شبهات مطرح در زمینه زیارت امام حسین (ع) - گفتگو با خبرگزاری شبستان

ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه نوشته

شهادت حضرت امام حسین علیه السلام - مصاحبه با خبرگزاری نسیم ۱۳۹۲/۸/۲۳ كد خبر : 673583


دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیه السلام) در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به بازخوانی نحوه شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا پرداخت.

وی در این زمینه به خبرنگار ما گفت: پس از شهادت اصحاب، نوبت ذرّیّه رسول خدا (ص) شد تا عازم میدان نبرد شوند. امام بارها هدف مقدسشان از قیام و نسب شریفشان را بازگو کردند و حجت را بر همگان تمام ساختند. یکی از این موارد زمانی بود که حضرت، در جریان عزیمت علی اکبر (ع) به میدان جنگ، با اندوه فرزند را نگریست و بر شباهت فرزندش از حیث صورت و سیرت به رسول خدا گفت و اینکه هر زمان بیتاب تماشای روی رسول الله (ص) میشد، به صورت علی اکبر مینگریست: «خدایا گواه باش که جوانی که در خلقت و سیرت و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبرت بود، به میدان جنگ رفت، ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق می شدیم، به این جوان نگاه می کردیم»

صداقت ثمرحسینی در ادامه افزود: نکته دیگر، تاکید دایمی حضرت بر هدفشان بود که شامل حق و حق خواهی و مبارزه با ظلم و احیای سنت نبوی (ص) بود. حضرت علی اکبر (ع) از پدرشان پرسیدند که «آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت امام حسین (ع) فرمودند: بلی و حضرت علی اکبر فرمودند: «حال که چنین است از مرگ باکی نیست!» 

این استاد تاریخ اسلام حفظ دین را مقدم بر حفظ جان دانست و گفت: زمانی که اصل دین در خطر باشد، باید برای دفاع از آن قیام کرد و در صورتی که امر دایر بر حفظ دین یا حفظ جان باشد، حفظ دین مقدم بر حفظ جان است. 

وی در ادامه افزود: یکی دیگر از صحنه های سوزناک کربلا، واقعه شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع) است. ایشان برادر امام حسین (ع) و از مادر فرزند ام البنین (س) بودند. فردی شجاع و با قامتی رشید که بارها در رکاب حضرت علی (ع) در جنگهای صفین و نهروان حضور داشتند و به دلیل روی نیکو به قمر بنی هاشم و شجاعت به علمدار سپاه (علمداری سپاه امام علی ع) و جوانمردی و کرامت به سقاء (سقایت حاجیان) معروف بودند. ام البنین (س) جز عباس، سه فرزند دیگر به نام های جعفر، عبدالله و عثمان داشتند که همگی آنان در روز عاشورا پیش از شهادت حضرت عباس به شهادت رسیدند. سپاهیان عمر سعد کوشش بسیار کردند تا حضرت عباس و برادرانش را از کاروان حسینی جدا سازند ولی هرگز موفق بدین کار نشدند. عباس خطاب به شمر فرمود: خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان می‏دهی، حال آنکه پسر رسول‏ خدا (ص) امان ندارد؟ 

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به نحوه شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) بیان داشت: حضرت عباس کوشش بسیاری برای رساندن آب به کاروان حسینی کردند و به شهادت رسید در حالی که دستان حضرت قطع شده و تشنه لب مشکی بر لب گرفته بود. در زمان شهادت فریاد زد ای برادر برادرت را دریاب! امام حسین (ع) در کنار پیکر شریف عباس حاضر شدند و با چشمانی اشکبار فرمودند: اکنون کمرم شکست و نیز فرمودند: یا اباالفضل ! چقدر فقدانت بر ما سنگین است ! 

صداقت ثمر حسینی در ادامه بیان داشت: اثر تبعیت از ولایت امام (ع) معیت با ایشان است. در آیه 69 سوره نساء آمده است: «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا» یاران و اهل بیت وفادار امام مصداق این آیه شریفه هستند. اما کربلا تنها در کربلا و عاشورا تنها در عاشورا نماند. هر کس در هر عصری و در هر مکانی از ولایت امام معصوم (ع) تبعیت کند، با ایشان است. هر کس که اطاعت خدا و رسول کند در قیامت با پیامبران و صِدّیقان و شهداء و صالحان خواهد بود و اثر آن تبعیت چنان همنشینانی خواهد بود.

این کارشناس تاریخ اسلام در ادامه گفت: پس از شهادت اهل بیت امام (ع)، نوبت به خود آن حضرت رسید. عبدالله بن عمار بن یَغُوث توصیفی جالب توجه از روحیة امام حسین ع در هنگامه شهادت حضرتش دارد. او میگوید تاکنون هرگز ندیده است لشکریان دشمن فردی را از هر سو احاطه کنند و تمام اولاد و اهل بیت و اصحابش را بکشند؛ ولی هر لحظه قلبش محکمتر و دلش مطمئن تر و گامش استواتر از حسین بن علی (ع) شده باشد. در چنین وضعیتی امام حسین (ع) چنان به لشکر دشمن حمله میکرد که تمامی سپاهیان از برابرش میگریختند و یک نفر از میان آنها باقی نمیماند.

وی افزود: حضرت در حالی که تنها ماند، به نیزهاش تکیه زد و اصحاب خود را به نیکی صدا زد: «یا مُسلم بنَ عقیل! و یا هانی بنَ عُروه ! و یا حبیب بنَ مَظاهر تا میرسد به این جمله که یا أبطال الصفا و یا فُرسان الهَیجآءِ» یعنی ای شیرمردان بیشة صفا و ای یکه تازان و اسب سواران معرکه رزم و کارزار» این خطاب بیانگر ارج و قرب و سند افتخار کسانی است که به یاری دین خدا می شتابند. پیشتر زمانی که حبیب بن مظاهر که از اصحاب خاص حضرت علی (ع) و از زاهدان و قاریان قرآن بود به شهادت رسید، حضرت به خدا عرضه داشت: «خدایا جان مرا با این حامیان اصحاب من که مردهاند، بگیر. أّحتسبُ نّفسی وَ حُمَاةَ أصْحابِی» 

صداقت در ادامه گفت: در چنین وضعیتی که امام در میدان تنها مانده است، عمر بن سعد فرمان داد تا از هر سو به حضرت حمله آورند که موجب شد تا میان حضرت و حرمش فاصله افتد. حضرت در اینحال آن عبارت معروف را بیان فرمودند «یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخافون المعاد؛ فکونوا احرارا فی دنیاکم! وارْجعوا الی احسابکم ان کنتم عُرْباً کما تَزْعُمُون» یعنی ای شیعیان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از معاد خود باکی ندارید، لااقل در دنیایتان آزادمنش باشید و به حَسَبهایتان برگردید اگر میپندارید عرب هستید. شمر گفت چه میگویی ای پسر فاطمه! حضرت فرمودند حرم مرا رها کنید و سراغ من بیایید که زمان شهادت من نزدیک است. 

این استاد تاریخ اسلام با اشاره به شدت یافتن عطش ابی عبدالله(ع) گفت: جنگ شدت یافت و حضرت عطش شدید احساس کرد و روایت شده است که حضرت بسیار ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» را میگفت، تیری به پیشانی حضرت زده شد، حضرت با صدای بلند، از شوق خود به شهادت سخن گفت و امت بدکردار را نفرین کرد. آنگاه که تیر سه شعبه به قلب مبارکش اصابت کرد، بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد و به خدا عرضه داشت: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله.» و سر به آسمان بلند کرد و گفت: «الهی إنک تعلم أنهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الارض ابن نبی غیرُهُ» یعنی الهی تو میدانی که این قوم در حال کشتن مردی هستند که در روی زمین پسر پیغمبری جز او نیست. و خون را به آسمان پاشید و گفت چون این خداوند ناظر بر این وقایع است، سختی آن بسیار سهل و ناچیز است. 

وی افزود: در این زمان حضرت بر زمین افتاده بود و ضربات چندی بر حضرت وارد شد. دیگر رمق و قدرتی در تن مبارکشان باقی نمانده بود. در آن حال از آخرین دعاهای حضرت چنین بود: «صبراً علی قضائک یا رب، لا إله سواک، یا غیاث المستغیثین» 

صداقت ثمرحسینی در ادامه اضافه کرد: علامه امینی (ره) در الغدیر دربارة درسی که از قیام امام حسین گرفته میشود مینویسد که قیام ایشان نشان داد که قیام در برابر هر باطلی و یاری هر حقی و قیام به جهت حفظ بدنة دین و نشر آموزههای آن و گسترش اخلاق دینی، امری واجب و لازم است. 

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ


 منبع - خبرگزاری نسیم

ویژه دهه اول محرم - مصاحبه با دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی


عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام) در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به بررسی ابعاد زندگی حضرت رقیه(س) و ادامه بحث وقایع عاشورا پرداخت.
دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی در پاسخ به این سوال که آیا امام حسین(ع) دارای دختری به نام رقیه(س) بودند یا خیر بیان داشت: در خصوص حضرت رقیه، فرزند حضرت امام حسین علیهما السلام ، مباحث متعددی مطرح شده است از جمله این پرسش که آیا امام حسین علیهالسلام دارای دختری بهنام رقیه بودهاند یا خیر؟ هرچند مصادر و منابع تاریخی دوران اول در این زمینه معدود است؛ با این حال در مقاتل، در کلام امام حسین علیهالسلام و نیز حضرت زینب سلامالله علیها، نام مبارک رقیه در ردیف اسامی اهل بیت آن حضرت بهکار رفته است؛ چنانکه در مقتل ابی مخنف وارد شده است که حضرت پس از شهادت حضرت علی اصغر سلامالله علیه، برای خداحافظی به خیمه آمدند و فرمودند: «یا ام کلثومَ و یا سکینةُ و یا رقیةُ و یا عاتکةُ و یا زینبُ عَلیکنَّ منی السلام» یعنی «ای ام کلثوم و ای سکینه و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب؛ ای اهل بیت من! خداحافظ». همچنین علمای بسیاری در تحقیقاتشان بر وجود آن حضرت و حضورشان در واقعه کربلا یقین کردهاند. گاه نیز در روایاتی از ایشان با نام فاطمه صغری یاد شده است. 
این استاد دانشگاه در ادامه به خبرنگار نسیم گفت: طبق نقلهای موجود، آن حضرت در زمان واقعه کربلا سه یا چهار ساله بودهاند. در زمینة حضور حضرت رقیه در کربلا چند محور اساسی مطرح شده است. یکی از آنها موضوع تشنگی کودکان است. برخی به اشتباه این موضوع را صرفاً به گونهای احساسی بیان میکنند؛ در حالی که حضور تاریخی کودکان در واقعه کربلا تأثیر غیرقابل انکاری در اتمام حجت مبنی بر حقانیت قیام امام حسین علیهالسلام داشته است. در واقع مظلومیت کودکان از حجتهای الهی در امکان تمییز ائمه هدی از ائمه ضلالت بودهاند. 
صداقت ثمری حسینی، ضمن بیان این که دوستی و دشمنی در منطق اهل بیت(ع) فقط برای خداست بیان داشت: توجه شود که در منطق امام حسین علیه السلام، دوستیها و دشمنیها تنها و تنها در راه خداست و هرگز خواست و امر شخصی بر خواست الهی پیشی نمیگیرد؛ در حالی که مبنای روابط و کارهای یزیدیان بر پایة دنیاپرستی است؛ بنابراین مسئله تنها تشنگی نیست.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در انتها بیان داشت: وداع امام حسین با حضرت رقیه و نیز شهادت آن حضرت پس از دیدن سر مقدس حضرت امام حسین علیهالسلام در شام از دیگر زمینههای مورد توجه مقتل نویسان بوده است. ورود اهل بیت (ع) به شام در اول صفر 61 قمری بوده است و شهادت آن حضرت در پنجم یا بعد از آن رخ داده است. نقل است که امام حسین در وداع با ایشان به او فرمودند: «ای عزیز من این آخرین وداع من با توست و دیدار ما روز قیامت نزد حوض کوثر است.»
 
 
 

این کارشناس تاریخ اسلام در گفتگو با خبرنگار ما در خصوص علت اعزام مسلم بن عقیل به کوفه از سوی امام حسین (ع) بیان داشت: زمانی که نامه‌های کوفیان مبنی بر دعوت امام حسین (ع) به قیام علیه ظلم و جور امویان و تشکیل خلافت اسلامی بسیار شد و بالغ بر هزاران تن شد و در آن نامه‌ها با اصرار از حضرت امام حسین (ع) تقاضا می‌شد که اکنون امامی نداریم، بیا تا همگی در سایة رهبری تو بر راه حق متحد شویم، (لیس علینا إمام فأقدِم علینا، لعلّ الله یجمعنا بک علی الحق)، حضرت امام حسین (ع) سکوت خود را شکستند و از اولین اقدامات ایشان، ارزیابی مواضع کوفیان از طریق اعزام مسلم بن عقیل به کوفه بود.
وی در تشریح محتوای نامه ابی عبدالله(ع) به کوفیان گفت: امام برای کوفیان نوشتند: «من برادرم، عموزاده‌ام و فرد مورد اعتمادی از اهل بیتم را به سویتان می‌فرستم تا مرا از احوالتان آگاه سازد و اگر او تأیید کند که بر دعوتتان راسخ هستید، به سویتان خواهم آمد.» نکتة جالب‌توجه در نامه امام که بارها در جریان قیامشان مشهود بود، تاکید حضرت بر عمل به کتاب و سنت رسول الله (ص) و اجرای عدالت بود همچنین حضرت بر اقامه «امر به معروف» و «نهی از منکر» تاکید داشتند.
صداقت ثمرحسینی، رویارویی حق و باطل و حفاظت از سنت نبوی را هدف قیام عاشورا دانست و افزود: بنابراین مسئلة اصلی که در قیام کربلاء رخ داد، رویارویی حق و باطل بود که موجب شد تا سنت نبوی از خطر تبدیل آن به دین و آیین اموی مصمون بماند و با رویارویی آشکار تمامی حق در برابر تمامی باطل، جلوی هرگونه توجیه و تأویلی باطلی گرفته شود. حرکت حضرت مسلم بن عقیل در رکاب امام حسین (ع) و شهادتشان را باید در چنین صورت مسئله‌ای تعریف کرد.
این استاد تاریخ اسلام در مورد شخصیت حضرت مسلم بیان داشت: مسلم بن عقیل شجاع‌ترین فرزندان عقیل بن ابیطالب بود و در زمان شهادت حدوداً چهل و پنج ساله بود. زمانی که امام حسین علیه‌السلام از او خواست تا بدین منظور، بر هانی بن عروه از شیعیان به‌نام کوفه وارد شود، در 15 رمضان سال 60 قمری به راه افتاد و بیست روز بعد در پنجم شوال همان سال وارد کوفه شد و تا هشتم ذی الحجه که به شهادت رسید در آن شهر بود. 
وی افزود: در زمان اقامت مسلم در کوفه بنا بر برخی از نقلها دوازده تا هجده هزار نفر با او بیعت کردند. بدین سان او نامه‌ای برای حضرت امام حسین (ع) فرستاد و از ایشان خواست تا حضرت خود را سریعاً به کوفه برساند. از سوی دیگر پاره‌ای از طرفداران بنی‌امیه نیز از قبیل عمر بن سعود و محمد بن اشعث بن قیس نیز گزارشهایی برای یزید ارسال کردند که موجب شد تا یزید، عبیدالله بن زیاد را که در آن زمان حاکم بصره بود، مأمور کوفه کند. ابن زیاد با روشهای مختلف از قبیل تطمیع و تهدید مردم چنان عرصه را بر مسلم تنگ کرد که او در نهایت در خانه زنی به نام طوعه پنهان شد؛ اما این امر توسط فرزند آن زن فاش شد و حضرت مسلم دستگیر و به شهادت رسید. ابن زیاد به منظور ایجاد رعب و وحشت دستور داد تا جنازه شریف هانی و مسلم را در بازاربه روی خاک بکشند.
عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه بیان داشت: درست در همان روز شهادت مسلم، امام حسین (ع) که عمره حج انجام داده بود، آن را تبدیل بهعمره مفرده کرد و از مکه خارج شد. در مسیر کوفه بودند که خبر شهادت مسلم و هانی به امام رسید، حضرت یاران خود را جمع کردند و فرمودند که هرکس می‌خواهد برود، برود که کوفیان مرا تنها خواهند گذاشت. «و ما اری القوم الا سیخذلوننا» بسیاری از امام جدا شدند و تنها شمار اندکی در کنار امام باقی ماندند بعدها همین موضوع با مشاهدة لشکر هزار نفری حرّ بن یزید ریاحی تکرار شد.

 منبع خبرگزاری نسیم

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام) در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به بررسی جریان وجود کاروان ابی عبدالله الحسین(ع) به کربلا پرداخت. وی به خبرنگار ما گفت: امام حسین علیهالسلام در زمانی که قصد حرکت از جانب مدینه به مکه را داشتند، وصیتنامهای نوشتند و آن را به خاتم خود ممهور کردند و به برادرشان محمد ابن حَنَفیه دادند و در شب سوم شعبان با جمع اهل بیت خود راهی مکه شدند. 
وی افزود: این جملة معروف امام حسین )ع) در آن وصیتنامه موجود است که«من خروج نکردم از برای تفریح و تفرّج و نه از برای استکبار و بلندمنشی، و نه از برای فَساد و خرابی، و نه برای ظلم و بیدادگری! بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. من میخواهم امر به معروف کنم و نهی از منکر کنم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.» آنگاه در تاریخ هشتم ذی الحجه سال 60 قمری، درست در همان روزی که مسلم بن عقیل به دست ابنزیاد در کوفه به شهادت رسید، از مکه خارج شدند
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه بیان داشت: البته پیش از آن زمان، در مسیر حضرت از مکه تا کربلا، چند واقعه مهم رخ داد. یکی از آنها آن بود که در منطقهای به نام «تنعیم» امام با کاروانی از یمن مواجه شد که هدایایی را از سوی حاکم اموی آنجا برای یزید میبرد. حضرت آن اموال را مصادره کرد و اهالی کاروان را آزاد گذاشت که اگر خواستند در رکابش به کوفه روند و اگرنه، آزادند که هرکجا خواستند بروند. طبق برخی از نقلها برخی به حضرت پیوستند که حداقل سه نفر از این کاروان تا سرزمین کربلا نزد امام ماندند.
صداقت افزود: همچنین از وقایع دیگر آن بود که فرزدق بن غالب که از شعرای نامی آن عصر بود، با آن حضرت برخورد کرد. فرزدق در پاسخ امام در باب احوال کوفه چنین گفت: قلوبهم معک و سیوفهم علیک. (قلبهایشان با شماست ولی شمشیرهایشان در برابرتان) امام در پاسخ فرمودند که بیشک تو فرد راستگویی هستی؛ براستی مردم بنده دنیایند و دین تنها بر زبانشان جاری است و تنها به خاطر معاششان به دینشان رجوع میکنند؛ اما در وقت سختی دیندار واقعی اندک است.
این استاد تاریخ اسلام، در ادامه بیان داشت: طبق برخی از نقلها فرزدق در اینجا خبر شهادت مسلم بن عقیل را به حضرت داد. حضرت برای مُسلم طلب رحمت کردند و فرمودند: مُسلم به رَوح و رضوان خدا رهسپار شد آنچه او بر عهده داشت انجام داد و آنچه که ما بر عهده داریم هنوز بر ذمة ماست و اشعاری در مذمت دنیا و شرف جهاد در راه خدا سرودند که با این بیت آغاز میشود:
و إن تکن الدنیا تُعَدُّ نَفیسةً
فَدار ثَواب اللهِ أعلی و أنْبَلُ
با این مضمون که اگر دنیا تفیس است، آخرت بس بلندپایهتر و شریفتر است و گفته شده است که در روز عاشورا زمانی که حضرت شمشیر میزد، این اشعار در رَجَزشان بود.
صداقت ثمرحسینی، در پاسخ به سوال خبرنگار نسیم در مورد دیگر وقایع،در مسیر حرکت حضرت به سوی کوفه بیان داشت: برخورد امام با افراد مختلف بود که طبیعتاً در طی چنین مسافتی بارها و بارها پیش میآمد. حضرت آنان را دعوت به همراهی با کاروانشان میکردند. یکی از مشهورترین این وقایع ماجرای گفتوگوی حضرت با فردی به نام بِشر بن غالب اسدی است. او از حضرت معنای آیه شریفه یومَ نَدعو کلَّ أناس بِإمامِهم (اسراء: 71) را جویا شد. حضرت در پاسخ فرمودند: امامان دو گروهاند: امامان هدایتگر و امامان گمراه و ضلالت پیشه. آنکه پیروی دسته اول را کند وارد بهشت و آنکه پیروی گمراهان کند وارد جهنم میشود. بِشر بن غالب با امام همراه نشد و البته بعدها او را گریان بر مزار امام حسین (ع) یافتند که سخت پشیمان بود. 
وی در ادامه اظهار داشت: این تفسیر امام، در روایات دیگری که از معصومین(ع) منقول است در همین معنا با الفاظ مختلف وارد شده است برای مثال در پارهای از روایات وجه فرق ائمه هدی با ائمه ضلالت در این موضوع تبیین شده است که ائمه هدی همواره امر خداوند را مقدم بر امر و خواست خود قرار میدهند در حالی که ائمه ضلالت، امر و خواست خود را مقدم بر امر و خواست خدا میدانند و از این رو حکمشان پیروی از هوای نفس و مخالفت با کتاب الله است. 
این استاد دانشگاه جایگاه قیام ابی عبدالله (ع) در تدوین عقاید شیعی را برجسته دانست و گفت: اگر فردی کتابهای عقاید شیعه همچون کتاب اعتقادات مرحوم شیخ صدوق(متوفی 381ه.ق) را بر پایة دعوت امام حسین (ع) مورد مطالعه قرار دهد به خوبی جایگاه این قیام را در تدوین عقاید شیعه مشاهده میکند مانند آنجا که شیخ صدوق مینویسد: «و الأئمّة فی کتاب اللّه تعالى إمامان: إمام‏ هدى، و إمام‏ ضلالة» و در تاکیدی که او بر عدالت و نفی ظلم به عنوان یک اصل اعتقادی دارد؛ این موضع بهخوبی مشهود است. در صورتی که این امر با کتاب عقیدة طحاوی (230-321ه.ق) که نزدیک به دوران صدوق نوشته شده است، مقایسه شود خواهیم یافت که عقیدة شیعه با اصل عدالت و نفی ظلم، چهرة شاخصی به خود گرفته است. طحاوی در بند 72 آن کتاب دربارۀ عدم خروج بر حاکم هرچند ظالم، بهعنوان یک اصل اعتقادی سخن به میان آورده است.
صداقت ثمرحسینی در تبیین ادامه وقایع مسیر حرکت امام(ع) به سوی کوفه گفت: طبق نقلی، در منطقه ثعلبیه فردی به نام ابوهرّه ازدی امام را ملاقات میکند؛ امام در گفتوگویی که مورخان نقل کردهاند خبر از شهادت خود میدهد و ذلت و خواری بنیامیه در آینده خبر میدهد. برخی معتقدند که در این زمان هنوز خبر شهادت مسلم به امام نرسیده بود و خبر شهادت مُسلم از جانب فرزدق نبوده است و حتی پیکهایی که امام برای خبرگیری از وضعیت کوفه ارسال کرده بودند، به دست سربازان ابن زیاد به شهادت رسیده بودند. امام در نامههای خود به کوفیان خبر از خروج خود از مکه و حرکت شتابان کاروانش به سوی کوفه داده بود.
وی افزود: از سوی دیگر، پس از شهادت مسلم بن عقیل، کوفه وضعیت بستة نظامی پیدا کرد. سپاهی چهار هزار نفری از کوفه به فرماندهی حُصین بن نمیر به منظور سرکوب قیام امام حسین علیهالسلام حرکت کردند که عمده مأموریت آنان متوقف کردن کاروان امام حسین(ع) و بسته کردن منطقه از حیث ورود و خروج افراد بود. سپاه هزار نفری حر بن یزید ریاحی بخشی از سپاه حصین بن نمیر بود. در اینجا امام از همراهان خود خواستند تا که هر که میخواهد کاروان را ترک کند.
عضو مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلام در مورد چگونگی برخورد سپاه حر با سپاه امام حسین(ع) بیان داشت: برخورد با حر بن یزید ریاحی در منطقهای به نام ذوجُشم روی داد. امام که از مقصود حر در دستگیری امام آگاه شد خواست به حجاز بازگردد اما با مخالفت حُر مواجه شد؛ حر از جنگ پرهیز کرد و به متوقف کردن کاروان امام بسنده کرد از این زمان تا صبح روز عاشورا بحث بازگشت به حجاز از سوی امام بارها مطرح میشود. این اتفاق موجب شد تا مسیر کاروان امام به سوی قادسیه تغییر یابد. 
وی افزود: امام(ع) در سخنرانیهای خود در طول راه، بارها بر ضرورت مخالفت با حاکمان ظالم که حرام خدا را حلال میکنند و فساد را آشکار و بیتالمال مسلمین را به یغما میبرند، ایراد کرد. در طی این مسیر گروههای کوچکی از شیعیان به امام پیوستند؛ تا سرانجام عبیدالله بن زیاد از حر بن یزید ریاحی می خواهد تا کاروان امام را در سرزمینی بی آب و علف متوقف کند که آن اتفاق در سرزمین کربلا رخ داد. حضرت در دیدارهای خود با حر بن یزید ریاحی موضع حق طلبانه خود را و هدف خویش از قیام را مکرر بیان داشتند و از جمله سخنان معروف ایشان چنین بود: «فأنی لا أری الموت إلا سعادة ولا الحیوة مع الظالمین إلا بَرَما»

منبع خبرگزاری نسیم

 

مصاحبه دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی با خبرگزاری نسیم در خصوص واقعه غدیر خم

 
 
 
 
 
 
 
 
کدخبر 650345 تاریخ مخابره خبر ۱۳۹۲/۸/۲
 
به گزارش خبرنگار «نسیم»، امروز 18 ذی الحجه است روزی که پیامبر در پی اقدامی امام علی (ع) را به جانشینی خود معرفی کرده و به فرمایش قرآن کریم روز اکمال دین و اتمام نعمت به حساب می آید. به همین بهانه پای صحبت دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی، عضو هیأت علمی و استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستیم تا به بررسی برخی ابعاد این مسئله بزرگ بپردازیم.


* از جمله وظایفی که پیامبر(ص) در خطبه غدیر بدان اشار کردند و تاکید داشتند ابلاغ خطبه غدیر از طریق پدران به فرزندان بود. برای احیای خطبه غدیر و بازشناسی معارف آن باید چه کرد؟


- برای پاسخ جامعی به این سئوال نیازمند ورود به حوزه‌ها و عرصه‌های مختلف تربیتی و اجتماعی و سیاسی است که در توان و بضاعت اینجانب نیست، آنچه اجمالاً به ذهن می‌رسد و البته بیشتر از باب آسیب‌شناسی دروس دانشگاه عرض می‌کنم، آنکه اگر امروزه چهرة شهرها و در و دیوار مراکز دانشگاهی مملو از برگه‌های تبلیغاتی جهت فروش مقاله و پایان‌نامه شده است، یکی از پیامدهای بی‌مهری به آثار بزرگانی چون علامه عبدالحسین امینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، علامه آقابزرگ تهرانی، سید جعفر شهیدی و ... در دانشگاه‌های ماست که وظیفة انتقال اطلاعات را به نسل‌های آتی داشتند. در قریب به اتفاق کتاب‌های موجود درس روش تحقیق در علوم انسانی کشور، حتی اشاره‌ای کوتاه هم به نام این بزرگان نشده است. نیز یکی از بزرگ‌ترین خطراتی که در سال‌های اخیر بلایی برای فرهنگ و دانش کشور شده است، رها کردن منابع مرجع در آموزش و ورود غیرتخصصی به مباحث عمیق بوده است.


گذشتگان ما از همان ابتدا ارتباطی مستقیم با متون مرجع داشتند؛ از این رو بسیاری از محصلان آن نظام آموزشی طبعی موزون داشتند و بر دقایق ادبی تسلطی کامل و در منطق و ریاضیات و هندسه، اصول فقه و فقه و بنا بر ذوق و استعداد خویش، اصول حکمت و عرفان مسلط بودند؛ اما نظام دانشگاهی، نظامی واحدی و شتاب‌زده است که در آن دانشجو بی آنکه مقدمات لازم را طی کند، به صورتی مصنوعی وارد این علوم می‌شود. بنابراین باید با درک این واقعیت، تا جای امکان دانشجویان و نسل جوان را با الگوهای اصیل پژوهش همچون علامه عبدالحسین امینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، آیت‌الله معرفت، سید جعفر شهیدی و مانند آن آشنا کرد.

*شناساندن و معرفی خطبه غدیر در عرصه های بین‌المللی و حوزوی چه ضرورتی دارد؟

- ابتدا باید گفت که هرچه نظام آموزشی کشور در رشته‌های علوم قرآنی و حدیث ارتقا یابد، بر کیفیت گفت‌و‌گوهای تقریبی شیعه و اهل سنت افزوده می‌شود. حسن السقاف عالم شافعی مذهب اردنی و از مخالفان آلبانی به‌درستی اشاره دارد که نقطه‌ضعف برخی از منتقدان سلفیه سعودی آن است که به‌اندازه کافی به علوم حدیث نپرداخته‌اند. آنان دغدغه‌های راستینی دارند ولی قدرت بحث ندارند. باید علم‌مان در نگرش راهبردی کلانی در سطح جهان اسلام در مسیر تقریب و وحدت اسلامی بازنویسی شوند و ساختارهایی جهت ترویج تقریب و همدلی در جهان اسلام به‌وجود آیند. اولویت جریان تقریب باید فعال کردن ظرفیت‌های خاموش وحدت اسلامی در میان اکثریت اهل سنت است. یکی از کارهای اساسی در این زمینه، ایجاد بایگانی قابل رجوع از فعالیت‌های علمای تقریبی شیعه و اهل سنت است. همین که حدیث ثقلین و یا حدیث غدیر از متون مورد اجماع شیعه و اهل سنت است، بدین معناست که آنها میراث مشترک شیعه و اهل سنت هستند. نیاز به تأسیس بانک‌های کتاب‌ها و آثار تقریبی، فتاوی تقریبی، روایات تقریبی مشترک، سخنان و جملات تقریبی عالمان و اندیشمندان اسلامی، اعلامیه‌های مشترک و ... به‌صورت محسوسی به چشم می‌خورد.

* با توجه به حضور تکفیری ها در جامعه اسلام و رفتار وحشیانه آن ها، محوریت توجه برای بازشناسی خطبه غدیر باید بر کدام محور ها متمرکز شود؟

-ابتدا باید توجه داشت که بررسی اختلافات از موضوعات خطیری است که باید بر پایة رعایت ادب و اخلاق اسلامی و عفت کلام باشد تا نه تنها موجب تفرقه و خدشه به وحدت اسلامی نشود، که باب گفت‌و‌گوهای انتقادی توآم با انصاف و ادب را میان پیروان مذاهب اسلامی بگشاید. بنابراین بهترین گزینه، گزینة تاکید بر وحدت اسلامی است، و راهبردی‌ترین دیدگاه تمدنی در جهان اسلام متعلق به شاگردان مکتب تقریب و وحدت اسلامی بود که برخاسته از جریان اصیل فکری، رویکردِ تقریب و وحدت اسلامی را به عنوان پیش‌شرط احیای تمدن اسلامی و پاسخی منطقی به سلطة تمدنی غرب برگزیدند و عملاً در پی وحدت اسلامی برآمدند. از میان چهره‌های شاخص آن در میان علمای بزرگ اهل سنت می‌توان به محمد عبده، عبد‌المجید سلیم و محمود شلتوت اشاره کرد. علمای تقریبی نسل اول بر حدیث ثقلین که مورد اجماع شیعه و اهل سنت است و در مواضع متعددی از جمله در غدیرخم و در ذیل خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است تاکید بسیاری کردند و کتاب حدیث ثقلین مرحوم قوام‌الدین محمد وشنوی که آن را به دستور حضرت آیت الله العظمی بروجردی نوشت، به‌طور مشترک توسط دار التقریب قاهره منتشر شد. این حدیث می‌تواند مبنای خوبی برای ورود به خطبه غدیر و طرح موضوعات بر پایة اخلاق و ادب باشد. کار وشنوی در واقع بیان میراث مشترک شیعه و اهل سنت بود و این یعنی تقویت برادری و همدلی اسلامی.

* رویکرد جهان اسلام به واقعه غدیر چیست؟ آیا علماء اهل سنت به کل این واقعه تاریخی را منکر می شوند؟

علمای شیعه با در نظر گرفتن روایات و براهین محکم و شواهد موجود، معتقدند که پیامبر اکرم (ص) به امر الهی، امام علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین بلافصل خود معرفی کردند و این جانشینی به صورت بلافصل تا دوازده امام را شامل می‌شود.
از سوی دیگر، جمهور علمای اهل سنت، وجود چنان وصیتی را انکار می‌کنند. این انکار در موارد بسیاری با تأویل حدیث (مانند معنای واژه مولی به دوستی تا رهبری) صورت می‌گیرد. یعنی الفاظ روایات مورد پذیرش است، منتها در معنا اختلاف‌نظر شده است. آنان در توجیه نظریه انکار وصیت، دلایل چندی را مطرح کرده‌اند، برای مثال گفته‌اند که پیامبر اکرم با وجود اصحاب خود، هیچ‌گونه احتمالی مبنی بر انحراف امت دربارۀ خلیفه خود نمی‌دادند و یا آنکه پیامبر اکرم (ص) اصول کلی یا همان معیارهای نظام سیاسی در اسلام تبیین کردند و با این وجود دیگر نیازی به تعیین خلیفه و بیان مصادیق آن نبود. البته دیدگاهی نیز مدعی است پیامبر اکرم به موجب وصیتی ابوبکر را به عنوان جانشین خود منصوب کرده‌اند که خود منابع اصلی اهل سنت نیز آن را نپذیرفته‌اند و محل توجه نیست.
از سوی دیگر، افراط در نظریة انکار وصیت موجب شد تا حتی برخی از محققان الازهر همچون شیخ علی عبدالرازق در کتاب «الاسلام و اصول الحکم» نبود نص بر تعیین خلیفه و سکوت پیامبر درباره آن را بیانگر جدایی دین از سیاست بپندارند و با فرض کردن خلافت به منزلة امری دنیوی، دین اسلام را از سیاست جدا بدانند. اگرچه دیدگاه او نظر جمهور علمای اهل سنت نیست.
در اینجا مسئله‌ای که مطرح می‌شود آن است که اگر پیامبر اکرم (ص) آگاهانه وصیتی دربارۀ جانشین خویش نکرده باشد و اگر سنت نبوی در عدم تعیین جانشین است، چگونه باید رویۀ غالب در بیش از یک هزار و چهارصد سال تاریخ اسلام را تفسیر کرد که هر حاکم مسلمانی در فکر تعیین جانشین خود بوده است؟ و چرا تنها این پیامبر اکرم (ص) است که در تاریخ جهان اسلام حق تعیین جانشین ندارد؟ قایلان شرعی بودن خلافت نیز دچار بحران بزرگتری شدند. در ادبیات آنان خلافت اسلامی از «مهم‌ترین فرایض دینی» و «اوجب واجبات» است که «نباید آن را به منزلة امری ثانوی و یا نافله‌ای از نوافل و یا پدیده‌ای صوری و یا اتفاقی تاریخی که مبتنی بر نیازهای دورانش رخ داده» تصور کرد. نیز در ادبیات دوران خلافت عباسیان به بعد، دائماً تاکید شده است که مسلمانان مجاز نیستند بیش از دو شب را بی بیعت با خلیفه‌ای سپری کنند و استناد به روایتی می‌کنند که بر اساس آن هرکس بی آنکه بیعت کند از دنیا رود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. اما این موضوع کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد که آیا ممکن است پیامبر اکرم دربارة اوجب واجبات در اسلام سکوت کند؟ و اوجب واجبات را به اجتهادات صحابه و تابعان و نسل‌های بعدی واگذارد؟ حتی پیش‌فرض نظریه «انکار وصایت» که بیان می‌کند که اصولاً جایی برای نگرانی پیامبر دربارة جامعه اسلامی پس از خویش نبود، در عمل، از سوی برخی از حاضران در سقیفه و نیز مورخان اسلامی زیر سئوال رفته است.
در پاره‌ای از روایات تاریخی، بیان می‌شود که امت پس از رحلت رسول اکرم، با بحرانی سخت مواجه شد و تنها با تلاش چند تن از صحابه توانست حیات خود را حفظ کند. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) جمعی از انصار (نمایندگانی از دو قبیله اوس و خزرج) و برخی از مهاجران، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند و در غیاب بنی‌هاشم و حضرت علی (ع) و پاره‌ای از بزرگان اسلامی، به سرعت اقدام به انتخاب خلیفه کردند. در ابتدا، حاضران در سقیفه، هر یک مدعی سزاواری خود به خلافت بودند و حتی بر اثر اختلافات بسیار پیشنهاد شد که امیری از ما و امیری از شما مورخان چون ابن کثیر و ذهبی تاکید کرده‌اند که جناح مهاجران حاضر در سقیفه، سخت نگران از بروز تفرقه و درگیری شدند.
شدت اختلافات آن‌ها نسبت به یکدیگر به اندازه‌ای بود که در وضعیتی که سعد بن عباده در زیر دست و پای هیجان بیعت واقع شد، عمر بن خطاب تنها به نفرینی درباره‌اش بسنده کرد و گفت: خدا او را بکشد (قتل الله سعداً) اینچنین مورخان بیعت با ابوبکر را امری ناگهانی شمرده‌اند که خداوند امت را از شر چونان وضعیتی حفظ کرد. ابن‌خلدون نیز وضع مسلمانان در ابتدای کار خلافت ابوبکر را چون گوسفندانی سرگردان در شبی ظلمانی و بارانی تعریف کرده است. بنابراین این استدلال که پیامبر هیچ نگرانی نسبت به سرنوشت جهان اسلام پس از خود نداشتند، و یا نبود وصیت موجب بروز بحران نمی‌شد، صحیح به نظر نمی‌رسد.
بنابراین، نظریة انکار وصیت از چند منظر زیر سئوال می‌رود. اول آنکه این نظریه با مجموعه‌ای از روایات صحیح مانند حدیث غدیر و ثقلین دچار تعارض است و بدیهی است که میان تفاسیر مورخان از وقایع سقیفه با احادیث صحیح، اولویت با احادیث صحیح است. نمی‌توان از سویی خلافت را اوجب واجبات دانست و از سوی دیگر انتظار داشت که پیامبر اکرم (ص) در این زمینه سکوت کرده باشد. حامیان نظریة انکار وصیت در توجیه مشروعیت برپایی سقیفه، به وضعیت ناگوار مسلمانان در همان نخستین ساعات رحلت رسول الله (ص) اشاره کرده‌اند. در صورتی که این بحران را در کنار احادیث صحیح وصیت پیامبر (ص) قرار دهیم، علت اصرار مکرر پیامبر در بیان وصایای سیاسی‌شان مشخص خواهد شد. به لحاظ اجتماعی نیز تبدیل خلافت به سلطنت موروثی در شرایط افول بسیاری از ارزش‌ها، پیامدهای مهمی به همراه داشت که در چارچوب پیامدهای نظریه انکار وصیت، قابل بررسی است. یکی از آنها در تفاسیر جدیدی بود که از «اولی الامر» انجام پذیرفت. بر این اساس اولی‌الامر به تدریج به فرزند ارشد سلطان و یا خویشان او منحصر شد و چون اصل تقوای الهی و وصایای رسول‌الله کم رنگ شد، کم‌کم اصل پیروی از ظلم در آثار تأثیرگذاری چون رساله عقیدۀ طحاوی درج شد و هرچند در آثار سیاست‌نامه‌نویسان بر ضرورت عدل به عنوان یکی از شروط حاکم در کنار مواردی چون علم به دین، آشنایی با امور سیاست و اداره کشور، تقوی و عقل و بلوغ و تدبیر تاکید شد، اما در عمل این شروط چندان به‌کار گرفته نشدند و جالب‌توجه آنکه قریشی بودن خلیفه از دید اهل سنت به تدریج از شروط اهل سنت به کنار زده شد و خاص شیعه (با قید روایت پیشوایان دوازده‌گانه) شد. لازم به ذکر است روایت قریشی بودن در روایات مهدویت با قید هاشمی بودن از تبار فرزندان حضرت فاطمه زهرا (علیه‌السلام) مقید شده است.

*نقش علامه امینی در احیا و دفاع از خطبه غدیر چیست؟
-پیشتر نیز در مصاحبه‌ای در بزرگذاشت علامه امینی عرض کرده‌ام که بهترین تعبیر درباره علامه امینی را مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی دارد. او می‌گوید: «امینی تکلیف مذهبی خود را در حد هشام بن حکم، ابوسهل نوبختی، صدوق، مفید و سید مرتضی انجام داد.» این عبارت کوتاه همه چیز را درباره علامه امینی بیان کرده است. شهیدی به درستی علامه امینی را مجدد مذهب می‌دانست. از دید او مجددان مذهب، شخصیت‌های علمی شیعه هستند که از آغاز غیبت صغری یعنی 260 قمری تا امروز، با کوشش‌های علمی و عملی خویش، مسیر فکری مذهب شیعه را تثبیت کرده‌اند و یا بدان رونقی داده‌اند. علامه امینی احیاگر و مجدد است، همچنانکه شیخ کلینی (ره) و شیخ صدوق (ره) چنین بوده‌اند. در الغدیر طراوات علمی، نوجویی و ادب و برادری اسلامی موج می‌زند که هر خواننده‌ای را به توفیق الهی، به خود مجذوب می‌کند.

مصاحبه دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی با خبرگزاری دانشجو در خصوص واقعه غدیر خم

 

منبع خبرگزاری دانشجو  

 کد خبر ۲۶۹۸۰۸ تاریخ مخابره ۱۳۹۲/۸/۲

 

 

 

 

 

 

 

گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ غدیر یکی از روزها و وقایع مهم و بزرگ در تاریخ اسلام به حساب می آید که پیرامون آن سوالات متعدد و به تبع آن اختلافات بسیار مطرح گردیده، به همین بهانه پای صحبت دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی و استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستیم تا به بررسی برخی سوالات مطرح شده پیرامون مسئله غدیر بپردازیم.

 

 

«خبرگزاری دانشجو»- اگر خطابه پیامبر در روز عید غدیر مبنی بر ولایت امیرالمومنین بود، پس چرا بعد از وفات پیامبر (ص) هیچ کدام از انصار و مهاجرین واقعه غدیر را یادآوری نکردند و به آن استناد نکردند؟


صداقت ثمرحسینی: این پیش‌فرض صحیح نیست. علامه امینی در کتاب گرانسنگ «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» بابی دارد که در آن به تفصیل به مناشده‌های امام علی علیه‌السلام در احتجاج به حدیث غدیر پرداخته است. «مناشده» به معنای قسم دادن مخاطب به خدا، جهت بیان همة حقیقتی است که می‌داند و پنهان نکردن چیزی از آن است.


در تاریخ به کرات حضرت دیگران را قسم دادند تا واقعه غدیر را کتمان نکنند و حقیقت را بیان کنند. علامه امینی موارد متعددی از مناشده‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به نقل از منابع برادران اهل سنت نقل کرده است. علاوه بر آن، گواهی صحابه پیامبر خدا (ص) نیز در این زمینه موجود است که برخی از آنان مانند ابوایوب خالد انصاری و یا خزیمه بن ثابت انصاری از اصحاب بدر بودند. نیز سلیم بن قیس هلالی گزارشی از اولین مناشده‌های حضرت در همان روزهای نخستین پس از رحلت پیامبر اکرم را روایت کرده است.


این موضوع موجب شده است تا برخی نویسندگان معاصر اهل‌سنت، مانند احسان عبدالمنعم عبدالهادی در کتاب «النظام السیاسی فی الاسلام - نظام الخلافة الراشدة» بابی را با عنوان «مجاز بودن طلب خلافت» در ذیل مباحث خلافت اسلامی مطرح کنند که در ذیل آن به طلبِ خلافت توسط علی ‌بن ابیطالب اشاره شده است و اینکه امام علی همراه با دخت مکرم رسول‌الله (ص) از انصار طلب یاری می‌کردند و با تاکید بر انتساب خود به اهل بیت، خود را محق‌ترین مردمان در کسب خلافت رسول الله دانسته‌اند. هرچند پاسخ می‌شنیدند که ما بیعت خود را کرده‌ایم ...

 
«خبرگزاری دانشجو»- آیا بعد از واقعه غدیر تا لحظه وفات پیامبر(ص)؛ حضرت رسول اعمالی که دال بر خلافت علی(ع) باشد انجام دادند ؟ و سعی کردند رقبا را دور کنند؟


صداقت ثمرحسینی: برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید با روایات وصیت آشنا شد. به‌طور کلی پیامبر اکرم شش دسته روایت در باب «وصیت در مضمون جانشینی» خود دارند که همگی با یکدیگر پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارند. 
دستة اول از روایات، با الفاظ مختلف ولی در معنا یکسان، دلالت بر وجود امام در هر زمانی دارند. شاخص‌ترین آن‌ها روایت نبوی «مَن مات وَ لَم یَعرف إمام زَمانِه مَات مِیتة جَاهِلیَّة» است. اهل سنت این روایت را پذیرفته‌اند و حتی در برخی از منابع متأخر این روایت را از زمرة دلایل شرعی وجوب برپایی خلافت قلمداد شده است؛ زیرا اقتضای وجوب شناخت امام و اطاعت از او، حصول آن، یعنی برپایی خلافت است.

 
دستة دوم از روایات، دلالت بر تعیین امام از عترت نبی دارد. شاخص‌ترین آن‌ها حدیث ثقلین است که از صحیح‌ترین روایات مشترک شیعه و اهل سنت به شمار می‌رود. برای مثال جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) در روز عرفه و در حجة الوداع سوار بر شترش، که قصوی نام داشت، خطبه‌ای ایراد فرمود و او این سخنان را از آن خطبه شنیده است: «یا ایها الناس إنی قد تَرکت فیکُم ما إن أخذتُم به لَن تَضلِّوا، کتاب الله و عِترتی أهلَ بیتی»؛ ای مردم، من در میان شما دو یادگار گران‌سنگ برجای می‌گذارم که اگر به آن چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم اهل‌بیتم. حدیث ثقلین در ضمن خطبة غدیر نیز تکرار شده است. 


برخی دیگر از روایاتِ جانشینی، یعنی سومین دسته، عدد امامان را مشخص کرده‌اند که از زمرة آنان می‌توان به حدیث اوصیای دوازده‌گانه اشاره کرد: «یَکون بَعدی إثنی عَشَر أمیراً کُلُّهُم مِن قُریش» پس از من دوازده امیر خواهند آمد که همگی قریشی‌اند و در روایات مربوط به مهدویت نیز بیان شده‌اند.


چهارمین دسته از روایات جانشینی، علاوه بر ذکر عدد، اسم و نسب و یا اسم و نسب و لقب امامان دوازده‌گانه را نیز آورده‌اند.


پنجمین دسته نیز به معرفی مهدی موعود می‌پردازند، از آن جهت که به وضوح معنای قریشی بودن پیشوایان دوازده‌گانه و حاکمان را تبیین کرده‌اند و به لحاظ اعتبار مورد تایید همة امت حتی سلفی‌های وهابی است به عبارت دیگر اجماع میان همه علمای شیعه و سنی است که به فرموده پیامبر امام مهدی در آخر الزمان ظهور خواهند کرد، و یقیناً سبط رسول الله و از فرزندان فاطمه هستند.


ششمین دسته از روایات نیز که به لحاظ دامنة زمانی‌، سراسر دوران بعثت را شامل می‌شوند، بر اثبات خلافت بلافصل علی بن ابیطالب تاکید دارند، نمونه‌ای از آن را می‌توان در حدیث وزارت یا حدیث یوم‌الدار مشاهده کرد که پیامبر اکرم (ص) از علی بن ابیطالب، با عنوان «برادر، وصی و وزیر و وارث و خلیفه و امام» و نظایر آن یادکرده‌اند: «هذا علی اخی و وصیی و وزیری و وارثی و خلیفتی إمامکم ...» حدیث غدیر خم در این دسته قرار می‌گیرد و اگر خوب توجه شود ارتباطی ناگسستنی میان این روایات به چشم می‌خورد. البته پیامبر اکرم مجموعه وصایایی عمومی نیز دارد که در اینجا مجال ورود به آن نیست.


«خبرگزاری دانشجو»- موسی(ع) برای معرفی هارون به عنوان جانشین خود از ابتدا وی را به عنوان یاور، همدست و جانشین خود معرفی کردند؛ آیا رسول الله همانند موسی(ع) نیز دست به چنین اقدامی زدند؟


صداقت ثمرحسینی: همین طور است، در سیاق ششمین دسته از روایاتی که عرض شد، رسول خدا (ص) وصیت خود را با وصایای دیگر پیامبران الهی مقایسه کرده‌اند؛ چنانکه در بسیاری از روایات وصیت، علی بن ابی‌طالب با اوصیای پیامبران دیگر به ویژه هارون برادر و وصی موسی (ع) خصوصاً در ذیل غزوه تبوک مقایسه شده است.


«خبرگزاری دانشجو»- آیا شیعه و سنی بر متن خطابه غدیر توافق دارند؟ از چه طریق می توان دانست که کدام خطابه روایت شده قابل استناد و صحیح است؟


صداقت ثمرحسینی: حدیث غدیر بی‌تردید معتبرترین حدیث در جهان اسلام است. اعتبار خطبة غدیر که متضمن حدیث ثقلین نیز هست، موجب شده است تا جریان اصلی اختلاف میان اهل سنت و شیعه در این زمینه متوجه مباحث ادبی به ویژه معنای مولی (از ریشه ولی) در عبارت معروف «مَنْ‏ کُنْتُ‏ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏» باشد که در این عبارت خاص هیچ اختلاف‌نظری نیست، هرچند در برخی از دیگر عبارات آن اختلافاتی موجود است.


در این عبارت، مسئله آن است که آیا ولایت به معنای دوستی است و یا امامت و سرپرستی؟ در پاسخ علامه امینی مدخل هر مجلد از کتاب عظیم «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» را به تفکیک هر قرن، از شعر شاعران بزرگ جهان اسلام شروع کرد تا نشان دهد که برجسته‌ترین شاعران و ادبای عرب که فهم آنان در زبان و ادبیات عربی «حُجت» است، لفظ مولی در حدیث غدیر را به معنای امامت و سرپرستی امیرالمؤمنین دانسته‌اند.


وقتی بسامد آماری مضمونی در اشعار بزرگان ادبیات یک دورۀ تاریخی بالا رود، دیگر بیان آن مضمون یک اتفاق و در ردیف امور تصادفی نیست. این اشعار فهم عرب از مفهوم ولایت در حدیث غدیر را نشان می‌دهند که اولین آن‌ها همچون اشعار حسان بن ثابت که روایتی تصویری از واقعه را در قالب نظم نشان می‌دهد، بسیار معرووف است. حسان شعر خود را بلافاصله پس از خطبه رسول‌الله و با اذن ایشان خواند. بیت اول آن چنین است:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم           بخمٍ واسْمعْ بالرسولِ منادیاً


این وصایا دائماً در طول حیات شریف پیامبر اکرم (ص) تکرار شده‌اند و این تکرار همانند تکرار آیات قرآنی، هدفمند و به جهت بیان نکته‌ای بوده است. چنانکه می‌توان آن را انذار بعد از انذار و بشارت بعد از بشارت دانست تا انسان‌ها پیش از آنکه اندک فرصت زندگانی در دنیای فانی را از دست بدهند، از خواب غفلت بیدار شوند. در اینجا نکته‌ای مهم دیده می‌شود و آن اینکه اگر در جایی رسول خدا (ص) دربارۀ همسران خویش و یا دربارۀ نماز و سایر موارد وصیتی داشته است، دلیل بر آن نیست که در طول دوران رسالتشان وصیتی دیگر نداشته‌اند. حکمت رسول‌الله اقتضا کرد تا روایات وصیت را در مکان‌ها و مناسبت‌های زمانی مناسب بارها و بارها بیان کند.


ابن‌خلدون مدعی است که آنچه در صحیح وارد شده است آنکه پیامبر دوات و کاغذ خواست تا وصیتی بگوید و عمر او را از این کار منع کرد. ابن‌خلدون این را دلیل واضحی مبنی بر نبود وصیتی از جانب پیامبر اکرم می‌داند. اگرچه ابن‌خلدون با این انکار، تلویحاً بیان کرده است که موضوع آن نوشته چه بوده است. واقدی از جابر بن عبدالله انصارى نقل می‌کند که «پیامبر (ص) در بیمارى رحلت خویش فرمود نامه‏اى بیاورند تا از براى امت نوشته شود که نه هرگز کسى را گمراه کنند و نه گمراه شوند» ولى در اثر منع عمر بن خطاب و کشمکش در محضر رسول خدا، چنین نشد.


«خبرگزاری دانشجو»- آیا ائمه بعدی بر متن خطبه غدیر اشاره ای کردند؟


صداقت ثمرحسینی: بله این موضوع در کتاب‌های روایی شیعه به‌تفصیل آمده است در آثار نویسندگانی چون سلیم بن قیس هلالی و کلینی و ابن‌بابویه و مجلسی دیگران از طرق مختلف نقل شده است که بررسی آنها مانند روایاتی که از حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام رسیده است، مجال دیگری را می‌طلبد.