دکتر رضا داوري اردکاني هفته گذشته در کانون انديشه جوان به سخنراني پرداخت و موضوع «سياست هاي عملي كشور و نهادهاي سياستگذار» را مورد بررسي قرار داد. ايشان مسائل کشور ما را ناشي از هدفگذاري يک بام و دو هوا، نگاه سريع خواهانه و نتيجه گرايانه دانست.آنچه در پي مي آيد، گزارشي از اين نشست است.
    دکتر رضا داوري اردکاني در اين جلسه به يکي از بزرگترين نقاط ضعف سيستم آموزشي ما يعني «اجبار و وظيفه آموختن» اشاره کرد و گفت: جامعه هنگامي که علاقه و توجه به علم پيدا مي کند آن را طلب مي کند و معمولاً نمي پرسد «چرا بايد علم را طلب کرد.»
    
    ما امروز اين را مي پرسيم بنابراين بايد مشکلي در کار پيش آمده باشد.
    دکتر داوري اردکاني اضافه كرد: شايد جامعه شناسان سخن مرا نپسندند که جامعه را ارگانيسم بدانم و چنانکه اجزاي آن هماهنگ است جامعه را نيز واحد هماهنگي بشمارم. البته جامعه ظريف تر از ارگانيسم است اما چون بزرگ است ما اين حساسيت و ظرافت را حس نمي کنيم. اگر چيزي در جامعه اي متناسب با مجموع نباشد و در جاي خود قرار نگرفته باشد آنگاه همه نظرها را به خود معطوف مي کند.
    از نظر نويسنده «درباره غرب» هم جامعه اروپايي و هم جامعه ما به علم توجه کرده اند. ما يک بار از قرن دوم هجري به علم دنيا توجه کرديم و مرکز اين توجه «خود نياکان ما» بوده اند و علم ممکن است که از خارج گرفته شده باشد اما «طلب» از درون بوده است و اگر «طلب» از درون نباشد همه علم دنيا را نيز در جايي گرد آوردند غير طالب از اين علم بهره نخواهد برد و حتي آن را نديده و به آن توجه نخواهد کرد. بايد ديد چگونه طلبي پيدا شده بوده که نياکان ما به چين و هند و روم و يونان رفته و علوم زمان را فرا گرفتند. البته وقتي چيزي از خارج وارد يک عالم مي شود با مخالفت هايي هم مواجه مي شود اما مخالفت ها چنان نبود که اجازه جذب و هضم آن علوم را ندهد. شايد بيگانه ترين علوم «فلسفه» بود، زيرا طب و نجوم و موسيقي، کاربردي بود و استفاده داشت اما فلسفه مورد احتياج کسي نبود و حاجتي را مرتفع نمي كرد. با اين حال فلسفه هم اخذ شد و جاي خود را در عالم ايراني اسلامي پيدا کرد. به گفته نويسنده «درباره علم» در دوره جديد اخذ علم اروپايي با «طلب» همراه نبوده است يعني خود «علم» را نمي خواستيم. نياکان ما نتيجه و فايده نمي خواستند بلکه به دنبال خود علم بودند و چون علم مي خواستند به علم رسيدند. اما اين بار ما علم نمي خواستيم بلکه به دنبال صنايع و ساعت و پارچه و ابزار و وسايل زندگي بوديم و علم را به اين جهت لازم داشتيم که بين آن و توليد اين کالاها پيوستگي وجود داشت.
    به گفته دکتر داوري اولين توجهات به علم در عصر صفويه پيدا شد و توجه آشکارتر هنگام جنگ هاي ايران و روس به وجود آمد. مسئله عباس ميرزا گرفتن علم نبود بلکه سوالش از افسر فرانسوي اين بود که شما چه مزيت و ترجيحي بر ما داريد و چرا شما برکارهايي توانا هستيد که ما توانا نيستيم؟ اين سوال، سوال بدي نيست و اگر تعقيب مي شد شايد به جاي بهتري هم مي رسيد اما به هر حال طلب، سلاح هايي بود که روس ها و اروپايي ها دارند. هنگامي که مشخص شد که مقدماتي علمي لازم است از آن زمان اعزام محصل به اروپا شروع شد و کساني اعزام شدند که «فنون» آن زمان را فرا بگيرند. بعد از آن کساني براي فراگيري علوم اعزام شدند. تا دهه ها، کسي براي فرا گرفتن علوم انساني به اروپا نرفت. پس از مدتي امير کبير به فکر افتاد که به جاي فرستادن محصل به خارج، علم به ايران آورده شود و مدرسه دارالفنون را تاسيس کرد که البته کار مشکلي بود و تاسيس آن تنها از عهده او بر مي آمد و وقتي او کشته شد مدرسه رو به زوال گذاشت.
    دکتر اردکاني پرسيد: اين چه سري است که ما در نهضت اولمان از کوچک و ساده شروع کرديم، پيش رفتيم و به کمال رسانديم، علوم زمان را فرا گرفتيم و در آن تصرف کرديم و چيزي بر آن افزوديم و در آن علم صاحب نظر شديم اما در دوره جديد با وضع بالنسبه خوب شروع کرديم و به تدريج تنزل کرديم؟ اين بر آن جهت است که به بنياد چيزي که طلب مي کردند نينديشيده بودند و نمي دانستند که چگونه بايد به مقصود رسيد. ديده بودند که اروپا از اين راه به مقصد رسيده، فکر کرده بودند که تقليد مي کنند و هيچ گاه به اين فکر نيفتادند که ممکن است شکست هم بخورند.
    به گفته رئيس فرهنگستان علوم، ما 200سال است که اين راه را تکرار کرده ايم و از خود نپرسيده ايم که چرا موفق نشده ايم؟ ما و ژاپني ها و عثماني ها تقريباً در يک زمان دارالفنون راه اندازي کرديم که مدرسه ما و عثماني ها دانشگاه نشد و ژاپن شد. زماني مي رسد که کاري بايد انجام شود اما وسايلي که استفاده مي شود کارساز نيستند و به کار بردن آن وسايل نتيجه نمي دهد. آنگاه مي پرسيد که چه بايد کرد آيا علم نقصي داشت؟ آيا اين علم با روح و ذکر و هدف سازگار نبود يا ما بد از آن استفاده کرديم؟ چه بايد مي کرديم که نکرديم؟ و حال که جهان به توسعه يافته و نيافته تقسيم شده است آيا با وسايلي که در اختيارمان است مي توان به مقصدي که داريم رسيد؟ آيا اين وسايل متناسب با هدف ماست؟
    دکتر اردکاني تاکيد کرد: با استفاده از هر وسيله اي نمي توان به هر هدفي رسيد و وسايل به تبع مقصود ساخته مي شود و وسايل و مقاصد بايد متناسب باشند. با تاسيس مدارس از آغاز تا کنون کار ما آموزش بوده است و آن هم با دسته خاصي از آموزش ها همراه بود. علم جديد تا در حد آموزش است جامعه را در حال سکون نگه مي دارد و اين علم، علمي نيست که کارش با آموزش پايان پذيرد. اين علم جديد عين پژوهش است. اصل، اصل پيشرفت است و پيشرفت با علم و پژوهش حاصل مي شود. آموزش لازم است و تا مراتبي از آموزش صورت پذيرد پژوهش ممکن نيست اما تاريخ آموزش ما بسيار طولاني شده است.
    صد و پنجاه و چند سال پيش دارالفنون را تاسيس کرديم و 76 سال از عمر دانشگاه تهران مي گذرد که تا 40 سال پيش با پژوهش آشنايي نداشت و در هشتاد و چند سال تنها آموزشگاه داشتيم و بس. بعد از انقلاب به دليل توسعه آموزش قدري شرايط لازم براي پژوهش ايجاد شد.
    از نظر دکتر اردکاني مشکل عمده در جهان توسعه نيافته مشکل «دشواريابي» است. ممکن است که ما حس کنيم در راهي دشوار قرار گرفته ايم اما درک اينکه چرا اين راه دشوار است و مشکل اين راه چيست کار دشواري است. پس از جنگ بين الملل دوم کشورهاي آسيايي، آفريقايي و امريکاي لاتين نهضت هاي ضد استعماري و استقلال طلبي به وجود آمد که به استقلال سياسي بسياري از کشورها انجاميد. آرزو اين بود که کشورهاي به استقلال رسيده به سرعت راه توسعه را طي کنند. اما اين استقلال صوري باعث نشد که غربي شدن به عنوان يک آرزو محقق نشود. مردم اين کشورها مي خواستند چون غربيان و همه آنچه ايشان دارند، داشته باشند اما خيلي زود مشخص شد که اين خيلي هم آسان نيست با اين حال اين سوال به وجود نيامد که «مانع» چيست و چرا نمي توان اين راه را طي کرد؟ از دهه پنجاه ميلادي تا کنون شصت سال است که فاصله اگر بيشتر نشده باشد همچنان بين غرب و ديگران باقي مانده است.
    روي ديگر قضيه اين است که وقتي تاريخي به پايان خود نزديک مي شود آنگاه ناظران شايد بگويند هدف ما رسيدن به اين مقصد نبوده است. علم و تکنولوژي چندان اهميت دارد که هيچ تمدني نمي تواند از آن صرف نظر کند و استوانه عالم توسعه يافته است و هر که به دنبال توسعه باشد ناگزير بايد علم داشته باشد و براي داشتن آن بايد پژوهش داشته باشد.
    وي با اشاره به اينکه از دانشمند نمي توان توقع داشت که شرايط علم را بسنجد و بداند کجا قرار گرفته و شرايط پيشرفت کدام است گفت: اين کار مجموعه اي از دانشمندان و اهل نظر و عمل است. کساني که صاحب شم و درک آن هستند که بدانند در کجايند و بايد به چه پرداخت؟ اين سوال، سوال خوبي است که بپرسيم کجاييم و چه بايد کرد؟
    دکتر داوري با بيان اينکه چند سال پيش من تعداد مقالات را نشان پيشرفت علم ندانستم و مورد سوال قرار گرفتم که پس معيار پيشرفت چيست؟ وقتي معيار فارغ التحصيلي چاپ مقاله در مجله ISI باشد اين امر به شکل وظيفه درآمده و از صرافت طبع خارج مي شود و دانشجو وقت و انرژي بسياري را صرف پيدا کردن مجله و چاپ مقاله مي کند. اگر قصد گرفتن مقاله است مقاله را از او بگيريد و آن را بررسي کنيد. اگر خوب نبود دوباره او را مکلف به تهيه آن کنيد و اگر مقاله به درد مي خورد برايش چاپ کنيد. مقاله در فلان شهرک پاکستان در مجله اي که هيچ کس نمي خواند چاپ مي شود و از آن به عنوان معيار پيشرفت علم ياد مي شود ! اگر از شانزده هفده مقاله ما بيست مقاله هم در دنياي علم مورد توجه قرار نگيرد ديگر مقاله تعريف مقاله ندارد و تنها تاليف و تقليد صورت گرفته است. اگر گفته شد مقاله به عنوان «يک فرصت» ارزش علمي را معين مي کند و ما تنها با استفاده از اين فرصت هفته اي يک مقاله نوشتيم اين نشان از پيشرفت نخواهد داشت. مقاله حاصل پژوهش است و پژوهش کار صبورانه مستمر طولاني است و علم با عجله سازگار نيست.
    دکتر داوري با تاکيد بر اينکه علم به تکنولوژي پيوسته است، مقالات مهم جهان علم را مقالات مهندسي و تکنيکي دانست که به بازار مي آيند و پژوهش تکنولوژيک هستند. ما در حال تمرين در فناوري هستيم و صنايع ما نوپاست و براي راه و جا افتادن آنها بايد پژوهش انجام شود. اما پژوهشگران ما به جاي مسائل موجود به مسائل مطرح جهان مي پردازند. آيا به اندازه تمام رساله هاي دکترا و فوق ليسانس «مسئله» در کشور کشف مي شود و به آن پرداخته مي شود. از نظر دکتر اردکاني هدف اصلي «طرح مسئله اي» خودي است و مي پرسد: آيا دانشجويان دکترا و فوق ليسانس همه مسئله دارند که اگر اينطور باشد هر چه بنويسيد خوب خواهد بود، اما اگر دنبال سوژه و موضوع بگرديد و آنگاه مقاله بنويسيد مطلبتان مفيد نخواهد بود. بايد مقاله نوشت و مسائل خود يا مسائل ديگران را دوباره طرح کرد و طرح را توجيه کرد و به آن پاسخ داد نه اينکه مقاله ساخت
    
    
    
 روزنامه ايران، شماره 4525 به تاريخ 22/3/89، صفحه 20 (انديشه)