دكتر مهدي گلشني:

بدون شک بهترین عامل برای تحکیم اخلاق، فرهنگ است

اشاره: دکتر مهدی گلشنی مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی، از صاحب نظران در فلسفه علم است که می‌توان وی را یکی از پایه‌گذار آموزش فلسفه علم در کشور دانست.

با توجه به اهمیت مباحث مرتبط با فلسفه علم در تولید علم دینی در گفتگویی که از نظرتان می‌گذرد، ایشان به سوالات خبرنامه شورا در مورد روش‌شناسی علم دینی و مسائل مرتبط پاسخ گفته‌اند:

با عرض سلام و سپاس از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد؛ اگر موافق باشيد از موضوع تفاوت علم ديني با علم غيرديني گفتگو را آغاز كنيم،‌ شما در كتاب نظريات فلسفي فيزيكدانان معاصر در اين مورد بحث مبسوطي داشته‌ايد، اين بحث مبسوط را اگر ممكن است در اين جا به‌طور مختصر بيان فرمائيد؟

من هم عرض سلام و آرزوي توفيق براي شما و خوانندگان فرهيخته خبرنامه شورا دارم، درمورد موضوع «علم ديني» آنچه كه در آغاز بحث لازم به ذكر مي‌باشد اين نكته است كه موضوع علم ديني و ربط علم و دين موضوعي تقريباً مربوط به بعد از رنسانس است و قبل از رنسانس و عصر روشنگري هركسي با ذهنيت خود با جهان روبه‌رو مي‌شد و موضوع بحث رابطه علم و دين موضوعيت چنداني نداشت.

اما بعد از رنسانس، اول اين نظريه مطرح شد كه علم مي‌تواند تمام وقايع را تبيين كند؛ ولي بعد از مدتي اين نظريه نيز نقائص خود را نشان داد و معلوم شد كه علم فارغ از پيش‌فرض‌هاي غيرعلمي نيست و اصلاً يافته‌هاي پيشيني از اول در شكل‌گيري معرفت علمي نقش دارند.

مثلاً اين نكته كه شناخت جهان كار علم است،‌ يك نكته بديهي است ولي اين نكته هم بايد مورد توجه قرار گيرد؛ كه پاسخ به اين سؤال كه آيا اصلاً جهان قابل شناخت است يا نه از توان علم بيرون است و حوزه ديگري بايد پاسخ به اين سؤال دهد.

اينجا بود كه معلوم شد تعداد كثيري از مفروضات فوق علمي بر دريافت‌هاي علمي حاكم است و به‌عنوان مثال آلبرت انيشتن كه چندان تقيد مذهبي هم ندارد، مي‌گويد كه ما اصل قابل فهم بودن جهان را از اديان گرفتيم يا فرضيه مابعدالطبيعي نظم طبيعت هم ريشه در دين دارد و علم چندان در اين زمينه حرفي براي گفتن ندارد.

آقاي دكتر، چرا بحث علم ديني امروز اينقدر اهميت پيدا كرده است؟

هنگامي كه بحث از مفروضات مابعدالطبيعي علم مي‌شود، توجه به اين نكته لازم است كه مفروضات مابعدالطبيعي لزوماً صبغة ديني ندارند و ممكن است غيرديني و حتي ضدديني باشند.

مثلاً شما در زيست‌شناسي هنگامي كه فرضيه تكامل مطرح مي‌شود، درست است كه خود چارلز داروين اصلاً‌ كشيش بود، اما اين نظريه تقويت‌كننده يك پيش‌فرض مابعدالطبيعي ضد ديني يعني بدون هدف بودن طبيعت است.

علم ديني در روش كار چه شباهت‌هايي با ساير علوم دارد؟

علم ديني در حوزه تجربه و مسائلي كه با تجربه قابل فهم هستند، به يافته‌هاي تجربي اهميت مي‌دهد و آن را داراي حجيت مي‌داند. اما همة‌ امور را با تجربه قابل فهم نمي‌داند و ساير روش‌هاي شناخت مانند عقل غيرتجربي را نيز داراي حجيت و مرجعيت مي‌داند.

آقاي دكتر، بعضي از متفكران معاصر و به‌طور مشخص آيت‌الله جوادي آملي نظريه‌اي را به اين صورت ارائه كرده‌اند كه اصلاً‌علم ديني در حوزه علوم طبيعي يعني تبيين فعل خداوند خالق در جهان خلقت، در اين زمينه شما چه نظري داريد؟

بنده هم اين نظريه را در كليت قبول دارم و اين نكته را به آن اضافه مي‌كنم كه محقق و دانشمندي كه اين پژوهش را انجام مي‌دهد دراين‌باره نقش اساسي دارد. چون همانگونه كه گفتم محققان در كارهاي تحقيقاتي از پيش‌فرض‌هاي عقيدتي، روان‌شناختي و ... خود فارغ نيستند و اگر محقق متدين و مؤمن باشد و به نقش ايمان در يافته‌هاي تحقيقاتي خود باور داشته باشد، اين يافته‌ها صبغه ديني مي‌يابند و بالعكس.

در بحث اسلامي شدن علوم و به‌طور مشخص ارتقا و تحول علوم انساني كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي دنبال مي‌شود، اين نظريات چقدر مي‌تواند مفيد باشد؟

بحث اسلامي شدن علوم يك بحث ظريفي است. ما در منابع ديني كليات بحث نحوه مواجهه عالمانه و خردمندانه با پديده‌ها را به‌خوبي مشاهده مي‌كنيم. مثلاً هنگامي كه قرآن مي‌فرمايد:‌ خردمندان كساني هستند كه به خلقت آسمان و زمين مي‌نگرند و در آن تفكر مي‌كنند و مي‌گويند اين خلقت باطل و بدون هدف نيست، ما درمي‌يابيم كه مشاهده و تجربه يكي از روش‌هاي معتبر دست‌يابي به يقين علمي است.

اگر ما بتوانيم محققي در دانشگاه تربيت كنيم كه در حركت علمي و تحقيقي خود اولاً روش‌مند حركت كند، ثانياً همواره به قداست علوم و پيش‌فرض مابعدالطبيعي آن وفادار باشد در آن صورت است، كه مي‌توانيم ادعا كنيم توانسته‌ايم علم ديني داشته باشيم.

البته ما در قرن‌هاي نخستين تمدن اسلامي اين تجربه را داشته‌ايم و اصلاً بحث تعارض علم و دين يك بحث مربوط به تمدن غرب است كه وارد حوزه تمدن اسلامي شده است.

موضوع بعدي در بحث علوم انساني توجه به پيچيدگي‌هاي انسان به‌عنوان موضوع علوم انساني است. انسان مانند جمادات يا نباتات نيست كه بتوانيم هر كاري مي‌خواهيم با او بكنيم و هيچ عكس‌العملي نداشته باشد.

در انسان عنصر تعيين‌كننده‌اي به‌نام شعور وجود دارد كه هم خدا باوران و هم ناخداباوران اقرار دارند كه هنوز نمي‌دانند شعور يعني چه؟

در مورد تفاوت‌هاي روش‌شناختي علوم انساني و علوم تجربي چه بايد كرد؟

ما در روش تحقيق علوم انساني و علوم تجربي بايد به تفاوت‌ها توجه كنيم. از زمان ابن سينا اين بحث مطرح است كه در رفتار انساني برخلاف علوم تجربي «استقراء تام» ممكن نيست.

مثلاً شما در علوم تجربي مي‌توانيد بگوييد كه آب در درماي 100 درجه سانتي‌گراد مي‌جوشد و اين يك حكم كلي است، اما در مورد انسان‌ها نمي‌توان گفت كه تمام افراد بشر در شرايط يكسان عكس‌العمل يكساني دارند. به نظر من مهم‌ترين وجه افتراق علوم انساني با علوم تجربي در اين موضوع است.

آقاي دكتر، ما در غرب به‌طور مشخص از دهه 1960 با جريان پست مدرن مواجه هستيم كه به‌نوعي شورش بر علم رايج غربي و عقلانيت حاكم بر آن تفسير مي‌شود كه اين جريان امروز به بعضي نحله‌هاي خرافي انجاميده است. ظهور اين جريان را چقدر مي‌توان بر ناتواني علم رايج غربي حمل كرد؟

اين جريان هر چند تاحدودي به انحراف رفته اما در ابتدا با توجه به آفات علم غيرمقدس و غيرالهي شكل گرفت. وقتي عده‌اي ديدند تحقيقات علمي در حوزه فيزيك هسته‌اي به بمب هسته‌اي انجاميد و فاجعه هيروشيما و ناكازاكي را آفريد و اصلاً اين پيشرفت علمي نتوانست از آلام بشر كم كند مثلاً فقر را از بين ببرد و... بر اين علم شورش كردند.

در همان سال‌ها يعني سال 1957 م در ايالات متحده يك نظرسنجي شد كه مردم چقدر از زندگي خود رضايت دارند، نتيجة ‌آن بود كه 40 درصد مردم راضي هستند ولي 40 سال بعد يعني سال 1997ميلادي اين درصد كاهش محسوسي داشت. علي‌رغم آنكه آسايش مردم بيشتر شده ولي آرامش از زندگي‌ها رخت بسته است.

يك فيلسوف انگليسي در مقاله‌اي به اين نكته اشاره كرد كه بايد در فلسفة علم يعني غايت و هدف علم بازنگري كنيم.

آقاي دكتر گلشني به جاي خوبي رسيديم، باتوجه به اينكه شما از بنيانگذاران آموزش فلسفه علم در ايران هستيد چقدر اين نقدها را در دروس رشته فلسفه علم وارد كرده‌ايد؟

قبل از هر چيز بايد بگويم كه كار علمي يك كار دفعتاً و زودبازده نيست. مثلاً مرحوم علامه طباطبايي در دهه 1320 شمسي و در اوج رواج تفكر مادي در گوشه‌اي از شهر قم اثر ارزشمند اصول فلسفه و روش رئاليسم را پي‌ريزي كرد كه با حاشيه شهيد مطهري بعد از قريب به 70 سال هنوز اين اثر وزين طراوت و كارايي خود را دارد.

ما در درجة اول بايد بحث مشكلات فرهنگي را حل كنيم. بدون شك بهترين عامل براي حفظ اخلاق، پايبندي به اسلام و ايران عامل فرهنگي است كه صريح بگويم ما در وضعيت مناسبي از اين منظر قرار نداريم.

گزارش تحليلي وضعيت فرهنگي كشور كه با تلاش دبيرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تهيه شده و در صحن شورا به‌عنوان مقدمات تصويب سند مهندسي فرهنگي ارائه شد، متأسفانه حاوي علائم و نشانه‌هاي نگران‌كننده‌اي از وضعيت فرهنگي جامعه و به‌ويژه فضاي دانشگاه است.

ايثار و ازخودگذشتگي، احترام به حقوق ديگران و... در جامعه ما وضع مطلوبي ندارد و ما نمود آن را وضعيت رانندگي مي‌بينيم كه مسئولان مجبور مي‌شوند با وضع جريمه‌هاي سنگين رفتار رانندگي را اصلاح كنند.

در مهندسي فرهنگي به نظر من بايد به‌طور اكيد احياي ارزش‌هاي اخلاقي و تكريم آن ارزش‌ها در سطح جامعه به‌عنوان يكي از راهبردهاي اصلي لحاظ شود.

نكته بعدي با توجه به نامگذاري سال جديد به نام (توليد ملي، حمايت از سرمايه و كار ايراني) توسط مقام معظم رهبري و تأكيد ايشان بر اين مهم كه پيشرفت علمي بايد به افزايش ثروت و رفاه عمومي در جامعه منجر شود، ترويج فرهنگ كار و تلاش است كه باز شورای عالی انقلاب فرهنگی در اين زمينه وظيفه سنگيني دارد.

شما به نهج‌البلاغه اگر نگاه كنيد جملاتي را مي‌بينيد كه نظير ندارد. چند سال پيش يونسكو در يكي از كشورهاي حاشيه خليج فارس كه سني مذهب هستند يك كتابي چاپ كرد در مورد وضعيت و شرايط علمي اين منطقه. در اين كتاب و در حاشيه صفحات آن جملاتي از حضرت علي (ع) نقل شده بود كه واقعاً‌ اعجاب‌انگيز بود كه در يك كشور سني مذهب وقتي مي‌خواهند يك كتاب علمي را وزين‌تر و زيباتر كنند به جملات آن بزرگوار تمسك مي‌كنند.

در آن كتاب جمله‌اي كه خيلي نظر من را جلب كرد ، اين جمله بود كه ايشان به مالك اشتر(ره) ‌فرموده‌اند مردم يا برادر ديني تو هستند يا در خلقت با تو شباهت دارند. ببينيد اگر به همين جمله عمل شود چه پيشرفت‌هايي خواهيم داشت؟

در پايان شما به‌عنوان يكي از اعضاي سابقه‌دار در شورای عالی انقلاب فرهنگی، عملكرد اين شورا را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

شورای عالی انقلاب فرهنگی در چند سال اخير اسناد بالادستي خوبي مانند نقشه جامع علمي كشور و سند تحول بنيادين آموزش و پرورش را تصويب كرده است، به نظر من در مرحله اجراي اين اسناد بايد خيلي جدي وارد شود.

ما قابليت‌هايي داريم كه هيچ كشور هم سطح ما مانند مالزي،‌تركيه و... ندارند اين ظرفيت‌ها بايد بالفعل شود و شوراي عالي مسئول اين كار است.

نكته بعدي هم آن است كه توصيه‌هاي مقام معظم رهبري بايد جداً مدنظر قرار گيرد.