شیعه مشاهده میکند مانند آنجا که شیخ صدوق مینویسد: «و الأئمّة فی کتاب اللّه تعالى إمامان: إمام‏ هدى، و إمام‏ ضلالة» و در تاکیدی که او بر عدالت و نفی ظلم به عنوان یک اصل اعتقادی دارد؛ این موضع بهخوبی مشهود است. در صورتی که این امر با کتاب عقیدة طحاوی (230-321ه.ق) که نزدیک به دوران صدوق نوشته شده است، مقایسه شود خواهیم یافت که عقیدة شیعه با اصل عدالت و نفی ظلم، چهرة شاخصی به خود گرفته است. طحاوی در بند 72 آن کتاب دربارۀ عدم خروج بر حاکم هرچند ظالم، بهعنوان یک اصل اعتقادی سخن به میان آورده است.
صداقت ثمرحسینی در تبیین ادامه وقایع مسیر حرکت امام(ع) به سوی کوفه گفت: طبق نقلی، در منطقه ثعلبیه فردی به نام ابوهرّه ازدی امام را ملاقات میکند؛ امام در گفتوگویی که مورخان نقل کردهاند خبر از شهادت خود میدهد و ذلت و خواری بنیامیه در آینده خبر میدهد. برخی معتقدند که در این زمان هنوز خبر شهادت مسلم به امام نرسیده بود و خبر شهادت مُسلم از جانب فرزدق نبوده است و حتی پیکهایی که امام برای خبرگیری از وضعیت کوفه ارسال کرده بودند، به دست سربازان ابن زیاد به شهادت رسیده بودند. امام در نامههای خود به کوفیان خبر از خروج خود از مکه و حرکت شتابان کاروانش به سوی کوفه داده بود.
وی افزود: از سوی دیگر، پس از شهادت مسلم بن عقیل، کوفه وضعیت بستة نظامی پیدا کرد. سپاهی چهار هزار نفری از کوفه به فرماندهی حُصین بن نمیر به منظور سرکوب قیام امام حسین علیهالسلام حرکت کردند که عمده مأموریت آنان متوقف کردن کاروان امام حسین(ع) و بسته کردن منطقه از حیث ورود و خروج افراد بود. سپاه هزار نفری حر بن یزید ریاحی بخشی از سپاه حصین بن نمیر بود. در اینجا امام از همراهان خود خواستند تا که هر که میخواهد کاروان را ترک کند.
عضو مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام در مورد چگونگی برخورد سپاه حر با سپاه امام حسین(ع) بیان داشت: برخورد با حر بن یزید ریاحی در منطقهای به نام ذوجُشم روی داد. امام که از مقصود حر در دستگیری امام آگاه شد خواست به حجاز بازگردد اما با مخالفت حُر مواجه شد؛ حر از جنگ پرهیز کرد و به متوقف کردن کاروان امام بسنده کرد از این زمان تا صبح روز عاشورا بحث بازگشت به حجاز از سوی امام بارها مطرح میشود. این اتفاق موجب شد تا مسیر کاروان امام به سوی قادسیه تغییر یابد. 
وی افزود: امام(ع) در سخنرانیهای خود در طول راه، بارها بر ضرورت مخالفت با حاکمان ظالم که حرام خدا را حلال میکنند و فساد را آشکار و بیتالمال مسلمین را به یغما میبرند، ایراد کرد. در طی این مسیر گروههای کوچکی از شیعیان به امام پیوستند؛ تا سرانجام عبیدالله بن زیاد از حر بن یزید ریاحی می خواهد تا کاروان امام را در سرزمینی بی آب و علف متوقف کند که آن اتفاق در سرزمین کربلا رخ داد. حضرت در دیدارهای خود با حر بن یزید ریاحی موضع حق طلبانه خود را و هدف خویش از قیام را مکرر بیان داشتند و از جمله سخنان معروف ایشان چنین بود: «فأنی لا أری الموت إلا سعادة ولا الحیوة مع الظالمین إلا بَرَما»

منبع خبرگزاری نسیم

 

کتاب ابن‌خلدون تالیف دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

کتاب ابن خلدون تالیف دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

کتاب «ابن‌خلدون» تالیف‌و‌ترجمه دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلام)در 171 صفحه به زودی از سوی انتشارات آفتاب توسعه منتشر خواهد شد.

. لینک ثابت کتاب در کتابخانه ملی ایران

عناوین فصلهای کتاب ابن خلدون چنین است:

فصل اول : ابن‌خلدون‌شناسی در جهان عرب -کامیار صداقت ثمرحسینی

فصل دوم : فرهنگ اصطلاحات علم عمران - محمد عابد الجابری

فصل سوم : منطق علم عمران ابن‌خلدون - علی الوردی

فصل چهارم : علم عمران - موضوع و روش - محمد عابد الجابری

فصل پنجم: مفهوم ملكه در انديشۀ ابن‌خلدون- السید الشرقاوی

فصل ششم : شهر و دولت در اسلام - رضوان السید

تکفیر شیعه جغرافیای دارالاسلام و دارالحرب را تغییر می دهد - خبرگزاری شبستان

کامیار صداقت ثمرحسینی

 

خبرگزاری شبستان: تجربه نشان داده است که به هر میزان که تفکر وهابی و تکفیری بر جوامع اسلامی سیطره یابد، مسلمانانی که تحت‌تاثیر قرار گرفته‌اند، قدرت ارتباطی و اشتراک مفهومی‌شان را نسبت به یکدیگر از دست می‌دهند. این خطر بزرگی است که جهان اسلام را تهدید می‌کند. در واقع، در ورای رواج فرهنگ تکفیر و درگیری میان مسلمانان کوشش هدفمندی جهت تغییر تصورات مسلمانان از جغرافیای جهان اسلام نهفته است. تکفیر شیعیان و دیگر مسلمانان موجب می‌شود تا نقشه‌های جدیدی از دارالاسلام و دارالحرب و مانند آن ترسیم شود. این ها بخش هایی از سخنان کامیار صداقت ثمر حسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات امام علی (ع) است که در گفتگویی پیرامون جنایات وهابیت در جهان اسلام و تاثیر سوء بر سبک زندگی مسلمانان بیان شده است. مشروح این گفتگو از نظرتان می گذرد:

منبع - خبرگزاری شبستان

ریشه اصلی جنایات وهابیت در سوریه و مصر را در چه اعتقاداتی باید جستجو کرد؟
ابتدا باید گفت که مسلمانان همه با هم برادرند و مشکل اصلی جهان اسلام، نه شیعه در برابر اهل سنت که دشمنان تقریب و وحدت اسلامی است؛ چه آنان سلفی و وهابی باشند و یا نباشند؛ اما برای درک بهتر وقایعی که وهابیت در مصر و یا سوریه ایجاد کرده است باید سه سطح متداخل 1. سیاست‌ها و راهبردها، 2. اجرا و 3. جامعه هدف را از هم جدا کرد.
ما اگر نقشه جهان اسلام را در مقابل خود بگذاریم و روی مراکز چاپ و انتشاراتی که علیه شیعه فعالیت می‌کنند، علامت بگذاریم و سپس با خط‌کش آنها را به هم وصل کنیم و بار دیگر و این بار بر اساس ملیت نویسندگان ضد شیعه و نیز محل تحصیل آنها خطوطی با رنگی دیگر ترسیم و به ‌هم متصل کنیم و همین‌کار را درباره مراکز آموزشی و رسانه‌ای ضد شیعی و مانند آن، هر یک با رنگی متمایز انجام دهیم، به ناگاه خود را مواجه با شبکه‌ای از خطوط پیچیده و درهم‌تنیده می‌بینیم که رنگ‌ها به طرز معناداری در عربستان سعودی متراکم می‌شوند. وقایعی که در سوریه و بحرین و مصر و مانند آن جاری است، در این شبکه قابل ‌درک‌اند. در اینجا، خطوط ترسیم‌ شده توجه ما را به بسامد یا فرکانس اصلی‌ آن با محوریت عربستان سعودی جلب می‌کند. حال اگر این ساختار پیچیده را از زاویه مراحل شکل‌گیری تاریخی‌اش مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که کم‌کم چیزی در حال ایجاد است، یعنی در دوران معاصر و از دوران ملک فیصل و به‌ویژه ملک خالد، سیاستی دنبال می‌شود که می‌خواهد عقاید شیخ محمد بن عبدالوهاب را از جریانی حاشیه‌ای به جریان اصلی اعتقادی در جهان اسلام مبدل کند و نیز خواهیم دید که بتدریج فعالیت‌های سلفی از عربستان سعودی به سایر کشورها به‌ویژه مصر منتقل می‌شود و به تدریج مناسبات درونی این شبکه خطوط به ‌هم پیوسته بیشتری می‌یابد.
به باور من، در حوزه سیاست‌ها و راهبردها، بیش از آنکه اعتقادات مطرح باشد، کسب منافع و قدرت اهمیت دارد. هدف سران آل سعود از ترویج وهابیت، تحکیم قدرت است. از این ‌رو مشاهده می‌کنیم که شاخه اصلی سلفیه هیچ‌گاه از آل سعود انتقاد نمی‌کنند و منتقدان آل سعود، همگی شاخه‌های فرعی منشعب‌ شده‌ از شاخه اصلی هستند. همچنین سلفیه جهادی که در افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه مورد حمایت آل سعود است، در داخل عربستان سعودی مجوز فعالیت علیه حکومت ندارد. این یعنی سلفیه ابزاری جهت تحکیم قدرت است. اگر‌چه همگی آنان در شیعه‌ستیزی، هم‌داستان هستند.
اما «مجریان» مانند شیوخ سلفی و «جامعه هدف» یا همان مردمی که از روی بی‌اطلاعی و تبلیغات منفی شیوخ سعودی، از شیعه متنفر شده‌اند، سخت درگیر موضوعات اعتقادی هستند. به لحاظ اعتقادی، اصلی‌ترین مسئله‌ای که شیعه در دوران معاصر با آن درگیر است، اتهام «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن» است؛ اتهامی که به تعبیر مرحوم علامه عسکری (ره) عامل اصلی کشتار شیعیان پاکستان و اینک در سایر کشورهاست.
این اتهام در آن ساختاری که گفته شد، دائماً در سراسر جهان اسلام تکرار می‌شود تا به برداشت رایج از شیعه مبدل شود و نیک می‌دانیم که اقلیت فعال همواره قدرتمندتر از اکثریت خاموش است. زمانی که به اهل سنت چنین القاء کنند که شیعه دشمن قرآن است و برای آن حریم و حرمتی قائل نیست، دیگر به ‌راحتی می‌توان هر اتهامی را به شیعه زد و انجام هر کاری را توجیه کرد. مابقی اتهامات از قبیل یهودی بودن تشیع و یا تقیه به منزلة فریب و نیرنگ و ... در حاشیه این اتهام کلان هستند. 
از همین رو اولویت اصلی ما مسئله قرآن است؛ نه در سیاق دفاع شیعه در برابر اهل سنت و یا سلفی‌ها، بلکه به ‌منزله یکی از دو اصل تفکر شیعی بر اساس حدیث ثقلین، به‌ نحوی که نام شیعه در جهان اسلام بلافاصله تداعی‌گر قرآن و اهل‌بیت رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) شود. اینکه ایران مجوز توزیع قرآن در موسم حج را ندارد، نشان از نقطه‌ضعف دشمنان وحدت اسلامی دارد. ما کارهای بسیار خوبی در این زمینه چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی مانند تأسیس گنجینه قرآن مسجد چهل‌ستون بازار تهران توسط مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید تهرانی (ره) داشته‌ایم، اما باید آنها را در نگرش راهبردی کلانی در سطح جهان اسلام بازنویسی کنیم و ساختارهایی جهت ترویج تقریب و همدلی در جهان اسلام به‌وجود آوریم.

آیا دشمنی وهابیت تنها به شیعه محدود می‌شود یا دارای عواقب سوء و تخریبی برای اهل سنت نیز بوده است؟
به طور کلی وهابیت دو دوره یا دو رویکرد را تجربه کرده است. ابتدا علیه مذاهب اهل سنت موضعی سخت اتخاذ کرد که انتقادات شدید علمای اسلام را موجب شد. سید مرتضی رضوی کشمیری منابع منتقد اهل سنت در رد وهابیت را در ملحق کتاب «البراهین الجلیّة فی دفع تشکیکات الوهابیّة» اثر آیت‌الله سیدمحمدحسن قزوینی آورده است که نشان می‌دهد صورت‌مسئله اختلاف شیخ محمدبن عبدالوهاب با شیعه در ذیل اختلاف بسیار او با بسیاری از علمای مذاهب مختلف اسلامی است. حتی حسن مشهور آل سلمان از شیوخ سلفی ضد شیعی اردنی که از شاگردان برجسته محمد ناصرالدین آلبانی، فهرستی طولانی در حدود 120 اثر در نقد سلفیه و وهابیت اشاره دارد که بسیاری از آنها منابع اهل سنت هستند. مثال‌ها از این ‌دست بسیار است و در حوصله این گفت‌وگو نیست. یکی از دلایل وجود چنین چالشی آن است که سلفیه از چارچوب فقهی رایج مذاهب اهل سنت خارج شده است. برای مثال می‌توان به ‌نقدهای تند شیخ محمدامین شنقیطی که از اساتید عبدالعزیز بن باز بود بر کلام علامه صاوی در حاشیة «تفسیر جلالین» اشاره کرد که چرا او در ذیل آیة 23 از سورة کهف گفته است که تقلید جز از مذاهب چهارگانه صحیح نیست و خروج از مذاهب چهارگانه را گمراهی است؟ توجه شود که این بحث‌ها خارج از فضای شیعه‌شناسی آنان روی می‌دهد و نقدهایی درونی از یکدیگر است.
اما در رویکرد یا مرحله دوم که به باور من از دوره فیصل شروع می‌شود، شیوخ سعودی با تغییر تاکتیکی، بجای مخالفت با علمای اهل سنت درصدد تربیت سلفی آنها برآمدند. بی‌جهت نیست بزرگ‌ترین جابه‌جایی جمعیتی استاد - دانشجوی جهان اسلام در عربستان سعودی رخ داد که آن را در مجلد سوم شیعه‌شناسی اهل سنت که اخیراً آن را در نشست علمی مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلام درباره آن سخنرانی داشتم، به تفصیل اشاره کرده‌ام. تقریباً تمام شیوخ سلفی طراز اول مصر و الجزایر و کویت و یمن و ... همگی مستقیم و یا غیرمستقیم شاگرد مؤسسات آموزشی سعودی بوده‌اند. امروزه برخی از علمای مذهب مالکی مانند شیخ عبدالفتاح مورو از مؤسسان جنبش النهضه تونس نسبت به اهداف سازمان‌یافتۀ برخی از شیوخ تندروی سلفی برای از میان برداشتن فقه مالکی در تونس و جایگزین کردن آن با فقه حنبلی در قالب اجتهاد سلفی، شدیداً نگران هستند. این دوره تأثیرات مخرب‌تری از قبل داشته است که چه‌بسا اثرات اصلی آن در چند دهه آتی بیشتر نمایان شود.

رابطه وهابیت تکفیری با قدرت‌های بزرگ از چه منظر قابل تبیین است؟
در این خصوص باید به چند نکته مهم توجه کرد: اول آنکه کشورهای غربی تنها از منافع خود حمایت می‌کنند. ادوارد سعید به‌درستی متوجه شده بود عامل حضور غرب در منطقه دو چیز است: 1. حفظ امنیت رژیم غاصب اسرائیل و 2. نفت؛ بنابراین صورت‌مسئله غرب با وهابیت در تأمین این دو هدف اساسی گره خورده است. 
دوم آنکه راهبردشناسان غربی شدیداً متکی به داده‌های رصد و اطلاعات و عملیات هستند. هدف آنان از رصد اسلام کسب قدرت جهت تشدید اختلافات درونی در جهان اسلام است. آنان جهت کسب منافع خود گاه از شعار «یکی کن و حکومت کن» استفاده می‌کنند که مثال بارز آن در اقتصاد وابسته جهانی دیده می‌شود و گاه از شعار «تفرقه بینداز و حکومت کن» استفاده می‌کنند که نمونه‌ای از آن استفاده از فرق و مذاهب اسلامی برای تضعیف جوامع اسلامی است. 
سوم آنکه جریانات مشکوک منتسب به شیعه مانند گروه یاسر الحبیب در لندن، با حمایت ملموس قدرت‌های غربی، فعالیت‌های زیادی را علیه تقریب مذاهب اسلامی و تحریک اهل سنت علیه شیعه انجام می‌دهند، و از آنها نیز در تحلیل واقعیت ماجرای شیعه‌ستیزی در جهان اسلام نباید غافل شد. مقام معظم رهبری تعبیری نیکو از ندای وحدت داشتند که حنجره دعوت‌ مسلمانان به وحدت حنجره الهی و زبان تحریک‌ به دشمنی زبان شیطان است. 
ما از زمان فعالیت گروه یاسرالحبیب در سال 2010 میلادی، با روند رو‌ به رشد شیعه‌هراسی در جهان اسلام مواجه‌ایم. خوشبختانه با موضع‌گیری مقام معظم رهبری در صدور فتوای حرمت توهین به مقدسات اهل سنت و آشکار شدن دشمنی یاسر الحبیب با مرجعیت شیعه مانند مرحوم آیت‌الله بهجت (آیت‌الله‌العظمی سیستانی و حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی که مرجعی است بیدار که واکنش بسیار خوب و به‌موقعی داشتند و سایر علمای شیعه در جهان اسلام، نقشه انتساب اقدامات یاسر الحبیب به شیعه نقش بر آب شد، هر چند همچنان تبلیغات منفی جهت بسیج افکار عمومی جهان اسلام علیه شیعه در جریان است.

آیا حمایت قدرت‌های غرب از وهابیت و جنایات آن، نقضی آشکار بر مدعیات حقوق بشری آنها است؟
چنانکه قبلاً اشاره شد، قدرت‌های غربی به دنبال کسب منافع خود هستند و از این‌ رو اگر حقوق انسانی دیگر ملل جهان با منافعشان در تعارض باشد، منافع خود را بر حفظ ارزش‌های انسانی و الهی ترجیح می‌دهند. علاوه بر متفکران مسلمان، چهره‌های غربی رویکرد واقع‌گرای روابط بین‌الملل هم نه از حیث اظهار همدردی با مسلمانان، بلکه از حیث بیان آنچه در جریان است، بر محوریت منافع غرب تاکید کرده‌اند. این بدان معناست که قدرت‌های غربی، شهروندان دیگر ملل جهان را انسان‌های درجه دوم می‌بینند. به‌خاطر دارم عنوان خبر بی‌بی‌سی در تاریخ 11 سپتامبر 2004 م. چنین بود: «سه سال زندان برای نجات مجروح عراقی از درد و رنج» عنوان تداعی‌گر فداکاری انسانی و قدرنشناسی آن از سوی مسئولان بود. ولی واقعیت خبر چه بود؟ سرباز آمریکایی به نام جانی هورن، فردی عراقی، غیرنظامی و غیرمسلحی به نام قاسم حسن را که توسط آمریکایی‌ها زخمی شده بود، به بهانه راحت کردن او، مجدداً به رگبار گلوله بست. فرمانده آن سرباز در دادگاه وی را سربازی برجسته با قابلیت‌های بی‌شمار و اخلاقیات قوی معرفی کرده بود. آیا اگر قاسم حسن چنین کاری را با سرباز آمریکایی کرده بود، آمریکا همین مجازات را برای او وضع می‌کرد؟ در اینجا نیز ما شاهد محکومیت کشتار شیعیان مصر توسط مقامات آمریکایی هستیم، اما این محکومیت موجب نمی‌شود تا شبکه‌های اینترنتی و رسانه‌ای تکفیری از سرورها و ماهواره‌های غربی که عمدتاً متعلق به ایالات‌متحده هستند، حذف شود. آیا در ایالات‌متحده شبکه‌ای که زمینه‌های فکری کشتار شهروندان آن کشور را ایجاد کند، مجوز ادامه فعالیت خواهد داشت؟

جنایات و تفکرات تکفیری‌ها چه آسیب‌هایی برای سبک زندگی اسلامی به‌عنوان آنچه در قرآن و سنت تصریح شده است، دارد؟
تجربه نشان داده است که به هر میزان که تفکر وهابی و تکفیری بر جوامع اسلامی سیطره یابد، مسلمانانی که تحت‌تاثیر قرار گرفته‌اند، قدرت ارتباطی و اشتراک مفهومی‌شان را نسبت به یکدیگر از دست می‌دهند. این خطر بزرگی است که جهان اسلام را تهدید می‌کند. در واقع، در ورای رواج فرهنگ تکفیر و درگیری میان مسلمانان کوشش هدفمندی جهت تغییر تصورات مسلمانان از جغرافیای جهان اسلام نهفته است. تکفیر شیعیان و دیگر مسلمانان موجب می‌شود تا نقشه‌های جدیدی از دارالاسلام و دارالحرب و مانند آن ترسیم شود. موضوع تکفیر مسلمانان تنها نوشته‌ای در کتاب‌ها و یا اعلامیه‌ای روی کاغذها نیست و تبعات عملی خطیری دارد. هر فتوای تکفیری، به‌ویژه‌زمانی که تمامیت یک مذهب اسلامی و نه خطای فردی را مورد هدف قرار دهد، گامی است در راستای شکستن تمامیت حریم جهان اسلام که همه عرصه‌های زندگی اجتماعی و فردی مسلمانان را دگرگون می‌کند.

جنایات و عقاید باطل وهابیت در روند اسلام هراسی و گسترش دامنه اقدامات غرب در این زمینه چقدر اثرگذار بوده است؟
ادوارد سعید (متفکر مسیحی فلسطینی) در مهم‌ترین آثار خود نشان داد که غربی‌ها تصویری غیرواقعی و معمولاً خشن از اسلام را به نمایش می‌گذارند. آنان در عین بهره‌ گرفتن از ایجاد تفرقه در جهان اسلام، ‌می‌کوشند تا تصویری خشن و بی‌منطق از اسلام ارائه دهند تا مانع نفوذ اسلام به قلوب انسان ها شوند. 

سخن پایانی...
من بارها به بهانه‌های مختلف تاکید کرده‌ام که دانشگاه‌‌ها و مراکز پژوهشی باید به ‌صورت دائم فعالیت‌های تقریبی و ضد تقریبی را رصد کنند و محصولات فرهنگی ارائه ‌شده به جهان اسلام را با ‌دقت تحلیل کنند. این کارها، کار یک نفر نیست و باید تبدیل به جریانی اثرگذار در مراکز پژوهشی کشور، با اولویت جهان اسلام شود. 
بیداری اسلامی صرفا حرف زدن و مقاله نوشتن و اظهار نگرانی و دردمندی نیست؛ این بیداری یعنی بیدار بودن، یعنی رصد دائمی و ایجاد نظام بایگانی قابل رجوع برای دستاوردها و تجربیات گذشته. کافی است با جستجو در منابع کتابخانه ملی ایران، آثار علمی نوشته شده درباره لیبی و یمن و بحرین و پاکستان در بعد از انقلاب بررسی و تحلیل شود تا عمق بحران دانسته شود. 
در اینجا تاکید می‌کنم که آثار آیت‌الله تسخیری که از بزرگان تقریب و وحدت اسلامی در عصر حاضر است، از مهم‌ترین منابع موجود در فهم اندیشۀ تقریب، مبتنی بر آرمان حضرت امام خمینی (ره) است؛ آرمانی که همواره مورد تاکید و توجه مقام معظم رهبری بوده است

دغدغه‌هاي فرهنگي من - متن سخنان استاد دکتر مهدي گلشني

متن سخنان استاد دکتر مهدي گلشني در هنگام دريافت جايزه علامه طباطبايي با عنوان «دغدغه‌هاي فرهنگي من» به اين شرح است:

در ميهن عزيز ما همواره معارف ديني يك مؤلفه عمده فرهنگ بوده است، كه انعكاس آن را به خوبي در ادبياتمان مي‌بينيم. همچنين همواره در گذشته آموزشهاي علمي همراه با آموزش حكمت و اخلاق بوده است. در وضعيت فعلي ارگاني كه مي‌تواند به غني‌كردن فرهنگ دانش‌پژوهان كمك كند دانشگاه است. اين دانشگاه است كه بايد رشد فرهنگي دانشجويان را به عنوان يكي از رسالت‌هاي عمده‌اش به عهده بگيرد. اما متأسفانه با رشد علم جديد، دانشگاه‌ها صرفاً به تعليم علوم پرداختند و از دو ركن مهم فرهنگ كه حكمت و اخلاق باشد غفلت ورزيدند. اين به دانشگاه‌هاي فعلي ما نيز منتقل شده است و به نظر بنده يكي از نقائص عمده فرهنگ حاكم بر محيط ما است. الان دانشجو در حالي فارغ‌التحصيل مي‌شود كه در رشته تخصصي خودش معلوماتي آموخته است، اما ذهن او فارغ‌ از مسائلي است كه در تعامل وي با جامعه‌اش و تصميم‌گيري‌هايش نقش كليدي دارند. دانشگاه امروزي قانع به پرورش متخصص است و اين منجر به فقدان يك ديد كل‌نگر در دانشمندان و جوامع علمي شده است. لذا علم بكلي از مسائل محيط غافل مانده و مسئوليت انسان نسبت به ساير خلقت مغفول واقع شده است. دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشي و پژوهشي بايد رابطه‌اي جديد بين علوم طبيعي و فني و علوم انساني با حيات انساني و نيازهاي جامعه خود برقرار كنند.

در حاضر ريشه‌هاي فرهنگ ديني در جامعه سست شده است. علماي حوزوي و غير حوزوي در اين راستا وظايف خود را بخوبي انجام نداده‌اند و آن بخش از دين را كه باعث نشاط ديني در عرصه اجتماعي مي‌شود به اندازه كافي به جامعه معرفي نكرده‌اند و به ترويج صحيح و پخته فرهنگ ديني نپرداخته‌اند. اصلاح ناهنجاري‌ها در فرهنگ يك جامعه به عهده علما و طبقه تحصيل كرده آن است. اما اين‌ها در جامعه ما به اندازه‌اي كه لازم بوده وقت صرف اين كار نكرده‌اند.درست است كه فرهنگ ديني در افكار عمومي رسوخ بسيار دارد، چون دين در جامعه ما بخوبي نفوذ كرده است، اما بايد انحرافات و اشتباهات وارد شده به آن را تصحيح كرد. در چند دهه اخير فعاليتهاي بسياري انجام گرفته‌اند، اما اين فعاليت‌ها در حد استعداد و ظرفيت ميهن عزيز ما نبوده است و مسئولان به علاج ناهنجاري‌هاي فرهنگي به اندازه كافي توجه نداشته‌اند و چون آگاهي دقيقي هم از مشكلات وجود نداشته است،‌ اقدامات لازم نيز صورت نگرفته است. در اينجا مي‌خواهم بعضي از ناهنجاريهاي فرهنگي مان را ذكر كنم.

1- يكي از موضوعات فرهنگي كه در جوامع علمي ما مغفول مانده مسأله اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي است. چند چيز باعث غفلت از آموزش ارزش‌هاي اخلاقي در محيط‌هاي علمي ما شده است. يكي از آنها غرق شدن در تخصص‌ها است كه باعث شده هر چيزي جز خود تخصص فراموش شود، در حالي‌كه تخصص‌ها در خلاء انساني بكار نمي‌آيند، بلكه بايد در محيط‌هاي انساني بكار گرفته شوند و لذا فرآورده‌هاي علم نبايد نسبت به آثار علم بر جوامع انساني بي‌تفاوت باشد.

2- مساله فرهنگي ديگر اين است كه رفتار مسئولان آموزش عالي و بعضي از روساي دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي با دانشگاهيان به اندازه كافي اخلاقي و اسلامي نبوده است. يك نمونه آن مساله باز نشسته كردن هيات علمي در دانشگاه‌ها است، كه عجله زيادي در پياده كردن آن ديده مي‌شود، در حالي‌كه از نظر اسلامي تا وقتي كه شخص توانائي انجام كار با كيفيت مطلوب را دارد، كنار گذاشتن او دور از حكمت و غير انساني است. آيا از نظر شرعي درست است كه نشاط را از فردي كه نشاط و شكوفائي علمي دارد، بگيريم؟ متاسفانه اين بازنشسته كردن‌ها، كه شامل بعضي از نيروهاي مومن كارآمد دانشگاه‌ها نيز شده است، اثر نامطلوبي بر ذهن آنان گذاشته است، در حالي‌كه اگر صرفاً بعد مالي براي آن افراد مطرح بود، به نفعشان مي‌بود كه بازنشسته شوند و حق‌التدريس و حق‌التحقيق و غيره را هم بگيرند. رفتار بازنشستگان حتي بعد از بازنشستگي نيز مطلوب نبوده است. چگونه مي‌توان استادي برجسته را، كه نقش اساسي در توسعه يك دانشكده داشته است، از اتاقش محروم كرد و به اتاق بازنشستگان فرستاد و كتاب درسي ممتاز وي را هم از ليست كتاب‌هاي منبع حذف كرد، يا به استادي كه آزمايشگاهي معتبر را براه انداخته بعد از بازنشستگي اجازه ورود به آن را نداد. مشكل كيفي ديگر اين است كه كارآمدي افراد صرفاً با نوع مدرك يا مرتبه دانشگاهي آن‌ها سنجيده مي‌شود. گاهي بعضي از ليسانسيه‌ها حتي از بعضي از دارندگان درجه دكترا در رشته خودشان مسلط‌تر هستند و نفعشان براي دانشگاه بيشتر است. بايد كارآمدي افراد را براساس پرونده آنها سنجيد.

3- فقدان انضباط، اعتماد به نفس، قانون‌پذيري، نقدپذيري، تضارب آراء، همراه با جمود فكري، كه در محيط مابوفور ديده ميشود، همگي حاكي از ضعف فرهنگي است و فقط از طريق تصميم‌ جدي مسئولان بر رفع آنها همراه با برنامه‌هاي فرهنگي مناسب در دانشگاه‌ها و رسانه‌ها علاج‌پذير است. شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم متاسفانه روي اين ضعفهاي فرهنگي به اندازه كافي حساسيت به خرج نداده است.

4- مساله ديگر مهم تلقي نشدن كيفيت در بسياري از شئون جامعه ما است. در فرهنگ اسلامي كيفيت نقش مهمي را ايفا مي‌كند. اما ما در زمان حاضر بيشتر به كميت اهميت مي‌دهيم. ما امروز خيلي دلمان به آمار و ارقام خوش است تعداد مقالات، تعداد دانشجويان دكترا و غيره. اما ‌آماري كه داده مي‌شود، اكثراً فاقد تحليل است و لذا نمي‌تواند معرف پيشرفت واقعي كشور در علم باشد. امروز اعتبار علمي افراد در محيط ما عمدتاً با تعداد مقالات مندرج در مجلات آي اس آي،‌ آي اس سي و نظاير آنها سنجيده مي‌شود و حتي اگر كسي بخواهد دوره دكترا را بگذراند، داشتن مقاله به او كمك مي‌كند. اما مقاله اصيل چيزي است كه نتيجه پژوهش واقعي باشد، در حالي‌كه در زمان ما با باز شدن دكان‌هاي فروش مقالات اين امكان هست كه يك دانشجوي متوسط با خريد مقاله به دوره دكترا راه يابد، ولي يك دانشجوي ممتاز به علت نداشتن مقاله وارد نشود. اين گونه امتياز دهي را شما در كجاي جهان پيشرفته سراغ داريد؟

آيا لزومي دارد دانشگاه‌ها را با دانشجوي بي‌كيفيت پر كنيم؟ آيا همزمان وارد كردن دانشجوي متوسط با پول و بدون كنكور به دوره دكترا، همراه با دانشجوي ممتاز از طريق كنكور، آن هم در دانشگاه‌ها ي درجه اول كشور، لطمه‌زني واضح به كيفيت اين دانشگاه‌ها نيست؟ آيا درست است كه دانشگاه‌هاي درجه اول كشور نيروهاي ارزنده علمي خود را صرف تربيت دانشجويان متوسط پذيرفته شده در پرديس‌هاي جديد الاحداث خود كنند؟ وقتي اين همه دانشگاه‌هاي برتر را براي استعدادهاي برتر بگذاريم و سطح آنها را پائين نياوريم؟

متاسفانه آزمون ورود به دوره‌هاي دكتري در دو سال اخير، از نظر پائين آوردن سطح پذيرفته‌شدگان، فاجعه بوده است و البته آثار نامطلوب آن به تدريج ظاهر خواهد شد. اميدوارم شواريعالي انقلاب فرهنگي از توجه به اين مسأله سرنوشت ساز غفلت نكند.

يك مساله مهم ديگر كه به كيفيت مربوط مي‌شود، توجه به تعداد مقالات منتشر شده، فارغ از ميزان تاثيرگذاري آن‌ها است. آيا مشخص كردن پيشرفت علمي كشور با مقالاتي كه اكثر نوآوري ندارند و در جهت رفع نيازهاي كشور نيستند، درست است و به مصلحت كشور مي‌باشد؟ كشور ما فقط اگر بتواند روي پاي خودش بايستد، مي‌تواند در دنيا عرض اندام كند والا همواره عقب خواهد ماند و براي رفع نيازمندي‌هاي خود دچار دردسر خواهد بود. حل اين مساله نيز عنايت بيشتر شورايعالي انقلاب فرهنگي را مي‌طلبد.

5- دانشگاه بايد دانشجوئي تربيت كند كه به ماندن در كشور و خدمت به آن علاقمند باشد و اگر ديندار وارد مي‌شود ديندارتر خارج شود، اما آيا حالا چنين است؟ فرهنگ فعلي حاكم در دانشگاه‌ها به دانشجو القاء مي‌كند كه فقط دنبال تامين شغل آينده‌اش و شهرتش باشد. بايد با كار فرهنگي ظريف اين جو ناسالم را تغيير داد. با بخشنامه نمي‌توان فرهنگ ديني را رايج كرد. فرهنگ تزريقي نيست، بلكه اصلاح آن مستلزم كار عقلاني و پخته و عالمانه است و در اين مورد بايد بين دانشگاهيان و حوزويان ديالوگ سازنده برقرار باشد. بايد از تفكرات،‌ اولوين‌ها و دغدغه‌هاي جوانان مطلع شويم و براي تغيير نگرش‌هاي نادرست آنان برنامه‌ريزي درست داشته باشيم.
بديهي است كه فرهنگ صحيح ديني از طريق علوم پايه و مهندسي منتقل نمي‌شود، بلكه بايد دانشجويان اين حوزه‌ها تعداد مناسبي از علوم انساني را فرا گيرند. يعني بايد برنام دانشگاه‌ها كل نگر باشد و جوانان را با مسائل واقعي انسان و محيط آشنا كند و آنها را براي حل اين مسائل مجهز سازد. مسئولاني كه معتقدند دانشگاه‌هاي تخصصي بايد اساساً در زمينه‌هاي تخصصي فعال باشند و نبايد وارد مباحث ديني و فلسفي شوند، چگونه مي‌خواهند تفكر اسلامي را در دانشگاه‌‌ها حاكم سازند. آيا دانشجويان علوم پايه و علوم مهندسي به يك سوپ‌پرمايه فرهنگي نياز ندارند؟ علاوه بر جهان‌بيني اسلامي، تجارب كشورهاي غربي هم خلاف اين بينش را نشان مي‌دهد. از خداوند متعال خواهانم كه به همه ماها وسعت نظر عطا فرمايد.

منبع روزنامه اطلاعات چهار‌شنبه 23 اسفند 1391 ـ 1 ربيع‌الثاني 1434ـ 13 مارس 2013ـ شماره 25552

درباره شیعه‌شناسی - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

خطر گسترش بی ضابطه حکمت صدرایی

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

چندین سال پیش در جلسة دفاعیه‌ رساله‌ای حضور داشتم که دانشجو بر مبنای رویکرد نظری عمدتاً غربی، در پی یافتن مبانی فلسفی آرای فقهی امام (ره) بود. همچنین در مقالاتی دیده می شود که بحث از مبانی حکمت صدرایی امام در فقه ایشان می‌شود. در اینگونه موارد گفته نمی‌شود که این برداشت شخص نویسنده از کلام امام است و نه نظر حضرت امام (ره) ... (ادامه مطلب را کلیک کنید)

ادامه نوشته

بیداری اسلامی، شکافی عمیق در مبانی نظریه‌ی سیاسی شیوخ سلفی - دکتر کامیار صداقت ثمرحسيني

پیش‌فرض غالب نظرات شیوخ رسمی سلفی، پذیرش حکومتِ حاکم ظالم و حرمت خروج علیه آن به عنوان اصلی برآمده از دین است و طبق آن تنها زمانی خروج مشروع است که حکم تکفیر حاکم صادر شده باشد. نوشتار حاضر نگاهی گذرا به موضع امام خمینی (رحمت الله علیه) در قبال قیام علیه ظالم و مقایسه‌ی آن با دیدگاه شیوخ سلفی است.
گروه سیاسی برهان/ دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
مهم‌ترین پیامدِ قیام‌های جهان عرب در سال‌های 1432 تا 1433ق که آن را باید مهم‌ترین عرصه‌ی بیداری اسلامی قلمداد کرد، محکوم کردن ظلم و تجدیدنظر در باب حکومت حاکم ظالم است. این در حالی است که چندین دهه پیش‌تر، امام خمینی(رحمت الله علیه) قیام علیه حکومت حاکم ظالم را تکلیفی شرعی قلمداد کردند و جهت حفظ اسلام آن را واجب دانستند. از این رو، جهان اسلام یک بار دیگر خود را نیازمند تجربه‌ی ظلم‌ستیزی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) می‌یابد. تجربه‌ای که با عنایت به دیدگاه‌های تقریبی و وحدت‌آفرین حضرت امام خمینی، در صورت تبیین مناسب آن، به سهولت قابل انتقال است.
مسئله‌ی عدالت و به ویژه عدالت حاکم، از مسائل مطرح در حوزه‌ی کلام و اعتقادات اسلامی است. برای مثال، رساله‌ی «العقیده‌ الطحاویه» اثر طحاوی[1] (230 تا 321ق) یکی از مراجع اعتقادی معروف اهل سنت است که در بند 72 آن، به ضرورت پیروی از حاکم ظالم و عدم خروج بر او، به عنوان یک اصل اعتقادی اشاره شده است (الطحاوی الحنفی، 1397، ص 11). شیوخ سلفی مانند ناصرالدین آلبانی (1333 تا 1420ق) در شرح فراز مذکور از آن کتاب، صراحتاً قیام و حتی کودتا بر ضد حکومت‌های عربی را بدعت دانسته‌اند (آلبانی، 1394، ص 33). از دیگر شارحان معاصر سلفی «عقیده طحاوی» عبارت‌اند از: عبدالعزیز بن باز (1330 تا 1420ق)، محمد بن صالح العثیمین (1347 تا 1421ق) و عبدالله بن عبدالرحمن الجبرین (1352 تا 1430ق) که همگی بر حرمت خروج بر حاکم نظر داده‌اند..[2]
عقیده‌ی پذیرش ظلم، عقیده‌ای است که در مقاطعی از تاریخ اسلام شکل گرفته و به تدریج وارد مراجع اعتقادی شده است. به طور کلی، منابع مرجع آن، در قالب منابع حدیثی، اعتقادی و فتاوی فقهی طبقه‌بندی می‌شوند. منابع حدیثی عموماً شروحی است که محدثان بر ذیل روایات مربوط به خروج بر حاکم مسلمان نگاشته‌اند. غالب فتاوی شیوخ سلفی در این زمینه مستند به همین روایت‌ها هستند که عمدتاً در باب‌های مربوط به «امارت» یا «فتنه‌های آخرالزمان» در کتاب‌هایی مانند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتاب‌های حدیث اهل سنت نقل شده‌اند. برای مثال، به موجب روایتی از ابوهریره در «صحیح بخاری» (البخاری، 1400، حدیث 7137) و «صحیح مسلم» (مسلم، 1412، حدیث 1835) حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من أطاع امیری، فقد اطاعنی و من عصی امیری فقد عصانی» هر کس مرا اطاعت کند، اطاعت خدای کرده است و هر کس که از امر من نافرمانی کند، از امر خدای نافرمانی کرده است و آنکه امیر مرا اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و آنکه امیر مرا نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است.
خاطر نشان می‌شود در پاره‌ای از این روایات تأکید شده است که اطاعت از امیر، مقید به غیر معصیت خدا شده است؛ ولی این قید، در ادبیات سلفیه‌ی رسمی، به معنای پذیرش حق مردم جهت قیام بر حاکم مسلمان (هرچند فاجر) نیست. برای مثال، در حدیثی از عبدالله بن عمر در «صحیح بخاری» (البخاری، 1400، حدیث 7144) آمده است: «السمع و الطاعه علی المرء المسلم فیما أحب و کره، ما لم یؤمر بمعصیه فإذا أمر بمعصیه فلا سمع و لا طاعه» فرمان‌برداری و اطاعت مادام بر انسان واجب است که معصیت خدا نباشد، در معصیت خدا، اطاعت و فرمان‌برداری نیست.
به لحاظ منابع فتاوی فقهی، امروزه سایت‌های رسمی شیوخ سلفی مرجعی مهم در این زمینه‌اند. علی حلبی در کتاب «البراهین الواضحات فی حکم المظاهرات» فهرست اسامی مؤسسات افتاء و شیوخی را که حکم بر حرمت خروج بر حاکمان ظالم و ستمگر داده‌اند، چنین نام برده است (حلبی، 1432، صص 15 و 16):
1. هیئت علمای کبار عربستان سعودی.
2.شورای دائمی بررسی‌های علمی و افتاء عربستان سعودی.
3.مرکز امام آلبانی.
4.عبدالعزیز بن باز.
5.ناصرالدین آلبانی.
6.محمد بن صالح العثیمین.
7.عبدالعزیز آل‌‌الشیخ.
8.عبدالمحسن العباد.
9.عبدالله بن سلیمان المنیع.
10.صالح بن فوزان الفوزان.
11. بکر عبدالله ابوزید.
12. عبدالله بن غُدَیّان.
13.صالح الغصون.
14.عبدالعزیز الراجحی.
15. صالح آل‌الشیخ.
16.عبدالوهاب بن ابراهیم أبوسلیمان.
17. عبدالله بن عبدالمحسن الترکی.
18. عبدالله بن محمد آل‌الشیخ.
19. أحمد بن علی سیر المبارکی.
20. صالح بن عبدالله المطلق.
21. محمد بن عبدالکریم العیسی.
22. صالح بن عبدالرحمن الحصین.
23. سعد الحُصَیّن.
24.عبدالله بن محمد خُنَین.
25. عبدالکریم بن عبدالله الخُضَیر.
26.محمد بن حسن آل‌الشیخ.
27. یعقوب بن عبدالوهاب الباحسین.
28.علی بن عباس الحکمی.
29.محمد بن محمد المختار الشنقیطی.
30.قیس بن محمد آل‌‌الشیخ مبارک.
31. مشهور بن حسن آل‌سلمان.
32.علی بن حسن الحلبی.
33.محمد بن موسی آل‌نصر.
34.ابواسحاق الحوینی.
35.محمد بن علی فرکوس.
36.باسم الجوابره.
37.حسین العوایشه.
38.اکرم زیاده.
39. زیاد العبادی.
کارکرد چنین تفاسیری از این روایات، ایجاد قابلیت پذیرش ظلم در جوامع اسلامی بود. در تاریخ معاصر جهان اسلام، این عقیده ابتدا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1399ق) به چالش کشیده شد. انقلاب اسلامی ایران زمانی پیروز شد که توانست قابلیت پذیرش ظلم و استعمار را در میان مردم جامعه از میان بردارد. این کار توسط سه تن از مجددان بزرگ مذهب شیعه، یعنی امام خمینی، علامه عبدالحسین امینی و علامه سید محمدحسین طباطبایی روی داد. آنان با نوآوری‌های عظیم خود در فقه سیاسی، فقه تاریخ (اعتقادات) و علوم قرآن، زمینه‌ساز فرهنگی در میان جامعه و نخبگان مذهبی شدند که اصولاً قابلیت پذیرش حکومت نظام جائر بر آنان ناممکن گشت و تا این بستر زنده و پویا باشد، انقلاب اسلامی ایران در مسیر صحیح خود حرکت می‌کند.
توجه شود که مقدم بر اصل ولایت فقیه حضرت امام خمینی، اصل ولایت قرار دارد که علامه امینی بیشترین سهم را در احیای آن در دوران معاصر دارد. حاکمان ظالم و استعمارگر تنها زمانی می‌توانند حکومت کنند که ابتدا قابلیت پذیرش ظلم را مهیا کرده باشند (ن. ک. به: صداقت ثمرحسینی، زمستان 1391، صص 25 تا 35). هرچند این انقلاب در فضایی شیعی و البته مبتنی بر نگرش تقریب مذاهب اسلامی روی داد، اما توانست برای دیگر ملت‌ها، زمینه‌ای اساسی جهت مقایسه و تجدیدنظر در اعتقاد به پیروی از ظلم را فراهم سازد. دکتر ناصف نصار (فیلسوف سکولار لبنانی)، در نوشتاری که آن را سال‌ها پیش از قیام‌های سال 1432ق نوشته است، چنین به تجربه‌ی بکر و تازه‌ی اعراب در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران اشاره می‌کند:
انقلاب اسلامی پدیده‌ای شگفت‌انگیز در تاریخ جهان اسلام و در تاریخ جهان سوم است. شگفتی آن، چه در مردم انقلابی‌اش، چه در ریشه‌های آن و چه در شیوه‌ی سرنگونی تاج‌وتخت شاه، نمایان است و از این رو، آن انقلاب پدیده‌ای باشکوه و حیرت‌انگیز است. در تاریخ معاصر جهان عرب، تا کنون هیچ پدیده‌ای مانند انقلاب اسلامی ایران و یا حداقل شبیه به آن روی نداده است. تحولات سیاسی‌ای که ما در جهان عرب ناظر آن هستیم، معمولاً نتیجه‌ی کودتاهای نظامی و شبه‌نظامی و یا نتیجه‌ی جنگ‌هایی برای آزادی کشور است (نصار، 1997، ص 231).
قیام امام خمینی (رحمت الله علیه) اقتدا به حضرت امام حسین (علیه ‌السلام) بود. امام خود تأکید دارند که با توجه به این اصل که «در صورت اضمحلال اصل، بقاى فرع، عموماً معنا ندارد.» مصمم شدند تا «مثل حضرت سیدالشهداء از براى حفظ اصل دین، با ایادى دولت ظلم مبارزه کند و مادام که مأمورین آن‌ها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهى دست برندارند، او نیز از مجاهده دست برندارد.» (امام خمینی، ج 1، ص 193) از دید امام خمینی، نظام ظالم، نظامی شیطانی است؛ در حالی که همه‌ی جهات نظام الهی متوجه خداست و در آن ظلمی نیست (همان، ج 12، ص 46).
حدود سه دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، قیام‌های عربی سال‌های 1432 و 1433ق دیگر پدیده‌ای بودند که اعتقاد به حرمت قیام علیه حاکم ظالم را (این بار در میان اهل سنت) به چالش کشیدند تا آنجا که می‌توان مهم‌ترین وجه بیداری اسلامی در دوران معاصر را در تجدید‌نظر در تفسیر روایاتی دانست که به موجب آن حکومتِ حاکم ستمگر مجاز شناخته شده است.
برای مثال، محمد نعیم محمد هانی (مصری)، در کتاب «فی سبیل التجدید لهذا الدین: مصر و اخواتها فی موازین الفقهاء و مناهج العلماء» از انتقالِ مسئله‌ی حرمت خروج بر حاکم، از کتاب‌های فقیهان به کتاب‌های عقاید و تبدیل آن، به یکی از اصول اعتقادی اهل سنت انتقاد می‌کند (الساعی، 2011، صص 161 و 162). همچنین ابوعبدالفتاح علی بن حاج از دیگر شیوخی است که در آثاری چون «فصل الکلام فی مواجهه ظلم الحکام» و نیز «من الشواهد الشرعیه والنماذج التاریخیه على مشروعیه الإضرابات والاعتصامات والمظاهرات السلمیه» بر مشروعیت مواجهه با ظلم و نیز مشروعیت تظاهرات مسالمت‌آمیز بر ضد حکومت ظالم، نظر داده است و می‌کوشد تا شواهدی شرعی و تاریخی در تأیید آن ارائه دهد.[3] حتی دامنه‌ی تعارضات درونی شیوخ سلفی به نقد روایات صحیحان[4] نیز کشیده شده است؛ چنان که علی الحلبی (از شیوخ سلفی اردن) در نقد نظر قرضاوی چنین نوشته است:
دیروز با گوش خودم شنیدم که یوسف قرضاوی حدیثی از صحیح مسلم (حدیث حذیفه) را ضعیف دانست و آن در ضمن مناقشه‌ی او در خصوص موضوع تظاهرات بود. این در حالی است که ما معتقدیم که با هیچ نامی و با هیچ انگیزه‌ای چنین کاری جایز نیست، زیرا مفاسدی بر آن مترتب است که جز خدا بر آن اطلاعی ندارد و ما قائل به تجارب نیستیم که مثلاً بگویند تظاهرات در تونس پیروز شد و آن نشانه‌ی پیروزی‌اش در مصر باشد و چه بسا در دیگر جاها نیز پیروز شود. تکیه بر تجاربی که مخالفت با شرع الهی و در تضاد با احادیث رسول‌الله (صلى الله علیه و سلم) است، هیچ ارزشی ندارد... من به خوبی می‌دانم که قرضاوی نه از اهل حدیث است و نه به خوبی حدیث را می‌شناسد و نه اصلاً از علم حدیث چیزی می‌داند! با این حال، آن روایت را با این دلیل که سندش منقطع است، ضعیف دانسته است.[5]
اگرچه این تجدیدنظر در چارچوب اندیشه‌ی اهل‌ سنت رخ داده است، ولی در عمل، اعتقاد به «وجوب تبعیت از ظالم» را به چالش کشید و از این رو آنان را تا حدودی به مضامین انقلاب اسلامی ایران نزدیک ‌ساخت؛ هرچند باید به تفاوت عقاید و باورهای فِرَق و مللِ اسلامی و نیز شرایط متفاوت هر کشور با دیگری توجه کرد و از مقایسه‌های شتاب‌زده میان انقلاب اسلامی ایران با قیام‌های عربی سال‌های 1432 و 1433ق اجتناب کرد. همچنین باید به ملاحظاتِ سیاسی برخی از شیوخ سلفی توجه داشت که موجب اتخاذ مواضعی تبعیض‌آمیز میان قیام مردم بحرین با قیام علیه قذافی یا حسنی مبارک می‌شود.[6]
نقطه‌ی برخورد دیدگاه وجوب قیام علیه ظلم با وجوب پیروی از ظالم، به صورتی ملموس، در احیای مراسم «برائت از مشرکان» توسط امام خمینی دیده می‌شود که با مخالفت شدید مخالفان وحدت اسلامی مواجه شد و سرانجام به شهادت تنی چند از حجاج بیت‌الله الحرام منجر شد (1407ق). امام خمینی در پیام به زائران بیت‌الله الحرام (6 مرداد 1366 برابر با اول ذی‌الحجه 1407ق) به صراحت اشاره می‌کند که مسئله‌ی برائت از مشرکان، تنها ایراد شعار علیه کافران نیست، بلکه «رمى استعمار از کشورها و سرزمین‌هاى اسلامى» و «برچیدن پایگاه‌هاى نظامى شرق و غرب از کشورهاى اسلامی» و «تربیت و کنترل و اصلاح سران خودفروخته‌ی برخی از آن کشورها» است (امام خمینی، ج 20، ص320).
نمونه‌ای از واکنش‌های شیوخ سلفی به این دعوت اسلامی را می‌توان در کتاب «الالحاد الخمینی فی الارض الحرمین» اثر شیخ سلفی یمنی، مقبل بن هادی الوادعی ( 1356تا 1422ق) مشاهده کرد. آن کتاب واکنشی است در برابر تأکید امام خمینی بر برگزاری مراسم برائت از مشرکان در موسم حج ابراهیمی که او آن را فتنه‌ی شیعه در موسم حج نامیده و تظاهرات را، حتی به جهتِ اعلان برائت از مشرکان، به مثابه‌ی تشبه به کفار دانسته است؛ چنان که می‌نویسد:
باید دانست که این تظاهرات عملی اسلامی نیست و به ما چیزی از نبی (صلى الله علیه و آله و سلم) نرسیده است که جماعتی در حالی که شعاری واحد دهند بیرون بیایند و این چیزی نیست جز تقلید از دشمنان اسلام و تشبه به آنان که رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) در وصفشان فرموده است که «کسی که خود را شبیه قومی درآورد از آنان است.» (وادعی، 1407، ص 44)
این گونه مواضع از شیوخ سلفی، به ویژه شاگردان آلبانی، در راستای حفظ بسیاری از حکومت‌های فاسد جهان عرب مکرر دیده می‌شود. برای مثال، علی حلبی در کتاب «الدعوه السلفیه الهادیه و موقفها من الفتن العصریه الجاریه»، که آن را در واکنش به قیام‌های عربی تونس، مصر و لیبی، در 11 جمادی‌الاولی سال 1432ق منتشر کرد، با استفاده از نظر ناصرالدین آلبانی مبنی بر حرمت تظاهرات و با این ادعا که اساساً تظاهرات پدیده‌ای اروپایی است و «وسیله‌ای شرعی برای اصلاح حکومت» نیست، می‌نویسد (حلبی، 1432، ص 16):
تظاهراتی که در برخی از کشورهای اسلامی به راه افتاده است در اصل خروج از طریق مسلمانان و تشبه به کافران است و رب‌العالمین فرموده است: وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا: آنکه بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت با پیامبر درآید و از راهى جز راه مؤمنان پیروى کند، ما او را به همان راه که مى‌رود مى‌بریم و به دوزخ داخل مى‌کنیم و جایگاه بدى دارد (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 115).
اما از دید حضرت امام خمینی، «مسلمان نمى‏تواند موافق و معاون دستگاه ظلم و ستم باشد.» آن هم «دستگاهى که احکام اسلام را یکى پس از دیگرى محو نموده و مى‏نماید.» (امام خمینی، ج 2، ص 287) هدف از قیام علیه ظلم، عمل به تکلیف است و عمل به تکلیف لزوماً مقید به کسب پیروزی و دستاوردهای دنیوی نیست. بنابراین ایشان به کسانی که سرنگونی حکومت طاغوت را ناممکن می‌دانستند، اصل مهمی در انقلاب اسلامی را یادآور می‌شود:
من به آن‌ها مى‏گفتم ما تکلیف داریم ادا مى‏کنیم، مى‏شود و نمى‏شود براى ما مطرح نیست. ما مکلفیم از طرف خداى تبارک و تعالى که با ظلم مقابله کنیم؛ با این آدم‌خوارها و با این خون‌خوارها مقابله کنیم. ما به آن اندازه‏اى که قدرت داریم مقابله مى‏کنیم. اگر پیروز شدیم که خوب، الحمدالله، و اگر پیروز هم نشدیم، الحمدالله که به تکلیف عمل کردیم. مسلمین باید خودشان را مکلف بدانند؛ گمان نکنند که اگر پیروز نشدند، نیستید پیروز (امام خمینی، ج ‏12، صص 321 و 322).(*)
فهرست منابع
قرآن مجید.
محمد ناصرالدین آلبانی، العقیده الطحاویه‌، شرح و تعلیق، 1394.
امام خمینی، نرم‌افزار صحیفه‌ی امام، نسخه‌ی 3، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى.
محمد بن إسماعیل البخاری، الجامع الصحیح، (تحقیق) محب‌الدین الخطیب، محمد فواد عبدالباقی. القاهره، المکتبه السلفیه، 1400.
علی بن الحسن بن علی بن عبدالله حلبی، الدعوه السلفیه الهادیه و موقفها من الفتن العصریه الجاریه و بیان الاسباب الشرعیه الشرعیه الواقیه، منشورات (منتدیات کل السلفیین)، 1432.
محمد نعیم محمد هانی الساعی، 2011، ثوره مصر و اخواتها فی موازین الفقهاء و مناهج العلماء، القاهره، (ط1) دارالسلام للطباعه‌ و النشر و التوزیع و الترجمه‌.
کامیار صداقت ثمرحسینی، یک بام دو هوای وهابیت، ماهنامه‌ی زمانه، دی 1390، شماره‌ی 20.
کامیار صداقت ثمرحسینی، انقلاب اسلامی ایران و مجددان بزرگ مذهب شیعه، فصلنامه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی، قم، سال نهم، زمستان 1391، شماره‌ی 31. از طریق نشانی زیر قابل دریافت است:
http://maaref.ac.ir/Upload/Quarterly/ArticleFile/13607418332802.pdf
ابوالحسن مسلم بن الحجاج مسلم، صحیح مسلم، (تحقیق) محمد فؤاد عبد الباقی، داراحیاء الکتب العربیه‌، 1412.
ناصیف نصار، التفکیر والهجره‌ من التراث إلى النهضه‌ العربیه‌ الثانیه‌، بیروت، دارالنهار للنشر، 1997.
مقبل بن هادی الوادعی، الالحاد الخمینی فی الارض الحرمین، القاهره، الحرمین، 1407.
* دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلام)/انتهای متن/

مقاله انقلاب اسلامي ايران و مجددان بزرگ مذهب شيعه - دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی

  صفحه شخصی دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی در سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامي ، سال نهم، شماره 31   magiran.com 

دانلود متن کامل مقاله - اینجا را کلیک کنید

چکيده:
انقلاب اسلامي ايران زماني به پيروزي رسيد كه قابليت پذيرش استعمار و استبداد در ميان مردم از ميان رفت. اين اتفاق در فضاي فرهنگي اي رخ داد كه توسط سه تن از احياگران و مجددان بزرگ معاصر شيعه، يعني امام خميني (ولايت فقيه)، علامه اميني (ولايت) و علامه طباطبايي (علوم قرآن) مهيا شده بود. ضمن آنكه حلقه احياگران مذكور در كنار حلقه تقريب مذاهب اسلامي، فرهنگ اصلي انقلاب اسلامي ايران را شكل دادند.

 از منظر آسيب شناسي فرهنگي انقلاب، از دهه 1370، كوشش بسياري در راستاي محو آثار علامه اميني، علامه طباطبايي و امام خميني از سوي مخالفان انقلاب به عمل آمده است. انقلاب اسلامي ايران تا زماني در مسير صحيح خود گام برمي دارد كه از اين بستر پربار فرهنگي فاصله نگيرد و پي در پي به غناي آن بيفزايد.

کليدواژگان:
احياگري اسلامي، امام خميني، انقلاب اسلامي ايران، تقريب مذاهب اسلامي، عبدالحسين اميني، سيد محمدحسين طباطبايي، شيعه

حدیث ثقلین و پژوهش قوام الدین محمد وشنوی درباره آن

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

مقاله حدیث ثقلین و پژوهش قوام الدین محمد وشنوی درباره آن به قلم دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

دریافت فایل مقاله از مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی

دریافت فایل مقاله از صفحه دانش نامه علوی - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

کلیک کنید - مشاهده فایل مقاله

بررسی رسانه های اینترنتی مخالف تقریب مذاهب

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

 دکتر "کامیار صداقت ثمر حسینی"، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 18 مهرماه، طی سخنانی در سالن اندیشة پژوهشگاه مذکور، به ارائه گزارش خود از طرح پایان‌یافته‌اش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلام) پرداخت که در ذیل مبحث شیعه‌شناسی اهل سنت به رسانه های اینترنتی مخالف تقریب مذاهب می‌پردازد.

سخنران ابتدا به طرح چند مقدمه در باب موضوع مورد بحث پرداخت. اول آنکه اکثریت مسلمانان قایل به تقریب مذاهب اسلامی‌اند و شیعه را به عنوان یکی از مذاهب اسلامی می‌شناسند. اما مخالفان تقریب مذاهب اسلامی، گروهی در اقلیت هستند که عمدتاً سلفی هستند و متاثر از عقاید ابن‌تیمیه، شیعه را دینی جدا از اسلام و متاثر از یهود و مسیحیت و آیین زردشت می‌دانند و معتقدند که شیعیان قایل به تحریف قرآن هستند و از سنت پیامبر سرپیچی کرده‌اند. این عقاید عموماً از دوره های میانی حیات اندیشه سلفیه از ابن‌تیمیه و شاگردانش به نسلهای بعدی منتقل شده است. با این حال باید توجه داشت که اقلیت فعال همواره ابتکار عمل را از اکثریت خاموش می‌گیرد. هر چه گروه اقلیت فعال باشند و اکثریت خاموش، به تدریج ممکن است اقلیت در مکان و منزلت اکثریت قرار می‌گیرد و اکثریت به مثابة اقلیت در آید.

دومین مقدمه سخنران آن بود که در بررسی شیعه‌شناسی مانند بسیاری از حوزه های دیگر باید به بسامد (فرکانس) اندیشه‌ها و پدیده‌ها توجه کرد. بسامد تعداد دفعاتی است که یک اندیشه و یا پدیدة متناوب در یک دورة زمانی مشخص تکرار می‌شود. در مطالعات آسیب‌شناسانه مانند تهاجم فرهنگی توجه به بسامد مهم است. زیرا یک معضل فرهنگی به واسطه بسامدش اهمیت می‌یابد و مشخص می‌شود که آیا در زمان مورد نظر معضلی عمومی و مستمر بوده و یا خیر؟ از طریق بسامد می‌توان امور استثنایی و اتفاقی را از رویه‌ها و جریانهای غالب تفکیک کرد. علامه امینی در کتاب عظیم الغدیر و شاگردش محقق طباطبایی نیز در مبحث غدیر به بسامد نقل حدیث غدیر در طول دورانهای تاریخی مانند قرن دوم، قرن سوم، قرن چهارم تا دوران حیات‌شان توجه داشتند تا نشان دهند که این حدیث شریف همواره عمومیت و استمرار داشته و در حاشیه نبوده است.

کتاب شیعه شناسی اهل سنت تالیف دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

در ادامه سخنران اشاره کرد که اینترنت عموماً در نیمه دهه 1990 میلادی به صورت فراگیر وارد جهان عرب شد. هرچند کشورهایی مانند عربستان در 1994 و مصر در 1993 میلادی به اینترنت پیوسته بودند ولی عمومیت اینترنت در اواخر نیمة دوم دهه 1990 بود. از این رو همزمان با رواج اینترنت، پایگاه‌های ضد تقریبی نیز رواج یافتند. این موضوع چنانکه در پایان جلسه نیز بر آن تاکید شد، نشان می‌دهد که حل مسايل فرهنگي اينترنت در جهان اسلام بايد در خارج از اينترنت مانند دانشگاه‌ها، مدارس، و ... آغاز شود و در داخل اينترنت تقويت شود. تکیه تنها بر فیلترینگ محتوای فرهنگ تکفیری در اینترنت مشکلی را حل نخواهد کرد. در نبود فرهنگ تقریب و وحدت اسلامی، اینترنت مبدل به ابزاری برای گسترش تضاد و فعال‌شدن شکاف‌های اجتماعی می‌شود. بنابراین مقدم بر اخذ اینترنت، اخذ فرهنگ استفاده صحیح از آن اهمیت می‌یابد.

وی با اشاره به تقسیم اینترنت به دو مرحله تطور وب (1) و وب (2) افزود: در وب (1) نمونه‌ای چون ایمیل و وبلاگ وجود دارد که عمدتا حالت تعاملی همزمان ندارند وبرخط و آنلاین نیستند در حالی که در وب(2) شبکه های اجتماعی نمود می‌یابند که بر دسته‌بندی، تعامل جمعی زنده و برخط (آنلاین) استوارند. در حال حاضر قالب پایگاه های اینترنتی منسوب به شیوخ سلفی شامل هر دو دسته یاد شده می شود و آنها از هردوی این امکانات بهره می‌برند و فعال‌اند. او انواع فعالیت پایگاه‌های ضد تقریب را در انواع مختلفی مانند 1.اشتراک فایل و ساخت بانک داده‌های نوشتاری، شنیداری و دیداری 2. آموزشی با تاکید بر آموزش مجازی 3. خبری و اطلاع‌رسانی 4. گروه‌ها و احزاب مذهبی (به ویژه پس از قیامهای مردمی جهان عرب) 5. شبکه‌های اجتماعی (که شامل دو دسته شبکه‌های غربی مانند فیسبوک و یا شبکه‌های منتسب به پایگاه‌های شیوخ سلفی می‌شوند.) و 6. شخصی (رسمی و غیررسمی) مورد بررسی قرار داد و با نمایش تصاویری از پایگاه‌های شیوخ سلفی نشان داد که نمادهای f و t  و y (فیسبوک، تویتر و یوتیوب) در آن پایگاه‌ها کاربرد وسیعی دارند.

در شیعه‌شناسی باید به این پرسش پرداخت که چه کسی با چه کسی دوست است و چه کسی با چه کسی دشمن است؟ یکی از راه‌های درک این موضوع منبع‌شناسی است هرچند متاسفانه هنوز کتابخانه‌های کشور به سایت‌های اینترنتی مانند یک کتاب نمی‌نگرند و آنها را در دوره‌های زمانی مشخص بایگانی نمی‌کنند. برای همین سایت رسمی قذافی صدام حسین حسنی مبارک در هیچ کتابخانه ای در کشور موجود نیستند؛ در حالی که آنها از منابع مرجع محققان برای شناختن دیدگاه‌ها، متن سخنرانی‌ها، تصاویر، و فرمان‌های حکومتی آنها هستند.

سپس با تحلیل پیوندهای (links) یکی از سایت‌های سلفی، به اهمیت پیوندها در شناخت دسته‌بندی‌ها و دوستان و دشمنانی پرداخت که گردانندگان هر پایگاه سلفی برای خود تعریف کرده‌اند. و انواع پیوندها را در دو گونه در هم تنیدة پیوندهایی که به طور رسمی معرفی می‌شوند و 2. پیوندهایی که در عمل جریان دارند، تقسیم کرد. و مطالعة این پیوندها، علاوه بر آنکه جناح‌بندی سایتهای سلفی را نشان می‌دهد، نشان از فضای سیاسی پرتنش درونی آنها نیز می‌کند.

در ادامه سخنران به طرح چند پرسش درباره پایگاه‌های اینترنتی ضد تقریب پرداخت که عبارت بودند از: این پایگاه‌ها کدامند؟ چه زمانی تاسیس شدند؟ موقعیت جغرافیایی سرورهای آنها کجاست؟ و در نتایج پژوهش خویش بیان کرد که با بررسی پیوندهای درگاه‌های معتبر اینترنتی و نیز پیوندهای متقابل پایگاه‌های ضد تقریبی، در حدود 70 پایگاه انتخاب شد که در نهایت با حذف پایگاه‌هایی که از فعالیت بازمانده‌اند نهایتاً 45 پایگاه انتخاب شد. (که ممکن است در ویرایش بعدی بالغ بر 50 پایگاه شود.) از این موارد 3 پایگاه متعلق به اواخر دهه 1990م و یک پایگاه متعلق به سال 2012 میلادی بود. 39 پایگاه به دهه 2010 م تعلق داشتند. و در شکل‌گیری آنها و افزایش بسامد عبارات و واژگان ضد تقریبی، سه واقعه بسیار تاثیرگذار بوده است که عبارت‌اند از:

1. دوران 2003 -2006 م اشغال عراق تا اعدام صدام که شیعیان به طور جدی وارد عرصه سیاسی عراق شدند.

2. سال 2010 میلادی که فعالیت مشکوک یاسر الحبیب در سایه سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا در لندن آغاز می‌شود. که به توهین به مقدسات اهل سنت پرداخت و با محکومیت جهانی علمای شیعه مواجه شد. دشمنی آنان با علمای شیعه موجب ناکامی‌اش در انتساب اعمال تحریک آمیزش به شیعه شد. هر چند سلفی‌های مخالف تقریب، با بهره‌برداری از فعالیتهای او ، این اعمال را به حساب شیعه گداشتند.

3. سال 1432 قمری که مصادف با قیام‌های مردم بحرین و یمن و در ادامه بحران سوریه بود و به عاملی جهت تجدید حیات پایگاه‌های سلفی منجر شد.

وی سپس با ارائه آماری نشان داد که سرورهای پایگاه‌های فوق نیز جز چند مورد که به کشورهای اروپایی تعلق داشتند، عموماً متعلق به ایالات متحده آمریکا بوده‌اند. سرور رایانه میزبان است. اینکه در خارج از جهان اسلام است: نشانه ضعف جهان اسلام است و اینکه  سرور غربی زمین بازی غرب است. اینکه مسلمانان در زمین بازی غرب دعوای داخلی می‌کنند یعنی متوجه چالشهای ارتباطات نوین نیستند. قدرت شناخت غربی ها از نقاط ضعف مسلمانان بیشتر می‌شود. جایی می‌رسد که طرفین دعوا فکر می‌کنند بازیگر اصلی اند ولی در حقیقت محرکهای قدرتهای غربی بازی را آغاز کرده‌اند. این موضوع که جهان اسلام داشته‌های فکری و فرهنگی (و نیز اقتصادی و اجتماعی) خود را در قفسه‌های دیگران نگهداری می‌کند، به این معناست که عملاً جهان اسلام مجری قدرت‌های غربی برای جمع‌آوری تمامی اطلاعات کلیدی خود شده است. فناوری‌های نوین موجب شده‌اند که قدرت شناخت کشورهای غربی از مسلمانان به مراتب بیشتر از گذشته شود و آنها به شیوه‌های جدیدتری بر نقاط ضعف مسلمانان آگاهی می‌یابند. در گذشته، جمع‌آوری چنین اطلاعاتی به سالها زمان نیاز داشت تا موجبات تداوم استعمار را فراهم کنند. برای مثال هر وقت بخواهند می‌دانند چگونه صوفیه را در مقابل سلفیه، و شیعه را در مقابل اهل سنت و یک نژاد و قومیت خاص را بر ضد سایر اقوام مسلمان تحریک کنند.

وی سپس به مخالفان تقریب مذاهب اسلامی پرداخت و اشاره کرد که در فهرست نویسی فعالان ضد شیعه و تقریب در اینترنت، فهرستی از حدود 80 نفر با ارئة توضیحاتی مختصر از آنها با ویژه محل تحصیلات دینی‌شان، جمع‌آوری شد که از آن میان به صورت نمونه به معرفی برخی چون عدنان عرعور (سوری)، عبدالرحمن الدمشقیه (لبنانی)، محمد علی فرکوس (الجزایری)، طه حامد الدلیمی (عراقی)، محمد العریفی (عربستانی)، عثمان الخمیس (کویتی) و ... پرداخت و نشان داد که غالب افراد فهرست مذکور و فعالان ضد تقریب مذاهب اسلامی، یا فارغ التحصیلان دانشگاه‌های سعودی هستند و یا آنکه در ارتباط تنگاتنگی با مراکز سلفی و سیاسی سعودی قرار دارند. این نشان می‌دهد که کوششی برنامه‌ریزی شده در راستای تغییر شجرنامه علمی مسلمانان در حال انجام است. ملیت مخالفان شیعه مختلف است، اما آنچه اهمیت دارد، جغرافیای اعتقادی آنان است و نه مکان تولدشان. همچنین به وضوح مشاهده می‌شود که مخالفان شیعه همان مخالفان ایران هستند، همان مخالفان دولت شیعی در عراق و مخالفان حزب الله لبنان که در نهایت عمل سیاسی آنان در تبلیغات اینترنتی دقیقاً مطابق با منافع و امنیت عربستان سعودی است.

نکتة دیگری که سخنران در خاتمه مباحث خود به آن پرداخت اهمیت فعالیتهای شبکه‌های ماهواره‌ای ضد شیعه در بروزرسانی سایتهای ضد تقریبی است. زیرا هر فیلم قابیلت تقسیم شدن به دهها «ویدئوکلیپ» (Video Clip) را دارد که کمک شایانی به تاسیس تلویزیون شخصی در اینترنت کرده است. ویدئوکلیپ پاره‌ای منتخب از یک فیلم است، که به انتخاب شخص از آن جدا می‌شود و می‌تواند معنایی مستقل از فیلم و حتی متفاوت از معنای اصلی‌اش به خود گیرد. ویژگی‌های بارز استفاده از ویدئوکلیپ عبارت‌اند از: کوتاه بودن فیلم. (صرف زمان کمتر برای تماشای فیلم) ، گلچین کردن (انتخاب اثرگذارترین بخشها) ، حجم پایین (قابلیت استفاده در وسایل مختلف پخش کننده)،  امکان دستکاری در فیلم (مانند ایجاد زیرنویس،  استفاده آسان در قالب وب ویدئو آنلاین مانند اشتراک در یوتیوب (YouTube)

جلسه با پرسشهای اساتید حاضر در جلسه و ارائة نظرات آنان و ارائه پاسخهای سخنران پایان یافت

 

اصلاح امور به دست اهل فن ممكن است - استاد دکتر مهدی گلشنی

گروه علمی«خبرگزاری دانشجو»؛ مهدی گلشنی، رئیس و بنیانگذار گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و استاد دانشکده فیزیک این دانشگاه و همچنین عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، سالهاست كه به تدریس و تألیف در حوزه های مختلف علمی نظیر فیزیك، فلسفه علم و ... مشغول بوده است.
وی كه متولد سال 1317 می باشد، مدرک کارشناسی خود را در رشته فیزیک از دانشگاه تهران دریافت كرد و بعد از آن عازم آمریکا شد و در سال 1348 مدرک دکترای خود را در حوزه ذرات بنیادی از دانشگاه برکلی آمریکا گرفت؛ یک سال بعد به ایران بازگشت و به استخدام دانشگاه صنعتی شریف درآمد.

گلشنی در كارنامه خود تجربه ریاست دانشكده فیزیك دانشگاه صنعتى شریف، معاونت آموزشی و دانشجویی این دانشگاه، ریاست پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ریاست گروه علوم پایه فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ایران و ... را دارد.
وی همچنین جایزه درس علم و دین بنیاد تمپلتون، نشان درجه یک دانش فرهنگستان علوم، عنوان استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و عنوان استاد نمونه این دانشگاه را دریافت کرده است.

از آثار دكتر گلشنی می توان به كتاب «قرآن و علوم طبیعت» اشاره كرد كه تا كنون به زبان های انگلیسی، عربی،‌ تایلندی، آلبانیایی،‌ اندونزیایی، آلمانی و … ترجمه شده است.

همچنین دیگر تألیفات وی عبارتند از: «تحلیلى از دیدگاه هاى فلسفى فیزیكدانان معاصر»، «از علم سكولار تا علوم دینى»، «علم و دین و معنویت در آستانه قرن بیست و یكم»، «فیزیكدانان غربی و مسئله خداباوری» و ... .

جهت بررسی اوضاع علوم پایه در ایران و مشكلات این حوزه، مقایسه نظام آموزش عالی ایران و خارج از كشور و آخرین وضعیت گروه فلسفه علم دانشگاه شریف خدمت ایشان در گروه فلسفه علم رفته و نظر وی را در خصوص این 3 حوزه جویا شدیم كه در ادامه بخش نخست، قسمت دوم این گفت و گو كه در خصوص وضعیت نظام آموزش عالی ما و مسائل پیرامون آن است، در زیر می آید:
باید دورنگری داشته باشیم/ ادامه تحصیل در خارج از كشور هدفمند است
خبرگزاری دانشجو- حضرتعالی اصلی ترین مسائل آموزش عالی ما را چه می دانید؟ به خصوص آن كه اگر بخواهیم این را با خارج از كشور مقایسه كنیم؟
گلشنی: خارج از کشور برنامه ریزی مرتب وجود دارد، از اهلش استفاده می کنند، یک بعد مشکلات قضیه به عدم شایسته سالاری و عدم استفاده از اهل فن برمی گردد. آن جا برنامه ریزی می کنند و به همین دلیل تغییرات خیلی سریع نخواهد بود؛ من خیابان خانه ی خودمان را عرض می کنم، در طی یک ماه چندبار کندند، پوشاندند و دوباره کنده اند، شاید صد سال پیش مترو لندن را کشیدند. در این صدساله چقدر تغییرات داشته است؟ در طول ۴۰ سال كه بنده شاهد بودم، تغییرات خیلی کم بود، من هنوز نقشه های ۲۰ -۳۰ سال قبل را می توانم به کار ببرم. چرا؟ چون بر اساس برنامه پیش می روند.
ما باید دورنگری داشته باشیم، قرآن خوب شماتت می کند، می گوید: «یریدون العاجلة و یذرون الآخرة» فقط جلوی چشم شان را می بینند. ما می خواهیم مسایل را فوری حل کنیم، فوری دانشجو فارغ التحصیل شود، فوری فارغ التحصیل شود، فوری فارغ التحصیل شود، اینکه محصول و نتیجه چیست؟ این ها کم تر مطرح است.
نکته ی مهم هدفمند بودن تحصیلان در خارج از کشور است، این ها مرتب می آیند ارزیابی می کنند؛ به طور نمونه دانشگاه های MIT می آیند در نیویورک تایمز شکایت می کنند مبنی بر این که محصولات ما در اجتماع مفید واقع نمی شود، رئیس دانشگاه فوری با اساتید علوم انسانی جلسه می گذارد که یک تعداد دانشجویان عوم انسانی بگیرند، که الان خودشان می گویند محصولمان مفیدتر واقع می شود.
ما از تجارب مان نمی آموزیم
حساب این است که برنامه ها هدفمند است و به محض این که بفهمند اشتباه است آن را تغییر می دهند؛ ما چنین نیستیم، ما پیش دانشگاهی را برداشتیم، همان وقت من مخالف بودم. خدا رحمتش کند، معاون وزیر در همان جلسه حرف های من را تأیید کرد؛ اما وزیر گفت درست می گویند اما ما این ها را حل می کنیم. در حالی الان داریم پیش دانشگاهی را برمی داریم. درحالی که که مثل روز برای من روشن بود که این اشتباه است، بیشتر برایم تعجب آور است که معاون وزیر آدم سابقه دار و پخته ای بود؛ اما آن وزیر بر حرف خود اصرار کرد و رأی آورد و تمام شد، می خواهم بگویم ما از تجارب مان نمی آموزیم.

اصلاح امور به دست اهل فن ممكن است
اگر علوم بخواهند اصلاح شوند، شرط آن استفاده از اهالی فن است، کسانی که حرف برای گفتن داشته باشند، می گویند در زمان شاه سلطان حسین (دیگر از شاه سلطان حسین که بی عرضه تر نداشته ایم که) گفتند هرکس تولد حضرت علی (ع) را یک روز معین می کند، به علما گفت شما جمع بندی کنید و به من بگویید چه روزی را معین می کنید، با هم مشورت کردند و گفتند ۱۳ رجب. توجه کردید! اهل فن را نشاندند، مثبت و منفی کردند، این روایت و آن روایت و همه را بررسی کردند، گفتند ۱۳رجب.
باید اهالی فن را بیاورند تا با استدلال بگویند باید چه کارهایی انجام دهیم، آموزش علوم پایه هم باید از آموزش صرف خارج شده و خلاقیت داشته باشد، ما این جا درس مفاهیم بنیادی فیزیک را می گذاریم، دانشجوی فیزیک می گوید: این مسائل اصلاً به گوشم نخورده بود.
آموزش باید عمیق باشد، ما سال ها و انواع فوق لیسانس را کم و زیاد می کنیم، این ها مشکل ما را حل نمی کند، باید ببینیم مشکل قضیه چیست که فارغ التحصیل ما مفید واقع نمی شود، واقعاً باید برای دانشگاه های دولتی از این کمیت گرایی پرهیز کنیم.
به نظر من مسائل علوم پایه کاملا روشن است: باید برنامه ریزی باشد، باید اولویت داده شود، باید خود علوم پایه ای ها برای علوم پایه تصمیم بگیرند، علوم انسانی ها برای علوم انسانی تصمیم بگیرد نه اینکه یک مهندس برای علوم پایه تصمیم بگیرد و اینطور نباشد که مهندسی که اسم یک مجله را نمی تواند بخواند، بیاید سرپرست مجلات شود و قَبَصات را بگوید قِبْصات.
تفاوت پذیرش دانشجوی دکتری در ایران و خارج از كشور
خبرگزاری دانشجو- معمولاً الگوهای موفقی که در دنیا برای پذیرش دانشجوی دکتری وجود دارند و نخبه پروری می کنند، چگونه اند؟
گلشنی: آن جا اساساً دانشجوها تقاضا می کنند، کنکور نیست، کارنامه ی مرحله ی قبلی دانشجو را می گیرند و می گویند نامه توصیه هم از اساتید بیاور و روی این نامه ها خیلی تأکید دارند؛ از اساتید می پرسند که آیا نمرات این دانشجو نشان دهنده ی قابلیت اوست؟ آیا قابلیت او بیش از نمراتی است که کارنامه او نشان می دهد؟ آن ها بر آن تکیه می کنند، دانشجوها را می سنجند و انتخاب می کنند.
یک دانشجو هزار جا را می زند. هم مدرک دانشجو وجود دارد و هم دانشگاه قبلی او را می شناسند، کنکور نیست، اما اولویت سنجی است و بر اساس شایستگی ها اولویت سنجی می کنند، شما حتی اگر بخواهید از یک رشته ی غیر فیزیک وارد فیزیک شوید، احساس کنند توانایی این کار را دارید به شما اجازه می دهند و در كل روی نامه های توصیه خیلی حساب می کنند.
روش انتخاب دانشجوی دكتری در دوره اخیر یکی از اشتباه ترین و پرضررترین کارهاست

خبرگزاری دانشجو - نظر شما در مورد این نحوه ی پذیرش دانشجویان دکتری که سازمان سنجش برای چند دوره متولی آن شده است، چیست؟

گلشنی: این خطرناک است. به نظر من یکی از اشتباه ترین کارهایی است که در حال حاضر انجام می شود.

وزارت علوم مطلق العنان عمل می کند و اصلاً به حرف های دانشگاهیان ترتیب اثر نمی دهد

وزارت علوم مطلق العنان عمل می کند و اصلاً به حرف های دانشگاهیان ترتیب اثر نمی دهد، به همین دلیل بنده که خودم برای ۲۰ سال گذشته مسؤول کمیته ی فیزیک شورای گسترش آموزش عالی بودم استعفا دادم؛ چرا که این نحوه ی عمل را نمی توانستم تحمل کنم.
نمی شود امتحان دکتری بگیرید و در سطح لیسانس سؤال کنید
نمی شود امتحان دکتری بگیرید و در سطح لیسانس سؤال کنید، نمی شود که برای تمام کسانی که از بخش های مختلف تاریخ می خواهند وارد مرحله ی دکتری شوند، یک امتحان بگذارید؛ تاریخ علمی ها همان امتحانی را بدهند که تاریخ جهان اسلامی ها و... این نمی شود. آنکه می خواهد در فلسفه عام وارد شود و آن که می خواهد در فلسفه علم وارد شود، فرق دارند؛ آنکه فلسفه علم خوانده تعداد زیادی دروس اختصاصی در دوره فوق لیسانس گذارانده اما دانشجویان فلسفه دروس عمومی بیشتری از فلسفه خوانده اند؛ خب معلوم است کسی که درس فلسفه خالص خوانده است درس فلسفه را بهتر می زند.

امیدوارم روند پذیرش دانشجوی دکترا به شکل موجود متوقف شود
بنابراین بنده ی ناقابل به سهم خودم عرض می کنم، این یکی از پرضرر ترین کارهایی است که دارد انجام می شود. قبلاً من در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته ام و در آینده هم خواهم گفت. و امیدوارم این روند متوقف شود، ممکن بود در دانشگاه ها پارتی بازی باشد، اما کلی نبود. دانشجوی خوب، قبول می شد. برای من قابل قبول نیست که دانشجوی خیلی خوب ما قبول نشود و دانشجوی متوسط قبول شود، این با هیچ استدلالی قابل قبول نیست.
حاضرم در تلویزیون با وزارت علومی ها در خصوص اشتباه بودن روند پذیرش کنونی دانشجو دکترا مناظره کنم
هرکس از این اولیای سازمان سنجش یا وزارت خانه مایل است، من حاضرم با او در تلویزیون مناظره کنم و با اسناد نشان دهم که این باطل است.

هیچ کدام از متولیان آموزش عالی ما وظیفه اصلی خود را انجام نمی دهند
خبرگزاری دانشجو- به جز وزارت علوم ارزیابی شما از دیگر متولیان آموزش عالی كشور مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون آموزش مجلس چیست؟
گلشنی: این ها هیچ کدام وظیفه ی اصلی خود را انجام نمی دهند، حالا هر بالایی می خواهند سر من بیاورند، ولی این ها هیچ کدام وظیفه اصلی خود را انجام نمی دهند.
وظیفه شان این است که وقتی یک دانشگاهی با سابقه از وضعیت کنونی شکایت می کند، فوری ناظر بفرستند و بررسی کند که این هست یا خیر. ما فقط حرص می خوریم و چیز دیگری نصیب ما نمی شود.
 

دکتر مهدی گلشنی : بدون شک بهترین عامل برای تحکیم اخلاق، فرهنگ است

ادامه نوشته

قیامهای عربی و موضعگیری سلفی ها در قبال آن - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

قیامهای عربی و موضعگیری سلفی ها در قبال آن - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب منتشر شد

ادوارد سعید.jpgجلال امین.jpgاحمد صدقی الدجانی.jpgمحمد حسین فضل الله.jpg حسن حنفی.jpg imagesCAT75TNC.jpg

معرفی دیدگاههای نزدیک به ۴۰ اندیشمند جهان عرب درباره جهانی سازی

مشخصات کتاب:

جهانی‌سازی و اندیشه‌های سیاسی متفکران عرب / کامیار صداقت‌ثمر‌حسینی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‏‫، ۱۳۹۰.‬ ۷۵۴ ص.‬: مصور.

مراکز توزیع کتاب

کتابفروشی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

نشانی : تهران - بزرگراه کردستان - نبش خیابان شصت وچهارم

تلفن: 93-88046891 (فروشگاه کتاب)

دیگر مراکز توزیع کتاب:

- فروشگاه کتاب خوارزمی در خیابان انقلاب مقابل دانشگاه تهران

- فروشگاه کتاب اختران میدان انقلاب (مقابل سینما بهمن) - بازارچه کتاب

جهت دریافت فایل فهرست مطالب کتاب لینک زیر را کلیک کنید:

دریافت فایل فهرست کتاب جهانی سازی و اندیشه های سیاسی متفکران عرب

مشخصات كتاب در پايگاه كتابخانه ملي ايران

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2378160

نصر حامد ابوزید.jpgمحمد عابد الجابری.jpgالسید یاسین.jpgصادق جلال العظم.jpgقرضاوی.jpgانطون زحلان.jpg

يادي از استاد مجتبي مينوي - گذشت عمر در گلگشت کتابخانه‌ها - محمد شکراله زاده

ادامه نوشته

گذر و نظري بر زندگي و غزليات اميري ‌فيروزكوهي شاعري در اوج ادب -  ليلا ساداتي

ادامه نوشته

به مناسبت بزرگداشت مرحوم استاد سيدمحمد مشكوهًْ بيرجندي در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

ادامه نوشته

خاطرات يك دانشجو از بديع‌الزمان فروزانفر - محمد‌گازراني


 
 
 
ادامه مطلب را کلیک نمایید
 
 
 
 
 
ادامه نوشته

بررسي تاريخ مشروطه در گفت و گو با دكتر مظفر نامدار

دكتر مظفر نامدار.jpg
ادامه نوشته

درباره دكتر سيد حسين نصر - ايرج آديگوزلي

دكتر سيد حسين‌ نصر، در هجدهم‌ فروردين‌ ماه سال 1312 در خانواده‌اي‌ متدين كه ريشه كاشي داشتند، در تهران‌ زاده‌ شد. پدرش‌، دكتر سيد ولي‌اللّه‌ نصر، پزشكي‌ مشهوربود كه سابقه نمايندگي مجلس شوراي ملي را در كارنامه خود داشت و آن گونه كه ثبت شده است‌، معاون پيوسته وزارت فرهنگ‌ و رئيس‌ دانشكده‌ ادبيات‌ دانشگاه‌ تهران‌ بود. ‏

دكتر نصر از طرف‌ مادري‌، نواده‌ي‌ شيخ‌ فضل‌اللّه‌ نوري‌، روحاني‌ ....

ادامه مطلب را کلیک نمایید

ادامه نوشته

با ياد دكتر محمد خوانساري آموزگار جاويد منطق - كريم فيضي

ادامه نوشته

به یاد مرحوم دكتر محمد خوانساری ( چهره های ماندگار) - روحش شاد

 

دکتر محمد خوانساری،استاد نامدار فلسفه و منطق و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی ۱۳اسفند ۱۳۸۸ در سن ۸۸ سالگی درگذشت


برای شادی روح آن مرحوم عطر صلوات را به خانه های خود بیاوریم:

اللهم صل علی محمد و آل محمد


از سخنان مرحوم دکتر محمد خوانساری:

نخبه یعنی منتخب و برگزیده . نخبه كسی است كه در حوزه ی استعداد و علاقه اش ، با اخلاص ، نهایت سعی و تلاشش را بكند و از خداوند نیز مدد گیرد تا به نتیجه برسد.

 

آشنایی با اندیشه های دکتر سید حسین نصر

دكتر سيد حسين نصر
ادامه نوشته

ما و جهاني شدن - دکتر محمد حسن گنجی

استاد دكتر محمد حسن گنجيدر سال‌هاي پاياني قرن بيستم كه صحبت جهاني‌ شدن مورد بحث محافل شده بود يك جغرافيدان آمريكايي كتابي تحت عنوان <جغرافيا و جهاني شدن> منتشر ساخت كه در مقدمه آن در توجيه مشخصات جهاني شدن و تسهيلاتي كه انجام آن در روابط اجتماعي و اقتصادي بين‌المللي فراهم ساخت مثال‌هايي ارائه نموده بود.

 از جمله داستان يك نفر آمريكايي را نقل كرده بود كه در پاريس در ساعاتي بعد از نيمه‌شب بي‌پول شده و هيچ وسيله‌اي براي رفع مشكل خود نداشته ولي تصادفاً در دالان مهمانخانه چشم او به باجه يا دستگاه خودكار بانك كارتي مي‌افتد و براي آزمايش شانس خود كارت حساب بانكي خود در واشنگتون را در دستگاه قرار مي‌دهد و با تعجب و شعف فراوان مشاهده مي‌كند كه دستگاه در مدتي كمتر از 20 ثانيه معادل پول دلاري كه خواسته بود به واحد يورو به او تسليم كرده است. فرداي آن روز اين آمريكايي به بانك فرانسوي مقيم مهمانخانه مراجعه مي‌كند و كنجكاوانه مي‌پرسد چگونه بوده است كه دستگاه كارت يك بانك آمريكايي را پذيرفته است. كارمند بانك به او مي‌گويد ماشين كه تشخيص داده بود كه كارت ورودي به آن مربوط به شبكه بانكي فرانسه نيست به مركز اروپايي هلند كه محل تمركز حساب‌هاي كشورهاي اروپا است مراجعه كرده و چون در آنجا نام صاحب كارت را نيافته به دترويت كه محل تمركز حساب‌هاي قاره آمريكا است مراجعه كرده و نام و موجودي حساب او را به دست آورده و پول او را پرداخته و تمام اين جريانات ظرف 20 ثانيه انجام شده است.

اين داستان خدمت شما خواننده عزيز باشد و داستان زير را كه اين نويسنده شخصاً تجربه كرده به‌دقت مطالعه فرماييد.‌

در كشور ما مدتي است كه صحبت از كارت ملي درميان است و دولت پيوسته به وسائل مختلف از افراد ملت مي‌خواهد كه نسبت به تحصيل كارت ملي كه درآينده مهم‌ترين و تنها مدرك تشخيص هويت افراد خواهد بود اقدام كنند. من هم مانند ديگران در همان اوائل امر شماره كارت ملي براي خود و همسرم تحصيل‌كرده بودم و چند ماه قبل به منظور تبديل شماره‌ها به كارت رسمي به اصطلاح پلاستيكي و ماشيني به اداره پست محل مراجعه كردم كه به من گفتند اين عمل را شعبه‌هاي معيني از ادارات پست انجام مي‌دهند و مرا به شعبه بزرگتر خيابان ايرانشهر راهنمايي كردند. در شعبه اخير همين كه شناسنامه‌هاي ما را ديدند گفتند كه بايد قبلاً به ثبت‌احوال مراجعه كنيم و ما را به اداره ثبت‌احوال در خيابان شريعتي فرستادند در آن اداره گفتند كه بايد براي تحصيل كارت ملي اول شناسنامه‌ها را عوض كنيم و وقتي علت آن را جويا شديم گفتند چون در شناسنامه‌ها تولد من 8 حوت و از آن همسرم 11 جدي قيد شده بايد شناسنامه تعويض و به جاي حوت و جدي اسفند و دي در شناسنامه نوشته شود. گفتم اين كه امري بديهي و آسان است چرا خودتان شناسنامه را اصلاح نمي‌كنيد كه گفتند بهرحال دستور اين است كه شناسنامه‌ها تعويض شود.

منبع: روزنامه اطلاعات : دوشنبه 14 آبان 1386- 24شوال 1428 - 5 نوامبر 2007- شماره 24049

زندگى و كلمه‏هاى آن - گفت‌گوبا : دكتر على‏اكبر شعارى‏نژاد/كريم فيضي ـ بخش دوم

ادامه نوشته

زندگى و كلمه‏هاى آن - گفت‌گوبا : دكتر على‏اكبر شعارى‏نژاد/كريم فيضي ـ بخش اول

ادامه نوشته

به مناسبت نخستين سالگرد درگذشت زنده ياد طاهره صفارزاده - به ياد رهگذر مهتاب

ادامه نوشته

استاد دکتر مهدي گلشني: فعاليت علمي عين دينداري است.

 
 
ادامه مطلب را کلیک نمایید.
 
 
ادامه نوشته

زندگي، زندگي است - گفتگو با دكتر فتح‌الله مجتبايي بخش 2

ادامه نوشته

زندگي، زندگي است - گفتگو با دكتر فتح‌الله مجتبايي

ادامه نوشته

حوزه فلسفي و عرفاني تهران - دکتر سید حسین نصر

ادامه نوشته

سيره استاد ما اديب - 3 دکتر شفیعی کدکنی

ادامه نوشته

سيره استاد ما اديب - 2 دکتر شفیعی کدکنی

ادامه نوشته

سيره استاد ما اديب - 1 دکتر شفیعی کدکنی

ادامه نوشته

به خود بياييم  ... نامه ای از دکتر احمد کتابی

دکتر احمد کتابي، عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني با ارسال يادداشتي به «تابناك» نوشت:

 جناب آقاي دکتر عماد افروغ    متن نامه آقای دکتر عماد افروغ

يادداشت شما را که در واقع در دفاع از ساحت علم و منزلت عالم (و نه در دفاع از شخص دکتر گلشني) نگاشته شده بود خواندم و در عين تاثر و تاسف از اينکه هنوز رسم نيکو و انساني حق شناسي و وفاداري و حفظ حرمت بزرگان و پيش کسوتان در ميان مردم اين آب و خاک کمابيش زنده مانده است، خشنود و اميدوار شدم. به نظرم رسيد من هم حداقلِ وظيفه‌اي را بر عهده دارم. يادداشت زير به انگيزه احساس اين وظيفه نوشته شده است.

روز سه‌شنبه وقتي به پژوهشگاه قدم گذاردم، مشاهده چهره‌هاي گرفته و مغموم همکاران يکباره مبهوتم کرد. وقتي علت را جويا شدم معلوم شد از دفتر وزارتي به شخص دکتر گلشني ابلاغ گونه اطلاع داده‌اند که مراسم توديع شما روز شنبه برگزار مي‌شود. طبعا با شنيدن اين خبر، مثل قاطبه همکاران، غرق اندوه و تاسف شدم؛ ولي تاثر و تاسف من، با توجه به بيش از نيم قرن سابقه آشناييم با دکتر گلشني و مراتب والاي فضل و فضيلت او از گونه‌اي ديگر بود.

52 سال قبل من، در دبيرستان ادب اصفهان، سال ششم ادبي را مي‌گذراندم و دکتر گلشني سال ششم رياضي را. در آن سال دکتر گلشني مثل هميشه، شاگرد اول شد و در تمام دروس رياضي و علوم پايه حائز بهترين نمره‌ها گرديد و شگفت انگيز تر اين که در درس ادبيات هم بهترين نمره را آورد.

خوب به ياد دارم که در آن سال، از طرف وزارت فرهنگ وقت مسابقه ادبي براي محصلان همه استان‌ها برگزار شد. در اين مسابقه ادبي، مهدي گلشنيِ محصل رشته رياضي در سراسر استان اصفهان حائز رتبه اول گرديد و به عنوان برگزيده استان اصفهان براي شرکت در مرحله دوم مسابقه به تهران اعزام گرديد. وي، اين بار در سراسر کشور رتبه اول را کسب کرد.

در همان سال من عصر‌ها، در يکي از مدارس قديمي (حوزوي) اصفهان جامع المقدمات مي‌خواندم ولي مهدي گلشني محصل ششم رياضي در سن 18 سالگي متن بسيار دشوار منظومه حکمت حاج ملاهادي سبزواري را نزد يکي از استادان بزرگ فلسفه اصفهان تلمذ مي‌کرد.

دکتر گلشني بعدها به دانشکده علوم دانشگاه تهران رفت و در آن جا نيز با موفقيت تمام حائز رتبه اول گرديد و متعاقباً عازم آمريکا شد و در دانشگاه معتبر برکلي دکتراي فيزيک خود را با درجه ممتاز اخذ کرد. با وجود آن که از طرف دانشگاه مزبور و موسسات ديگر انواع امتيازات مادي و معنوي براي ماندن او در آمريکا با اصرار به او پيشنهاد مي‌شد، به شوق خدمت به ميهن به ايران بازگشت و در دانشگاه صنعتي شريف شاغل گرديد. و اکنون بيش از 30 سال است که هزاران شاگرد شايسته را که از ميان آنها چندين نسل از مبرزترين استادان دانشگاههاي داخل و خارج کشور و تعداد کثيري از متخصصان و سرآمدان علوم پايه برخاسته‌اند، پرورش داده است. در ميان خدمات علمي بي شمار وي، بايد به تاسيس رشته فلسفه علم در دانشگاه شريف اشاره کرد.

با اين تفاصيل، آيا شايسته است که با دانشمندي که از نظر علمي در سطح جهان در رشته تخصصي خود از چهره‌هاي مشهور و سرآمد محسوب مي‌شود و در ايران نيز شايد نظائر او از تعداد انگشتان دست فراتر نرود اين گونه برخورد شود؟ آيا سزاوار است نسبت به عالمي که صرف نظر از رشته تخصصي خود، به تصديق اهل فضل، در علوم انساني و معارف اسلامي از تبحر و تسلط شگفت انگيزي برخوردار است اين گونه بي مهري صورت گيرد؟ آخر از اين درد جانسوز بايد به کجا شکوه برد که در جمهوري اسلامي ايران که دينداري محور همه امور اعلام مي‌شود، با " چهره ماندگار علمي" و عضو پيوسته فرهنگستان علوم و عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي که سراسر عمر پربرکت خودرا صرف تلفيق دين وعلم کرده و با نوشتن کتابها و مقالاتِ متعدد و برگزاري کنفرانس‌هاي متعدد در داخل و خارج کشور در راه احيا و گسترش تفکر ديني در محيط‌هاي دانشگاهي از جان مايه گذاشته است و در زمينه علم و دين در داخل کشور فرد منحصر به فرد و يا لااقل از افراد بسيار برجسته و در سطح جهاني از معدود شخصيت‌هاي بنام و شناخته شده به شمار مي‌رود به جاي تشويق و تجليل بي حرمتي روا داشته شود؟ آيا معناي شايسته سالاري و احترام به علم و عالم که اين همه از آن سخن مي‌رود اين است؟ و بالاخره آيا در برابر خداوند متعال در برابر جفايي که- ان شاء الله نادانسته- در حق اين عصاره فضل و فضيلت روا داشته مي‌شود، مي‌توانيم پاسخگو باشيم؟

به خود بياييم و تا فرصت از دست نرفته است اشتباه يا سوء تفاهم پديد آمده را جبران کنيم، که به قول گاندي اذعان به اشتباه و تلاش در رفع آن، نه تنها نشانه ضعف نيست که علامت توانمندي روح است. يقين داشته باشيم که جامعه علمي کشور و آيندگان هرگز بي حرمتي و ناسپاسي به ساحت دانش و دانشمنداني را که با تمام وجود به زيور دينداري عالمانه مزينند، نخواهد بخشيد.

منبع - اینجا را کلیک نمایید.

 

الحاجة إلى قوانين دولية لتحقيق احترام متبادل للأديان والأنبياء  - سيد حسين نصر

ادامه نوشته

فلسفه رسانه - گفتاری از دکتر کریم مجتهدی


 مهر: دكتر كريم مجتهدي، استاد فلسفه دانشگاه تهران درباب الزام هاي توجه فلسفي و نظري به رسانه گفت: طي ساليان اخير برخي از استادان فلسفه و نظريه پردازان ارتباطات در آمريكا و اروپا به مباحث نظري رسانه ها توجه كرده اند.

    اينان تئوري هايي را هم در اين باره عرضه كرده اند مانند اين كه تلويزيون يك ارائه كننده پيام نيست بلكه خود تلويزيون يك پيام است. دكتر مجتهدي افزود: طرح مباحث فلسفي رسانه قابل تامل و بررسي است اما من به جد معتقدم كه نبايد فلسفه را از ديگر مسائل فرهنگي جدا كرد فلسفه را بايد در مجموعه ديگر موضوعات جامعه و فرهنگ مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. وي با اشاره به اين نكته كه فلسفه مي بايست به صورت انحصاري عرضه نشود بلكه بايد جنبه هاي مختلف آن بررسي شود گفت: فلسفه رسانه از ابداعات و نوآوري هاي فرهنگ فلسفي ما نيست لذا طرح آن نبايد به صورت تصنعي در كشور ما ايجاد شود بلكه بايد نكات مختلف آن بحث و بررسي گردد. دكتر مجتهدي تاكيد كرد: طرح مباحث فلسفه رسانه نبايد به صورت اصل خودبنياد درآيد بلكه بايد مورد بحث و بررسي قرار گيرد. اگرچه برخي بر اين باورند كه مباحث فلسفي كه در غرب جريان دارد در ايران طرح شود و يا به عبارتي بومي شود مي تواند برخي از مسائل جاري را در جامعه حل كند در حالي كه اين گونه نيست و شكستي در عالم ارتباطات به وجود مي آيد. رسانه هاي ما در كشورمان به صورت اختلا طي هدايت مي شود و لذا بايد نگاه معرفتي هم داشته باشند اما به شرطي كه سطح فرهنگي را افزايش دهيم و از نگاه هاي ابزاري و وارداتي پرهيز كنيم. دكتر مجتهدي با تاكيد بر اين نكته كه من با طرح مباحث فلسفه رسانه موافقم گفت: انحصاري كردن فكر دشمن فكر است. لذا بايد انديشه هاي جديد را در ابتدا مورد بحث و بررسي قرار دهيم. 
    منبع : magiran.com > روزنامه اعتماد ملي > شماره 294 16/11/85 > صفحه 7 (انديشه) > متن

طاهره صفار زاده (1315-1387)  درگذشت

طاهره صفارزاده شاعر و استاد دانشگاه پس از یك دوره بیماری در بیمارستان ایرانمهر تهران در سن 72 سالگی درگذشت

طاهره صفارزاده شاعر و استاد دانشگاه از یك ماه پیش، به‌علت ضايعه مغزی در بیمارستان ایرانمهر تهران بستری شده و مورد عمل جراحی قرار گرفته بود.  سازمان نویسندگان آسیا و افریقا، در ماه مارس 2006 همزمان با بر پائی روز جهانی زن، وی را  به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه دانشمند مسلمان برگزیده بود


 برای شادی روحش عطر صلوات را به خانه هایمان بیاوریم

اللهم صل علی محمد و آل محمد


طاهره صفار زاده، شاعر، نویسنده، محقق و مترجم قرآن در 27 آبان سال 1315 در سیرجان به دنیا آمد.

وي در 6 سالگی تجدید و قرائت و حفظ قرآن را در مکتبخانه محل زندگي خود آموخت و تحصیلات ابتدايی و متوسطه را در کرمان گذراند.

صفار زاده نخستین شعرش را در 13 سالگی سرود و اولین جایزه شعر را که یک جلد دیوان جامی بود در چهارم دبیرستان به پیشنهاد دکتر باستانی پاریزی که آن زمان از دبیران دبیرستان بهمنیار بود، از رئیس آموزش و پرورش استان دریافت کرد.

تحصیلات دانشگاهی صفارزاده در رشته زبان و ادبیات انگلیسی است. وي مدتی به عنوان مترجم متون فنی در شرکت نفت کار کرد و به دنبال یک سخنرانی در اردوی تابستانی فرزندان کارگران مجبور به ترک کار شد.

صفارزاده برای ادامه تحصیل به انگلستان و سپس به آمریکا رفت و در دانشگاه آیوا هم در گروه نویسندگان بین‌المللی پذیرفته شد و هم به کسب درجه MFA نایل آمد (MFA درجه‌ای مستقل است که به نویسندگان و هنرمندانی که داوطلب تدریس در دانشگاه باشند اعطا می‌شود و نویسندگان به جای محفوظات و تاریخ ادبیات به آموختن و نقد به صورت تئوری و عملی و ... می پردازند).

صفارزاده پس از تحصیلات در خارج کشور در سال 1349 به استخدام دانشگاه ملی (شهید بهشتی) درآمد. وي پایه‌گذار آموزش ترجمه به عنوان علم و برگزارکننده نخستین نقد علمی ترجمه در دانشگاه‌های ایرانی محسوب می‌شود.

وي در زمینه شعر و شاعری به دلیل مطالعات و تحقیقات ادبی، به معرفی زبان و سبک جدیدی از شعر با عنوان شعر طنین توفیق یافت و در آغاز انقلاب اسلامی به کمک نویسندگان سرشناس کشور به تاسیس مرکزی به نام کانون فرهنگی نهضت اسلامی اقدام کرد.

دکتر طاهره صفارزاده، پس از انقلاب اسلامی از سوی همکاران خود در دانشگاه شهید بهشتی به عنوان رئیس دانشگاه و نیز رئیس دانشکده ادبیات انتخاب شد. همزمان با سرپرستی دانشکده ادبیات طرح بازآموزی دبیران را به اجرا درآورد.

به سرپرستی صفارزاده برای نخستین‌بار برای کلیه رشته‌های عملی دانشگاه‌ها کتاب به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی تالیف شد.

دکتر صفارزاده در سال 1371 از سوی وزارت علوم و آموزش  عالی استاد نمونه اعلام شد و در سال 1380 پس از انتشار ترجمه «قرآن کریم» به افتخار عنوان خادم القرآن نایل شد.

وي در ماه مارس 2006 همزمان با برپایی جشن روز جهانی زن از سوی سازمان نویسندگان آفریقا و آسیا به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزیده شد.

از طاهره صفارزاده تا کنون علاوه بر مقالات و مصاحبه‌های علمی و اجتماعی، بیش از 14 مجموعه شعر و 10 کتاب ترجمه یا نقد ترجمه در زمینه‌هاي ادبیات، علوم، علوم قرآنی و حدیث منتشرشده و گزیده سروده‌های او به زبان‌های گوناگون جهان ترجمه شده است.

وي در سال 1387 به علت بيماري تحت عمل جراحي قرار گرفت و چند ماه پس از آن در حالت كما در بيمارستان بستري شد.


برخي از آثار طاهره صفار زاده:

اصول و مبانی ترجمه، 1358 ؛ ترجمه‌های نامفهوم، 1384 ؛ ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید (فارسی و انگلیسی)، 1379 ؛ ترجمه قرآن کریم (سه زبانه متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی)، 1380 ؛ ترجمه قرآن کریم (دو زبانه متن عربی با ترجمه فارسی)، 1382 ؛ ترجمه قرآن کریم (دو زبانه متن عربی با ترجمه انگلیسی)، 1385 ؛ مفاهیم قرآن در حدیث نبوی : گزیده‌ای از نهج الفصاحه با ترجمه فارسی و انگلیسی، 1384 ؛ طرح سرپرستی و ویراستاری 36 کتاب زبان تخصصی برای رشته‌های مختلف دانشگاهی، 1359- 1376

همشهري

نسبت ناصواب به علامه طباطبایی (ره) - دکتر جواد علایی

ادامه نوشته

مقالات منتخب ( 1 ) برخورد دوگانه با پژوهش ديني در کشور ما - حجت الاسلام رسول جعفریان

ادامه نوشته

دانشجو باید احساس كند كه می تواند ... مرحوم دكتر علی محمد كاردان

برای شادی روح آن مرحوم عطر صلوات را به خانه های خود بیاوریم.

مراسم ترحيم استاد نيز پنجشنبه 13 دي ماه ۱۳۸۶ از ساعت 13 تا 30/14 و در مسجد نور واقع در ميدان فاطمي برگزار خواهد شد.

ادامه مطلب را کلیک نمایید.

 

ادامه نوشته

از نقد سند تا نقد متن - دکتر حسن حنفی به نقل از فصلنامه علمى تخصصى علوم حديث

ادامه نوشته

دکتر سيد حسين نصر / زندگينامه - برخي مقالات

دکتر سید حسین نصر
ادامه نوشته

مجموعه مقالات و نوشتارهايي از دکتر غلامرضا اعواني

 
 
 
ادامه نوشته

تنها راه درمان شرق پيوند با اسلا م است

 
 
معرفي ديگر آثار از دکتر اقبال مظفر در نشريات کشور:
 
 عبدلله يوسف علي و محمداسد ؛ دو رويكرد به ترجمه انگليسي قرآن
مظفر اقبال  مترجم:محمدحسن محمدي مظفر
دو فصلنامه ترجمان وحي، شماره 20، پاييز و زمستان 1385  ص 89
 آمادگي براي ضدحمله
مظفر اقبال  
ماهنامه سوره، شماره 30، دي و بهمن 1385  ص 28
 دستورالعملي براي جوامع مسلمان
مظفر اقبال   
ماهنامه سياحت غرب، شماره 43، بهمن 1385  ص 5
چکيده مطلب   
 جهان اسلام و روشن فكران غرب گرا
مظفر اقبال   
ماهنامه نامه جامعه، شماره 30، اسفند 1385  ص 49
 جهان اسلام و روشنفكران غربگرا
مظفر اقبال  
ماهنامه سياحت غرب، شماره 41، آذر 1385  ص 5
چکيده مطلب   
طراحي جنگ غرب عليه اسلام ، با هدف جلوگيري از تاسيس دولتهاي مستقل اسلام گرا در منطقه اي است كه غرب خواهان بر سر كار آمدن دولتهايي حامي غرب در آنجا است . مظفر اقبال اين موضوع را از بعد فكري آن مورد بررسي قرار مي دهد تا نشان دهد كه چگونه اين امر در جهان اسلام ترويج مي گردد . او معتقد است كه غرب ، تهاجم خود را براي از ميان بردن نظام هاي اجتماعي و سياسي اسلامي ، بر نيروهاي درون جهان اسلام متمركز ساخته است ...
 نقطه عطف در تاريخ مدرن جهان اسلام
مظفر اقبال  
ماهنامه سوره، شماره 19، شهريور 1384  ص 32
 در جستجوي اميد: نگاهي به فرصتهاي خيزش جهاني در امت اسلام
مظفر اقبال  مترجم:ع.ف.آشتياني
ماهنامه سوره، شماره 18، تير و مرداد 1384  ص 14
 امت خفته
مظفر اقبال  مترجم:ع . ف . آشتياني
ماهنامه سوره، شماره 17، خرداد 1384  ص 12

دکتر مظفر اقبال - چالش تكنولوژى

242061.jpg
مظفر اقبال، دانشمند پاكستانى، دغدغه اش معطوف به پيوند و ارتباط «علم» و «دين» است.
اقبال در سال ۱۹۵۴ ميلادى در لاهور پاكستان متولد شد و در سال ۱۹۷۹ ميلادى از پاكستان به كانادا مهاجرت كرد
و در رشته شيمى در مقطع دكترا از دانشگاه كانادا فارغ التحصيل شد.
دكتر مظفر اقبال با اداره نشريه
Islame and Science سعى دارد به كيمياى علم و اسلام برسد.
انخلاء (به معناى ريشه كنى) در سال ،۱۹۸۸ انقطاع (به معناى بريدن) در سال ،۱۹۹۴ داستانهاى كوتاه «رنگهاى تنهايى» در ۱۹۹۹ و فهم قرآن در سال ۲۰۰۰ ميلادى از جمله تأليفات او است.
مظفر اقبال در آستانه سالروز وحدت حوزه و دانشگاه در تاريخ ۲۳ و ۲۴ آذرماه ۸۴ ميهمان مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم قم بود او كه از كانادا به ايران آمده بود در دومين كنگره سراسرى «نهضت نرم افزارى، توليد علم و آزادانديشى»، در حلقه اساتيد دانشگاه و حوزه نشست و در اين همايش مقاله اى با عنوان «هويت و تكنولوژى» ارائه كرد كه مكتوب حاضر متن ترجمه شده و ويراسته سخنرانى وى در اين نشست است.
گروه انديشه

در اين مقاله مى خواهم جنبه هايى از آخرين چالشى را كه اسلام و مسلمانان با آن مواجه هستند طرح و مورد بحث قرار دهم. اين چالش را «چالش تكنولوژى» ناميده ام كه خود را در قالب گفتار و شيوه معيشت مسلمانان پديدار مى كند. ترجيح مى دهم بحث خود را با يك مثال آغاز كنم. وقتى شما به سخن و كلام كسى گوش مى دهيد كلام او از مجموعه اى از آواها تشكيل شده كه با عبور از سيستم شنوايى در ذهن پردازش مى شود و سپس شما به مراد و منظور متكلم پى مى بريد. اين فرآيند به شرطى موفقيت آميز خواهد بود كه پيشاپيش شما از يك بانك اطلاعاتى مربوط به كلمات گوينده، بهره مند و برخوردار باشيد. در صورتى كه از اين پيش زمينه اطلاعاتى مربوط به زبان شخص گوينده مطلع نباشيد اين كلمات فاقد «بستر تعريف كننده» خواهند بود. در چنين وضعيتى درك مراد متكلم، منوط به ترجمه آن متن است. در اين فرآيند دو مؤلفه نقش محورى دارد: يكى آن چيزى كه بايد تعبير و تعريف شود؛ و ديگرى بستر و بافتى كه امكان اين تعريف و تعبير را مهيا مى كند.
تبيين هويت انسان همواره برحسب زمينه و بسترى صورت مى گيرد و در واقع انسان از طريق بسترى كه براى تعريف او مهيا است تعبير و تعريف مى شود. در تفكر دينى و اسلامى تعريف هويت انسان بدون رجوع به خالق ممكن نيست. شاهد آنكه خداوند مى فرمايد «كسانى كه خدا را فراموش كرده اند، خود را فراموش كرده اند».
اين رابطه غير گسستنى بين خالق و مخلوق، در سطح وجود شناختى برقرار است. نكته آن است كه آيا انسان به اين ارتباط اقرار دارد يا خير؟ يك خودكار مشكى را در نظر بگيريد. چه من اذعان كنم يا نه، اذعان من در «وجود» يا «مشكى بودن» آن خودكار هيچ تأثيرى ندارد. در سطح وجودى نيز ارتباط بين انسان و خالق كه ارتباطى ناگسستنى است، اينچنين است.
از سطح وجودى كه بگذريم به سطح ديگرى مى رسيم كه ارتباط ميان همه انسانها با خالق است كه از طريق وحى برقرار و از طريق رسالت ابلاغ مى شود. بنابراين، در اين ميان سه مؤلفه وجود دارد؛ وحى، رسالت و وجود انسان.
به اين اعتبار، ما داراى سطوح مختلف هويت هستيم؛ هويت فردى ما، هويت ما در عضويت خانوادگى و هويت ما در جامعه مان و تمام اين هويت ها در چارچوب بزرگترى كه توسط رسالت مهيا شده، تعريف مى شود.
بررسى پيام اسلام در اين چهارده قرن نمايانگر هويتى است كه توسط رسالت براى ما تعريف شده است. در اين تمدن شاخه هايى از علوم پديدار شده كه به علوم فيزيكى و زيرشاخه هاى آن مربوط است.
اين علم و تكنولوژى در همان بسترى رشد يافتند كه ادبيات اسلامى، معمارى اسلامى، فلسفه اسلامى و علوم ديگر اسلامى در آن رشد يافته است. بنابراين تكنولوژى در تمدنى كه توسط فرهنگ اسلامى مهيا شده بود رشد كرد.
نكته جالب طى دوران تمدن اسلامى تا قبل از پديدار شدن علم مدرن اروپايى اين است كه تمدن اسلامى هيچگاه هويت خود را مبتنى بر تكنولوژى تعريف نكرد. تكنولوژى در تمدن اسلامى وجود داشت ولى هيچگاه تعيين كننده هويت تمدن اسلامى نبوده است. اما تغييرى در اين ميان به وجود آمد و آن اينكه با شكوفا شدن علم مدرن بعد از قرن هفدهم و پديدار شدن تمدن غربى، اگر بررسى كنيم خواهيم ديد كه تمدن غرب و هويت آن، چيزى جز تكنولوژى نيست. بعد از شكوفايى تمدن غرب مشاهده مى كنيم كه تكنولوژى به وجود آمده توسط غرب در تمامى ابعاد زندگى انسان در همه دنيا نفوذ پيدا كرد. اكنون در دنيا هر چيزى براى بقاى خود بر تكنولوژى متكى است و اين در حالى است كه اين اتفاق صرفاً طى مدت سيصد سال اخير بروز پيدا كرده است.
اكنون ضرورت دارد فرق بين علم و تكنولوژى را متذكر شوم. متأسفانه بسيارى به تمايز بين علم و تكنولوژى قائل نيستند و اغلب اين دو را با هم و مرادف هم در قالب يك عبارت به كار مى برند. براى بحث در رابطه با ارتباط هويت، علم و تكنولوژى، قائل شدن به تمايز علم و تكنولوژى بسيار اساسى است.
براى مثال يكى از كشفيات نيوتن را درنظر بگيريد مبنى بر اينكه ميزان نيرو با طول اهرم وارد آورنده نيرو رابطه مستقيم دارد . اين يك قانون علمى است. كسى كه چكش را اختراع كرد چنين قانونى را به كار گرفته است و مشاهده مى شود كه هر چه دسته چكش بلندتر باشد نيرويى كه مى توان به آن وارد آورد قوى تر خواهد بود. بنابراين به كارگيرى قوانين علمى براى توليد ابزار، تكنولوژى ناميده مى شود. تكنولوژى از ريشه لاتين
techist به معناى «ساختن» گرفته شده است. بنابراين تكنولوژى رابطه مستقيم با محصولاتى دارد كه برمبناى آن تكنولوژى ساخته مى شود و اين محصولات، بر جهان بينى ما بسيار تأثيرگذار هستند. در نظر داشته باشيد كه قوانين، جهان بينى افراد را متأثر نمى سازند بلكه تكنولوژى مبتنى بر اين قوانين است كه جهان بينى را دستخوش تحول مى كنند. براى روشن شدن منظور از تأثير تكنولوژى بر شيوه زندگى، تلفن همراه را در نظر بگيريد. تلفن همراه به عنوان يك محصول تكنولوژيك البته براساس پاره اى قوانين علمى ساخته شده است. اين قوانين علمى نيستند كه بر زواياى مختلف نحوه زندگى ما تأثير مى گذارند بلكه اين خود آن محصول يعنى تلفن همراه است كه بر ارتباط ما، روابط انسانى و ديگر جنبه هاى زندگى ما تأثيرگذار است.
اكنون با تبيين تفاوت بين علم و تكنولوژى به اين مى پردازم كه چرا و چگونه تكنولوژى توليد مى شود. تكنولوژى محصول يك جامعه براى برطرف كردن نيازهاى طبيعى آن است. مثلاً طى انقلاب صنعتى، انگلستان موفق به اختراع ماسوره شد كه ابزارى بسيار مؤثر در بافندگى است. اختراع ماسوره در سطح افزايش توليد پارچه و لباس بسيار مؤثر بود. اين اختراع براى تأمين نياز جامعه انگلستان صورت گرفت. اين نياز در سطوح مختلف قابل تعريف است. مثلاً در سطح اقتصادى و حتى در سطح سياسى. از بعد سياسى اختراع ماسوره باعث شد كه انگلستان بتواند در نزاع براى برخوردار شدن از امتياز محصول پنبه بنگال موفق شود و بازار را در دست خود بگيرد.
نكته ديگر آنكه تكنولوژى با خود اقتدار به همراه مى آورد، اقتدار سياسى، فرهنگى و اجتماعى. نمونه بارز آن فناورى غنى سازى اورانيوم است كه مسأله روز كشور ايران است.
جنبه اى كه در بحث من موردنظر است اقتدار فرهنگى اى است كه تكنولوژى به همراه خود مى آورد. قدرت حاصل از تكنولوژى بعد از جنگ جهانى دوم يعنى طى حدود پنجاه سال باعث شد كه تكنولوژى به عفريتى غيرقابل كنترل تبديل شود. تكنولوژى عرصه هاى مختلف زندگى بشرى را تحت كنترل قرار داده است: توليد دارو، تأسيسات اتمى، مسافرت، دانه هاى گياهى، نحوه ارتباط و... اكنون وضعيت تكنولوژى به گونه اى شده است كه حتى تولد نوزادان را هم متأثر ساخته است و يك كودك بلافاصله بعد از تولد خود با تكنولوژى مواجه مى شود. اما طى پنجاه سال گذشته نقش تكنولوژى تغيير كرده است.
نكته بعدى كه در ادامه بحث به آن خواهم پرداخت و نكته بسيار مهم و اساسى است آن است كه آيا تكنولوژى براى تمدن اسلامى مفيد است يا مضر؟
من بحث خود را در اين مقاله باهويت آغاز كردم و گفتم كه هر تمدنى براساس مؤلفه هايى جهان بينى خود را مشخص مى سازد. مؤلفه هاى تعيين كننده هويت اسلامى همان طور كه ذكر شد وحى و رسالت است. در فرهنگ اسلامى اولين بار است كه تمدن اسلامى مبتنى شده است بر تكنولوژى اى كه خود آن را توليد نكرده است. حال اين تكنولوژى وارداتى براى ما خوب است يا بد؟ تكنولوژى اى كه خارج از تمدن اسلامى توليد مى شود و در واقع وارداتى است چقدر مى تواند در خدمت هويت اسلامى باشد؟ در سطح عمل پاسخ اين است كه البته مفيد است. اما ارتباط ميان هويت ما در سطح فردى و جمعى با تكنولوژى چيست؟
ما به واسطه اظهار كلمه شهادتين با خالق خود مرتبط مى شويم و از طريق وحى طريقه زندگى ما مشخص مى گردد. اگر بپذيريم كه تكنولوژى در همه سطوح، توانايى تغيير هويت هاى ما را دارد آيا اين نكته قابل تأمل نيست كه در پذيرش تكنولوژى بايستى كمى تأمل و تعمق كرد. من در اين مقاله درصدد ارائه پاسخ نيستم. صرفاً قصدم به تفكر واداشتن مخاطبانم است.
در پايان مى خواهم بگويم كه ايران به دليل برخوردار بودن از وجوه مختلف تمدن اسلامى، داشتن سابقه طولانى در فلسفه و عرفان، بهترين محل براى مطالعه تأثير تكنولوژى بر طريقه زندگى، باورها و هويت ما است. البته اين طريقه زندگى، باورها و هويت هايى است كه ذكر آنها رفت و به سرعت در حال تحول هستند. پيشنهاد من اين است كه افراددر زمينه هاى مختلف علمى مشتمل بر زمينه هاى علوم دينى، فلسفه، جامعه شناسى، هنر و همه رشته ها، گروههاى مطالعاتى اى را تشكيل دهند و به زواياى اين تهاجم تكنولوژيك بپردازند.  منبع روزنامه ایران 8 دی ماه 1384

دكترسيدجعفر شهيدي: به پژوهش عادت نداريم

 

دكتر سيدجعفر شهيدي بعد از نوشتن حدود 15 كتاب و تاليف حدود 120 مقاله سترگ و در سن 83 سالگي هنوز از كارهاي بر زمين مانده‌اش مي‌گويد.
مترجم نهج‌البلاغه و محقق بنام كشورمان در زمينه‌ي تاريخ اسلام، هنوز دلش در نجف جا مانده است: «آنجا سايه‌ي اميرالمومنين (ع) بود، حالا هم درست است دستمان كوتاه است، ولي متوسليم».
سال 1320 براي تحصيل علوم ديني و فقه و اصول راهي نجف مي‌شود، اما بعد از هشت سال، بيماري ناگزير، او را به ايران بازمي‌گرداند. هر هفته بايد خود را به پزشك نشان مي‌داده، درنتيجه از رفتن به حوزه باز مي‌ماند. براي گذران زندگي و به‌منظور ترجمه‌ي متون عربي، نزد دكتر سنجابي ـ وزير فرهنگ وقت ـ مي‌رود، اما به او اشتغال به تدريس پيشنهاد مي‌شود. با ماهي 150 تومان در دبيرستان ابومسلم مشغول مي‌شود و بعد كه به او مي‌گويند با مدرك ليسانس حقوقش به 300 تومان خواهد رسيد، بدون شركت در كلاس‌ها، ليسانس الهياتش را با بهترين نمره‌ها مي‌گيرد.
سپس علامه دهخدا از سيدجعفر شهيدي دعوت به همكاري مي‌كند و در نامه‌اي به دكتر آذر ـ وزير فرهنگ وقت ـ مي‌نويسد: ”او اگرنه در نوع خود بي‌نظير، ولي كم‌نظير است”. دهخدا در اين نامه مي‌خواهد كه به جاي 22 ساعت، به او شش ساعت تدريس اختصاص دهند؛ تا بقيه وقتش را در لغت‌نامه‌ي دهخدا بگذارند. مدتي اين‌گونه مي‌گذرد، تا سال 1340 كه با مدرك دكتري به دانشگاه منتقل مي‌شود. تدريس در دانشگاه تا سال‌هاي 45، 46 ادامه پيدا مي‌كند، اما بعد با ناامني دانشگاه، دانشجويان خود را به لغت‌نامه مي‌برد؛ كه حالا پس از سال‌ها، هنوز هم دانشجويانش چهارشنبه‌ها به لغت‌نامه مي‌روند تا در محضر استاد كسب فيض كنند.
استاد شهيدي هرچند كتابهايي چون شرح مثنوي، عرشيان، قيام حسين (ع)، زندگاني فاطمه زهرا (س)، زندگاني علي‌بن الحسين (ع)، شيرزن كربلا، امام حسين (ع) قيامي، ابوذر غفاري، گزينه‌اي از سخنان اميرالمومنين علي (ع)، زندگاني امام صادق (ع)، از ديروز تا امروز (مجموعه مقاله‌ها و سفرنامه‌ها) و ترجمه‌هايي چون براهين‌العجم، تاريخ‌ الاسلام التحليلي، علي بلسان علي، شوره‌الحسين (ع)، حيات فاطمه (س)، حياه‌الامام الصادق جعفربن محمد (ع) و حيات السيده‌ فاطمه الزهرا (س) را در كارنامه‌ي خود دارد، هنوز اما با شوري خاص دلبسته‌ي نهج‌البلاغه است و بر فصاحت و بلاغت آن، يعني كلمات رسا و همه‌كس فهمش و مطابقت آن با فهم شنونده‌ها، تاكيد دارد.
او مي‌گويد: بزرگان ادب عرب كه شيعه هم نبوده‌اند و حتا ميانه‌ي خوبي هم با امام (ع) نداشته‌اند، بلاغت خطبه‌ها، نامه‌ها و كلمات قصار نهج‌البلاغه را ستوده‌اند.
استاد به اين موضوع اشاره مي‌كند كه اين كتاب در خارج از ايران از سده‌ي سه و چهار معروف بوده؛ اما به‌دليل محافظه‌كاري ايرانيان و راه باز نكردن تشيع در اينجا، از قرن هشتم مورد توجه قرار گرفته است.
سيدجعفر شهيدي مي‌گويد: «اگر كسي بخواهد از يك زندگي درست و حسابي و خداپسند برخوردار شود، بايد اين كتاب و دستوراتش را بخواند، چون هم مصلحت فردي در آن رعايت شده و هم مصلحت اجتماعي».
او اوايل انقلاب پافشاري مي‌كند تا به جاي متون عربي كتابهاي درسي بخش‌هايي از نهج‌البلاغه و اخلاقيات و اجتماعيات آن در كتاب‌ها قرار بگيرد؛ مي‌گويد: زمان ما در مكتبخانه، نه ملاي مكتب چيزي از نهج‌البلاغه مي‌فهميد، نه دانش‌آموزان. . . فقط قرآن مي‌خوانديم. اما از سال 1313 آيات منتخبي از قرآن و بخش‌هايي از نهج‌البلاغه در دانشگاه‌ها ارايه شد و كساني چون مهندس معين‌فر، دكتر طاهري و آيت‌الله طالقاني كه با نهج‌البلاغه آشنايي داشتند، در اين زمينه فعاليت‌هايي كردند؛ منتها ما انتظارمان اين بود كه بعد از انقلاب مردم و به‌خصوص تحصيل‌كرده‌ها بيشتر با نهج‌البلاغه آشنا شوند، كه البته اين كار حكومت هم نيست.
شهيدي كه همواره به تاريخ اسلام و زندگي ائمه اطهار (ع) توجه خاصي داشته است، درباره‌ي وضعيت پرداختن به تاريخ، به‌ويژه تاريخ اسلام در ايران مي‌گويد: متاسفانه آن چيزي كه كمتر به آن اهميت داده‌اند، تاريخ است و علت اين است كه از ابتدا تاريخ را براي وقت‌گذراني مي‌خوانده‌اند.
وي تاكيد مي‌كند: وقتي در اروپا مي‌خواهند تاريخ بنويسند، چند نفر به تاريخ يك قرن مشغول مي‌شوند، ولي شرقي‌ها اين‌گونه نيستند و تاريخ ما بيشتر شفاهي و نقلي است.
دكتر شهيدي با تاكيد بر اينكه تحليل تاريخي هنوز در كشور ما جا نيفتاده است، خاطرنشان مي‌كند: اوايل انقلاب خواهش كردم گروهي براي تاريخ تشكيل شود كه به نتيجه نرسيد. حالا هم مورخان خوبي داريم، اما به تاريخ اسلام كمتر توجه مي‌شود.
سيدجعفر شهيدي درباره‌ي وضعيت فلسفه نيز معتقد است: فلسفه‌ي ما تا ابن رشد خوب پيش رفته، اما از قرن پنج درجا زده است.
او مي‌گويد: بزرگترين فيلسوف ما مي‌خواهد با چند كتاب در اتاقش تكليف دنيا را روشن كند، اين‌طور كه نمي‌شود.
به اعتقاد شهيدي ”آنچه براي مردم و كشور ما اهميت دارد، اين است كه دانشجويان ما در هر رشته‌اي كه هستند در زمينه‌ي علم، امروزشان بهتر از ديروزشان باشد” او مي‌گويد: دانشجويان ما از لحاظ هوش و استعداد چيزي كم ندارند، اما نمي‌دانم چطور است كه از 1400 سال پيش كه من اطلاع دارم، به سمت كارهاي عملي و تجربي نرفته‌ايم و برخلاف پژوهش علمي از لحاظ پژوهش تجربي عقبيم.
وي با بيان اين مثال كه ما هميشه در ورزش كشتي جلو هستيم، اما در فوتبال نه، مي‌گويد: كار دسته‌جمعي نيازمند گذشت و آزادي عمل است كه ما هنوز عادت نكرده‌ايم دسته‌جمعي جلو برويم.
به نظر شهيدي ”ما عادت به پژوهش نداريم، آنچنان كه عادت به دموكراسي نداريم و اين چاله و كمبود را دانشجويان بايد پر كنند”.
استاد سيدجعفر شهيدي صبح خود را در لغت‌نامه‌ي دهخدا مي‌گذارند و در كاري گروهي مشغول تنظيم فرهنگي است كه از لحاظ واژه‌ها بسيار مفصل‌تر از لغت‌نامه است. بقيه‌ي روز را در منزل خود مي‌گذارند؛ خانه‌اي سرشار از كتاب و قفسه‌هايي شامل فرهنگ‌ها، تفسيرها، لغت‌نامه‌ها، مثنوي و كتاب‌هاي مربوط به آن، نهج‌البلاغه، كتاب‌هاي مذهبي، كتاب‌هاي فقه و حديث، كتاب‌هايي در اصطلاحات عرفاني و فلسفي و ديوان‌هاي شعر و...
و دست آخر رو به ما مي‌گويد: سعي كنيد امروزتان بهتر از ديروز باشد. از كاري كه براي اجتماع مي‌كنيد انتظار پاداش نداشته باشيد و تكيه‌تان بيشتر بر معنويات باشد.

درباره ي دكتر فرامرز رفيع پور

ادامه نوشته

دكتر غلامرضا اعواني : معناي سياست مدن در ملاصدرا

ادامه نوشته

بحثی مهم پیرامون علم: وثاقت دلالت. شرافت علم

 
كاميار صداقت ثمرحسيني
 

محققان اسلامي بحث شرافت علم را از بحث « وثاقت دلالت » آن تمييز مي دادند. از لحاظ شرافت علم ، تاكيد بر علوم الهي بود.[1] زيرا بر خلاف علوم دنيايي بر امري مقطعي دلالت نمي كند. چنانكه حضرت امام صادق عليه اسلام مي فرمايد:

« چون خدا خير بنده اي را بخواهد او را در دين دانشمند گرداند. »[2]

 و يا حضرت امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايند:

« كمال انسان و نهايت كمالش دانشمند شدن در دين و صبر در بلا و اقتصاد در زندگي است. » [3]

شرافت علم متوجه مساله ي ابدي بودن حيات انسان است واز اين رو « آن كه خود را ابدي شناخت، فكر ابد مي كند. » [4] آنها متوجه اين مسأله شده بودند كه حيات انسان ابدي است و اين مسأله خود را در علومي چون طب و يا هندسه، نشان داد. چنانكه در بحث « ادب طبيب » مي خوانيم كه : پزشك در كارش بايد داراي نيتي خالص براي خداوند باشد تا حرفه اش از بزرگترين عبادات و در راستاي امتثال سنت مطهره در كاهش دردهاي مسلمانان و كمك به ايشان در آيد.[5]

و يا مؤيد الدين العرضي ( 664 هـ / 939 م ) در « كتاب الهيئة » در بحث موضوع علم فلك و براهين آن مي نويسد:

« شرف هر علم يا به شرف موضوع آن و يا وثاقت براهينش و يا به هر دوي آنهاست. موضوع علم فلك درباره ي شگفت انگيزترين صنع الهي و بزرگترين آفريده ي او و حكيمانه ترين افعال است وبراهين اين علم، هندسي و حساب به تمامي است. انديشه در آن مجالي بسيار وسيع و دليلي قاطع بر وجود صانع ـ سبحانه و تعالي ـ دارد. » [6]

اما مساله ي « وثاقت دلالت » در كنار ارتباط تنگاتنگ خود با شرافت علم، متوجه مسايل روشي است. به تعبير راغب اصفهاني استحكام علوم ديني بر پايه ي وحي است. در حالي كه در علم طب بر پايه ي « تجارب » مي باشد.[7] اگر خوب توجه نماييم در مي يابيم كه مفهوم بحث شرافت علم در سنت هاي فكري جهان اسلام نه تنها به معناي طرد بحث وثاقت علم در سنت هاي فكري جهان اسلام نيست كه بدون توجه به وثاقت نمي توان به چنان شرافت بزرگي نايل آمد.

 



[1]  به عنوان مثال مرحوم آقا ميرزا احمد آشتياني علوم را بر دو قسم مي دانست. قسم اول شامل علوم مربوط به عالم جسماني ( عالم ظاهر و محسوس ) مي باشد. كه به دانش هاي مربوط به صنايع و حرفه ها، عمران و سياست، علوم پزشكي و رياضيات و علوم تعليمي است. قسم دوم به ماوراء الطبيعه و عالم برتر از حس باز مي گردد. در ادامه وي اين بحث را مطرح نموده است كه سنخ اول متعلق به دنياي فاني و سنخ دوم به حيات ابدي انسان مربوط مي شود كه نمي توان آن را ناديده گرفت. ( احمد آشتياني: 1374 ق. نامه رهبران ـ آموزش كتاب تكوين. تهران ( چاپ سوم ) دارالكتب اسلاميه، ص 2 الي 4. ) در اينجا بحث آن مرحوم از جنبه ي شرافت علم و نه روش شناسي است.

[2] ابي جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق كليني رازي ( گردآورنده ): اصول كافي. ( ترجمه و شرح ) سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام، ج 1 ، ص 39.  متن روايت چنين است: اذا اراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين.

[3]  همان منبع ، همان جا. متن روايت چنين است: الكمال كلّ الكمال التفقّه في الدين و الصبر علي النائبة و التقدير المعيشة »

[4]  حسن حسن زاده آملي: 1382. صد كلمه در معرفت نفس. قم ( چاپ اول ) الف. ميم. لام. ص 23 ( كلمه ي سي و نه)

[5]  محمد العربي الخطابي: 1998، موسوعة التراث الفكري العربي الاسلامي ، ج 1، ص 463. ( او به نقل از: ابو عبد الله العبدري از كتاب « المدخل » 4 / صص 141 ـ 142 )

[6] همان منبع، ج 2 ، صص 716 ـ 717. او به نقل از مؤيد الدين العرضي در « كتاب الهيئة » ص 27 ـ 31.

[7] همان منبع ، ج 2 ، ص 560. او به نقل از راغب اصفهاني از كتاب « الذريعة إلي مكارم الشريعة، ص 142 ـ 143.

منــــــبع

كسب ملكه در فعاليت دانشگاهي

 كاميار صداقت ثمرحسيني

صدها سال پيش در جهان اسلام ( در عرفان، فلسفه و خصوصا در ادبيات عربي ) انديشه ي مهمي گرديد كه چگونه مي توان يك « حال » نفساني را ـ كه امري متحول و ناپايدار است ـ به ويژگي راسخي در او مبدل نمود؟ به عنوان مثال چگونه مي توان تفكر را در درون خويش با ثبات و راسخ گرداند؟ پاسخ بسيار ساده، صريح و شگفت انگيز بود :  از طريق استمرار در برخورد با موضوع مد نظر. يك كودك در صورتي قادر به فراگيري زبان مادري خويش است كه به شكل مستمري با آن در ارتباط باشد. اما در صورت عدم استمرار با زبان مادري اش از درك آن ناتوان خواهد ماند. اين موضوع در تفكر سياسي نيز صادق است.

بدون ترديد شخصي كه زندگي روزانه اش عاري از پرسش سياسي و تكاپو در جهت كشف پاسخ آن است، هيچگاه فرد موفقي در علم سياست نخواهد بود. البته ممكن است كه پرسش و يا پاسخ ما كاملا درست نباشند اما مهم تجربه ي تفكري است كه با ما باقي مانده و در مراحل بعدي انديشيدن ارزش خود را نمايان مي سازد.

پس بي هيچ نگراني از كاستي هاي امروز، زندگي دروني خويش را مملو از پرسش و حركت در يافتن پاسخ آن نماييم. نگاهي كوتاه به صفحه صفحه ي كتاب شريف الميزان اثر گرانقدر علامه طباطبايي گواهي روشن بر نتيجه درخشان زندگي متفكرانه و خداجويانه است. صفحه صفحه ي آن اثر نشان از تفكر، درگير شدن با مشكلات فكري و موضع گيري در قبال آن بوده و سزاوار است در ارزش اين نوع زندگي توجه بيشتري نماييم

منبع: سايت هزار و 1 نكته

اميران علم و فرمانروايان سخن

 

عالِم، محيط بر علم است و جاهل، محاط به جهل. يكي در احاطه‌ي‌ ناداني و جهالت خويش زنداني است و ديگري با احاطه بر حقايق هستي تا بدان‌جا پيش مي‌رود كه امير كلام و فرمانرواي علم گشته، همچون امير مؤمنان (عليه‌السلام) با اشاره به سينه‌ي‌ سينايي خود مي‌فرمايد: "ها إنّ ههنا لعلماً جمّاً لو أصبتُ له حملة"(1) و نيز هموست كه خاندان عصمت و طهارت را اميران سخن مي‌خواند؛ "إنّا لأُمراء الكلام".(2)
اين حقيقت، درباره‌ي‌ همه‌ي‌ انبيا و وارثان معصوم آنان صادق است و در مرتبه‌ي‌ بعد، شاگردان فرزانه و با تقواي آنان نيز از اين حقيقت اصيل، طرفي مي‌بندند و بهره‌اي مي‌برند؛ يعني عالمان صالح نيز بالتبع، از شمار اميران علم و فرمانروايان سخن هستند؛ از اين‌رو، به خوبي مي‌دانند كجا سخن بگويند و كجا خاموش بمانند و در صورت انتخاب صمت و سكوت، تا چه زماني صامت باشند و درباره‌ي‌ چه مطلبي سكوت نمايند و در برابر كدام مخاطبي دم فروبندند و در چه مكاني خموشي گزينند و در صورت نطق و بيان چقدر گويا باشند و راجع به چه مطلبي سخن بگويند و در قبال كدام مستمعي لب گشايند و در چه مكاني گويايي را برگزينند.
از اين رو امام صادق (عليه‌السلام) درباره‌ي‌ حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه رأس اين اسره و سرسلسله خاندان عصمت و طهارت (عليه‌السلام) است، فرمود: "ما كلّم رسول الله العباد بكُنه عقله قطّ"(3)؛ يعني پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در همه‌ي‌ عمر پر بركت با كسي به عمق عقل و به ژرفاي علم خويش سخن نگفت؛ بلكه هماره به وسعت فهم مخاطب و به اندازه‌ي‌ ظرفيّت مستمع گويا مي‌شد؛ ليكن اهل بيت معصوم آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) مستثنا بودند و هر چه آن ذات مقدس مي‌فرمود، مي‌فهميدند و درست تلقّي مي‌كردند؛ زيرا ريشه‌ي‌ همه‌ي‌ آنان نور واحد بود؛ از اين‌رو، برخي از شارحان بزرگوار اصول كافي، خاندان معصوم وحي را استثنا كردند.(4)


1 ـ نهج‌البلاغه، حكمت 147.
2 ـ همان، خطبه‌ي‌ 233.
3 ـ كافي، ج1، ص23، ح15.
4 ـ شرح اصول كافي، صدرالمتالهين.
مأخذ: (تفسير موضوعي، ج 15، ص 162) به نقل از : سايت حضرت آيت الله جوادي آملي

حکمتی نفيس  از آیت الله جوادی آملی

معناي گناهِ عالمانه و عامدانه اين است كه اگرچه خدا اجازهٴ چنين كاري را نداده، اما رأي من بر انجام اين كار است و اين جرأت و جسارت، مستلزم آنست كه تبهكار، هواي خود را به جاي خداي خود يا همتاي آن قرار دهد و با ادعاي خداپرستي به خودخواهي و خودپرستي بپردازد و اين مرادف با ادعاي ربوبيت است.

مأخذ: (صورت و سيرت انسان در قرآن، ص 364) به نقل از سایت معظم له

تاريخ حقوق بشر در اسلام / آيت الله عميد زنجاني

 
ادامه نوشته

مقالاتي از آقاي دكتر عماد افروغ

دكتر عماد افروغ

ادامه نوشته

به ياد استاد علي اكبر غفاري محقق و مصحح متون اسلامي

استاد علي اكبر غفاري
ادامه نوشته

مصاحبه با استاد علي اکبر غفاري

من در سال  1303  ه . ش  درتهران متولد شدم . پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي به قصد آشنايي با قرآن و مذهب نزد  يکي از قراء تهران ، علم قرائت تجويد را فرا گرفتم ، سپس در خدمت يکي از مدرسين مدرسه مروي . . . . .
ادامه نوشته

آثاري از دكتر ماجد فخري

ادامه نوشته

مصاحبه با دكتر غلامعلي حداد عادل و مقالاتي از وي

دكتر حداد عادل
ادامه نوشته

مجموعه مقالاتي از حجت الاسلام رسول جعفريان ـ حوزه مطالعات تاريخي

حجت الاسلام و والمسلمين رسول جعفريان
ادامه نوشته

مجموعه مقالات دكتر اعواني

دكتر اعواني
ادامه نوشته

چرا ملاصدرا را صدرالمتألهین نامیده­اند؟ / دکتر غلامرضا اعوانی

نويسنده: غلامرضا اعوانی /

منبع: فصلنامه خردنامه صدرا، شماره 42 / به نقل از باشگاه انديشه

دكتر غلامرضا اعواني

ادامه نوشته

سيماى زن در خطاب‏هاى قرآن

 

نويسنده: حميد پارسانيا

منبع: ماهنامه بانوان شيعه، شماره 3 / به نقل از باشگاه انديشه

 

ادامه نوشته

غايت‏شناسى تربيت علوى

 

غايت‏شناسى تربيت علوى

نویسنده: دکتر جميله علم‏الهدى

منبع:  e-resaneh.com   06/05/85  به نقل از باشگاه اندیشه

ادامه نوشته

مسلمانان، مسيحيت و چالشهاي مدرنيته

 

نام نويسنده: حميد پارسانيا

منبع: http://www.baztab.com- ۱۷/۲/۱۳۸۱ به نقل از باشگاه انديشه

ادامه نوشته

چگونگى مواجهه با علم بدون شناسنامه غرب/ حميد پارسانيا

 

چگونگى مواجهه با علم بدون شناسنامه غرب

گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين حميد پارسانيا

خبرنگار: نسرين دميرچى

منبع: روزنامه جوان 9/11/84 به نقل از باشگاه انديشه

 

ادامه نوشته

توازن ميان معرفت و هستى شناسى

نويسنده: حميد پارسانيا

منبع: روزنامه جوان 28/2/85  به نقل از باشگاه انديشه

ادامه نوشته

عرفان انقلابي

ادامه نوشته

نقد واقعي با روح پرسش و پرسش‌گري قرين است / دكتر حسين كلباسي اشتري

 
ادامه نوشته

مقالاتي از مرحوم دكتر محمد مدد پور

دكتر مددپور
ادامه نوشته