🆔 @ksedaghat👉🏻

📚 به یاد آیت‌الله حاج سید مهدی ابن الرضا رحمه الله تعالی https://eitaa.com/ksedaghat/4372

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 قدس ای زیباترین کوله‌بارها https://eitaa.com/ksedaghat/4377

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 سندی از سخنرانی در مسجد وکیل شیراز سال 1327 شمسی در حمایت از فلسطین https://eitaa.com/ksedaghat/4375

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خاطره‌ای از دکتر کریم مجتهدی - هابرماس در تهران https://eitaa.com/ksedaghat/4374

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خود واقعی یورگن هابرماس https://eitaa.com/ksedaghat/4373

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 فتوای جهاد السید ابراهیم الراوی الرفاعی https://eitaa.com/ksedaghat/4381

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 اهمیت حفظ نمادها و نشانه‌های مقاومت اسلامی https://eitaa.com/ksedaghat/4370

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 تا یک نامه آماده شود چقدر چرک نویس و پاک نویس می‌خواهد https://eitaa.com/ksedaghat/4365

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 عزای عمومی در شهر بابل در اعتراض به وهابیت https://eitaa.com/ksedaghat/4385

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خاطره‌ای به قلم آیت‌الله العظمی سید عبدالله موسوی شیرازی قدس‌سره https://eitaa.com/ksedaghat/4362 و https://eitaa.com/ksedaghat/4364

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 تصویر: اهالی غزه چگونه به غزه آمدند https://eitaa.com/ksedaghat/4361

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

آخرین مطالب كانال

🆔 @ksedaghat👉🏻

📚 به یاد آیت‌الله حاج سید مهدی ابن الرضا رحمه الله تعالی https://eitaa.com/ksedaghat/4372

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 قدس ای زیباترین کوله‌بارها https://eitaa.com/ksedaghat/4377

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 سندی از سخنرانی در مسجد وکیل شیراز سال 1327 شمسی در حمایت از فلسطین https://eitaa.com/ksedaghat/4375

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خاطره‌ای از دکتر کریم مجتهدی - هابرماس در تهران https://eitaa.com/ksedaghat/4374

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خود واقعی یورگن هابرماس https://eitaa.com/ksedaghat/4373

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 فتوای جهاد السید ابراهیم الراوی الرفاعی https://eitaa.com/ksedaghat/4381

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 اهمیت حفظ نمادها و نشانه‌های مقاومت اسلامی https://eitaa.com/ksedaghat/4370

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 تا یک نامه آماده شود چقدر چرک نویس و پاک نویس می‌خواهد https://eitaa.com/ksedaghat/4365

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 عزای عمومی در شهر بابل در اعتراض به وهابیت https://eitaa.com/ksedaghat/4385

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خاطره‌ای به قلم آیت‌الله العظمی سید عبدالله موسوی شیرازی قدس‌سره https://eitaa.com/ksedaghat/4362 و https://eitaa.com/ksedaghat/4364

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 تصویر: اهالی غزه چگونه به غزه آمدند https://eitaa.com/ksedaghat/4361

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

عدم اکتفا به آیین‌نامه‌ها- [تاريخ:۲۳ مهر ۱۳۹۰]

 

در انتقال مفاهیم و ارزش‌های اسلامی توجه صرف به نوشتن آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌ها در بیشتر موارد با شکست مواجه خواهد شد. بدون شک بسیاری از مفاهیم دینی تا بدرستی در جامعه فرهنگ‌سازی و با روش‌های مناسب آموزش داده نشود نمی‌توان به راحتی به هدفی که در یک آیین‌نامه ذکر شده است، دست پیدا کرد.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی در گفت‌وگو با کمیته‌ی خبری نخستین کنگره بین‌المللی علوم انسانی اسلامی با اشاره به اهمیت ویژه‌ی بحث علوم انسانی اسلامی گفت: در این خصوص باید بدانیم حل مسئله تنها در گرو نوشتن آیین‌نامه و جلسه‌های مکرر سخنرانی، یا تغییر سرفصل‌ها و شعارهای پرنقش و رنگ نیست. با شعاردادن نمی‌توان مبدا میل جامعه یا دانشگاه را تغییر داد.

وی در ادامه افزود: آیین‌نامه‌ای نمی‌توان دانشجویان را با دیوان حافظ آشنا کرد. باید ابتدا ادب نشستن در محضر حافظ را به آنان آموخت، و این صلاحیت می‌خواهد.

استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به مفهوم و ماهیت علوم انسانی اسلامی گفت: مراد از «علوم انسانی اسلامی» علومی است که در راستای حل نیازهای واقعی (نه کاذب) جامعه‌ی اسلامی باشد. علوم انسانی غیراسلامی هم علومی است که در خدمت به جامعه‌ی اسلامی نباشد.

وی بحران در علوم انسانی کشورمان را به دو صورت کلی دانست و تصریح کرد: یا جامعه از ارزش‌های اسلامی فاصله گرفته است و علوم انسانی در خدمت نیازهای کاذب آن قرار دارد و یا آنکه جامعه، کم و بیش با ارزش‌های اسلامی زندگی می‌کند ولی تولیدات دانشگاه‌ها در خدمت آن نیستند.

دکتر صداقت در تایید صحبت‌هایش با اشاره به حوادث منطقه و بحث بیداری اسلامی ابراز داشت: جالب‌توجه است که برخی از مسئولان تازه متوجه می‌شوند که پژوهش‌های مکتوب درباره‌ی لیبی، یمن، تونس، الجزایر و حتی بحرین بسیار اندک است. مثلاً کدام پژوهش کشور به بررسی موضوع قومیت‌ها و قبایل در لیبی و یا یمن پرداخته است؟

وی در ادامه افزود: سابقه‌ی مطالعاتی کشور را در دهة ۱۳۸۰ شمسی دربارة این کشورها مورد بررسی قرار دهید تا عمق فاجعه مشخص شود: «ما شعار اسلام و جهان اسلام سر می‌دهیم ولی درباره‌ی شناختِ آن‌ها احساس نیاز نمی‌کنیم.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر لزوم پیگیری موضوع علوم انسانی اسلامی گفت: به باور من باید تعارفات زاید و بی‌جا را کناری گذاشت و به این اندیشید که چرا پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی ایران، ما شاهد قرار گرفتن علوم انسانی در مسیری صحیح نیستیم و رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنان از وضعیت علوم انسانی در دانشگاه‌ها ناراضی‌اند؟

وی نقش حوزه‌های علمیه در اسلامی کردن علوم انسانی را غیر قابل انکار دانست و با اشاره به کمرنگ شدن آن افزود: حوزه‌های علمیه به جای آنکه بکوشند تا دانشگاه‌ سرمشق‌شان شود باید بکوشند که “خود” باشند. مدرک‌گرایی، تاکید بر نوار به جای حضور در کلاس درس، ترمی شدن، گسترش کتاب‌های کمک آموزشی تستی و شب امتحانی و غفلت از مطالعه‌ی کتاب‌های میراث شیعه و خارج شدن آن‌ها از دایره‌ی درسی، تنها بخشی از پیامدهای سیستم آموزشی نادرست است که در هشدارهای علما بیان شده است و متاسفانه ده‌ها نمونه‌ی آن را خود از نزدیک دیده‌ام.

دکتر صداقت با اشاره به جایگاه علمی علامه جعفری و کلاس‌های درس ایشان افزود: در جایی شنیده‌ام که در یک سخنرانی مرحوم علامه محمد تقی جعفری رضوان الله علیه در پاسخ به کسانی که می‌خواستند سطح مباحث ایشان پایین‌تر بیان شود با دست اشاره کردند که “شما” سطح خود را بالا ببرید. حوزه باید این اشاره دست علامه(ره) را ببیند و معنای آن را درک کند. زیرا در غیر این‌صورت نمی‌تواند معیار و الگویی برای علوم انسانی اسلامی بشود.

وی در بخش دیگری از سخنان خود لزوم توجه به فضای فرهنگی دانشگاه‌ها را متذکر شد و تصریح کرد: باید مبارزه‌ای بی‌امان و سازش‌ناپذیر را با فساد در مراکز آموزشی و دانشگاهی کشور آغاز کرد. دکتر فرامرز رفیع‌پور در کتاب موانع رشد علمی ایران ده‌ها مورد فساد (در ابعاد مختلف) در نظام دانشگاهی کشور را ذکر می‌کند که ما را بی نیاز از بیان آن‌ها کرده است. تا وضعیت چنین باشد مواردی چون تدوین سرفصل‌های علوم انسانی چیزی فراتر از یک سرگرمی زاید نخواهد بود.

عضو هیات علمی مرکز تحقیقات امام علی علیه‌السلامدر پایان با اشاره به نحوه‌ی سمت و سو دادن به نیازهای جامعه افزود: باید نیازهای جامعه را به پرسش‌هایی جهت حل آن‌ها تبدیل کرد. مشکل علوم انسانی اسلامی در داخل کتاب‌ها و یا محدود به مراکز آموزشی نیست. مدیریت سالم مقدم بر آن‌هاست. به تعبیر مرحوم شهریار تبریزی «عالمی صالح درآمد عالمی اصلاح کرد».

http://www.icih.ir/fa/archives/172

مقاله هايي که مقاله نيستند گزارشي از سخنراني دكتر رضا داوري اردكاني پيرامون سياست هاي علمي كشور

ادامه نوشته

وصف حال زائران جمکران ... بلكه بينم پشت در، دلدار را

أمُرّ علي الديارِ ديارِ ليلي  *****   أقَبِّلُ ذاالجِدارَ و ذاالجدارا

و ما حُبُّ الدّيارِ شَغَفْنَ قَلبي *****   و لكن  حُبُّ مَن سَكَنَ الدِّيارا

مي‌روم تا خانه ليلي به شوق

تا ببوسم آن در و ديوار را

چيست بوسيدن نياز عاشقي

بلكه بينم پشت در، دلدار را

ای حیدر شهسوار وقت مددست

 ای حیدر شهسوار وقت مددست *****  ای زبده هشت و چار وقت مددست

 من عاجزم از جهان و دشمن بسیار *****  ای صاحب ذوالفقار وقت مددست

صائب تبریزی

به یاد مرحوم آیت الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی ره

مرحوم آیت الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی ره    منبع - اینجا را کلیک نمایید.

به جهت شادي روح آن مرحوم عطر صلوات را به خانه هاي خود بياوريم: 

 اللهم صل علي محمد و آل محمد.


مرحوم حضرت آيت الله حاج شيخ ذبيح الله ذبيحي قوچاني ( ره ) [1] بارها مي فرمود « استادي داشتيم در نجف كه همواره مي گفت سري سالم به قبر ببريد. هواهاي نفساني را از سر خارج كنيد. انارة العقل مكسوف بطوع هوي : اميال نفساني نور عقل را از ميان مي برد. »

سپس مقدمه ي مشهور اخلاقي اش را بيان مي فرمود:

اول آنكه همواره متوجه باشيد كه از دنيا خواهيد رفت. « هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود. » 

دوم آنكه با خود هيچ نمي بريد. « هر كه آمد عمارتي نو ساخت / رفت و منزل به ديگري پرداخت » ( و آن دگر پخت همچنان هوسي / وين عمارت بسر نبرد كسي )

با اين مقدمات راه موفقيت در 3 چيز است: 1. انجام واجبات 2. ترك محرمات و 3. در حد توان و شادابي روح انجام مستحبات »

مي فرمودند فريب دنيا را نخوريد. چهارتا پول نشان تان مي دهد تا فريب بخوريد. دنيا امروز آدمي را مي فريبد و فردا مي گرياند. سلاطيني كه بر مردم مسلط بودند آخرش رفتند، ما هم مي رويم. آنها چيزي نبردند و ما هم نمي بريم. پس در كارهايمان به اين بينديشيم كه آيا « خدا » راضي است؟

مواظب باشيد ! جوانيد و قدر جواني خود را بدانيد. الان كه اينجا نشسته ام، همين امانت است. انسان از خود چيزي ندارد، همه ي امور از آن خداست. نبايد گول خنده هاي دنيا را بخوريم كه اسير دنيا با فديه هم آزاد نمي شود.[2]

او به سادگي هر چه تمام تر پر معنا ترين گزاره ي عرفان شيعي را بيان مي نمود:

     « خداوند حكيم است و فعل لغو از او سر نمي زند. محال است كه موجودي در عالم خلقت به خاطر او پا بر اميال شيطاني بگذارد و دستش گرفته نشود. ممكن نيست انساني در برابر اميال گناه آلود مقاومت نمايد و از رحمت خاص الهي دور بماند. آغاز ورود به عوالم متعالي از خويشتنداري از هواهاي نفساني شروع مي شود. »

نقل از : کامیار صداقت ثمرحسینی

مرحوم حضرت آيت الله حاج شيخ ذبيح الله ذبيحي قوچاني

تصويري از عارف ربانی مرحوم حضرت آيت الله حاج شيخ ذبيح الله ذبيحي قوچاني ره 

 مشهد مقدس - زمستان ۱۳۷۱ شمسي


[1] آن مرحوم از برجسته ترين مجتهدان نامدار معاصر قوچان بود. در سال 1329 قمري/ 1289 شمسي در روستاي خيرآباد مايوان متولد شد. پس از طي دروس مقدماتي و سطح در شهرهاي قوچان و مشهد مقدس، در سال 1351 قمري به نجف اشرف هجرت نمود و در آن جا درسهاي فقه و اصول را نزد مرحوم آيت الله آقا ضياء عراقي و آيت الله حاج سيد محمود شاهرودي، سيد ابوالحسن اصفهاني و ساير اساتيد حوزه نجف فراگرفت و پس از گذشت 20 سال اقامت در نجف و نيل به درجه اجتهاد، در سال 1371 قمري به قوچان مراجعت كرد و در اين شهرستان به ترويج و نشر احكام اسلامي و تدريس علوم ديني پرداخت و پس از ده سال خدمت فرهنگي و علمي در قوچان، در سال 1381 ه.ق به مشهد عزيمت و تا زمان عروج ملكوتي اش ( سحرگاه روز سه شنبه 24/12/1372 شمسي / سوم شوال 1414 قمري بر اثر سكته قلبي ) در كمال معنويت و حياتي طيبه، در آن شهر اقامت داشتند. ايشان در صحن آزادي نزديك ايوان طلا به خاك سپرده شد. همگان از حاج شيخ به « عالمي رباني » ياد مي نمودند. شنيدم كه آخرين سخنان وي به اطرافيان خود « سفارش تقوا و دوري از گناه و مظاهر فريبنده ي دنيا » بود. در هيچ مجلسي به ياد او ننشستم مگر آنكه از زهد و تقواي او ياد شود ( رحمة الله تعالي عليه ) شرح حال ایشان در سایت آستان قدس رضوی

[2] و به ياد دارم كه بارها اين ابيات عبرت انگيز را برايم مي خواند:

هي الدنيا تقول بملء فيها          حذار حذار من بطشي و فتكي

فلا يغرركم حسن ابتسامي           فقولي مضحك و الفعل مبكي

قیام برای احياي دين خدا - گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی

تنها واقعه‌اي كه چونان نگيني بر انگشتري تاريخ مي‌درخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قيام و اقدام است، همانا واقعة‌ عاشوراست؛ زيرا سالار شهيدان براي احياي دين خدا قيام كرد و از آن‌جا كه دين الهي «حيّ لايموت» است، احياگر دين نيز هرگز نمي‌ميرد و نامش براي هميشه بر جريدة‌ عالم ثبت است.



- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص224

هزاران کاروان دل - شادروان دكتر قيصر امين پور

شادروان دكتر قيصر امين پور خوشا از دل نم اشکي فشاندن

به آبي آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان ياد کردن

زبان را زخمة فرياد کردن

خوشا از ني، خوشا از سر سرودن

خوشا ني‌نامه‌اي ديگر سرودن

نواي ني‌، نوايي آتشين است

بگو از سر بگيرد، دلنشين است

نواي ني، نواي بي‌نوايي‌ست

هواي ناله‌هايش نينوايي‌ست

نواي ني، دواي هر دل تنگ

شفاي خواب گل، بيماري سنگ

قلم، تصوير جانکاهي‌ست از ني

عَلم، تمثيل کوتاهي‌ست از ني

خدا چون دست بر لوح و قلم زد

سرِ او را به خط ني رقم زد

دل ني ناله‌ها دارد از آن روز

از آن روز است ني را ناله پرسوز

چه رفت آن روز در انديشة ني

که اين‌سان شد پريشان بيشه ني؟

سري سرمست شور و بي‌قراري

چو مجنون در هواي ني‌سواري

پر از عشق نيستان سينه او

غم غربت، غم ديرينه او

غم ني، بند بند پيکر اوست

هواي آن نيستان در سر اوست

دلش را با غريبي، آشنايي‌ست

به هم اعضاي او، وصل از جدايي‌ست

سرش بر ني، تنش در قعر گودال

ادب را گه الف گرديده، گه دال

ره ني پيچ و خم بسيار دارد

نوايش زير و بم بسيار دارد

سري بر نيزه‌اي، منزل به منزل

به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بردارد اُشتر

که با خود باري از سر دارد اشتر؟

گران باري به محمل بود بر ني

نه از سر، باري از دل بود بر ني

چو از جان پيش پاي عشق سر داد

سرش بر ني، نواي عشق سر داد

به روي نيزه و شيرين زباني!

عجب نبود ز ني، شکّر فشاني

اگر ني پرده‌اي ديگر بخواند

نيستان را به آتش مي‌کشاند ‏

سزد گر چشم‌ها در خون نشينند

چو دريا را به روي نيزه بينند

شگفتا بي‌سر و ساماني عشق!

به روي نيزه، سرگرداني عشق!

ز دست عشق در عالم هياهوست

تمام فتنه‌ها زير سر اوست‏

 

...که در پاي اين گل بود خارها - شعر زيبايي از مرحوم علامه طباطبايي ره

همي گويم و گفته‌ام بارها

بود کيش من مهر دلدارها

پرستش به مستي است در کيش مهر

برونند زين حلقه هُشيارها

کشيدند در کوي دلدادگان

ميان دل و کام ديوارها

چه فرهادها مرده در کوه‌ها

چه حلاج‌ها رفته بر دارها

مهين مهرورزان که آزاده‌اند

بريزند در جام جان تارها

به خون خود آغشته و رفته‌اند

چه گل‌هاي رنگين به جوبارها

فريب جهان را مخور زينهار

که در پاي اين گل بود خارها

گر خود او آن را به تباهي نكشاند هيچكس نتواند آن را تباه كند . گفتاری از آیت الله حسن حسن زاده آملی


« آن كه در گوهر نفس خود ساعتي به فكرت بنشيند دريابد كه اگر خود او  آن را به تباهي نكشاند  هيچكس نتواند آن را تباه كند و آنچه را كه او را از تباهي باز مي دارد دانش بايسته و كردار شايسته است كه دانش آب حيات ارواح است چنانكه آب مايه حيات اشباح است. »


به یاد مرحوم آیت الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی ره

 مرحوم آیت الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی ره

مرحوم حضرت آيت الله حاج شيخ ذبيح الله ذبيحي قوچاني ( ره ) [1] بارها مي فرمود:

« استادي داشتيم در نجف كه همواره مي گفت سري سالم به قبر ببريد. هواهاي نفساني را از سر خارج كنيد. انارة العقل مكسوف بطوع هوي : اميال نفساني نور عقل را از ميان مي برد. »

سپس مقدمه ي مشهور اخلاقي اش را بيان مي فرمود:

اول آنكه همواره متوجه باشيد كه از دنيا خواهيد رفت. « هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود. » 

دوم آنكه با خود هيچ نمي بريد. « هر كه آمد عمارتي نو ساخت / رفت و منزل به ديگري پرداخت » ( و آن دگر پخت همچنان هوسي / وين عمارت بسر نبرد كسي )

با اين مقدمات راه موفقيت در 3 چيز است: 1. انجام واجبات 2. ترك محرمات و 3. در حد توان و شادابي روح انجام مستحبات »

مي فرمودند فريب دنيا را نخوريد. چهارتا پول نشان تان مي دهد تا فريب بخوريد. دنيا امروز آدمي را مي فريبد و فردا مي گرياند. سلاطيني كه بر مردم مسلط بودند آخرش رفتند، ما هم مي رويم. آنها چيزي نبردند و ما هم نمي بريم. پس در كارهايمان به اين بينديشيم كه آيا « خدا » راضي است؟

مواظب باشيد ! جوانيد و قدر جواني خود را بدانيد. الان كه اينجا نشسته ام، همين امانت است. انسان از خود چيزي ندارد، همه ي امور از آن خداست. نبايد گول خنده هاي دنيا را بخوريم كه اسير دنيا با فديه هم آزاد نمي شود.[2]

او به سادگي هر چه تمام تر پر معنا ترين گزاره ي عرفان شيعي را بيان مي نمود:

     « خداوند حكيم است و فعل لغو از او سر نمي زند. محال است كه موجودي در عالم خلقت به خاطر او پا بر اميال شيطاني بگذارد و دستش گرفته نشود. ممكن نيست انساني در برابر اميال گناه آلود مقاومت نمايد و از رحمت خاص الهي دور بماند. آغاز ورود به عوالم متعالي از خويشتنداري از هواهاي نفساني شروع مي شود. »


[1] آن مرحوم از برجسته ترين مجتهدان نامدار معاصر قوچان بود. در سال 1329 قمري/ 1289 شمسي در روستاي خيرآباد مايوان متولد شد. پس از طي دروس مقدماتي و سطح در شهرهاي قوچان و مشهد مقدس، در سال 1351 قمري به نجف اشرف هجرت نمود و در آن جا درسهاي فقه و اصول را نزد مرحوم آيت الله آقا ضياء عراقي و آيت الله حاج سيد محمود شاهرودي، سيد ابوالحسن اصفهاني و ساير اساتيد حوزه نجف فراگرفت و پس از گذشت 20 سال اقامت در نجف و نيل به درجه اجتهاد، در سال 1371 قمري به قوچان مراجعت كرد و در اين شهرستان به ترويج و نشر احكام اسلامي و تدريس علوم ديني پرداخت و پس از ده سال خدمت فرهنگي و علمي در قوچان، در سال 1381 ه.ق به مشهد عزيمت و تا زمان عروج ملكوتي اش ( سحرگاه روز سه شنبه 24/12/1372 شمسي / سوم شوال 1414 قمري بر اثر سكته قلبي ) در كمال معنويت و حياتي طيبه، در آن شهر اقامت داشتند. ايشان در صحن آزادي نزديك ايوان طلا به خاك سپرده شد. همگان از حاج شيخ به « عالمي رباني » ياد مي نمودند. شنيدم كه آخرين سخنان وي به اطرافيان خود « سفارش تقوا و دوري از گناه و مظاهر فريبنده ي دنيا » بود. در هيچ مجلسي به ياد او ننشستم مگر آنكه از زهد و تقواي او ياد شود ( رحمة الله تعالي عليه ) شرح حال ایشان در سایت آستان قدس رضوی

[2] و به ياد دارم كه بارها اين ابيات عبرت انگيز را برايم مي خواند:

هي الدنيا تقول بملء فيها          حذار حذار من بطشي و فتكي

فلا يغرركم حسن ابتسامي           فقولي مضحك و الفعل مبكي

گريه و ناله مؤمنان  - روایتی شریف از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن مجتبي (عليه‌السلام) فرمودند: 

 "انما أبكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الأحبّة"(۱).

من بر دو خصلت گريه مي‌كنم:

  • يكي براي ترسي كه از امور اخروي در پيش دارم و
  • ديگري براي فراق و جدايي دوستان.

(1) بحار، ج6، ص 159.

دست از طلب ندارم تا کام من برآید - غزلي زيبا از حافظ شيرازي

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش

نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید

گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان

هر جا که نام حافظ در انجمن برآید

 

دلتان هم با زبانتان مطابق باشد. ... مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره)

پرسش: هنگام تشرف به زیارت امام رضا علیه‌السلام چه دعایی بخوانیم؟

مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره):

من چیزی بیش از همین‌ها که در کتاب‌های معتبر – مانند مفاتیح‌الجنان – است، بلد نیستم؛ تنها چیزی که هست، این است که همین دعاها را تنها با زبانتان نخوانید؛ دلتان هم با زبانتان مطابق باشد.

 

با یک بار خواندن هم می‌توان به آن بخشایش رسید.

پرسش:

در احادیث است که اگر کسی پیش از خواب، صد بار سورة توحید را بخواند، خداوند گناه پنجاه سال او را می‌بخشاید (الکافی، ج2، ص 620) آیا این پاداش به شرط مداومت بر این کار است یا با یک بار خواندن هم می‌توان به این پاداش رسید؟

مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره):

 با یک بار خواندن هم می‌توان به آن بخشایش رسید.

کتاب نفس مطمئنه تنظیم از مهدی عباسی

كيش مهر - مرحوم  علامه سيدمحمدحسين طباطبايي‌ ره

مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايي صاحب تفسير الميزان
ادامه نوشته

دانلود صدها کتاب مرجع به زبان عربی

...  شادم که اين معامله يک جو ضرر نداشت. (مرحوم ملا احمد نراقی )

يا رب ز بخت ماست که شد ناله بی اثر سعديا گر بكند سيل‌ فنا خانۀ دل *** دل‌ قوي‌ دار كه‌ بنياد بقا محكم‌ ازوست‌

 يا هر گز آه و ناله و زاری اثر نداشت

 زان بی نشان ز هر که نشان جستم ای عجب

 ديدم چو من ز هيچ نشانی خبر نداشت

 گفتم علاج غم به دعای سحر کنم

 غافل از اينکه تيره شب ما سحر نداشت

 دردا که دوش طاعت سی سال خويش را

 دادم به می فروش به يک جرعه بر نداشت

 دنيا و آخرت همه دادم به عشق وبس

 شادم که اين معامله يک جو ضرر نداشت

 گر ترک عشق کرد صفايی عجب مدار

 بيچاره تاب محنت از اين بيشتر نداشت .    مرحوم ملا احمد نراقی

شهید منوچهر مدق به روایت فرزند شهيد

 

 لينك‌هاي مرتبط با موضوع:

بهشت در گوشه چشمهايت - به ياد شهيد منوچهر مدق

 

معرفي كتاب اينك شوكران 1 - يكي از اثرگذارترين آثار دفاع مقدس  

 

پدر مي گفت:"دردهايم همه عشقبازی با خداست"

خیلی آرام در گوشم زمزه کرد: "عشق بازی با خدا" "صبر و توکل" همین را گفت و دیگر حرفی نزد.
 
جنگ كه تمام شد، پدر هم به خانه برگشت. آنها بعد از سالها دوري تازه به هم رسيده بودند و داشتند حضور پدر را در كنار خود باور مي كردند. اما او با دردي كه داشت و رنجي كه مي كشيد، ماندني نبود. پدر علي در یک شب پاییزی در 2 آذر ماه سال 79 به دیار باقی شتافت.
علی مدق فرزند شهید والامقام منوچهر مدق است. سال 60 در تهران متولد شده و فارغ التحصیل رشته فناوري اطلاعات (IT) از دانشگاه آزاد است.
علي فرزند با وفا و مهربان شهید مدق است که به گفتگو با او پرداختیم که حاصلش را می خوانید:




* اخلاق پدر:
صبور و مهربان بود، هیچگاه عقاید خودش را بر ما تحمیل نمی کرد، اجازه داد خودمان خدا را بشناسیم و به او ایمان بیاوریم. پدر حتی دین را هم بر ما تحمیل نمی کرد.

* روزهای برگشتن پدر
زمانی که به دنیا آمدم پدر در جبهه بود.
پنج – شش سال داشتم و با دوستانم در کوچه بازی می کردیم، دیدم مردي وارد کوچه شد، صورت و دستش زخمی بود و موهای بلند و به هم ریخته ای داشت.
از او ترسیدم و به سمت خانه دویدم، مرا صدا زد از صدایش متوجه شدم که پدر است به طرفش دویدم و خواستم او را بغل کنم ولی او نتوانست،دستش زخمی بود.
خم شد و صورت من را بوسید. هیچ وقت آن صحنه از ذهنم پاک نمی شود.
در سالهاي جنگ پدر وقتي که مجروح می شد به مرخصی می آمد.

* زندگی بعد از جنگ
در دوران جنگ پدر را کم می دیدیم. مادر زحمات بسیاری برای من و خواهرم می کشید.جنگ که تمام شد باز هم پدر را کم می دیدم، او بیشتر روزها در بیمارستان بود.زندگی ما با اضطراب و نگرانی زیادی همراه بود ولی شادی های خاص خود را هم داشت.او ترکش های زیادی در بدنش داشت و شیمیایی بودنش هم دردهایش را دو چندان کرده بود.با این حال هیچ وقت شکایت و ناله نمی کرد.

* جنگ ما هم شروع شد!
پدر با تنی زخمی از جنگ بازگشت. او دردهای زیادی را با خود آورده بود و همیشه می گفت: "جنگ شما تازه آغاز شده و باید در این راه اخلاص داشته باشید تا شکست نخورید".
براي تهيه داروهاي مورد نياز پدر واقعا سختي مي كشيديم،‌خاطرات تلخي از ناصر خسرو در آن روزها دارم و فروش خانه مان برای درمان پدر و در نهایت روزهاي بیمارستان و روحیه دادن به ايشان. از طرف ديگر كارهاي سخت و هفت خوان ادارات دولتي و سازمانهايي كه هيچ وقت ما را به درستي درك نكردند.
اما پدر روحیه خوبی داشت مادرم هم کوتاهی نمی کرد و همین گذشت و فداکاری مادرم عشق آنها را برای همیشه پایدار نگهداشت.

* بزرگترین لذت زندگی

بزرگترین لذت زندگیم این بود که در سن 17 سالگی با اولین حقوق خودم توانستم برای پدرم یک کاپشن بخرم. و با این کار قدردان زحماتش باشم.
با اینکه خیلی کهنه شده بود ولی بابا آن را تا زمان شهادت بر تن داشت.

* فداشدن به خاطر ارزش ها و اعتقادات
من فدا شدن به خاطر ارزش ها را لحظه شهادت پدر دیدم.
مادرم به خاطر عشق به پدر فداکاری زیادی کرد. من عشق حقيقي را از آن دو یاد گرفتم.

* شهادت پدر
آن روز مادرم تماس گرفت و گفت که به بیمارستان بروم دلشوره ی عجیبی داشتم. وقتی پدر را در آن وضع دیدم دیگر نمی توانستم راه بروم. نفسم بند آمده بود خودم را به تخت رساندم و دستش را گرفتم و صورتش را بوسیدم.
پدر خیلی سخت حرف می زد و خیلی آرام در گوش من زمزه کرد: "عشق بازی با خدا" "صبر و توکل" همین را گفت و دیگر حرفی نزد.

من و مادر از کمر پدر گرفتیم و از روی تخت بلندش کردیم تا به اتاق مراقبت های ویژه ببریم، لرزش کمر پدر را زیر دستانم احساس کردم و پدر یک نگاه به من و مادرم کرد و چشم هایش را بست. پدرم در آغوش من و مادرم شهید شد.

*معشوق پدرم تنها خدا بود

از زمانی که پدرم شهید شد هر زمان که دلتنگش می شوم برایش نماز می خوانم.
خوشحالم که پدر بعد از آن همه سختي و درد حالا در آرامش است.

همیشه می گفت: "اینها همه دردهايم عشق بازی با خداست"



منبع - پايگاه اطلاع رساني قربانيان سلاح‌هاي شيميايي

دنيا خانه‌اي است كه از آن بگذرند ...


دنيا خانه‌اي است كه از آن بگذرند، نه جايي كه در آن به سر برند، و مردم در آن دو گونه‌اند: يكي آن كه خود را فروخت و خويش را به تباهي انداخت، و ديگري كه خود را خريد و آزاد ساخت.

امير المؤمنين علي عليه السلام – نهج‌البلاغه

وقتی من را گذاشتید توی قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم ..... به ياد شهيد مدق

اینک شوکران1 - شهید مدق به روایت همسر

نوشته: مریم برادران چاپ و صحافی: روایت فتح

چاپ اول: 1382شمارگان: 5500 نسخه قیمت: 5000 ریال


جنگ تمام شد و مرد به شهر برگشت. با تنی خسته و زخم‌هایی در آن، که آرام آرام خود را نشان می‌داد. زخم‌هایی که می‌خواست سال‌های سخت ماندن را کوتاه کند، اما زندگی در کار دیگری بود؛ لحظه لحظه‌اش او را به خود پیوند می‌زد و ماندن بهانه‌ای شده بود برای اینکه این پیوند ردّی بر زمین بگذارد.

اینک شوکران نوشته‌هایی است درباره‌ی مردانی که زخم‌های سال‌های جنگ محملی شد برای نماندنشان…

مجموعه «منوچهر به روایت همسر شهید» با عنوان اینک شوکران 1 به قلم مریم برادران، نگاشته شده است. این کتاب که  88 صفحه می باشدشامل شرح زندگی شهید منوچهر مدق از زمان اولین آشنایی با او تا زمان شهادت او می باشد.

نوشته های این کتاب حکایت از رابطه بسیار عمیق بین منوچهر (شهید) و همسرش فرشته دارد. اولین آشنایی منوچهر با همسرش هنگامی است که همسرش در تظاهرات توسط گارد رژیم شاهنشاهی مورد حمله قرار می گیرد و او در این زمان همسر آینده خود را از دست آنها نجات داده و این ابتدای آشنایی آن دو است. هنگام ازدواج منوچهر با همسرش مقارن است با شروع جنگ تحمیلی، که علی رغم علاقه شدید فی مابین، منوچهر عازم جبهه های نبرد می شود و تنها درخواست همسرش از او این است که برایش فراوان نامه بنویسد ولی با گذشت مدتی از این جدایی، همسرش بی تابی می کند و سرانجام عازم دزفول می شود تا در آنجا بیشتر منوچهر را ببیند.

یکی از دغدغه های شهید مدق علاقه بسیار او به همسر و فرزندانش بود و خطاب به همسرش می گفت تنها علاقه و دلبستگی من به این دنیا، شما هستی. او می خواست همسرش از این دلبستگی دست بردارد و اجازه پرواز به او بدهد.

پس از پذیرش قطع نامه و خاتمه جنگ تحمیلی منوچهر، برای کسب درجه و رتبه نظامی هیچ یک از مدارک جانبازی و سابقه جبهه خود را ارائه نکرد و زندگی او از بابت معیشت به سختی می گذشت.

با گذشت چندین سال بدن او که مملو از ترکش ها و جراحات زمان جنگ بود ناراحتی های فراوانی برای او به وجود آورد و پس از تحمل سختی های فراوان، سرانجام در سال 1379 به شهادت رسید.

ارتباط عاطفی این شهید مظلوم با همسر و خانواده اش نمود زیبایی داشته است که در این کتاب به خوبی به تصویر کشیده شده است. برای نمونه به این قسمت از کتاب توجه کنید:

«گاهی از نمازهاش می فهمید دل تنگ است. دل تنگ که می شد، نماز خواندش زیاد می شد و طولانی. دوست داشت مثل او باشد، مثل او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند. اما چه طوری؟ منوچهر می گفت «اگر دلت با خدا صاف باشد، اگر خوردنت، خوابیدنت، خنده ها و گریه هات برای خدا باشد، اگر حتی برای او عاشق شوی، آنوقت بدی نمی بینی، بدی هم نمی کنی، همه چیز زیبا می شود.» و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید. با او می خندید و با او گریه می کرد. با او تکرار می کرد

نردبان این جهان ما و منی ست عاقبت این نردبان بشکستنی ست

لیک آن کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست

چرا این را می خواند؟ او که با کسی کاری نداشت، پستی نداشت. پرسید. گفت «برای نفسم می خوانم.» (ص 62)

 

گوشه‌هایی از کتاب

از خواب که بیدار شد، خنده روی لبش بود، با مهربانی گفت:«فرشته! وقت وداع است، بگذار برایت خوابم را بگویم خودت بگو اگر جای من بودی می‌ماندی توی دنیا؟» دستش را گرفتم، شروع به صحبت کرد :«خواب دیدم ماه رمضان است و سفره‌ی افطار پهن است همه‌ی شهدا دور سفره نشسته بودند به آنها حسرت می‌خوردم یک نفر به شانه‌ام زد نگاه کردم حاج عبادیان بود گفت:«باباکجائی؟» ببین چقدر مهمان را منتظر گذاشته‌ای» بغلش کردم و گفتم من هم خسته‌ام حاجی دست گذاشت روی سینه‌ام، گفت:«با فرشته وداع کن بگو دل بکند آن وقت می‌آیی پیش ما ولی به زور نه».همانطور نگاهش کردم ادامه داد:«اگر مصلحت باشد خدا خودش راضیت می‌کند» گفتم:«قرار ما این نبود، بغض تلخی بر جانم نشست، شبهای آخر حیاتش بود، آنژیوکت از دستش درآمده بود خون بسیاری روی زمین ریخت پرستار را صدا زدم، صدای اذان که در اتاق پیچید آماده نماز شد، وضو گرفت با یک لیوان آب غسل شهادت کرد، نگاهم کرد برای آخرین بار گفت:« تو را به خدا تو را به جان عزیز زهرا (س) دل بکن، دلم نمی‌خواست او را از دست بدهم، اما او زجر می‌کشید ». لبخندی مهربان بر گوشه لبش بود، تشنگی بر او غلبه کرد آب ریختم در دهانش، اما نتوانست قورت بدهد، آب از گوشه لبش ریخت، اما «یاحسین» تشنگی زینت بخش لبان ترکیده‌اش شد.

*سالهای آخر حیات منوچهر بود، یک روز به من گفت:« وقتی من را گذاشتید توی قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم»، پرسیدم:«چرا؟» گفت:«برای اینکه به خودم بیایم ببینم دنیایی که به آن دل بسته‌ بودم، و به خاطرش معصیت می‌کردم یعنی همین، گفتم:«مگر تو چقدر گناه کرده‌ای؟» گفت:«خدا دوست ندارد، بنده‌هایش را رسوا کند خودم می‌دانم چه کاره‌ام». باورم نمی‌شد در نظر من او تمام کارهایش بر موازین دین اسلام بود حتی یادم هست یکبار مرا از منطقه جنوب به شهر آورد پول بنزین و استهلاک ماشین را حساب کرد، گفتم:«تو که برای ماموریت آمدی و باید برمی گشتی حالا من هم با تو برمی‌گردم، چه فرقی دارد؟» ابروانش را در هم کشید و گفت:«فرقی دارد». حالا او اینگونه به من که اسیر دنیا هستم وصیت می‌کند، خدایا ما را از وسوسه‌های شیطان نجات بده.

*فرشته هم نمی توانست ببخشد. هر چیز که منوچهر را می آزرد، او را بیشتر آزار می داد. انگار همه غریبه شده بودند. چه قدر بهش گفته بود گله کند و حرف هاش را جلوی دوربین بگوید. هیچ نگفت . اما فرشته توقع داشت؛ توقع داشت روز جانباز از بنیاد یکی زنگ بزند و بگوید یادشان هست. چه قدر منتظر مانده بود. همه جا را جارو کشیده بود. پله ها را شسته بود . دستمال کشیده بود میوه ها را آماده چیده بود و چشم به راه تا شب مانده بود، فقط به خاطر منوچهر که فکر نکند فراموش شده. نمی خواست بشنود «کاش ما هم رفته بودیم.» نمی خواست منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش بر نمی آید، که زیادی است. نمی خواست بشنود «ما را بیندازند توی دریاچه نمک، نمک شویم، اقلا به یک دردی بخوریم!»

*یک روز از تلویزیون آمدند خانه‌مان. از منوچهر خواستند خاطراتش را بگوید که بک برنامه بسازند. منوچهر هم گفت. دو- سه ماه خبری از پخش برنامه نشد. می‌گفتند «کارمان تمام نشده» یک شب منوچهر صدام زد تلویزیون برنامه‌ای را از شهید مدنی نشان می‌داد. از بیمارستان تا شهادت و بعد تشییعش را نشان داد. او هم جانباز شیمیایی بود. منوچهر گفت«حالا فهمیدم. این‌ها منتظرند کار من تمام شود» چشم‌هاش پر اشک شد. دستش را آورد بالا، با تاکید رو به من گفت«اگر این بار زنگ زدند، بگو بدترین چیز این است که آدم منتظر مرگ کسی باشد تا ازش سوژه درست کند، هیچ وقت بخشیدنی نیست!»

آويني  منبع

http://www.aviny.com/books/shokaran1.aspx

 

اخلاق نیکو

در وسائل كتاب حج باب استحباب حسن خلق با مردم از زياد بن علاقه بن شريك روايت شده كه گفت:

به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم عرض شد: اي رسول خدا برترين سعادتي كه به شخص مسلمان عطا و بخشش شده چيست؟

حضرت ( ص ) فرمود: اخلاق نيكو است.

 

اشعار مغربي‌ در لزوم‌ مجاهدت‌ براي‌ لقاء خداوند

نخست‌ ديده‌ طلب‌ كن‌، پس‌ آنگهي‌ ديدار

از آنكه‌ يار كند جلوه‌ بر اُولو الابصار

ترا كه‌ ديده‌ نباشد كجا تواني‌ ديد

به‌ گاه‌ عرض‌ تجلّي‌ جمال‌ چهره يار

اگر چه‌ جمله پرتو، فروغ‌ حُسن‌ وي‌ است‌

ولي‌ چو ديده‌ نباشد كجا شود نَظّار

ترا كه‌ ديده‌ نباشد چه‌ حاصل‌ از شاهد

ترا كه‌ گوش‌ نباشد چه‌ سود از گفتار

ترا كه‌ ديده‌ بود پر غبار ، نتواني

صفاي‌ چهره او ديد با وجود غبار

اگر چه‌ آينه‌ داري‌ براي‌ حسن‌ رخش

ولي‌ چه‌ سود كه‌ داري‌ هميشه‌ آينه‌ تار

بيا به‌ صيقل‌ توحيد، آينه‌ بزداي

غبار شرك‌، كه‌ تا پاك‌ گردد از زنگار

اگر نگار تو آئينه‌اي‌ طلب‌ دارد

روان‌ تو ديده دل‌ را به‌ پيش‌ او مي‌دار

جمال‌ حسن‌ ترا صد هزار زيب‌ افزود

از آنكه‌ حسن‌ ترا مغربي‌ است‌ آينه‌ دار[۱]


«ديوان‌ شمس‌ مغربي‌» طبع‌ اسلاميّه‌ ( 1348 شمسي‌) ص‌ 67 و 68

 

 

خويهاي نيك

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم

در گذريد از گناهِ شخصِ با سخاوت، زيرا خداوند گيرنده دست اوست. هر گاه لغزشي از او صادر شود، و گشايش دهنده است براي او هر گاه محتاج و نيازمند شود.

طرائف الحكم – ميرزا احمد آشتياني ( 1300 – 1395 قمري ) ج1 ، ص 286

لحظه اي تامل - اوه ، چقدر چیزها که من بدون آنها می توانم سر کنم!

 

ارسطو هنگام مشاهدۀ انبوهی از اثاثیۀ فروشی:

اوه ، چقدر چیزها که من بدون آنها می توانم سر کنم!

 

لحظه ای تامل : لاف مردانگي و دعوي مردي بگذار ....

 لاف مردانگي و دعوي مردي بگذار

عاجز نفس فرومايه چه مردي چه زني

گرت از دست برآيد دهني شيرين كن

مردي آن نيست كه مشتي بزني بر دهني

 

لحظه ای تامل به کجا چنین شتابان ...؟

 

مرگ سالیانه 60 هزار نفر در کشور بر اثر سیگار | سلامت نیوز - دو روز پيش

14 درصد افراد سیگاری کشور 13 تا 15 ساله هستند | سلامت نیوز - پنج روز پيش

مدیرکل پیشگیری ستاد مبارزه با موادمخدر: 65درصد معتادان کمتر از35سال سن دارند یک نفراز هر 2ایرانی دارای تجربه مصرف سیگار،تا پایان عمر به سیگار معتاد می‌شود | ايسنا - ۲۱ روز پيش

سیگار، بزرگ ترین کالای وارداتی مناطق آزاد | جام‌جم - ۳۹ روز پيش

وزیر بهداشت: سیگار سالانه جان 60 هزار ایرانی را می‌گیرد | جام‌جم - ۵۴ روز پيش

سیگار سالانه جان 60 هزار ایرانی را می‌گیرد | خبرگزاري فارس - ۵۴ روز پيش

  مرگ ساليانه 60 هزار نفر در كشور بر اثر سيگار ساليانه 60 هزار نفر در كشور به علت بيماري هاي ناشي از مصرف سيگار فوت مي كنند.  [شبکه خبر - 3روز پيش]

  مديرکل پيشگيري ستاد مبارزه با موادمخدر: 65درصد معتادان کمتر از35سال سن دارند يک نفراز هر 2ايراني داراي تجربه مصرف سيگار،تا پايان عمر به سيگار معتاد مي‌شود  [ايسنا - 21روز پيش]

  روزانه 930 هزار نخ سيگار در ايلام دود مي‌شود  [ايرنا - 38روز پيش]

 

لحظه ای تامل

منبع وبلاگ بانوی ایرانی

من از اهل بیت شریف پیمبر

بجز خوبی و لطف و رحمت ندیدم

به مظلومی اهل بیت پیمبر

در این پهن دشت گیتی ندیدم

خدا آگه است از صداق درونم

که از این عزیزان بغیر از محبت ندیدم

خدایا مبادا جدایی از این خانواده

كه من پاکتر زین محبان ندیدم

به دنیا و عقبی و اهل زمین و سماء

کسانی چنین نیک سیرت ندیدم

چرا جان به قربان آنان نسازم

منی که به جز عشق و نیکی ندیدم

 

 


حكمتي از مولوي

مرغ بر بالا پران و سايه اش
مي دود بر خاك، پران مرغ وش
ابلهي صياد آن سايــه شود
مي دود چندان كه بي مايه شود.
بي خبر كآن عكس آن مرغ هواست
بي خبر كه اصل آن سايه كجاست
تير اندازد به سوي سايه او
تركشش خالي شود از جست و جو

لحظه ای تامل

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم

طُوبَى لِمَنْ تَرَكَ شَهْوَةً حَاضِرَةً لِمَوْعِدٍ لَمْ يَرَهُ

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند:

خوشا بر آنكس كه شهوتى حاضر و در دسترس را به خاطر وعده اي كه هنوز نديده است ترك كند

وسائل الشيعة - ج: ١٥ ص: ٣١٠.

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی - مرحوم دکتر قیصر امین پور

چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانی ها

دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها

با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم

داغ های دل ما جای چراغانی ها

حالیا دست کریم تو برای دل ما

سر پناهی ست در این بی سر و سامانی ها

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی

ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید

فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها

سایه امن کسای تو مرا بر سر و بس

تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها

چشم تو لایحه روشن آغاز بهار

لحظه ای تامل

لحظه ای تامل

بخاري به سندش از نعيم نقل كرده كه از ابن عمر سؤال شد: شخص مُحرم مگسي را به قتل مي‌رساند، حكمش چيست؟ در جواب گفت: اهل عراق از مگسي سؤال مي‌كنند در حالي كه فرزند دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را به قتل رسانده‌اند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: “حسن و حسين دو ريحانه من از اين دنيايند


درويش را نباشد برگ سراى سلطان ××× ماييم و كهنه دلقى كآتش در آن توان زد

مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی نجابت (ره)

 

مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی نجابت(ره)

 

هر كه در راه خدا جان ندهد معلوم نيست حيات ابد نصيبش بشود...

وَ مَن لَم‏يَمُت في حُبِّه لَم‏يَعِشْ بِهِ           و دُونَ اجتِناءِ النحْلِ ما جَنَتِ النحلُ ( ابن فارض )

هر كس كه در راه محبّت او نميرد زندگى با او را درنيابد؛ براى رسيدن به شيرينى عسل بايد نيش زنبور را چشيد

...  اگر در راه محبّت خدا نمردى حيات ابد گيرت نمى‏آيد... نمى‏توانى خدا را دوست بدارى مگر آنكه فانى بشوى ... منبع

 

لطف دوست

من‌ نه‌ آن‌ رِندم‌ كه‌ ترك‌ شاهد و ساغر كنم  

محتسب‌ داند كه‌ من‌ اين‌ كارها كمتر كنم‌

من‌ كه‌ عيب‌ توبه‌ كاران‌ كرده‌ باشم‌ بارها 

 توبه‌ از مِي‌ وقت‌ گل‌ ديوانه‌ باشم‌ گر كنم‌

چون‌ صبا مجموعۀ گُل‌ را به‌ آب‌ لطف‌ شست 

 ‌ كج‌ دلم‌ خوان‌ گر نظر بر صفحۀ دفتر كنم‌

عشق‌ دُردانه‌ است‌ و من‌ غوّاص‌ و دريا ميكده

 ‌ سر فرو بردم‌ در آنجا تا كجا سر بر كنم‌

لاله‌ ساغر گير و نرگس‌ مست‌ و برما نام‌ فسق

‌ داوري‌ دارم‌ بـســـي‌ يا ربّ كــرا داور كنم‌

بازكش‌ يكدم‌ عنان‌ اي‌ تُرك‌ شهرآشوب‌ من‌

 تا ز اشك‌ و چهره‌، راهت‌ پر زر و گوهر كنم‌

من‌ كه‌ از ياقوت‌ و لعلِ اشك‌ دارم‌ گنجها 

 كي‌ نظر در فيض‌ خورشيد بلند اختر كنم‌

عهد و پيمان‌ فلك‌ را نيست‌ چندان‌ اعتبار 

عهد با پيمانه‌ بندم‌ شرط‌ با ساغر كنم

من‌ كه‌ دارم‌ در گدائي‌ گنج‌ سلطاني‌ بدست‌

 كي‌ طمع‌ در گردش‌ گردونِ دون‌ پرور كنم‌

گر چه‌ گردآلودِ فقرم‌، شرم‌ باد از همّتم‌ 

گر به‌ آب‌ چشمۀ خورشيد دامن‌‌تر كنم‌

عاشقان‌ را گر در آتش‌ مي‌پسندد لطف‌ دوست‌

 تنگ‌ چشمم‌ گر نظر در چشمۀ كوثر كنم‌

دوش‌ لعلش‌ عشوه‌اي‌ ميداد حافظ‌ را ولي

 ‌ من‌ نه‌ آنم‌ كز وي‌ اين‌ افسانها باور كنم‌

آنها فیلسوف نیستند. سخن ابو علی سینا به نقل از حضرت آیت الله جوادی آملی

انسان موجودي گسيخته از جهان نيست و افكار، اخلاق و اعمالش منقطع از عالم نيست. حكيم ابوعلي سينا در اين زمينه مي گويد: كساني كه مي‌گويند بين انسان و جهان رابطه نيست و اعمال، عبادات، كار‌خير، استغفار و نيايش انسان در جهان اثر نمي‌گذارد، «متفلسف» و‌شبه فيلسوفند، نه فيلسوف: «دع هؤلاء المتشبّهة بالفلاسفة». و من رساله‌اي در زمينه رابطه بين اعمال انسانها و حوادث جهان نوشتم و در آن نشان دادم كه نماز استسقاء، دعا و نيايش، استغفار و توبه در نزول بركات الهي مؤثر است(1).


1 ـ الهيات شفاء، مقاله دهم، فصل يكم، ص439.

مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 288.

لحظه ای تامل ... و ليكن هر مقامي را مقالي - سعدی شیرازی

نظر كردم به چشم راي و تدبير

نديدم به ز خاموشي خصالي

نگويم لب ببند و ديده بر دوز

و ليكن هر مقامي را مقالي

زماني بحث علم و درس تنزيل

كه باشد نفس انسان را كمالي

زماني شعر و شطرنج و حكايت

كه خاطر را بود دفع ملالي

خدايست آنكه ذات بي شبيه اش

نگردد هرگز از حالي به حالي

                                     سعدی شیرازی

لحظه ای تامل: تدبير از كه پرسم تا مصيبت زده نشوم،  ... ابو علی سینا

 

 

گفتم: اصل تواضع چيست؟ گفت: روي تازه داشتن با فروتر از خود و از همچو خودي فروتر نشستن و از ريا دور بودن.

گفتم: تدبير از كه پرسم تا مصيبت زده نشوم، گفت از آن كس كه سه خصلت درو بود، دين پاك و دوستي نيكان و دانش تمام.

                                                                   از ظفرنامه: منسوب به شیخ رئیس ابو علی سینا

... كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز

كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

اين مدعيان در طلبش بي خبرانند

كآنرا كه خبر شد خبري باز نيامد.

 

لحظه اي تامل: تو داد و دهش كن، فريدون توئي - گفتاري از حضرت آيت الله حسن زاده آملي

 

حضرت آيت الله حسن زاده آمليچه مرد و چه زن بايد خودش را تزكيه نمايد و حلقه بندگي در گوش كند، فیض حق وقف خاص کسی نیست، به قول شيرين حكيم ابو القاسم فردوسي:

 

 فريدون فرخ فرشته نبود

به مُشك و به عنبر سرشته نبود

به داد و دهش يافت آن نيكوئي

تو داد و دهش كن، فريدون توئي

 

به نقل از آيت الله حسن زاده آملي: ۱۳۷۵، مجموعه مقالات ، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ص ۱۳۰.

لحظه ای تامل : دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود ...

دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود

دل بر جهان مبند که با کس وفا نکرد.

لحظه ای تامل : از بصیرت نیست آسودن درین ظلمت سرا ...

 

از بصیرت نیست آسودن درین ظلمت سرا

دست بر دیوار مالم تا دری پیدا کنم.

                                                                       صائب تبریزی

خواسته از بهر چه باید؟ ابو علی سینا

 

 

گفتم : خواسته از بهر چه باید،

گفت: تا حق خویشان و نزدیکان بدان بگزاری و به سوی مادر و پدر ذخیره فرستی و توشة آن جهان از بهر خود برداری و نیک زادگان را و خداوندان علم را چیزی بخشی تا از بهر آن جهان، نیکی اندوخته باشی و دشمن را بدان دوست گردانی و دوست درویش را بی نیاز کنی و خویش و زن و فرزند را نیکو داری.

از ظفرنامه: منسوب به شیخ رئیس ابو علی سینا

 

لحظه ای تامل : ... کز عمر شبی برفت و تو بی خبری

سعدی شیرازی

 

هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی که چرا همی کند نوحه گری

یعنی که نمودند در آئینۀ صبح

کز عمر شبی برفت و تو بی خبری

لحظه ای تامل:  دل‌ قوي‌ دار كه‌ بنياد بقا محكم‌ ازوست‌

ابیاتی از یک غزل - سعدی شیرازی

 

"..... "

به‌ غنيمت‌ شمر اي‌ دوست‌ دم‌ عيسي‌ صبح

 تا دل‌ مرده‌ مگر زنده‌ كني‌ كاين‌ دم‌ ازوست‌

نه‌ فلك‌ راست‌ مسلّم‌ نه‌ مَلك‌ را حاصل

 آنچه‌ در سرّ سويداي‌ بني‌ آدم‌ ازوست‌

به‌ حلاوت‌ بخورم‌ زهر كه‌ شاهد ساقي‌ است‌

به‌ ارادت‌ ببرم‌ درد كه‌ درمان‌ هم‌ ازوست‌

زخم‌ خونينم‌ اگر به‌ نشود به‌ باشد

خنك‌ آن‌ زخم‌ كه‌ هر لحظه‌ مرا مرهم‌ ازوست‌

غم‌ و شادي‌ بر عارف‌ چه‌ تفاوت‌ دارد

ساقيا باده‌ بده‌ شادي‌ آن‌ كاين‌ غم‌ ازوست‌

پادشاهي‌ و گدايي‌ بر ما يكسان‌ است

كه‌ بر اين‌ در همه‌ را پشت‌ عبادت‌ خم‌ ازوست‌

سعديا گرچه‌ بكند سيل‌ فنا خانۀ دل

 دل‌ قوي‌ دار كه‌ بنياد بقا محكم‌ ازوست‌

لحظه ای تامل

 

خداوندا درِ توفیق بگشای

"نظامی" را رهِ تحقیق بنمای

دلی ده کو یقینت را بشاید

زبانی کآفرینت را سراید

مده ناخوب را بر خاطرم راه

بدار از ناپسندم دست کوتاه

درونم را به نور خود بر افروز

زبانم را ثنای خود در آموز

                          حکیم نظامی گنجوی

 

هر کس ز درِِ تو حاجتی می خواهد

من آمده ام از تو ، تو را می خواهم.

                         خواجه عبد الله انصاری

انسان ....مسئول فعالیتهای حواس خود

  انسان در آغاز ابدیت مسئول فعالیتهای حواس خود خواهد بود که چرا به واقعیت هایی که از راه حواس قابل دریافت بودند اعتنا نکردی؟

گوهر دیده کجا فرسوده ای 

 پنج حس را در کجا پالوده ای؟

گوش و چشم و هوش و گوهرهای عرش

خرج کردی چه خریدی تو ز فرش؟

مرحوم علامه محمد تقی جعفری: ۱۳۷۰ مولوي و جهانبيني ها ىر مكتب هاي شرق و غرب . ص ۳۵ ( اشعار از مولوی )

لحظه ای تامل  ... محروم کسی نرفت و من هم نروم.

 

« إلهي أتراني ما أتيتك إلا من حیث الآمال »

خداوندا آیا می بینی مرا که نیامدم به سوی تو مگر از برای امیدها که از تو دارم .... یعنی آمدن من نیست مگر به واسطه امیدها از کرم تو، و قاعده کریم نیست که وافد و وارد و امیدوار را محروم کند. مصرع:

                                                   من دق الباب الکریم للفتح انفتح

غمینگم و از در تو با غم نروم

جز شاد و امیدوار و خرم نروم

از درگه همچو تو کریمی هرگز

محروم کسی نرفت و من هم نروم.

 مصطفی بن محمد هادی خوئی ( درگذشته پس از سال 1252 قمری ) – شرح دعای سحر، ص 173 – 174.


لحظه ای تامل

حضرت آيت الله حسن زاده آملي

   عارف " نترس "  است، از چه چیزی بترسد؟ آنها که می ترسند، برگشت ترس همه از مرگ است. اما عارف با تمام وجودش می گوید:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی    تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاودان      او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

قسمتی از شرح اشارات و تنبهات ابن سینا از حضرت علامه حسن زاده آملی

لحظه ای تامل

اللهم صل علي محمد و آله و سلم

هر كس كه با خيال تو يكدم بسر برد

بوي بهشت از نفسش مي توان شنيد

 

   

لحظه ای تامل

 
ای داخل گله زمانه
فربه نشوي که مي کشندت
 
 ************************
توفيق جوانان بود از همت پيران
صيد افکني تير به امداد کمان است.
 
************************    
 
                                    ناظم هروي

لحطه اي تامل

 
مي توانم به اصل جستن وصل
كه ز اسب اوفتاده ام نه ز اصل 
                                         شهريار تبريزي

لحظه ای تامل

 
شب را اگر از مرده دلی زنده نداری
جهدی کن و دامان سحرگاه نگاه دار. 
 
                             صائب تبریزی
 

لحظه ای تامل

 

عالم تمام یک گل بی خار می شود    دل را اگر ز کینه مصفا کند کسی

لحظه اي تامل

صائب تبريزي
 
از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود
 
زين صداي آب، سنگين تر شد آخر خواب من

لحظه اي تامل ....

 
صائب تبريزي :
 
به پيري، گفتم از دامان دنيا دست بردارم
 
ندانستم که در خشکي شود اين خار، گيراتر