دو سخنراني از حضرت آيت الله العظمي آقاي وحيد خراساني
حکمت هایی از حضرت آیت الله جوادی آملی
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 334.
********************************
بزرگان فرمودهاند: (بسم الله الرَّحمن الرَّحيم)، از عبد صالح، همانند «كُنْ» از خداست، و اين گفته آنان ريشه قرآني دارد. انسان وقتي به مقام شامخ ولايت برسد، چنين ميشود. همان طور كه چيزي در مقابل اراده خداوند تمرّد نميكند در برابر معجزه الهي نيز كه به دست عبد صالح ظاهر مي شود همه قدرتها و مقاومتها محكوم است؛ زيرا معجزه شكستناپذير است: (وانَّ جندنا لهم الغالبون)(1)، پيروزي سپاهيانِ خدا حتمي است. خاصيت اعجاز اين است كه به قدرت لايزال خداوند كه همه علل و اسباب در اختيار اوست متكي است.
1 ـ سوره صافات، آيه 173.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 268.
********************************
اگر دامِ نفس امّاره بر سر راه كسي گسترده شد، او را به اسارت ميكشد و مُجري فرمان هاي نارواي خود ميسازد، كه: ”إن النَّفس لأمّارةٌ بالسّوء“(1)
اما اگر انسان، علم به اسماي حسنا داشت و حقايق الهي را فرا گرفت، نه فريب خورده و به كار بد، تن در ميدهد و نه فريب داده و به بدي امر ميكند و چنين است كه راه ملكوت را به خوبي ميپيمايد و به مرتبهٴ خلافت خدا بار مييابد.
(1) سورهٴ يوسف، آيهٴ 53.
(2) مأخذ: (صورت و سيرت انسان در قرآن، ص 267 و 268)
صلي الله عليك يا اباعبدالله و علي المستشهدين بين يديك

ماه محرم و طلوع هلال آن يادآور مصيبت بزرگ سيد الشهداء عليه السلام است . ماه اندوه و حزن و ماه عزاداري دوستان اهل بيت عليهم السلام . در اين ماه و خصوصا درده روز آغازين آن هر كدام از شيعيان بلكه هر مسلماني وظيفه دارد تا حزن و اندوه خويش را در عزاي فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله ابراز نمايد گريستن درعزاي امام حسين عليه السلام ، سياه پوشيدن ، شركت در مجالس عزا ، برپاكردن مجالس عزا ويا كمكهاي مادي ومعنوي در بهتر برگزارشدن اين مجالس ، راه انداختن دسته جات عزاداري و هر عملي كه مصداق اقامه عزا براي سيدالشهداء عليه السلام باشد در تقرب انسان به خداي متعال نقش بسيار مهمي دارد .
شخصي بنام ريّان بن شبيب درنخستين ازماه محرم محضر حضرت رضا عليه السلام شرفياب شد و آنحضرت درباره اهميت روزه داري دراولين روز ازماه محرم و مصيبت سيد الشهداء و اشك ريختن بر آن حضرت مطالبي فرمودندكه برخي از فرازهاي اين حديث شريف را درذيل مي آوريم :
« يابن شبيب! ان المحرم هو الشهر الذي كان أهل الجاهلية يحرمون فيه الظلم و القتال لحرمته فما عرفت هذه الأمه حرمه شهرهاو لاحرمه نبيها لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته وسبوا نساؤه » ....
«اي فرزند شبيب ! همانا محرم همان ماهي بود كه مردمان زمان جاهليت ظلم وكشتاررادر آن ماه بخاطرحرمت آن ماه حرام كرده بودند . پس اين امت حرمت محرمش وحرمت پيامبرش را نشناخت . در اين ماه ذريه پيامبر را كشتند و زنان خاندانش را اسير كردند» ...
...«يابن شبيب ان كنت باكيا لشيء فابك للحسين بن علي ابيطالب» ...
«اي فرزند شبيب هر گاه خواستي برچيزي گريه كني بر حسين بن علي بن ابيطالب گريه كن .....»
«....يابن شبيب ان سرّك ان تكون معنا في الدرجات العلي من الجنان فاحزن لحزننا وافرح لفرحنا و عليك بولايتنا فلو ان رجلا احب رجلا لحشره الله عزوجل معه يوم القيامة .»
«اي فرزند شبيب اگر ترا خوشحال مي كند اينكه دردرجات بالاي بهشت همراه ما باشي پس بخاطر حزن ما اندوهگين باش و براي شادي ما شادمان باش و برتوباد ولايت ما پس اگر كسي سنگي را دوست بدارد خداي عزوجل او را در روز قيامت با آن سنگ محشور خواهد كرد .»
توصیه های شانزده گانه آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی به مبلغان و مداحان
1- نسل های قدیمی، تجربیات خود را به نسل جوان منتقل کنند و با آموزش عقاید، سطح فکر و اندیشه دینی آنان را بالا ببرند.
2- هر چند دین از سیاست جدا نیست، ولی غلطیدن مداحان در مسایل جناحی صلاح نیست.
3- برخی قصد دارند خرافات را با واقعه عاشورا مخلوط کنند و دشمن نیز از این مسئله سوء استفاده می کند و به دین ضربه می زند.
4- مراقب باشید کارهایی که بدعت آمیز است وارد مقوله عزاداری نشود.
5- اجازه ندهید آلات موسیقی، آگاهانه و یا ناآگاهانه در مجالس عزاداری استفاده شود.
6- از سبک های نامتناسب و مبتذل در مداحی ها بهراسید و دوری کنید.
7- از مسایلی که بوی کفر می دهد اجتناب کنید و حریم خدا، پیامبر و ائمه اطهار(ع) را حفظ کنید.
8- اجازه ندهید در مجالس عزاداری عده ای برهنه شوند، زیرا این گونه عزاداری ها در سیره ائمه روایت نشده است و بهانه دست دشمن ندهید.
9- عزاداری به صورتی نباشد که آسیب به بدن برسد، زیرا شرعا درست نیست.
10- اجازه ندهید برخی تعبیرات موهن در عزاداری بکار برده شود.
11- مداحان باید مناعت طبع را رعایت کنند و مواظب باشند با رفتارو گفتار خود به دین ضربه نزنند.
12- اگر برای جایی دعوت شدید هیچگاه خلف وعده نکنید.
13- حریم یکدیگر را در مجالس حفظ کنید.
14- در عزاداری زیاده روی نکنید.
15- سعی کنید خودستایی در برنامه های خود نداشته باشید اگر تواضع کنید بزرگ می شوید.
16- عمل شما باید طوری باشد که متناسب با موقعیت شما باشد و بدانید جا پای شاعرانی چون فرزدق می گذارید.
عدم تحريف در قرآن - مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني ره
ائمه بقيع عليهم السلام و اهميت زيارت آنها

پرواز ملكوتى مؤمنان همراه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم
خداوند به رسول خود مىفرمايد: «و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين»(1) تو كه قدرت پرواز دارى و مىتوانى تا حدّ «دنى فتدلّى * فكان قاب قوسين أو أدنى»(2) اوج گيرى، تنها به محضر ما نيا، بلكه بكوش تا مؤمنان را نيز با خود بياوري! مانند كبوترى كه پَر خود را پهن مىكند تا جوجههايش را زير بال پرورش خود قرار دهد، و زمانى برسد كه آنها نيز توان پرواز داشته باشند. تو نيز براى فرزندان ايمانى خود خفض جناح كن بالهايت را پايين بياور و آنان را تحت پرورش آسمانى خود قرار بده تا بتوانند به همراه تو به آشيانه قرب خدا پر بكشند.
(1) سورهٔ شعراء، آيهٔ 215.
(2) (2) سورهٔ نجم، آيات 8 و 9.
مأخذ: (قرآن در قرآن، ص 273)
نمى خواستند دست خالى ايام خود را بگذرانند - مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی
در آغاز طلبگى كه در قم به تحصيل اشتغال داشتم، مشاهده مى كردم بعد از آنكه طلبه ها مجالس توسل داشتند، اثر معنوى در طلاب نمايان مى شود، كسانى كه شب زنده داري و توسل داشتند، فقط خواسته هاى معنوى والا داشتند كه نهايت آن، خدمت به دين خدا و درخواست حاجات مشروع بود، نمى خواستند دست خالى ايام خود را بگذرانند و چه توفيقاتى براى آن بزرگان حاصل مى شد كه ضمن كسب نورانيت باطني، در امور خود نيز موفق بودند. كسانى كه به دنبال كسب كمال و معنويت هستند، بايد همواره مدافع دين و شعائر باشند؛ به خصوص در اين زمان كه عده اى مى خواهند با گفتارهاى نسنجيده، اين شعائر را مورد هجوم قرار دهند و با تكيه به افكار ناقص و باطلشان در دين تحول ايجاد نمايند، لكن غافلند كه اين افكار جز بدبختى و عذاب اخروى چيزى براى آنان نخواهد داشت: «يُريدونَ لِيُطْفِؤا نُورَ اللّه بِأَفْواهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الكافِرُون »
حديث لَتَركبُنَّ سُنَنَ مَنْ قَبْلَكُم -

در «تفسير قمّى» از رسول اكرمصلى الله عليه وآله وارد است كه فرمود: لَتَرْكَبُنّ سُنّةَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ حَذْوَ النّعْلِ بِالنّعْلِ وَ الْقُذّةِ بِالْقُذّةِ، لَاتُخْطِؤُونَ طَرِيقَهُمْ وَ لَايُخْطَى، شِبْرٌ بِشِبْرٍ وَ ذِرَاعٌ بِذِراعٍ، وَ بَاعٌ بِبَاعٍ، حَتّى أنْ لَوْ كَانَ مَنْ قَبْلَكُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبّ لَدَخَلْتُمُوهُ !
قَالُوا: الْيَهُودَ وَ النّصَارَى تَعْنِى يَا رَسُولَاللهِ؟! قَالَ: فَمَنْ أعْنِى؟ لَتَنْقُضُنّ عُرَى الإسْلامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَيَكُونُ أوّلُ مَا تَنْقُضُونَ مِنْ دينِكُمُ الأمَانَةَ، وَ آخِرُهُ الصّلَوةَ.
«شما تحقيقاً و حتماً بر مركب سنّت پيشينيان از خود سوار خواهيد شد، طابق النّعل بالنّعل و القُذّة بالقُذّة، شما از راه و روش آنها تخطّى نخواهيد نمود و آن طريق هم به خطا پيموده نمىشود، شِبرْ به شِبرْ، و ذراع به ذراع، و باع به باع، تا به جائى كه اگر در پيشينيان از شما كسى بوده است كه در سوراخ سوسمارى داخل مىشده است شما نيز داخل مىشويد.
گفتند: اى رسول خدا! مقصود شما يهود و نصارى هستند؟! فرمود: من آنان را قصد مىكنم پس چه كسى را غير از آنها قصد دارم؟! سوگند به خدا كه يكايك از دستگيرههاى اسلام را مىشكنيد ! اوّلين چيزى را كه از دينتان مىشكنيد امانت است و آخرين چيز از آن نماز.»
و از «جامع الاُصول» در آنچه از كتب صحاح استخراج كرده است و از صحيح ترمذى از رسول اكرمصلى الله عليه وآله روايت است كه فرمود: وَ الّذِى نَفْسِى بِيَدهِ لَتَرْكَبُنّ سُنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ. «سوگند به آن خدائى كه جان من در دست اوست هر آينه شما مرتكب تمام سنّتها و عادات و افعال شنيعه آنان كه قبل از شما بودند خواهيد شد!»
..... همچنين در صحيحين (صحيح بخارى و صحيح مسلم) از ابوهريره روايت است كه رسول اكرمصلى الله عليه وآله فرمودند: يَرِدُ عَلَىّ يَوْمَ الْقِيَمَةِ رَهْطٌ مِنْ أصْحَابِى ـ أوْ قَالَ مِنْ اُمّتِى ـ فَيُحَلّؤونَ عَنِ الْحَوْضِ. فَأقُولُ: يَا رَبّ أصْحَابِى. فَيَقُولُ: لَاعِلْمَ لَكَ بِمَا أحْدَثُوا بَعْدَكَ، اِرْتَدّوا عَلَى أعْقَابِهِمُ الْقَهْقَرَى فَيُحَلّؤونَ. «جماعتى از اصحاب بر من در روز قيامت وارد مىشوندـ يا اينكه فرمود: از امّت من ـ پس آنها را از ورود در حوض دُور مىزنند و منع مىكنند و طرد مىنمايند. پس من مىگويم : اى پروردگار من اينان اصحاب من هستند. در اين حال خدا مىگويد: تو نمىدانى كه پس از تو چه كارهائى كردهاند؟! ايشان بر پاشنههاى گامهاى خود به قهقرى و عقب برگشتهاند، بدين جهت آنان را در حوض منع و طرد نموده، دور مىافكنند.»
علاّمه مىفرمايند: اين حديث همچنين از روايات مشهورهاى است كه فريقين (شيعه و سنّى) در كتابهاى احاديث صحيحه و جوامع خود از عدّهاى از صحابه رسولاكرم صلى الله عليه وآله مانند ابن مَسْعود، و انَس، و سَهْل بن سَاعِد، و ابُوهَريْرَه، و ابوسعيد خُدْرى وَ عائِشه، و اُمّ سَلمه و اسْماء دختر ابوبكر و غيرهم و از بعضى از ائمّه اهلبيتعليهم السلام روايت كردهاند.
مصادر حدیث - گفتاري از مرحوم آيت الله العظمي سيد ابو القاسم خويي ره
اين حديث علاوه بر كنز العمّال در مدارك معتبر ديگر نيز نقل شده است. اين حديث را احمد در مسند خود از واقد ليثي : ج 5، ص 218 ، از ابو سعيد خدري: در ج3، ص 74 آورده است.
بخاري هم اين حديث را در كتاب اعتصام ، فصل گفتار نبي، ج8، 151، بدين صورت نقل كرده است: لَتَتْبَعُنَْ سُنَنَ مَنْ قَبْلَكُم
مسلم در كتاب علم در فصل پيروي از سنن يهود و نصاري: ج 8، ص 57 ، هيثمي در مجمع الزوايد ج7، ص 261 از ابن عباس ، اين حديث را آورده اند.
مصادر حديث ثقلين - در بیان مرحوم حضرت آيت الله العظمي سيد ابو القاسم خويي ره
إني تاركٌ فيكم الثقلين كتابالله وعترتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض

حديث ثقلين را احمد در مسند خود ، ج1، صص 14، 17، 26، 29 از ابو سعيد خدري و ج4، ص 366، 371 از زيد بن ارقم و ج 5، ص 182 از زيد بن ثابت نقل كرده است.
دارمي هم در كتاب فضائل القرآن ، ج2، ص 431 وارد كرده است.
جلال الدين سيوطي در الجامع الصغير از طبراني، آن هم از زيد بن ثابت آورده ، صحتش را نيز امضاء كرده است.
علامه مناوي در شرح خود، ج3، ص 15 مي گويد: هيثمي ناقلان حديث ثقلين را توثيق نموده و اعتبار آنان را تصديق كرده است.
ابويعلي هم با سندي كه مي توان به آن اطمينان كرد، اين روايت را نقل كرده است.
حافظ بن عبد العزيز اخضر نيز پس از نقل اين حديث مي گويد: رسول خدا ، اين حديث را در حجة الوداع صادر كرده است و هر كس در صحت اين حديث ترديد كند و مانند ابن جوزي آن را جعلي و دروغ بداند، بسيار راه خطا و اشتباه پيموده است.
سمهودي مي گويد: در اسناد اين حديث بيش از بيست تن از صحابه بزرگ پيامبر خدا شركت دارند.
حاكم نيز اين روايت را در مستدرك ، ج3، ص 109 از زيد بن ارقم آورده، صحتش را هم تصديق نموده است. ذهبي كه يك مرد منتقد، خرده گير و حاشيه پرداز است – در اين روايت ايرادي نكرده است.
روايت هاي حديث ثقلين در الفاظ و عبارات گاهي با هم متفاوت ولي در معنا و مفهوم همه آنها يكي است.
منبع: بيان در علوم و مسائل كلي قرآن، بخش 16 – تعليقات ، ص 648.
دریافت فایل سخنرانی حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
يكي از بهترين مظاهر توحيد دعاست - گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی
يكي از بهترين مظاهر توحيد دعاست. انسان بايد خدا را بخواند. ادب عبوديت اقتضا ميكند كه انسان از ربّش چيزي طلب نكند و فقط او را بخواند و تحميد و ثنا كند. البته در برخي از روايات از اوساط مؤمنان خواسته شده است كه همه چيز را از خداوند بخواهند، خواستن غير از خواندن است. آنان كه به مقام تسليم بار يافتند همواره خدا را ميخوانند، بدون آن كه چيزي از او بخواهند و اگر دستور خواستن رسيده است يا ناظر به اوساط است، نه اوحدّي از موحدان و يا اگر موحدان كامل هم چيزي ميخواهند براي جنبه عبادي خواستن است چون خودِ درخواست يك نحوه بندگي است وگرنه آنان از خدا چيزي طلب نميكنند، زيرا به مقام تسليم محض رسيدهاند.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 275.منبع
«حديث اخلاقى: حسن خلق» - گفتاری از حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
متن حديث:
قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): أفضلكم أحسنكم اخلاقاً الموّطئون اكتافاً الّذين يألفون و يؤلفون و توطّأ رحالهم.(1)
ترجمه حديث:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: با فضيلت ترين شما كسانى هستند كه اخلاقشان از همه بهتر باشد و شانه هايشان را پايين بياندازند (كنايه از تواضع)، كسانى كه با مردم الفت دارند و ديگران با آنها الفت مى گيرند و در خانه هايشان به روى مردم باز است.
به منظور مشاهده شرح حدیث از حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ادامه مطلب را کلیک نمایید.
انسان همواره در امتحان است؛... گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی
انسان همواره در امتحان است؛ امتحان در گفتن، نوشتن، خواندن، ديدن، گوش فرادادن. انسان هم در توانگري و هم در تهيدستي مورد آزمون قرار مي گيرد، ولي مي پندارد كه توانگري اكرام است و تهيدستي تحقير: (فاما الانسان اذا ما ابتله ربّه فاكرمه و نعّمه فيقول ربّي اكرمن)(1). هرگز چنين نيست، بلكه هر دو امتحان الهي است. پس همه مسائل اعم از معنوي و مادّي امتحان است.
1 ـ سوره فجر، آيه 15.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 353. منبع
اجتهاد در مقابل نصّ - سيّد عبدالحسين شرف الدّين
از افرادى كه معاشرت با آنان عمر انسان را هدر مىدهد بپرهيزيد ...
با توجه به اينكه دانش آموز هستم با چه كسانى معاشرت كنم و چه نصيحتى مي فرماييد؟
بسمه تعالى؛
بدانيد كه جوانى سرمايه بزرگى است ولى زودگذر كه قابل برگشت نيست لذا از افرادى كه معاشرت با آنان عمر انسان را هدر مىدهد بپرهيزيد و در انجام وظائف شرعى و تحصيل كمالات كوشا باشيد و با ياد خدا و عنايت به حساب قيامت و توجه و توسل به ائمه اطهار (عليهم السلام) سعادت دنيا و آخرت خود را تضمين كنيد،
والله الهادى الى سواء السبيل.
مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی منبع
اينجانب معلم مقطع دبستان هستم، اينجانب را نصيحت فرماييد.

بسمه تعالى؛
فرزندان مردم در دست شما امانت هستند در حفظ امانت كوشا باشيد. دلهاى نونهالان آماده پذيرش هر گونه تلقينى است سعى كنيد كه با زبان كودكانه حقايق فطرى دين را به آنان بياموزيد و آنان را با مهر و عطوفت نسبت بخود و تعاليم الهى مهربان كنيد تا سخن حقّ هر چه بيشتر در دلهاى پاكشان جايگزين شده جزء جانشان گردد، خداوند بشما توفيق روزافزون عطا فرمايد، والله الموفق.
مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی منبع
اگر يك مقدار از راه را انسان با اخلاص طي كند ... - گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی

در مورد صراط مستقيم كه با حركت در آن از راههاي انحرافي مصون ميمانيم توضيح دهيد.
صراط مستقيم دين خدا است، جايي است كه شيطان كمين كرده است. كسي كه با معرفت و اهل مراقبت است، ميداند راهي كه ميرود صراط مستقيم است يا نه. اگر يك مقدار از راه را انسان با اخلاص طي كند بقيه راه را با عنايت خدا ميپيمايد. شيطان هم در راه مستقيم كمين كرده و الاّ كج راهه را شيطان خودش اداره ميكند. يعني كساني كه بر اثر شيطنت شيطان اغوا شدهاند در كجراهه هستند.
شيطان گفت من خودم در صراط مستقيم به كمين هستم. ”لاَقْعُدنّ لَهُمْ صِراطَكَ المُسْتَقيم“(١) ولي ذات اقدس اله وعده داد كه اگر شما يك مقداري جلوي شيطنت شيطان را بگيريد نصرت الهي شامل حال شما خواهد شد. فرمود: ”وَمَن يُؤمن باللّهِ يَهَدِ قَلْبَهُ“(٢) يا ”وَ إنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا“(٣) يعني كسي كه در مراحل ابتدايي به خدا ايمان بياورد و از خدا و رسولش اطاعت نمايد پاداش او اين است كه صراط مستقيم را به آساني طي ميكند. ”اَمّا مَنْ اَعْطي وَاتّقَي وَصَدّقَ بِالحُسْني فَسَنُيسّرهُ للْيُسري“(٤) اگر كسي با تقوا بود و در راه خدا انفاق كرد ما انجام كارهاي خير را برايش آسان ميكنيم. بنابراين براي پيمودن صراط مستقيم بعد از معرفت بايد كمي انسان خالصانه حركت كند، بقيهاش به آساني طي خواهد شد.
…………………………………………………………………………
(١) سوره اعراف، آيه ١٦.
(٢) سوره تغابن، آيه ١١.
(٣) سوره نور، آيه ٥٤.
(٤) سوره ليل، آيه ٦. منبع
نكته هاي ناب - گفتارهايي از حضرت آيت الله جوادي آملي
انسان همواره در امتحان است
انسان همواره در امتحان است؛ امتحان در گفتن، نوشتن، خواندن، ديدن، گوش فرادادن. انسان هم در توانگري و هم در تهيدستي مورد آزمون قرار مي گيرد، ولي مي پندارد كه توانگري اكرام است و تهيدستي تحقير: (فاما الانسان اذا ما ابتله ربّه فاكرمه و نعّمه فيقول ربّي اكرمن)(1). هرگز چنين نيست، بلكه هر دو امتحان الهي است. پس همه مسائل اعم از معنوي و مادّي امتحان است.
1 ـ سوره فجر، آيه 15.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 353.
خواستن غير از خواندن است
يكي از بهترين مظاهر توحيد دعاست. انسان بايد خدا را بخواند. ادب عبوديت اقتضا ميكند كه انسان از ربّش چيزي طلب نكند و فقط او را بخواند و تحميد و ثنا كند. البته در برخي از روايات از اوساط مؤمنان خواسته شده است كه همه چيز را از خداوند بخواهند، خواستن غير از خواندن است. آنان كه به مقام تسليم بار يافتند همواره خدا را ميخوانند، بدون آن كه چيزي از او بخواهند و اگر دستور خواستن رسيده است يا ناظر به اوساط است، نه اوحدّي از موحدان و يا اگر موحدان كامل هم چيزي ميخواهند براي جنبه عبادي خواستن است چون خودِ درخواست يك نحوه بندگي است وگرنه آنان از خدا چيزي طلب نميكنند، زيرا به مقام تسليم محض رسيدهاند.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 275.
هر كس در گرو كار خويش است
هر كس در گرو كار خويش است و انسان تبهكار نيز، در گرو كبريا طلبي است: (كل نفس بما كسبت رهينة)(1)؛ آنان كه خدا را اطاعت نكردند، بدهكارند و بدهكار بايد گرو بسپارد. اگر كسي حق الله را بر عهده داشت، تنها گروي كه ازاو قبول ميشود، خود اوست. انسانِ در گرو كارهاي بد، دستش باز نيست تا بتواند درست كوشش كند چنانكه فكرش آزاد نيست تا بتواند درست بينديشد و چشمش باز نيست تا بتواند درست ببيند.
اين كه عدّه اي با داشتن چراغهاي فراوان يعني ادلّه عقلي و نقلي راه را نمي بينند و بيراهه ميروند، براي آن است كه در گرو رفتارهاي ناپسند پيشين خود بوده، دربند هستند و قدرت تفكر آزاد ندارند. البته اين گرو بودن در قيامت ظهور مي كند. پس سرّ اين كه نصايح سودمند ناصحان الهي در برخي اثر نمي كند، اين است كه آزاد نيستند.
1 ـ سوره مدثر، آيه 38.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 329
چگونه ميتوان بين اجتماع بود و زندگي معمولي داشت و خودسازي كرد؟
حضرت آیت الله جوادی آملی
جهاد اكبر و مبارزه با هوس و خيالات، كار آساني نيست. لكن قرآن كريم ما را به اين جهاد اكبر دعوت كرد: ”فَأمّا مَنْ اَعْطي وَاتَّقي وَصَدَّقَ بِالحُسْني فَسَنُيسّرهُ لِلْيُسْري“(١).اگر كسي اوايل، مشكلات را تحمل كند و مراقب خود باشد و محبوب والايي را انتخاب كند آنگاه به ديگران به چشم محبوب نگاه نميكند. اگر كسي قلبش به حبّ خدا مُتيّم بود و ديگران را به عنوان ابزار كار دانست كه خدمت به آنها فضيلت دارد، هرگز مشكلي در كارهاي اجرايي برايش به وجود نميآيد.
(١) سوره الليل، آيات ٦ ـ ٧.
راههاي رقّت قلب چيست؟
رقّت قلب داريم و ضعف قلب، ممكن است كسي بگويد من در مدت عمرم يك گوسفند را سر نبريدهام يا مرغي را نديدهام كه سر ببرند، اين رقّت قلب نيست بلكه ضعف نفس است. زيرا همين شخص كه ميگويد من تحمل ديدن گوسفند ذبح شده را ندارم وقتي كباب گوسفند را ميخورد و بوي كباب به مشام فقرا ميرسد بيخيال است و قلبش تكان نميخورد و به فكر آنها نيست. رقّت قلب و عاطفه از فضائل انساني است در حالي كه ضعف نفس فضيلت نيست. راهي كه انسان با طيّ آن برابر دستورات الهي خدمتي به خلق خدا انجام ميدهد رقّت قلب است و آن راهي كه با دستورات الهي برابر نيست، ضعف نفس است.
رقيق القلب بودن اين است كه انسان وقتي فقيري را ديد واقعاً متأثر بشود، از قيامت و دوزخ كه گفته ميشود، از نابساماني وضع يك عدهاي واقعاً متأثر بشود، اين را ميگويند رقّت قلب. راه رقّت قلب هم گناه نكردن است. از حضرت علي(عليه السّلام) روايت شده است: «ما جَفّتِ الدّمُوع إلاّ لِقَسوَةِ القُلُوب وَ ما قَسّتِ القُلُوبُ إلاّ لِكَثْرَةِ الذّنُوب»(١).
چشمها گرفتار خشكي نميشود مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نميشود مگر در اثر گناه زياد.
…………………………………………………………………………
(١) بحار، ج ٧٠، ص ٥٥. منبع
هر موجودي آيت خداي سبحان است . گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی
امام علي بن ابي طالب(عليه السلام) مي فرمايد: «ما لله آية اكبر منّي»(1)؛ من آيت كبراي حقّم و هيچ موجودي بهتر از من خدا را نشان نمي دهد. هر موجودي آيت خداي سبحان است و موجودي كه درجه وجودي او والاتر باشد، در آيت حق بودن، برتر از ديگران است.
1 ـ اصول كافي، ج1، ص207.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 129.
آيا همراه تو دوات وجود دارد؟ به نقل از مرحوم آیت الله حسینی طهرانی
در كتاب «آداب المتعلّمين»، آية الله خواجه نصيرالدّين طوسي از كتاب «جامعالمقدمات» طبع عبدالرّحيم ص 198 ميفرمايد:
و سزاوار است كه طالب علم پيوسته دفتر نوشتهاي را همراه داشته باشد تا مطالعه نمايد، و گفته شده است: من لميكن الدّفتر في كُمِّهِ لميثبت الحكمة في قلبه.
و سزاوار است كه در اين دفتر مقداري ورقه سفيد باشد و با خود دوات همراه داشته باشد كه آنچه را كه ميشنود بنويسد همان طور كه پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلّم به هلال بن يسار در هنگامي كه براي وي تقرير علم و حكمت مينمود فرمود: هَلْ مَعَكَ مِحْبَرَةٌ؟! «آيا همراه تو دوات وجود دارد؟!»
مدارج طاعت و مراقي قربت - حضرت آیت الله جوادی آملی
برخي از فقيهان، مدارج طاعت و مراقي قربت را از بالا به پايين، چنانكه شيخانصاري(قدّسسرّه) بيان فرموده، به اين ترتيب يادآور شدهاند:
1ـانسان كامل، طاعت خدا و تقرب به سوي او را براي دفع خطر يا جلب فايده براي خود نميخواهد، بلكه خداوند را چون محبوب بالذات و مطاع ذاتي است قصد ميكند، نه براي احسان او تا جنبه شكر داشته باشد.
2ـكسي كه خدا را براي سپاس برخي نعمتهاي او ميپرستد و مقصود او از اين سپاسگزاري، افزايش نعمت نيست وگرنه از حدّ شكر خارج خواهد بود، چنانكه منظور وي از اين حقشناسي جلب فايده ديگر بهعنوان رفعت درجه و علو مقام نزد او نيست(گرچه براي او افزايش درجه حاصل ميشود).
3 ـكسي كه براي ارتفاع مرتبه و حصول تقرّب نزد خداوند كه بهنوبه خود منفعتي است او را عبادت ميكند. اين درجه براي كساني كه براي جلب فايده خدا را عبادت ميكنند، بالاترين مرتبه است.
4ـكسي كه براي رهايي از دوري از خدا او را ميپرستد. اين دو فايده، يعني فايده سوم و چهارم، صرفنظر از پاداش حاصل است؛ يعني خداوند غير از پاداش خاص كه براي هر عبادتي معين كرده است گروه سوم را گذشته از نجات از بُعْد و دوري، به رفعت درجه رسانيده و گروه چهارم را بهنجات از دوري از خدا نايل ميكند.
5ـكسي كه مطلوب او از تقرّب چيزي است كه براي عمل بذل ميشود و در قبال عبادت خاص به آن عابد ميدهند.
6ـكسي كه تقرّب بهخدا را براي ورود بهبهشت ميخواهد چون در ترك بهشت دوري از خداست كه موجب ورود به آتش است1.
1ـ كتاب الطهارة، ج2، ص46ـ44.
مأخذ: (صهباي حج، ص 362) منبع
اين غفلت است و آن بيداري است... حضرت آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني ره
أميرالمؤمنين عليه السّلام بيل دست ميگرفت، تخم ميكاشت، زراعت مينمود، درخت خرما ميكاشت، نخلستان ايجاد ميكرد، زمين را حفر مينمود، قنات آب روان جاري ميساخت؛ مردم كافر هم همين كارها را ميكنند، فرقش چيست ؟ اين غفلت است و آن بيداري است. اين به آرزوي تمتّع از همين لذّات ميكاود و بر پايه حبّ نفس و زيادي ثروت و مال و فرزند و مفاخره بهرهبرداري ميكند؛ و آن بر اساس اعانت و كمك و دستگيري به مساكين و فقرا و عدالت و رحمت براي رضاي پروردگار و عالم ابديّت و اصالت معني و روح انجام ميدهد.
أميرالمؤمنين عليه السّلام براي چه قنات جاري ميكرد ؟ براي چه خطبه ميخواند ؟ براي چه شمشير بدست ميگرفت و در سرما و گرما با مواجهۀ با هزاران مشكل فعّاليّت مينمود ؟ آيا براي زياد كردن مال يا حبّ رياست و خودنمائي مظاهر كمال و جمالش بود ؟ ابداً ابداً! او كار ميكرد با ديدۀ واقعبين، با چشم خدا بين. كار ميكرد چون نفس كار مطلوب بود. ديگران كار ميكنند براي مقاصد جزئيّه. همين است مَفرق طرق و بس.
مؤمن و كافر هر دو به موازات هم عمر خود را طي ميكنند، بازي ميكنند، و از دنيا متمتّع ميشوند، و دست به تجارت و زراعت و صناعت ميبرند، نكاح ميكنند، زن ميگيرند، بچه ميآورند؛ امّا مؤمن بر پايۀ اصيل ايمان به معني و روح و بر جلوۀ خدا و اتّكاء بر بقاء انجام ميدهد و كافر بر پايۀ سست دعاوي نفسانيّه و لذائذ فانيه و شهوات و زينتهاي فريبنده. كافر نظر به ظاهر دارد و مؤمن در شكم ظاهر نظر به باطن دارد. منبع
فلسطين - روز قدس
در تن ما ز ازل عشق تو با جان بسرشت ... تا ابد عشق تو بيرون نرود از سر ما
مرحوم علامه سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي:
از عمار ياسر نقل شده است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
« بار پروردگارا ( شاهد باش ) كسي كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است، بايد از ولايت علي بن ابيطالب دست بر ندارد. زيرا ولايت او ، ولايت من است و و لايت من ولايت خدا. »
و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در خطبه اي فرمودند:
« اي مردم فضل و شرف و مقام و ولايت از آن رسول خدا صلي الله عليه و آله و ذريه اوست. پس سخنان باطل شما را به بيراه نكشاند. »
( المراجعات : نامه دهم )
شهادت مظلومانه قرآن ناطق، مظهر اسماي الهي، قسيم جنت و نار، مولي الموحدين، اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب (عليه السلام) را در ايام و ليالي قدر تسليت مي گوييم
هر كس كه با خيال تو يكدم بسر برد
تو داني اينك اندر ششدر غم، سخت پابندم
شگفت از همتت دارم، اگر راهيم ننمائي
من نجف را به جهان نفروشم .... اشعاري از حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني
منم كه شُهرۀ شهرم بعشق ورزيدن... گفتاري از مرحوم علامه حسيني طهراني ره
علاّمه استاد { مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايي } زندگاني بسيار ساده و بیتجمّل، در حدِّأقلّ ضرورت زندگي داشتند. و با وجود كسالت قلبي و كسالت اعصاب و كِبَر سنّ، فقط و فقط بعلّت حمايت از دين، و نشر فرهنگ اسلام؛ براي ملاقات و مصاحبه با آن مستشرق فرانسوي، هر دو هفته يكبار بطهران ميآمدند؛ و اين رفت و آمد نيز مستلزم رنجهائي بود
اينست وضع زندگي يك فيلسوف شرق؛ بلكه يگانه فيلسوف عالم! با آنكه آنطور كه بايد ما از وضع داخلي آن بزرگ مرد پرده بر نداشتيم؛ زيرا معتقديم بحث در اينگونه امور سزاوار مقام عفّت و شرف نيست.
اينست زندگاني اولياء خدا:صَبَرُوا أَيَّامًا قَصِيرَةً، أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً.[1]
يكايك از صفات و نعوت متّقيان كه مولَيالموالي أميرمؤمنان عليه السّلام دربارۀ آنان در خطبۀ هَمّام بيان ميفرمايند، در اين مرد الهي مشاهَد و محسوس و ممسوس و ملموس بود:أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا، وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.
اينست زندگي وارستگان و آزادگان از اسارتِ نفس امّاره، و به پرواز درآمدگان در حريم قضاء و مشيّت الهيّه، و سرسپردگان به عالم تفويض و تسليم و رضا. چقدر استاد ما از اين شعر خوشايند بودند كه:
منم كه شُهرۀ شهرم بعشق ورزيدن
منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن
به مي پرستي از آن نقش خود بر آب زدم
كه تا خراب كنم نقش خود پرستيدن
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در شريعت ما كافري است رنجيدن
به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات
بخواست جام مي و گفت راز پوشيدن[2]
و آنگاه با اين مشكلات، و ردّ و ايرادها، يكدنيا از عظمت و وقار و سَكينه و آرامش در او متحقّق بود.
[1] از فقرات خطبۀ همّام است كه خطبۀ 191 از «نهج البلاغة» است: «ايّام كوتاهي در دنيا بمشقّت و سختي با پاي راستين و استقامت، ثُبات بخرج داده، و در نتيجه بدنبال آن در آخرت، زمانهاي درازي را در راحتي بسر ميبرند.»
«دنيا بسوي آنان رو آورد، ولي آنها از دنيا اعراض كردند. و دنيا خواست آنانرا اسير خود كند، آنها خود را رهانيده و آزاد كردند.»
[2] از حافظ شيرازي است؛ «ديوان حافظ» طبع پژمان، حرف نون، ص 177.
عبادت، غايت خلق است نه خالق - حضرت آیت الله جوادی آملی
هر اسمي از اسماي حُسناي حق اقتضايي دارد كه با زبان برهان مي توان آن را حدّ وسط استدلال قرار داد و نتيجه گرفت. بر اثر حكمت خداي سبحان هيچ كار بيهوده اي از او صادر نمي شود. خداوند، حكيم است و هر حكيمي كارِ با هدف انجام مي دهد. پس خداوند كارش داراي هدف است1. بر اثر غناي ذاتي خداوند هيچ چيزي نمي تواند هدف ذات حق باشد2؛ زيرا لازمه اش آن است كه ذات حق بدون آن هدفْ كامل نبوده، با نيل به آن كامل شود. در حالي كه واجب الوجود، عين كمال صِرف و نامحدود است و كمالي خارج از ذات وي فرض نمي شود. جمع ميان اين دو مقتضي آن است كه فاعل جهانِ امكان كه عين مبدأ هر وجودي است، چون خود عين هدف هر موجودي است منزّه از هدف است، ليكن خودِ جهان داراي هدف وجودي است و به آن نائل مي گردد. گرچه بين راهْ عدّه اي از آن، از گزند ناگوار مصون نخواهد بود. توضيح اينكه، همه آنچه در حوزه وجود امكاني است، اعم از پيدا و ناپيدا، برخي غايت برخي ديگر است؛ در حالي كه خداي سبحان غايت بالذّات همه است و او را وراي ذات والايش غايتي نيست. خداي سبحان آخر است چنانكه اوّل است و باطن است چنانكه ظاهر است: (هو الأوّل والاخر والظاهر والباطن)3. هر فاعلي كه براي رسيدن به هدف و غايتي دست به كاري مي زند ناقص است و آنكه ناقص نيست هيچ كاري را به خاطر غرض و هدفي انجام نمي دهد4. از آنجا كه خالق متعالي از جهانيان بي نياز است، پس ناقص نيست. بنابراين، او براي رسيدن به غرض و غايتي كه آهنگ آن را داشته و در جستجوي آن باشد، كار نمي كند وگرنه لازم مي آيد كه او بذاته ناقص و محتاج باشد و به غير خود كامل و بي نياز گردد. درباره غرض و هدفي كه از ذات حق منتفي است، بين اينكه آن هدف، جلب نفع به خود او باشد يا رساندن نفع به ديگري، تفاوتي نيست؛ زيرا اگر رساندن نفع به ديگري غرض خدا و غايت ذات او باشد لازم مي آيد كه ذات خداي سبحان بدون رساندن اين نفع ناقص باشد و چنانچه به غير خود نفع رساند كامل گردد و البته اين محال است. خداي متعالي جواد محض است و آنچه را سزاوار است آن گونه كه زيبنده و شايسته است مي بخشد، نه در مقابل عوض و نه براي غرضي، گرچه كردار خداوند متن حكمت و سرچشمه خير و معدن بركت است. منبع
1 ـ سوره مؤمنون، آيه 115.
2 ـ سوره ابراهيم، آيه 8.
3 ـ سوره حديد، آيه 3.
4 ـ الهيات شفاء، مقاله 6، فصل 5.
مأخذ: صهباي حج، ص 307.
ميلاد با سعادت امام حسن مجتبى عليه السلام
امام صادق (عليه السلام) و ايشان از پدرشان امام محمّد باقر (عليه السلام) :
امام حسن عابدترين و زاهدترين و با فضيلت ترين فرد زمانه خويش بود، هر زمان براى حج مى رفت پياده و احياناً با پاى برهنه مى رفت، هر زمان ياد مرگ و قبر مى افتاد مى گريست، وقتى حشر در قيامت و عبور از صراط را ياد مى كرد، و وقتى ياد مى كرد كه اعمال انسان روزى بر خداوند عرضه مى شود ناله اى مى كشيد و بى هوش مى شد، و زمانى كه به نماز مى ايستاد تمام اركان بدنش مى لرزيد، و از خداوند بهشت را مى طلبيد، و از آتش به او پناه مى برد.
هر وقت در قرآن به آيه اى مى رسيد كه با «يا أيّها الّذين آمنوا» شروع شده بود مى گفت: «لبّيك اللّهمّ لبّيك» هيچ وقت او را در هيچ حالى نديدند مگر آنكه ذكر خداوند مى گفت، و راستگوترين مردم و خوش بيان ترين آنها بود.
ـ سخاوت آن حضرت به قدرى بود كه سه بار اموال خود را با فقراء تقسيم كرد، يعنى نصف اموال خود را به فقراء بخشيد.
ـ بزرگى آن حضرت در نظر مردم به حدّى بود كه در مناقب از محمّد بن اسحاق نقل كرده است كه در كتاب خويش نوشته: هيچ كس در مقام و شرف بعد از رسول خدا به آن درجه نرسيد كه حسن بن على(عليهما السلام) رسيد، بيرون خانه آن حضرت براى آن بزرگوار مسندى مى گذاشتند، وقتى ايشان بيرون مى آمد راه بندان مى شد. سپس مى افزايد در راه مكه او را ديدم كه پياده به حج مى رفت، هيچ كس از خلق خدا آن حضرت را نديد مگر آنكه به احترام ايشان پياده شد و با آن حضرت همراه مى شد. حتى سعد بن أبى وقّاص از مركب خود پياده و با آن بزرگوار پياده راه مى پيمود.
ـ از خصوصيات بارز آن حضرت مسأله حلم و بردبارى آن بزرگوار است و ما به اشاره بيان مى كنيم كه نقل كرده اند شخصى از اهل شام به آن حضرت دشنام داد، امام مجتبى (عليه السلام) به او گفتند: اگر غريبى ما خانه اى براى پذيرائى داريم، اگر لباس مى خواهى تو را مى پوشانيم، اگر گرسنه اى تو را سير مى كنيم، اگر ... تا آنجا كه آن شخص به گريه افتاد و گفت: خداوند بهتر مى داند كه نبوّت و رسالت خود را در كدام خاندان قرار دهد.
دري را كه خداوند از رحمت بر روي كسي باز كند، احدي توانايي بستن آن را ندارد ...
دري را كه خداوند از رحمت بر روي كسي باز كند، احدي توانايي بستن آن را ندارد، و دري را كه او ببندد، كسي را توان گشودنش نيست: (ما يفتح الله للنّاس من رحمةٍ فلا ممسك لها وما يمسك فلا مرسل له من بعده وهو العزيز الحكيم)(1). اضلال خداوند امروجودي نيست، بلكه همان امساك فيض وندادن توفيق به نااهلان است. چنين نيست كه خداوند گاهي رحمت و هدايت بفرستد و گاهي عذاب و ضلالت، بلكه اگر رحمت نفرستاد، ميشود عذاب و ضلالت. چون ضلالت و هدايت ، عدم و ملكه است(2)
1 ـ سوره فاطر، آيه 2.
2 ـ جمله خبري «زيدٌ مهتدٍ» قضيّه موجبه محصله است، ولي جمله خبري «زيدٌ ضال» قضيّه موجبه معدوله است، نه موجبه محصله، زيرا معناي سلبي در محمول آن عجين شده است، مثل «زيد جاهل». اين گونه قضايا گرچه موجبه است ولي محصله نيست. اينها قضاياي سلبي است كه ادات سلب در محمول آنها تعبيه شده است.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 259.
شرايط توبه و مراحلش چيست؟ پاسخ از حضرت آیت الله جوادی آملی
بعضي از شرايط توبه واجب و اساسي است؛ بعضي مستحب. شرايط اساسي توبه چند چيز است
:١ ـ انسان جدّاً از گذشته پشيمان شود
٢ ـ تصميم جدّي بگيرد در آينده اين كار را نكند
٣ ـ بعد از پشيماني نسبت به گذشته و تصميم نسبت به آينده با اخلاص به پيشگاه ذات اقدس اله عرض كند و بگويد: خدايا آمدم.
چرا دست يازم چرا پاي كوبم
مرا خواجه بيدست و پا ميپسندد
نه رو به قبله بودن لازم است، نه آب توبه خوردن و نه طهارت ظاهري مثل وضو و غسل، فقط بگويد خدايا آمدم. اين اساس توبه است و بقيه تشريفات و مستحبات است مثل رو به قبله بودن، غسل توبه نمودن، ذكر خاص گفتن.
به هر حال خود توبه در حكم آب است و انسان را شستشو ميدهد، اينطور نيست كه توبه دشوار باشد.
کتاب مراحل اخلاق در قرآن كريم - حضرت آیت الله جوادی آملی
قرآن مجيد كتابى است جهانى - مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايي
قرآن مجيد در مطالب خود اختصاص بامتى از امم عرب يا طائفه اى از طوائف مانند مسلمانان ندارد، بلكه با طوائف خارج از اسلام سخن ميگويد چنانكه با مسلمانان ميگويد، بدليل خطابات بسيارى كه بعنوان كفار و مشركين و اهل كتاب و يهود و بنى اسرائيل و نصارى دارد و با هر طائفه اى ازين طوائف باحتجاج پرداخته آنان را بسوى معارف حقه خود دعوت مى كند.
و همچنين قرآن مجيد با هر يك ازين طوائف باحتجاج و دعوت ميپردازد و هرگز خطاب خود را مقيد به عرب بودن آنان نميكند چنانكه در مورد مشركين . بت پرستان - ميفرمايد: ((فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة فاخوانكم فى الدين )) سوره توبه آيه 11 . و در مورد اهل كتاب - يهود و نصارى و مجوس نيز كه از اهل كتاب محسوبند - ميفرمايد: ((قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ان لا تعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله )) آل عمران آيه 64 (ترجمه : بگو اى اهل كتاب بيائيد بسوى كلمه اى كه در ميان ما و شما بطور مساوى پذيرفته شود و آن اينست كه جز خداى متعال كسى را نپرستيم و انبازى براى وى قرار ندهيم و برخى از ما برخى ديگر را خدايان خود اتخاذ نكنند) چنانكه مى بينيم هرگز نفرموده ((اگر مشركين عرب توبه كنند و نفرموده : اى اهل كتابى كه از نژاد عرب ميباشيد.
آرى در بدو طلوع اسلام كه دعوت از جزيرة العرب ببيرون تجاوز نكرده بود طبعا خطابات قرآنى بامت عرب القا ميشد ولى از سال شش هجرت كه دعوت ببيرون شبه جزيره راه يافت هيچ موجبى براى توهم اختصاص نبود. گذشته ازين آيات آيات ديگرى دلالت دارد بر عموم دعوت مى كند مانند آيه كريمه . ((و اوحى الى هذا القرآن لا نذركم به و من بلغ )) سوره انعام آيه 19 (ترجمه : و وحى شده است بر من اين قرآن براى اينكه شما را انذار كرده بترسانم و هر كه را كه اين قرآن - يا انذار - بوى برسد). و آيه كريمه : ((و ما هو الا ذكر للعالمين )) سوره قلم آيه 52 و آيه : ((ان هو الا ذكر للعالمين ))
سوره ص آيه 87 (ترجمه : نيست قرآن مگر يادآورى براى همه جهانيان ).و آيه كريمه : ((انها لاحدى الكبر نذيرا للبشر)) ع سوره مدثر آيه 36 (ترجمه : بدرستى اين آيه يكى از بزرگترين آيات مى باشد در حاليكه ترساننده بشر است ). بحسب تاريخ نيز، اسلامِ عِده اى از ارباب مذاهب مختلفه مانند بت پرستان و يهود و نصارى و همچنين از امتهاى گوناگونى مانند سلمان فارسى و صهيب رومى و بلال حبشى بثبوت رسيده است .
قرآن كريم, يگانه ماءخذى كه دين آسمانى اسلام ....مرحوم علامه طباطبایی

استفتائات روزه - مقام معظم رهبری
الهي نامه - حضرت آيت الله حسن زاده آملي
احکام روزه - دریافت رساله حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
احکام روزه - حضرت آيت الله العظمي بهجت
.... من راههاي آسماني را بهتر از راه زمين مي شناسم.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: هرچه مي خواهيد از من بپرسيد، زيرا من راههاي آسماني را بهتر از راه زمين مي شناسم. آن حضرت خليفه و مظهر خدايي است كه (بكل شيء عليم) است و بايد خود (بكلّ شيءٍ عليم) باشد. در جهان امكان بايد موجود كاملي باشد كه خداي (بكل شيءٍ عليم) را نشان بدهد، تا انسانها به خداي عالم مطلق پي ببرند. معناي خلافت، مظهريت است و از اينكه انسان كامل به اين مقام منيع مي رسد محذوري پيش نمي آيد،زيرا همه اين كمالها مظاهر فيض حق است و بر اساس توحيد افعالي و صفاتي، هر كمالي كه از او ظهور ميكند، يا فعل خداست و يا وصف خدا.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 141. منبع
... عشق را بر عقل عادي و معادلات رياضي ترجيح مي دهد. حضرت آیت الله جوادی آملی
جنگ با دشمن بيروني «جهاد اصغر» است و جنگ با هوس و درهم كوبيدن غريزهها «جهاد اوسط» است. به تعبير مرحوم سيدحيدر آملي (قدّس سرّه) انسان وقتي شهوت را رام كند و غضب را درهم بكوبد و معصيت نكند به جهاد اوسط دست زده است، اما اگر به جايي برسد كه همه دانشمندان و صاحبان خرد و همه عقلا بگويند اين كار روا نيست، و او كه شيفته خداست، همانند حسين بن علي(عليه السلام) بگويد اين كار رواست، آن «جهاد اكبر» است. در جهاد اكبر، انسانِ شيفته، عشق را بر عقل عادي و معادلات رياضي ترجيح مي دهد.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 213.
پیام حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی به مهاجران مسلمان در خارج از کشور

کوه کندن از ما نخواسته اند ... حضرت آیت الله العظمی بهجت فومنی
در تعبديات كوه كندن از ما نخواسته اند، سخت ترينش نماز شب خواندن است كه در حقيقت، تعيين وقت خواب است نه اصل بي خوابي، بلكه نيم ساعت زودتر بخواب تا نيم ساعت زودتر بيدار شوي. آيا مي ترسي اگر بيدار شوي، ديگر خوابت نبرد و بميري؟ اگر خواب بماني در خواب هم ممكن است بميري.
صداي سخن عشق، مجموعه اي از حكمت ها و حكايتهاي نماز از زبان آيت الله بهجت ، ص 46.
بايد در همه شئون زندگي منطق انسان اين باشد كه: ( ما بكم من نعمةٍ فمن الله )
حكيم متاله حضرت آيت الله جوادى آملى (دام ظله)
بايد در همه شئون زندگي منطق انسان اين باشد كه: (ما بكم من نعمةٍ فمن الله)(1)؛
هرگز نبايد گفت من زحمت كشيدم ونعمتي ظاهري يا باطني را فراهم كردم، و از طرف ديگر نبايد به چيزي دل بست و هماهنگ با امام سجاد (عليه السلام) بايد گفت: «يا نعيمي وجنَّتي، يا دنياي وآخرتي ويا أرحمالرّاحمين»(2).
تكبّر باعث سقوط شيطان شد. اومقام بلندي داشت ولي بر اثر استكبار پايين آمد. كسي كه ميخواهد به حد فرشتگان برسد و از آن هم بگذرد بايد اهل تواضع و عبوديت باشد، زيرا اهل تكبّر را از مقام فرشتگان بيرون ميرانند و به آن راه نميدهند. پس تنها راه رسيدن به كمال معرفت و خليفة الله شدن، تواضع و بندگي است.
1 ـ سوره نحل، آيه 53.
2 ـ مفاتيح الجنان، مناجاة المريدين.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 148.
مقام انسانيت - گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی
فرشته كه در بالاست و در همان مقام در حال عبادت است، رهزن ندارد؛ او راهي را طي نميكند: (وما منّا إلّا له مقامٌ معلومٌ)(1). مقام انسانيت، مقامي است كه فرشتگان در خدمت آنند و شيطان رهزن اوست. اگر شيطان نميبود انسان در زمين خلق نميشد، بلكه موجودي بود آسماني و نيز اگر انسان نبود، فرق بين فرشته و ديو ظاهر نميشد؛ انسان آمد تا معلوم شود، خدمتگزار مقام شامخ انسانيت و رهزن اين مقام كيست. امتياز ابليس از مَلَك و منزلت فرشتگان، بر اثر آفرينش انسان بود.
1 ـ سوره صافات، آيه 164.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 187. منبع
قلب ولي الله و انسان كامل - گفتاری از حضرت آیت الله جوادی آملی
در ذيل آيه مباركه (و ما تشاءون الّا ان يشاء الله)(1)،از امام عصر (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) نقل شده است كه دلهاي ما ظرف اراده خداست: «قلوبنا أوعية لمشيئة الله»(2). خداي سبحان اگر بخواهد چيزي را اراده كند، اين اراده چون صفت فعل و ممكن الوجود است در موطن امكاني ظهور مي كند، و آن، قلب ولي الله و انسان كامل است.
1 ـ سوره انسان، آيه 30.
2 ـ بحار، ج25، ص336، و ج52، ص50.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 160. منبع
...سنت مشترك بين پيامبران ... : حضرت آیت الله جوادی آملی
قيامت، ظرف اداي شهادتي است كه شاهد در دنيا آن را تحمّل كرده باشد. انبيا در دنيا صحنه حوادث و اعمال را تحمل مي كنند و در قيامت شهادت مي دهند. شاهد اگر در صحنه حادثه حضور نداشته باشد و اصل سانحه و پديده را تحمّل نكند، اظهار او در محكمه عدل مسموع نيست. پس در دنيا انبيا اعمال ما را ميبينند و آن را به عنوان شهادت حفظ مي كنند و در قيامت بهعنوان اداي شهادت اظهار ميدارند و اين سنت مشترك بين پيامبران است.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 112.منبع
مطالب وبلاگ دلیل در زمینه موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام

معرفي يک کتاب در زمينه : غنا و موسيقي در فقه اسلامي
پيشنهاد 1 - در خصوص پايان نامه مباني تحريم غنا از ديدگاه قرآن و سنت
پيشنهاد 2 : ضرورت تعريف صحيح اصطلاحات
نظرات فقهي مقام معظم رهبري در خصوص موسيقي و غنا و ...
ديدگاه مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی پيرامون موسيقى ، غنا ، رقص ، دست زدن
ديدگاه آیت الله العظمی سيد علي سيستاني پيرامون موسيقى
ديدگاه آیت الله سيد محمد صادق روحاني پيرامون موسيقى و غنا
بحثي از مرحوم آيت الله معرفت پيرامون غنا
ديدگاه آیت الله العظمی صافي گلپايگاني غنا ، رقص
موسيقی از نظر قرآن و اسلام / مقالهای از شهيد دكتر بهشتی پيرامون موسيقی و نظر اسلام درباره آن
کتابشناسي 1 - ديدگاه اسلام در مورد موسيقي
كتابشناسي 2 - موسيقي و غنا از دیدگاه اسلام
نظر آيت الله قربانعلى محقق كابلى پيرامون موسيقي و غنا
مجموعه پژوهش هاي مرتبط با موسيقي ( به طور عام )
آيا آيات و روايات منصوص و معتبر در حرمت غنا و موسيقي وجود دارد؟
عرض تبریک
مبعث اشرف مخلوقات عالم، سرآمد پيامبران الهي، آيينه تمام نماي اسماي حسناي خداوند، حضرت محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) را به پيشگاه با عظمت حضرت مهدي (عليه السلام) و به همه مسلمانان جهان تبريک و تهنيت مي گوييم
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر رسالت خود از مردم مزدي طلب نكرد، ولي آنان را به محبت اهل بيت عصمت و طهارت فراخواند و فرمود: (لا أسئلكم عليه أجراً إلّا المودَّة في القربي)(1)؛ در برابر اين تبليغ، هيچ مزدي از شما نمي خواهم، مگر دوستي خاندانم.
در جاي ديگر مي فرمايد: مزدي هم كه از شما خواستم به نفع شماست، نه بهنفع ما: (قل ما سألتكم من أجرٍ فهو لكم)(2)؛ من گفتم براي حفظ دين بايد بهاميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و فرزندان بزرگوارش ارادت داشته باشيد، و مزد رسالت من، علاقه به خاندان من است. اما اين علاقه، حافظ دين شماست و من در واقع هيچ مزدي از شما نخواسته ام. مثل اين كه به كسي بگويند: وقتي كه تشنه و وامانده بودي، دست تو را گرفتم و به سرچشمه زلالي راهنمايي كردم، و حالا مزدم اين است كه شما به اندازه كافي از اين چشمه بنوشي، و براي آينده نيز ذخيره كني.
1 ـ سوره شوري، آيه 23.
2 ـ سوره سبأ، آيه 47.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 115.منبع
خدمت به هر اندازه كه براي خدا باشد، اثرش بيشتر است: حضرت آیت الله جوادی آملی
خدمت به هر اندازه كه براي خدا باشد، اثرش بيشتر است. پس اگر كسي مدعي وراثت انبيا باشد و بخواهد علم فروشي كند و «مستأكل به علم» باشد، در حقيقت ارثي از انبيا نبرده است. وارث انبيا در جاي پيامبر نشسته است و بايد با تأسي به نبي اكرم، به مردم بگويد: (لا أسئلكم عليه أجراً)(1) و چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثمره رسالتش را مودّت خاندان خود ميداند: (إلاّالمودة في القربي)(2)، پس مدعي وراثت بايد تلاش كند تا مردم به علي و اولاد علي (عليهم السلام) ارادتمند باشند. اين اصل را خداوند به صورت سيره آموزنده رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بازگو مي كند تا ساير سالكان كوي آن حضرت در اين امر مهم به او اقتدا كنند.
1 ـ سوره شوري، آيه 23.
2 ـ سوره شوري، آيه 23.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 116. منبع
معارف الهي : حضرت آيت الله جوادي آملي
عرض تبريک
ولادت با سعادت مولود کعبه، مظهر اسماي الهي، خليفه رسول الله، محور حق، کفو و همتاي صديقه کبري فاطمه زهرا، عمود دين، قسيم جنت و نار، باب مدينة العلم، قرآن ناطق، اسدالله الغالب، مولي الموحدين، اميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب (عليه السلام) را به جهان بشريت تبريک و تهنيت مي گوييم
انساني كه خود را ابدي ببيند، دنيا برايش كوچك ميشود و وقتي دنيا براي او كوچك شد، هراسي از هيچ چيز ندارد. او دنيا را گذرا ميبيند و بديهي است كه هستي امر گذرا، نسبت به امر ابدي بسيار اندك است: (قل متاع الدُّنيا قليل)(1). اين كه رعب وترس در برابر دشمن، از انبيا گرفته شد، براي اين بود كه خود را ابدي ميديدند و از دست دادن متاع زودگذر دنيا، آنان را هراسناك نميكرد. البته اين معنا، مخصوص انبيا نيست، و درجات نازلهاش ميسور ديگر سالكان كوي خداوند نيز ميباشد.
1 ـ سوره نساء، آيه 77.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 98.
انساني كه از همه امكانات رفاهي برخوردار باشد، گرچه ظاهراً در پرنيان آسايش به سر ببرد، ليكن واقعاً در دمِ تيغ بلاست. چون هيچ عاملي در اختيار ندارد كه مايه شكستن قلبش شود. و انساني كه دل شكسته و اهل ناله نيست، خودبين است و خودبين هرگز خدابين نخواهد بود، زيرا خودبيني ستبرترين پرده حاجب است.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 95.
سرّ اين كه همواره عده اي، پيامبران الهي را مسخره مي كنند، اين است كه استهزا كنندگان گرفتار حسّند و از غيب ومعقول خبر ندارند. انساني كه منطقش احساس است، هرچه را چشمش ديد و گوشش شنيد، باورمي كند و هرچه از حس او غايب بود، نميپذيرد. او اهل انديشه نيست تا بفهمد كه براي ادراك امور نامحسوس، تفكر عقلي لازم است و چنين شخصي پيامبران را كه از امور غيرمحسوس يعني از معقولات سخن ميگويند، استهزا مي كند.
مأخذ: تفسير موضوعي، ج 6، ص 91
مار و عقرب كه در قبر كافر و تبهكار ظهور ميكنند، جداي از رفتار او نيستند؛ بلكه همين عقايد و اخلاق و اعمال اوست كه بعد از مرگ به صورت مار و عقرب ظهور ميكند. پس درون معصيت، مار و عقرب است؛ و اگر كسي درون گناه را ببيند، به تباهي و گناه نزديك نميشود.
مأخذ: تفسير موضوعي 6، ص 61.
نقش شبهات نو ظهور در فهم معارف ديني چيست؟ حضرت آیت الله جوادی آملی
معارف قرآن كريم رزق معنوي انسانهاست و رزق معنوي همانند رزق مادّي تدريجي است. قرآن كريم تدريجي بودن رزق را در مقام تمثيل به نطق آدمي مانند ميكند: "وفي السماء رزقكم وما توعدون * فَوَربّ السّماء والأرض إنّه لحق مثلَ ما أنّكم تنطقون"(1). مراد از تمثيل به نطق در اين آيه كريمه تمثيل به امري بديهي نيست وگرنه امري بديهيتر از نطق در تمثيل ذكر ميشد، بلكه مراد از آن تدريجي بودن نطق است؛ در نطق، كلمات و جملات، از مخزن عقل و مكمن غيب آدمي به تدريج ظهور ميكند. معارف دين نيز چه در عصر واحد و چه در اعصار گوناگون، بدين گونه است؛ رزق مشترك همه انسانها اسلام است كه روح همه اديان توحيدي و الهي است: "إنّ الدين عند الله الإسلام"(2) و اما رزق خاص هر عصري همان شريعت و منهاج است: "ولكلٍ جعلنا منكم شِرْعة ومنهاجاً"(3). معرفت ديني هر عصر نيز به تدريج و با زمينههاي خاص خود به آنان افاضه ميشود و يكي از زمينههاي دريافت آن، سؤالات و شبهات نو پديد است.
رسالت انديشمندان ديني در عصر حاضر آن است كه نسبت به آنچه در فضاي علمي جهان كنوني ميگذرد، به خوبي آگاه شوند، تا در برداشت از آيات قرآني و همچنين استنباط از روايات عترت طاهرين (عليهمالسلام) گرفتار لُبْس يا مغالطه نشوند: "العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس".(4)
سؤالات انسانها در اعصار پيشين، زمينهساز دريافت رزق معرفتي همان عصرها بود و ما نيز بايد نسبت به گذشتگان و كار علمي آنان به ديد تكريم بنگريم؛ گرچه مباحثي كه آنان مطرح ساختهاند ممكن است مسئله روز ما نباشد يا براي ما قابل قبول نباشد، ولي اين بدان معنا نيست كه همه آن معارف در جاي خود باطل بوده است؛ همان گونه كه انسان بزرگسال از شير مادر منزجر است؛ در حالي كه غذاي دوران خردسالي او همين شير بوده و بدون ارتزاق از آن، به بلوغ كنوني دست نمييافت و بر همين اساس، ممكن است معارف عميق عصر حاضر نيز براي انسانهاي اعصار بعد همانند شير مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آيد، ولي همين شير، روزي لازم و گوارا بود.
سؤالات و شبهات نو پديد عصر ما، رجوعي دوباره به قرآن ميطلبد و تفسيري از قرآن كريم كه پاسخ پرسشهاي عصري در آن ظهور داشته باشد؛ زيرا در فضاي نگارش تفاسير پيشين، اين سؤالات مطرح نبوده است؛ مثلا ً يكي از شبهاتي كه اصحاب "سكولاريزم" (جدايي دين از سياست) در عصر حاضر در عرصه معرفت ديني القا ميكنند اين است كه فعل انبيا (عليهمالسلام) در زمينه سياست، معيشت و امور اجتماعي براي بشر حجّت نيست؛ زيرا دين، تنها عهدهدار تبيين معارف اعتقادي، اخلاق الهي، فقه، و سامان دادن امر آخرت انسانهاست و امور دنياي انسان همانند حكومت و معيشت از حوزه تشريع ديني خارج است. انبياي الهي نيز از آن جهت كه انسانهايي ظلمستيز و آزاديخواه بودند به اين امور ميپرداختند، نه از آن جهت كه رسولان الهي و پيامآوران وحي خدا بودند. بنابراين، سيرت و سنّت پيامبران در غير امور عبادي، اخلاقي و اخروي براي امّتها حجّت نيست و پيروي از آن براي بشرِ خردورز كه خود قدرت انديشيدن دارد ضروري نخواهد بود.
حال اگر قرآن كريم را از اين نگاه بررسي كنيم كه آيا به سنّت و سيرت پيامبران (عليهمالسلام) در امور اقتصادي، سياسي و اجتماعي تنها به ديد نقل تاريخ مينگرد يا آنها را براي تبيين سنتهاي الهي در جهت پيروي و عمل ارائه ميكند، خواهيم ديد آيات فراواني پندار باطل سكولاريزم را طرد و نفي ميكند؛ مانند اين كه دستور در بند كشيدن اسيران جنگي ميدهد: "... فُشُدّوا الوثاق فإمّا منّاً بعد وإمّا فداءً حتي تضع الحرب أوزارها"(5) يا در پاسخ پيشنهاد گرفتن فديه براي تقويت بيتالمال ميفرمايد: بايد زمين را از خون ناپاكان سيراب كنيد و حق گرفتن فديه نداريد: "ما كان لنبيّ أن يكون له أسري حتي يثخن في الأرض تريدون عرض الدنيا والله يريد الآخرة والله عزيز حكيم".(6)
همچنين فرود آمدن كتاب آسماني زمينهساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوي نور و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز عامل اين تحوّل الهي معرّفي شده است: "... كتاب أنزلناه إليك لتخرج النّاس من الظلمات إلي النّور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد"(7) و روشن است كه خارج كردن انسانها از تيرگيها و نوراني كردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجات مظلومان ميسور نيست؛ چنانكه مبارزه موساي كليم با درباريان فرعوني، به عنوان نمونه نوراني كردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاريكي ياد ميشود.
بنابراين، ظلمستيزي، براندازي حكومتهاي طاغوتي و برپا كردن حكومت الهي جزو رسالتهاي الهي انبياست، نه جزو اعمال آزادي خواهانه رهبران عدالت گستر كه تنها از جنبه بشري آنها را انجام ميدادند.
1 ـ سوره ذاريات، آيات 22 ـ 23.
2 ـ سوره آل عمران، آيه 19.
3 ـ سوره مائده، آيه 48.
4 ـ بحار، ج 75، ص 269.
5 ـ سوره محمّد(صلي الله عليه و آله و سلم)، آيه 4.
6 ـ سوره انفال، آيه 67.
7 ـ سوره ابراهيم، آيه 1.
مأخذ: تسنيم ج، 1، ص 238.منبع
فقه براى غرب نشينان ( طبق فتاواى حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی)
اهل بيت عصمت (عليهمالسلام) با ديدن اعمال نيك .... در حق نيكان دعا نيز ميكنند.

حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله
.... عبد الله بن ابان از امام رضا (عليهالسلام) درخواست دعا كرد. آن حضرت با استناد به همين آيه فرمود:
مگر من از شما غافلم و شما را دعا نميكنم؟؛ قلت للرضا عليهالسلام: أُدع لى ولأهل بيتى، قال عليهالسلام: "أو لستُ أفعل؟ والله إنّ أعمالكم لتعرض علىّ فى كل يومٍ وليلةٍ. ـ فاستعظمت ذلك. فقال عليهالسلام: ـ أما تقرأ كتاب الله "قل اعملوا فسيري الله عملكم ورسوله والمؤمنون"(بحار، ج23، ص347.). اين گونه احاديث نشان ميدهد كه اهل بيت عصمت (عليهمالسلام) با ديدن اعمال نيك، نه تنها خوشحال ميشوند، بلكه در حق نيكان دعا نيز ميكنند.
از مجموع آيهي مزبور و اين روايات، كه نمونههاي فراواني دارد، ميتوان استنباط كرد كه اخبار غيبي بر ائمه (عليهمالسلام) نازل ميشود.
نكتهي قابلِ توجه در آيهي مورد بحث اين است كه: قرآن كريم در مسير تربيت و تزكيه، قبل از هر چيز بر احيايِ روحِ حيا تكيه كرده است.
توضيح اين كه: هر چند اين كتاب الهي برخي از انسانها را به بهشت ترغيب ميكند و بعضي ديگر را از جهنّم ترهيب ميدارد ولي همواره ترس از جهنّم مؤثرتر از شوق به بهشت است. از اين رو با آن كه روايات وارد شده در فضيلت نماز شب و فضيلت روزهي ماه رجب و شعبان فراوان است و شايد كمتر از روايات فضيلت روزهي ماه رمضان نباشد، ليكن كساني كه تمام ماه رجب و شعبان را روزه بدارند يا هميشه نماز شب بخوانند بسيار كم هستند؛ سرّش آن است كه روايات فضيلت آن عبادتها لسان ترغيب و تشويق دارد، در حالي كه روايات روزهي ماه مبارك و نمازهاي واجب، لسان تحذير و ترس دارد. از اين جهت قرآن كريم كفّهي تحذير و ترس از جهنّم را سنگينتر از كفّهي تشويق به بهشت كرده است.
چرا برخي از قدما از شواهد عقلي و ادله علمي در تفسير قرآن اجتناب ميكردند؟
حضرت آیت الله جوادی آملی
البته شواهد عقلي و ادلّه علمي و آنچه بشر از راه عقل نه وهم و خيال و قياس و گمان تحصيل ميكند، يكي از منابع تفسير قرآن است، نه همه آن. بنابراين، بررسي همه معارف قرآني از يك سو و تأمّل در همه احاديث و سِيَر و اسباب نزول وابسته از سوي ديگر هم لازم است. از اين رو معناي بعضي از نصوصِ ناهي از تفسير به رأي روشن خواهد شد.
مثلا ً، آنچه از حضرت امام صادق (عليهالسلام) رسيده است كه: "ليس شىء أبْعَد من عقول الرجال منه [القرآن] إنّ الآية لتنزل أوّلها فى شىء وأوسطها فى شىء وآخرها فى شىء وهو كلام متصل ينصرف علي وجوه"(1)، راجع به تحذير از استقلالخواهي در فهم قرآن و يا از اكتناهطلبي آن است؛ بدين معنا كه، هيچ مفسري مجاز نيست به صرف براهين عقلي و شواهد علمي، آيه قرآن را معنا كند و از شواهد نقلي اعم از قرآني و روايي و تاريخي غفلت كند و يا اين كه با جمعبندي ادله عقلي و نقلي دعوي اكتناه كند و بگويد: رأي من موافق عُمق پيام قرآن است. غرض آن كه، چنين نصوصي هرگز در صدد منع از اصل تفسير عالمانه يا در جهت منع حجيّت ظواهر قرآن نيست.
همان طور كه قبلا ً اشاره شد و از تنظير به قضا نيز بر ميآيد، وِزان تفسير به رأي وِزان قضاي بين متخاصمين به رأيْ است كه اگر آن رأي تصادفاً موافق با واقع نيز باشد، گرچه چنين داوري داراي حُسْنِ فعلي است، ليكن بر اثر فقدان حُسن فاعلي و تجرّي هتّاكانه و اقدام بيباكانه قاضيِ جاهل، حكم كيفر الهي و عقاب به آتش نيز براي او محفوظ است. تفسير به رأي نيز همين طور است. در خصوص باب قضا چنين آمده است: "رَجَلٌ قضي بحق وهو لا يعلم فهو فى النار"(2)؛ اگر كسي جاهلانه داوري كند و غاصبانه بر مسند قضا تكيه زند اهل دوزخ است؛ هر چند اتفاقاً قضاي او مطابق با واقع باشد. البته ممكن است عقوبت چنين قاضي كمتر از عقوبت كسي باشد كه جاهلانه، منصب قضا را تصاحب كرده و حكم او نيز مخالف با واقع شده است. در تفسير به رأي نيز چنين تفاوتي راه دارد، ولي اصل حرمت فقهي و دوزخ كلامي همچنان محفوظ است. سبب مَنع قضاي بدون علم و تفسير به رأي اقدام جاهلانه است، خواه علم به خلاف هم حاصل باشد يا نه. البته در صورت علم به خلاف، گناه چنين مفسّري مضاعف و كيفر او نيز دو چندان است.
آنچه از برخي قدما نقل شده كه از تفسير قرآن تحاشي داشتند و از اقدام به آن اجتناب ميورزيدند، همانند تحرّز گروهي از محتاطان نسبت به افتا و همچنين نسبت به فصل خصومت و داوري بين متخاصمان است كه از تصدّي آن دوري ميجستند. از اين رو در جايي كه حدود معناي آيه روشن بود، از تفسير درايي آن صرف نظر نميكردند و آنچه از پيشگامان تفسير، يعني صحابه و پيروان آنان رسيده است، همگي آن از سنخ تفسير روايي نبود، بلكه از قبيل تفسير درايي بود و طبق اختلاف استعدادها و برداشتها و استنباطهاي متنوعْ تفسير ميكردند. از طرف ديگر، اگر تفسير قرآن منحصر به موارد وجود روايت تفسيري باشد، لازم ميآيد كه بسياري از آياتْ تفسير نشود؛ زيرا روايات تفسيريِ مأثور بسيار اندك است. منبع
1 ـ تفسير برهان، ج 1، ص 19.
2 ـ بحار، ج 75، ص 247.
مأخذ: تسنيم، ج 1، ص 178.
تصاویری زیبا از عتبات عالیات
عوالم چهارگانهاي كه سالك الي الله بايد طي كند
بدانكه عوالم بين انسان و خدا را كه بايد سالك عبور كند به چهار عالم تعبير فرمودهاند .
أوّل عالم طبع: كه آن را نفس و عالم حسّ و عالم شهادت و عالم مادّه و عالم مُلك و عالم ناسوت نيز گويند .
دوّم عالم مثال: كه آن را عالم برزخ و عالم خيال و عالم قلب و عالم ملكوت نيز گويند در فارسي از آن به عالم دِل تعبير ميكنند .
سوّم عالم عقل: كه آن را عالم روح و عالم تجرّد از مادّه و صورت و عالم جبروت نيز گويند و در فارسي از آن به عالم جان تعبير ميكنند .
چهارم عالم ربوبي: كه آن را عالم لاهوت نيز گويند و در فارسي از آن به جانِ جان يا عالم جانان تعبير كنند .
و چون انسان بخواهد يا به موت ارادي كه موت نفس امّاره است يا به موت قهري كه موت طبيعي است از عالم ناسوت و طبع عبور كند از قيامت صغري عبور كرده است . چون كشمكش با نفس امّاره يا گيرودار در ميدان جهاد ، عبارت از تحقّق قيامت صغري و عبور از آن عبور از قيامت صغري خواهد بود . و در اين حال انسان خود را در عالم مثال ميبيند و براي تجاوز از آن نيز بايد مجاهده كند . اين مجاهده را قيام و تحقّق قيامت وسطی گويند كه در عالم مثال و ملكوت صورت ميگيرد ، و عبور از عالم مثال را به عالم عقل و جبروت عبور از قيامت وسطی گويند . و چون انسان در عالم عقل و جبروت وارد شد ، براي طيّ مراحل اين عالم نيز بايد مجاهده كند و بنابراين قيامت كبراي انفسيّه قائم و متحقّق ميشود .
لذا قيامت كبری در عالم جبروت و عقل خواهد بود و عبور از عالم جبروت و عقل را به عالم لاهوت عبور از قيامت كبراي انفسيّه گويند . منبع
از قصائد نغز و جالب علاّمۀ طباطبائي
يكي از قصائد نغز و جالب علاّمۀ طباطبائي دربارۀ تمسّك به اسلام و سعي و كوشش در راه رسيدن به مقصود و عدم اعتناء به امور دنيويّه، قصيدهاي است كه در رحلت مرحوم آية الله سيّد محمّد حجّت كوه كمري سرودهاند كه حقّاًبسيار نغز وجالب است. اين قصيده را در كتاب «گنجينۀ دانشمندان» جلد اوّل،ص 316 و 317، ضمن ترجمه و بيان احوال مرحوم آية الله حجّت رحمةُ اللهِ عَليه آورده است؛ و همۀ آن قصيده اينست: منبع
دريغا كه مهر هدايت برفت
دريغا جهان فضيلت برفت
شه علم و تقوي و همّت برفت
فسوس آية الله حجّت برفت
به سر خاكْ اين تيره ايّام را
كه بشكست اركان اسلام را
سپهر فضائل نگونسار شد
جهان هنر همچو شب تار شد
دل و ديدۀ علم خونبار شد
بلي رستخيزي پديدار شد
كه او رخت از اين دام بيرون كشيد
فرو خرگه خود به هامون كشيد
مهين طائر آسماني سرشت
كه پرّيد از اين تيرهگون دام زشت
زند نغمه در گُلْسِتان بهشت
پيامي به آنان كه افسرده هشت
پيامي كه همچون سرود سروش
كند جلوه هر لحظه در گوش هوش
كه ياران نميپايد اين روزگار
بگرديد پابند كردار و كار
مگيريد از كار و كوشش قرار
مناليد از رنج تن زينهار
به ويرانه در، گنج بيمار نيست
گلي اندرين باغ، بیخار نيست
نداريد جز كيش اسلام كيش
در اين ره مناليد از نوش و نيش
بكوشيد و بنهيد پائي به پيش
مترسيد از قطرۀ خون خويش
كه زيباتر از خون به پيكار نيست
خود از لاله خوشتر به گلزار نيست
بزرگان كه رادند و آزادهاند
به حق مهر ورزيده دل دادهاند
به خون خود آغشته افتادهاند
بدين آرمان راه بگشادهاند
به شمشير هر بند بگسستهاند
به نيروي دانش دژي بستهاند
مبادا كه گردون كند رامتان
مبادا كه كوته كند گامتان
مبادا شود تيره فرجامتان
مبادا كه ننگين شود نامتان
شود تيره دل، دشمنِ پر زكين
بگيرد دژ و بشكند كاخ دين
حقيقت جز آئينِ اسلام نيست
به از نام نيكوي وي نام نيست
به چيزي فضيلت جز او رام نيست
جهان جز به وي هرگز آرام نيست
مهين كاخ اسلام آباد باد
هميشه بر و بومش آزاد باد
آيا در معارف اعتقادي، حديث حجيت دارد؟ حضرت آیت الله جوادی آملی
جهت مشاهده متن بر ادامه مطلب کلید نمایید.
متن پاسخ حضرت آيت الله العظمي حاج سيد علي سيستاني به 3855 پرسش با امکان جستجو
ويژگيهاي سنّت قطعي چيست؟ حضرت آيت الله جوادي آملي
اول علم همان آخر علم است و آخر علم همان اول علم است
حضرت آیت الله جوادی آملی در دوران نوجوانی
مرحوم پدر اصرار داشت كه من اولين درس جامع المقدّمات را از محضر مرحوم آيةالله فرسيو كه به زهد و تقوا شهرت داشت، فرا گيرم. از اين رو، در نخستين روز طلبگى دست مرا گرفت و با هم به منزل آيةالله فرسيو رفتيم. ايشان اولين عبارتهاى كتاب امثله را كه «بسم الله الرّحمن الرّحيم، أوّل العلم معرفة الجبّار و آخر العلم تفويض الأمر إليه» بود، به من آموخت و اين حديث را به گونه اى شرح داد كه هنوز مديون سروش غيبى آن بزرگ استاد هستم. ايشان فرمود: اول علم همان آخر علم است و آخر علم همان اول علم است. هدف از آموختن علم شناخت خدا و واگذارى همه امور به اوست. بدينسان، عالمان بزرگ اصرار داشتند كه طلاب با
تهذيب نفس و تزكيه تربيت شوند.
تا انسانْ فرشتهمنش نشود، شيطان از حريم او بيرون نميرود . / حضرت آيت الله جوادي آملي

در مورد رمي جمرات بايد توجه كنيم كه نه آن جمره، شيطان است و نه اين سنگزدن رمي شيطان؛ زيرا رميجمرات در زمان جاهليت نيز مرسوم بود؛ چنانكه در اين زمان هم گاه برخي از افراد كه خود شيطان انسياند اين رمي را انجام ميدهد. بديهي است كه شيطان هرگز با هفت سنگ طرد نميشود. تنها راه طرد و در امان ماندن از آسيبهاي او استعاذه و به حصن الهي پناهنده شدن است: "وإمّا ينزغنّك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله".
حقيقت اين است كه تا انسانْ فرشتهمنش نشود، شيطان از حريم او بيرون نميرود و او از گزند شيطنت مصون نيست. حجّ زمينهي مناسبي براي فرشتهخوشدن است، به ويژه رمي جمرات كه تذكر به طرد هر گونه پليدي ميدهد.
خلاصه اينكه، سنگزدن به جمرهها رمز و نشانهاي از رمي ديو درون و بيرون و راندن شيطان انس و جنّ است. پس اگر كسي خود جزو شياطين انسي بود، هرگز قدرت و لياقت تبرّي و رمي حقيقي را ندارد؛ چنانكه اگر شيطان همنشين كسي شد، او نميتواند همراه خود را رمي كند: "ومن يعشُ عن ذكر الرحمـن نقيّض له شيطاناً فهو له قرين"1، "ومن يكن الشيطان له قريناً فساء قريناً"2.
كيفر كسي كه از نام و ياد حق غافل است، آن است كه خداوند شيطان را قرين و مقارن او ميكند و كسي كه شيطان قرين او شد، به همسفر بدي مبتلاست و او ديگر همراه و قرين خود را رمي نميكند و چنين كسي به سرّ رمي جمرات نرسيده و حجّ او ناقص است.
1 ـ سورهي زخرف، آيهي 36. 2 ـ سورهي نساء، آيهي 38.
مأخذ: (صهباي حج، ص 450) منبع
آيا حجيت و اعتبار تفسير قرآن به قرآن و نتيجه آن به نحوه انحصار است يا خير؟ حضرت آیت الله جوادی آملی

مرحوم حضرت آيت الله معرفت : الگوبرداري از روش تفسير الميزان منحصر به تفاسير شيعي نيست
... كسيكه در كوچكي دنبال علم نرود، در بزرگي ارج و تقدّم ندارد ....
شيخ هادي كاشف الغطاء در «مستدرك نهج البلاغة» ص 165 و 166 از حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام آورده است كه فرمود: أقَلُّ النّاسِ قيمَةً أقَلُّهُمْ عِلْمًا؛ وَ مَنْ لَمْ يَتَعَلَّمْ في صِغَرِهِ لَمْ يَتَقَدَّمْ في كِبَرِهِ. تا آنكه ميگويد: الْعِلْمُ أكْثَرُ مِنْ أنْ يُحْصَي فَخُذوا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ أحْسَنَهُ، ثُمَّ أنْشَأَ يَقولُ:
ماحَوَي الْعِلْمَ جَميعًا أحَدٌ
لا وَ لَوْ مارَسَهُ ألْفَ سَنَة
إنَّما الْعِلْمُ بَعيدًا غَوْرُهُ
فَخُذوا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ حَسَنَة
« بي ارزش ترين مردم، نادانترين آنهاست، و كسيكه در كوچكي دنبال علم نرود، در بزرگي ارج و تقدّم ندارد...
علم بيش از آنست كه به شمارش در آيد؛ لهذا شما از هر علمي مقدار بهتر و نيكوتر را انتخاب كنيد.
و سپس شروع كرد به خواندن اين دو بيت:
هيچكس نتوانسته است به جميع علوم دست يابد
و اگر چه هزار سال بر آن ممارست كند.
نهايت علم بسيار دور است
بنابراين شما از هر علمي، خوب را اختيار كنيد!»
برنامه دینی همان برنامه زندگی
)) قرآن تنها كتاب آسماني است كه اوّلاً زندگي سعادتمندانه انساني را با طرز زندگي بي آلايش و پاك انسان فطري (طبيعي) مساوي ميداند، و ثانياً برخلاف بيشتر يا همه روشها كه برنامه خداپرستي انسان را از برنامه زندگي تفكيك ميكنند، برنامه ديني را همان برنامه زندگي قرار داده، در همه شؤون فردي و اجتماعي انسان مداخله نموده، دستوراتي مطابق واقعبيني (جهانبيني ـ خداشناسي) صادر ميكند. و در حقيقت افراد را به جهان، و جهان را به افراد ميسپارد؛ و هر دو را به خدا. (( ۱
منبع
«قرآن در اسلام» طبع اوّل، ص 61
دوره معارف: از آثار مرحوم آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی
(خدا همه جا هست چشم بگشا و ببين!)
(قلب امام مركز توحيد است.)
(قيامت محل لمس توحيد و عظمت بيانتهاي خداوند است.)
دوستيهاي غير خدائي در قيامت تبديل به دشمني ميشود
الا خِلّآءُ يَوْمَئِذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ.
«دوستان و موالي در آن روز، بعضي با بعضي دشمنند مگر پرهيزكاران.» دوستيهائي كه مردم در اين دنيا بر غير ميزان خدا و قرب و محبّت خدا با يكديگر دارند چون بر اساس حقّ نيست، در آن عالمِ بروز و ظهور حقائق تبديل به دشمني ميگردد و به صورت دشمني ظهور دارد، مگر روابطي كه بر ميزان حقّ و تقرّب حضرت باري تعالي در بين مردم باشد، كه آن در آن عالم نيز بصورت مودّت و دوستي است.
اگر حقيقت دوستيهائي كه مردم دنيا با يكدگر دارند بررسي شود ملاحظه ميشود كه بر محور پيمانها و تعهّدات و امور اعتباريّۀ ديگر و يا بر اساس قرابت و خويشاوندي و اتّحاد خون بوجود ميآيد.
و چون تمام اين امور براي تسكين خاطر و جلب منفعت دنيوي است، بنابراين تا دم مرگ بيشتر باقي نمانده و تاب مقاومت نميآورد. بچّه تربيت ميكند براي آنكه در هنگام پيري از او دستگيري كند، از آقا احترام ميكند تا از او استفاده كند، پسرش را دوست دارد براي آنكه فرمانش را ببرد؛ امّا اگر بزرگ شد و فرمان نبرد، و فرزند در حال پيري از او دستگيري نكرد، به كسي كه سلام كرده امروز جواب سلامش را نداد، زن حاضر براي توقّعات مرد نبود، مرد حاضر براي خواهشهاي زن نبود؛ در اين صورت باز هم محبّت باقي است، يا تبديل به يك صحنه از آتش عداوت و جدائي ميشود؟
علامت دوستي واقعي بروز امتحان است
... آن كسي كه دوست واقعي است اگر قطعه قطعهاش كنند دست از دوستي بر نميدارد. عِنْدَ الاِ مْتِحانِ يُكْرَمُ الرَّجُلُ أوْ يُهانُ. [1] چون آزمايش پيش آيد، ميزان بزرگواري و شخصيّت و يا پستي و مذلّت افراد معلوم ميشود؛ و درجه ميگيرند و يا از درجه ساقط ميشوند. ....
[1] شرح «غرر و درر» آمدي، ج 4، ص 321
پیام حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
كعبه، برترين معبد - حضرت آیت الله جوادی آملی

در صدر اسلام تفكر اسرائيلي همراه با رسوب تعصّب به دست افرادي چون كعبالأحبار مانند سمّ واگير منتشر ميشد و عترت طاهرين(عليهم السلام) كه همتاي قرآن كريمند در كمال صلابت به طرد و قدح و ابطال آن همّت ميگماردند، كه نمونهاي از آن در اينجا ذكر ميشود:
زراره ميگويد: من در كنار امام باقر(عليه السلام) در برابر كعبه نشسته بودم، آن حضرت فرمود: "نگاه به كعبه عبادت است". عاصم بن عمر به آن حضرت عرض كرد: كعبالأحبار ميگفت: كعبه هر بامداد براي بيتالمقدّس سجده ميكند. امام باقر(عليه السلام) به او فرمود: "تو دربارهي گفتهي كعب چه ميگويي؟". عاصم گفت: كعب درست گفت. امام باقر(عليه السلام) به او فرمود: "تو دروغ گفتي و كعبالأحبار هم با تو دروغ گفت". زراره ميگويد: آن حضرت غضبناك شد و من هرگز نديده بودم كه امام باقر(عليه السلام) غير از عاصمبن عمر ديگري را چنين تكذيب كرده باشد. آنگاه آن حضرت فرمود: خداوند هيچ سرزميني را محبوبتر از كعبه نيافريد: "ما خلقالله عزّوجلّ بقعة فى الأرض أحبّ إليه منها". پس با دست اشاره به كعبه كرد و فرمود: هيچ سرزميني نزد خداوند گراميتر از كعبه نيست: "ولاأكرم علي الله منها..."1.
خداي سبحان بيتالمقدّس را، با همهي قداستي كه دارد، به خود اسناد نداد و تنها دربارهي كعبه فرمود: "بيتي"2.
1 ـ وسائل الشيعه، ج 9، ص 363.
2 ـ سورهي بقره، آيهي 125؛ و سورهي حج، آيهي 26.
مأخذ: (صهباي حج، ص 234)منبع
إعراض از ياد خدا ، موجب نابينائي در قيامت است
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ و مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ و يَوْمَ الْقِيَـٰمَةِ أَعْمَي' * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِيٓ أَعْمَي' وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَ' لِكَ أَتَتْكَ ءَايَـٰتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَ'لِكَ الْيَوْمَ تُنسَي'. [1]
«و كسي كه از ياد خدا إعراض كند، پس بدرستيكه زندگي او توأم با سختي و مشكلات خواهد بود، و ما او را در روز قيامت كور محشور خواهيم كرد. ميگويد: اي پروردگار من! من كه در دنيا بينا بودم، چرا مرا در اينجا كور حشر نمودي؟ خداوند ميفرمايد: اينچنين است كه در دنيا آيات ما بسوي تو آمد و آنها را فراموش كردي! و بدين جهت امروز نيز فراموش كرده شدي!»
پناه به خدا؛ در اين دنيا انسان اعتماد به غير خدا نموده و همهچيز از دستش ميرود. و امّا اگر با خدا راه محبّت و عشق، باز كند و طبق دعاي مولي أميرالمؤمنين عليه السّلام: وَ اجْعَلْ... قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّمًا [2] (دل مرا در محبّت و عشق خودت ديوانه كن) با خدا و اسرار الهي و واقعيّات سر و كار داشته و دامن از لوث اعتبار و مجاز بشويد، در آنجا حبيب الله، يَد الله، روح الله، وليّ الله ميگردد.
مگر خدا حبيب دارد؟ رفيق دارد؟ اينها همه اسماء خدا هستند كه به مقرَّبين و مُخلَصين عنايت ميكند. چگونه أميرالمؤمنين عليهالسّلام أسَدُ اللَه، يَدُ اللَه، لِسانُ اللَه، عَيْنُ اللَه، و فَضْلُ اللَه بوده است؛ اگر كسي با آنحضرت راه مودّت و محبّت پيش گيرد و با صدق و صفا بدون غشّ و دَغَل ولايتش را بپذيرد و در اطاعت از اوامرش چون و چرا نكند، آن حضرت راه آسمان معرفت را به او نشان خواهد داد و با كليدي كه از جانب خدا در دست دارد قفلها را خواهد گشود و حجابهاي ظلمانيّه و نورانيّه را مرتفع خواهد نمود.
گر در ره عاشقي قدم صدق نهي
معشوقه به اوّل قدمت پيش آيد
او از انسان استقبال ميكند و به ملاقات ميآيد و رفع حوائج و نيازمنديها مينمايد.
[1] آيات 124 تا 126، از سورۀ 20: طه
[2] از فقرات دعاي كميل است. («مفاتيح الجنان» ص 67، از طبع إسلاميّه)
ايمان در حال سَكَرات و رفع حجاب غيبي بيفائده است
اصل وجود انسان، قابليّت حركت بسوي سعادت و يا وقوف در ويرانه شقاوت است. و بنابر اين اصل، بهش
ت و جهنّمي كه خداوند آفريده است، براي انساني است كه داراي اراده و اختيار باشد و بتواند استعداد خود را براي وصول به كمال خود به فعليّت درآورد؛ يا به اختيار خود آنرا خراب و ضايع نموده و در مرداب شهوات و أوهام فرو برده و متعفّن گرداند. بنابراين، تا زمانيكه انسان اختيار دارد، راه توبه و بازگشت دارد و ايمان او مؤثّر است و أعمال او صحيح است؛ ولي همينكه راه اختيار بسته شد و انسان خود را در انتخاب يك طرف مضطرّ ديد، ديگر در آنوقت تكليف ساقط ميگردد، و ايماني كه ميآورد مُنتج نتيجه نبوده و براي كمال نفس انسان اثر مثبتي ندارد و نقشي را ايفاء نمينمايد.
انسان در تمام طول مدّت عمر خود، اختيار دارد ايمان بياورد يا نياورد، اعمال صالح انجام دهد يا ندهد، درجاتي را طيّ كند و بسوي فعليّت نيكو و بهشت گام بردارد يا در دركات جهل خود را محبوس و در غرائز و صفات بهيميّه متوقّف و در جهنّم مخلّد بماند.
ولي در ساعت آخر عمر كه در سكرات مرگ غوطه ميخورد، و آن ساعت آخرين ساعت از ساعتهاي دنيا و اوّلين ساعت از ساعتهاي آخرت است، و در آنوقت كه پرده از جلوي چشمان او برداشته شده و حقائق را با ديدگان ملكوتي خود ميفهمد؛ اختيار از انسان سلب شده و ديگر ايمان او به خدا و پيمبران و روز پاداش، مفيد فائده و مثمر ثمر نخواهد بود؛ چون ايمان اضطراري است و از تحت اختيار خارج، و توبه و بازگشت به خدا نيز قابل قبول نيست.
در اين آيه شريفهاي كه در مطلع گفتار قرائت شد، و يكصد و پنجاه و هشتمين آيه از سورۀ أنعام (ششمين سورۀ قرآن كريم) است ميفرمايد:
چرا مردم ايمان نميآورند و چرا عمل صالح انجام نميدهند؟ با اينكه الآن داراي اختيار و اراده هستند.
آنها در انتظارند كه فرشتگان از آسمان بيايند تا ايمان بياورند، يا آنكه خداي تو بسوي آنان بيايد، يا اينكه بعضي از آيات غضب و علامات قهر خدا بر آنها ظاهر شود و سپس ايمان بياورند؟!
در آن روزي كه بعضي از آيات قهر و عذاب خدا از عالم غيب پديدار گردد، ديگر ايمان آوردن براي كسانيكه سابقاً ايمان نياوردهاند يا با ايمان خود عمل خيري انجام ندادهاند، مفيد فائده نخواهد بود.
زيرا آن ايمان صوري و اضطراري بوده، آن ايمان بعد از درنَورديدن دنيا و بقاء اختيار است، آن ايمان بعد از خراب بدن و درهم كوبيده شدن غرائز و فقدان اراده است.
آري، اين مردم ايمان نميآورند تا از عالم غيب چيزي را مشاهده نمايند؛ و در آنوقت كه مشاهده كنند آن ايمان فائده ندارد؛ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ. اي پيمبر به آنها بگو: شما منتظر باشيد، ما هم منتظر خواهيم بود.
شما ايمان نياوريد و عمل صالح بجاي نياوريد، و منتظر باشيد كه از عالم غيب چيزهائي را ببينيد.
ما هم در انتظاريم كه در آنوقتي كه شما از عالم غيب چيزي را ميبينيد، ببينيم كه شما خواهيد فهميد آن ايمان بدرد نميخورد و دستي از شما نميگيرد.
ذكر خدا - حضرت آیت الله جوادی آملی

ذكر خدا امري قلبي است كه هر خير و بركتي از آن ناشي ميشود و ذكر زباني، دعا، نماز، تلاوت قرآن و غيره از آن جهت كه سبب به وجود آمدن اين امر قلبي ميشود، ذكر شمرده شده است.
آنچه را قرآن كريم مايه آرامش قلب ميداند: "ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب"١ همين ذكر قلبي است.
١ ـ سوره رعد، آيه 28.
اشعار پر معناي آيه الله شَعراني (ره) درباره حقيقت شهادت حضرت امام حسين عليه السلام
و چقدر عالي و پر معني آيه الله شَعراني (ره) حقيقت شهادت آن سرور را در «دَمعُ السُّجوم» حكايت نموده است:
شاهان همه به خاك فكندند تاجها |
تا زيب نيزه شد سر شاه جهان عشق |
بر پاي دوست سر نتوان سود جز كسي |
كو را بلند گشت سر اندر سَنان عشق |
از لامكان گذشت به يك لحظه بیبُراق |
اين مصطفي كه رفت سوي آسمان عشق |
شاه جهان عشق كه جانانش از ألست |
گفت اي جهان حُسن، فداي تو جانعشق |
تو كشته منيّ و منم خون بَهايِ تو |
بادا فداي تو كون و مكان عشق منبع |
بوسیدن ضریح امام حسین (ع) اظهار محبت است
دکتر "علی جمعه"، مفتی مصر درباره جواز بوسیدن ضریح امام حسین (ع) گفت: من در پاسخ به سؤال یکی از هموطنان در مسجد سلطان حسن درباره بوسیدن ضریح امام حسین (ع)، فتوا می دهم که این کار شرک به خدا محسوب نمی شود و فقط نوعی اظهار عشق و محبت به ساحت این امام است
به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از " العربیه"، جمعه افزود: مقصود من از این فتوا، نفی شرک است که آغاز تروریسم و افراطی گری و خونریزی است، لذا این فتوا بدان معنا است که این کار منجر به شرک نمی شود، بلکه اظهار محبت و عاطفه است.
جمعه گفت: ما از موضوعات جدال برانگیز دوری می جوئیم و به موضوعاتی مانند مؤسسات خیریه ، طرح مبارزه با بیسوادی و توافقنامه هایی که امضا کرده ایم می پردازیم زیرا همگی ما باید در انجام کار خیر همکاری نمائیم.منبع
تقریب، كشف زمینههای مشترك و تلاش برای توسعه و عملی كردن آن است
به گزارش پایگاه خبری تقریب، در نشست افتتاحیه علاوه بر آیتالله تسخیری، دكتر "عبدالعزیز بن عثمان التویجری" دبیركل سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی كشورهای اسلامی (آیسیسكو) و "محمد حبیب الخوجه" دبیركل مجمع جهانی فقه اسلامی سخنرانی كردند.
آیت الله تسخیری دبیرکل مجمع نیز در سخنانی اظهارداشت: وقتی ما از تقریب صحبت میكنیم، لازم است به ریشههای عقلانی آن توجه كرده و به اصولی پایبند باشیم. تقریب، كشف زمینههای مشترك و تلاش برای توسعه آن و سپس عملی كردن محورهای آن است.
وی گفت: ایمان به هدف، ایمان به آزادی عقلی، اعتماد به مكتب شور و مشورت، حذف خرافات، پرهیز از تعصبات كور و ... از مواردی هستند كه لازم است در مسیر تقریب مورد توجه قرار گیرند.
دبیرکل مجمع یادآور شد: البته در مقابل کارشکنیهای زیادی برای شكست روند تقریب در سطح جهانی وجود دارد و ما نمونههای بارز و عینی آن را در افغانستان، پاكستان، عراق، فلسطین، یمن و لبنان مشاهده میكنیم.
آیت الله تسخیری افزود: ما در هیچ جای قرآن آیهای نداریم كه مسلمانان را از اختلاف فكری نهی كند و تا زمانی كه اختلافات، فكری باشند، رحمت است، ولی زمانی كه به سمت مسایل طائفهای و قومیتی و سیاسیشدن میرود مخرب و ویرانگر میشود.
دكتر التویجری دبیركل آیسیسكو نیز در سخنان خود، نیاز به تأسیس چنین شورایی را برخاسته از حوادث خطرناكی دانست كه به گفته او وحدت امت اسلامی و زندگی مسالمتآمیز فرزندان این امت را تهدید میكند.
وی افزود: اكنون جهان اسلام از جنگها و فتنهها و توطئههای گوناگونی رنج میبرد و شاید خطرناكترین آنها، پاشیدن بذر اختلافات و فتنههای مذهبی و ایجاد عدم اعتماد بین مسلمانان نسبت به همدیگر باشد.
گفتنی است: سازمان آیسیسكو در سالهای ۱۹۹۱و ۱۹۹۶میلادی نیز دو كنفرانس در خصوص تقریب بین مذاهب اسلامی برگزار كرد و اعضای شورایعالی 13 نفر میباشد. منبع
بايد به سراغ «صحيفه علويّه» و «صحيفه سجّاديّه» رفت،
..... بايد به سراغ «صحيفه علويّه» و «صحيفه سجّاديّه» رفت، و از آنها در راه معرفت حضرت ربّ العزّه مدد خواست!
« يَا مَنْ دَلَّ عَلَي ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ، وَ جَلَّ عَنْ مُلآءَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ. يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَرَاتِ الظُّنُونِ، وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ، وَ عَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ .» را خوب فهميد!
«اي آنكه دليل و رهنماي شناسائي ذات خودش را فقط ذات خودش قرار داده است، و از مجانست و مشابهت مخلوقاتش، تنزّه و تحذّر دارد، و از همرنگي و نزديكي و پيوستگي با كيفيّتهاي عالم خلقتش برتر و بالاتر آمده است. اي آنكه به واردههاي پنداري و خَطْرههاي فكري و انديشهاي نزديك هستي، و از چشم انداخت چشمان و ديدگان دور ميباشي، و پيش از آنكه كائنات صورت وجود و تكوّن بر خود گيرند، تو به آنها اطّلاع و علم داري!»
لَا إلَهَ إلَّا أَنتَ ، سُبْحَانَكَ اللَهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ! مَنْ ذَا يَعْرِفُ قَدْرَكَ فَلَايَخَافُكَ ؟!وَ مَنْ ذَا يَعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا يَهَابُكَ؟!
«هيچ معبودي و مألوهي و مقصد و مقصودي جز تو نيست، خدايا ! تو پاك و منزّه و مقدّس و مطهّر ميباشي از هر شائبه محدوديّت و تشبيه ! و اين پاكي و تقديس توأم با حمد و ستايش و سپاس و مجد و عظمت تو است! كدام كس در عالم هستي وجود دارد كه قدر و منزلتت را بشناسد ، آنگاه از تو در خوف و خشيت نباشد؟! و كدام كس در دائره وجود ، به وجود آمده است كه بداند كيستي تو و داراي كدام انيّت و جوهره هستي ميباشي ، و آنگاه از تو در هيبت و واكنش جلال و مجدت، غوطهور نگردد؟!» ....... منبع
جهاني بودن قرآن كريم - آیت الله جوادی آملی

انسان كامل كه سِمت رسالت الهي را دارد و حامل پيام خداست، اگر مظهر اسم اعظم بوده، كاملترين انسانها باشد، كتابي را دريافت ميكند كه كاملترين كتابهاست و همهي پهنه زمين و وسعت زمان و گستره تاريخ را دربر ميگيرد. از همينرو خداي سبحان قرآن را براي هدايت همگان بر قلب مطهّر رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) نازل كرد: "شهر رمضان الّذي أُنزل فيه القران هديً للنّاس..."1، "وأُوحي إليّ هذا القران لأُنذركم به ومن بلغ"2، "ولقد ضربْنا للنّاس في هذا القران من كلّ مثلٍ لعلّهم يتذكّرون"3، "إنّا أنزلنا عليك الكتاب للنّاس بالحق"4. در اين آياتْ قرآن كريم، كتاب هدايت تودهي انسانها و بدون اختصاص به عصر يا نسل خاص معرفي شده است.
همچنين در آياتي ديگر، مانند: "إن هو إلاّ ذكري للعالمين"5 و "وما هي إلاّ ذكري للبشر"6، قرآن مجيد به عنوان يادآور همه جوامع بشري شناسانده شده، تا همگان را به عَهد فطرت خويش متذكر شود.
در آيات ديگري، همچون "تبارك الّذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً"7، قرآن شريف به عنوان دستور آسماني براي برحذر داشتن همهي مردم جهان از هر گونه تباهي معرفي شده است.
همچنين آيات تحدّي، نشانهي جهاني بودن قرآن است؛ زيرا اگر كتابي براي هدايت گروه خاص يا عصر مخصوص نازل شده باشد زبان تحدّي و دعوي دعوت آن در همان محدوده نزول كتاب آسماني خلاصه ميشود و حال آنكه قرآن همهي جن و انس را به مبارزه فرا ميخواند: "قل لئن اجْتمعت الإنس والجنّ علي أن يأتوا بمثل هذا القران لا يأتون بمثله"8.
تذكر اين نكته نيز سودمند است كه، معجزهي هر پيامبري،گرچه رسالت او محدود باشد، براي هميشه به قوّت خود باقي است و هيچ كس غير از انبيا و اولياي الهي توان آوردن همانند آن را ندارند، و چون دعوِي رسالت با دعوت رسول هماهنگ است و تبلور دعوت نبي اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در قرآن كريم است هر دليلي كه بر جهاني بودن قرآن دلالت كند بر عالَمي بودن رسالت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز دلالت دارد، همچنان كه هر دليلي كه بر جهاني بودن رسالت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) دلالت كند بر عالَمي بودن قرآن مجيد نيز دلالت خواهد داشت؛ زيرا اين دو متلازم همند و دليل هر كدام بالملازمه ديگري را نيز اثبات ميكند.
1 ـ سورهي بقره، آيهي 185.
2 ـ سورهي انعام، آيهي 19.
3 ـ سورهي زمر، آيهي 27.
4 ـ سورهي زمر، آيهي 41.
5 ـ سورهي انعام، آيهي 90.
6 ـ سورهي مدثر، آيهي 31.
7 ـ سورهي فرقان، آيهي 1.
8 ـ سورهي إسراء، آيهي 88.
مأخذ: (صهباي حج، ص 193)
فطرت توحيدي، سرمايه وحدت
در فرهنگ قرآن، انسان سرمايهي سعادت همه جانبه و وحدت گسترده با همهي جوامع بشري را به عنوان اصلي "ثابت"، "همسان"، "همگاني" و "هميشگي" در نهاد خود دارد، به طوري كه هيچ فرد در هيچ عصر و مصر و نسلي فاقد آن نيست. اين دستمايهي تكامل تكويني، همان زبان فطرت توحيدي است كه بدون نياز به هر گونه اعتبار و قرارداد و تصويب، توان پيوند انسانها را دارد: "فأقمْ وجْهك للدّين حنيفاً فطرتَ الله الّتي فطر النّاس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدّين القيّم ولكنّ أكثر النّاس لا يعلمون"1.
راز عدم تبديل فطرت توحيدي انسان، اين است كه نه خداوند آن را تغيير ميدهد، چون وي را به احسن تقويم ساخت و هيچ نقص و عيبي در نهان توحيدي او نيست تا تبديل شود، و نه هيچ كس جز خداوند، توان تأثير در نظام آفرينش انسان را دارد. از اينرو به عنوان "نفي محض" فرمود: "لاتبديل لخلق الله".
تنها راه وحدت انسانها و اتحاد جوامع بشري، بر محور فطرت توحيدي انسان كه امري عيني و تكويني و نيز جاودانه و پايدار است، دور ميزند؛ زيرا فطرت نه از خصوصيت اقليمي نشئت گرفته تا با تغيير آن دگرگون گردد، و نه در زمانهي مخصوص محصور است تا با گذشت آن سپري شود، و نه در معرض حوادث ديگر واقع ميشود تا با تحوّل رخدادها فرسوده گردد، بلكه همچنان مشرف بر هر سرزمين و محيط بر هر زمان و حاكم بر هر سنّت و رسم قومي و نژادي و مانند آن است؛ زيرا روح انسان، مجرد است و فطرت توحيدي كه با هستي او عجين شده منزّه از مادّه و مُبرّاي از قوانين حاكم بر طبيعت و تاريخ است. از اينرو نه در محدودهي "نفي و دفع"، پيرو قواعد و مباني مادي است و نه در "اثبات و جذب" تابع آنهاست؛ زيرا اولاً روح ملكوتي و مجرّدْ سنخيت با ماده ندارد و ثانياً كاملتر از آن است، و به اين دو جهت از قلمرو تأثير مستقيم و اصيل مادّه دور است.
از اينرو خداي سبحان فرمود: فقط خداوند است كه دلهاي آنان را همسو و هماهنگ قرار داد و تو اي پيامبر! اگر همه منابع مادّي زمين و هر آنچه را كه در آن است هزينه ميكردي تا دلهاي آنها را پيوند دهي، توان آن را نداشتي، ليكنخداي سبحان آنان را متحد و قلوب آنها را تأليف كرد: "وألّف بين قلوبهم لو أنفقت ما في الأرض جميعاً ما ألّفت بين قلوبهم ولكنّ الله ألّف بينهم إنّه عزيز حكيم"2 در اين پيوند قلوب و الفت دلها، دو نام از اسماي حسناي خداوند، يعني "عزيز" و "حكيم"، سهم به سزايي دارد. از اين رو دلهاي عزيزان و حكيمان با هم متحد است، اما قلوب قاسيهي ذليلان و جاهلان همواره از هم جدا و با هم درگير و نسبت به هم كينهتوز، سرسخت، موضعگير، ستيزنده و پرخاشگرند و از رشد يكديگر حسودانه نگران و از هبوط همديگر عنودانه خرسند است. از اين رو بهعنوان كيفر تلخ، محكوم حاكم عدل و قسط است كه فرمود: "وألقينا بينهم العداوة والبغضاء إلي يوم القيـمة"3 "فأغرينا بينهم العداوة والبغضاء إلي يوم القيـمة"4
شيطان كه همانند كلب مُعَلَّم است با وسوسهي مرموز خود ـ كه امري تكويني است و تا حدودي سهمي از تجرّد خيالي و وهمي دارد ـ در دلهاي دنيازدگان نفوذ كرده، پيوند آنان را از يكديگر بريده و آنها را تحت ولايت خود درميآورد: "إنّما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة والبغضاء"5
1 ـ سورهي روم، آيهي 30.
2 ـ سورهي انفال، آيهي 63.
3 ـ سورهي مائده، آيهي 64.
4 ـ سورهي مائده، آيهي 14.
5 ـ سورهي مائده، آيهي 91.
مأخذ: (صهباي حج، ص 188)
درون خود را قرآني كنيد
هر روز گام تازه اى بايد برداشت ( آيت الله العظمي مکارم شيرازي )
عزيزان! بارزترين نشانه يك موجود زنده، نموّ و رشد است، هر زمان «نمو» متوقّف شود زمان مرگ نزديك شده است، و هنگامى كه موجود زنده در سراشيبى انحطاط قرار گيرد مرگ تدريجى او آغاز گشته، و اين قانون بر زندگى مادى و معنوى يك انسان و حتّى يك جامعه حاكم است (دقّت كنيد).
با استفاده از اين نكته بايد گفت: اگر هر روز گامى به جلو نگذاريم، و از نظر ايمان و تقوا و اخلاق و ادب و پاكى و درستكارى، رشد و تكاملى پيدا نكنيم، و هر سال دريغ از پارسال بگوئيم، گرفتار خسارتى عظيم شده ايم و راه را گم كرده و به بيراهه افتاده ايم، و بايد جداً احساس خطر كنيم.
پيشواى بزرگ ما امير مؤمنان(ع) زيباترين سخن را در اين زمينه بيان كرده، و در روايت معروفش مى فرمايد:
«مَنْ استوى يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ» «وَ مَنْ كانَ فِى نَقْص فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ; هر كس دو روز عمرش يكسان باشد گرفتار غبن شده (چراكه سرمايه عمر را از كف داده و تجارتى ننموده، و جز حسرت و اندوه متاعى نخريده است!) و آن كس كه در سراشيبى نقصان است، مرگ براى او بهتر است (چراكه لااقل سير تدريجى نقصان را متوقف مى سازد! و اين نعمت بزرگى است!
اگر عارفان باللّه و سالكان طريق الى اللّه براى هر روزِ سالك، «مشارطه» را در صبحگاهان، و «مراقبه» را در تمام طول روز، و «محاسبه» و سپس «معاقبه» را شامگاهان، لازم مى شمرند به خاطر همين است كه رهروان راه حق غافلگير نشوند و اگر عيب و نقصى در كار آنها افتاده است، به جبران برخيزند و از اين طريق هر روز افق تازه اى از انوار الهيّه را به روى خود بگشايند و همچون بهشتيان، صبح و شام شاهد موهبت جديدى باشند (وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشيّاً)
بنابراين اى عزيز! از حال خود غافل مباش تا در تجارت بزرگ زندگى كه سرمايه نفيس عمر با ارزش هاى والا مبادله مى شود و هر انسانى مى تواند سود كلان ببرد به مصداق «إنَّ الانسان لفى خسر» گرفتار خسران نشوى.
از محاسبه حال خود بى خبر نباش، و هر ماه و هر روز به حساب خود رسيدگى كن، پيش از آن كه حساب تو را برسند!
معرفي چند اثر در زمينه سنت نبوي ( ص )
گريه بر ميت از سنت هاى رسول خداست علامه سيد مرتضى عسكرى
بزرگداشت ياد انبياء و بندگان صالح خدا علامه سيد مرتضى عسكرى
عصمت انبيا و رسولان عليهم السلام علامه سيد مرتضى عسكرى
تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین على دوانى
سيره نبوي ختم نبوت پيامبر امي نبوت خاتميت وحي و نبوت شهید مرتضي مطهري
جامع بين علم ظاهر و باطن و ميان علم و عمل
«... چنين فقيهانى كه جامع بين علم ظاهر و باطن و ميان علم و عمل هستند بايد مربّى طلاّب و حوزهها باشند. آنها علم حقيقى را از جانب حضرت ربّ مىگيرند و بر متعلّمين پخش مىكنند.
شبها در محراب عبادت قيام دارند و با پاى محكم و استوار به كرنش و نيايش به درگاه حضرت معبود، دلهايشان مجذوب جذوات إلهيّه و سبحات ربّانيّه ميشود، و روزها آنچه را گرفتهاند پس ميدهند و در اين عالم وسيع شنا مىنمايند و به عالم وجود إفاضه فيض مىنمايند:
إِنَّ نَاشِئَةَ الَّيْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِيلاً * إِنَّ لَكَ فِى النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلاً.
«تحقيقا آنچه در شب مىرسد، براى تو گامى استوارتر و گفتارى پايدارتر است. و تحقيقا از براى تو در روز مجال واسعى است كه در اين عالم كثرات شنا كنى (و آنچه را در شب گرفتهاى، در روز مصرف نمائى).»
اعتماد به نفس ( از: حضرت آيت الله جوادي آملي )
ترديدي نيست كه اعتماد به نفس اگر در برابر اعتماد به خدا مطرح باشد، تفكري مشركانه است كه به خود محوري و در نهايت به كفر آدمي ميانجامد؛ اما اگر با حفظ اصل حق محوري، معناي اعتماد به نفس را خود باوري بدانيم، در اين صورت ميتوان آن را با توحيد هماهنگ دانست؛ زيرا انسان بر پايهي اين معنا وجود خويش را نردباني باوركردني و قابل اعتماد ميبيند كه ميتواند بر پلههاي محكم آن گام نهد و تا اوج ملاقات با پروردگار خويش بالا رود.
پس بر اساس اين معناي صحيح، هويت هيچكس هدف اصيل او نيست؛ بلكه نردبانِ خوب و محكمي به شمار ميرود كه انسان با تكيه بر آن و باور استحكام و كارآيي فراوان آن، راه ترقي و حركت عمودي از چاه طبيعت به سوي جاه فراطبيعت را در پيش ميگيرد و به مقصد و مقصود دست مييابد؛ بيآنكه اين نردبان او را از سير تكاملي و صعودي باز دارد؛ اما خود اتكايي و اعتماد به نفس با آن معناي ناصواب، بدان ميماند كه كسي نردباني فراهم آورد، اما به جاي بالا آمدن و نجات بخشيدن خود، همواره نردبان را به دوش بكشد و با آن به گرد خويش بچرخد يا آنكه نردبان را محور قرار دهد و پيوسته به طواف و ستايش آن پردازد.
اين حقيقت، به وفور در قرآن كريم تجلّي كرده و مطرح شده است؛ مثلاً با اشاره به بيپايگيِ اهل كتاب، چنين ميفرمايد: "قل يَـأَهل الكِتب لستم علي شيءٍ حتّي تقيموا التَّورة و الإنجيل و مَا أُنزل إليكم من رَبِّكم".(1) دو معنا براي اين آيهي كريمه، مطرح است: 1. اي اهل كتاب! شما از پايگاه استواري برخوردار نيستيد تا بتوانيد كتابهاي آسماني را اقامه كنيد. 2. اي اهل كتاب! تا به اقامهي كتابهاي آسماني نپردازيد، پايگاه محكمي نداشته و به چيزي نميارزيد.
گرچه هر دو معنا براي آيه پذيرفتني است، اما معناي نخست از لطافتي ويژه برخوردار است؛ زيرا به اين حقيقت اشاره دارد كه هر نحوه ترقي و تعالي انسان، نيازمند پايگاه و نردبان است و اگر كسي خود و سرمايههاي بينظير خود را باور داشته باشد، نردباني را در اختيار گرفته كه اگر يك قدم بر آن بگذارد، گام ديگر را به حريم دوست خواهد گذاشت كه گفتهاند: "يك قدم بر خويش نِه وان ديگري در كوي دوست". هر اندازه معرفت انسان به مبدأ و معاد و معبود خويش از يك سو و هويت انساني خود از سوي ديگر بيشتر شود، خود محوري، دنياخواهي و زمينگيري او كمتر و آمادگي پرواز تا بَرِ دوست برايش افزونتر ميشود.
1 ـ سورهي مائده، آيهي 68.
مأخذ: (تفسير موضوعي، ج 15، ص 238) منبع
ايمانِ كامل از عمل متولّد است
علم به هیچ عنوان سکولار نیست
به گزارش پایگاه خبری تقریب آيت الله جوادي آملي با اشاره به آیات و روایات بيان داشتند: قرآن و عترت همانند طنابی محکم است که خداوند برای ما نازل کرده و این انزال فرق می کند با انزال باران، چرا که اینجا به معنای آویختن است و طناب انداخته شده، انسان را به جایی نمی رساند اما طنابی که آویخته و یک سر آن در دست خود خداست، می شود به آن تمسک کرد و از آن بالا رفت .
این مفسر بزرگ قرآن با اشاره به روایاتی که بیان می دارد فرشتگان بال های خود را فرش انسان های طالب علم و قرآن پژوهان می کنند، افزود: این امر نشانه این است که انسان نباید درجا بزند و باید حرکت کرده ودر جهت نیل به کرامت انسانی پرواز کند، چرا که انسان یا باید در جهت چیزی ویا از جهت چیزی حرکت کند. اگر در جهت چیزی باشد، خواهد شد، مانند حیوانات که در زمستان در جهت آذوقه به نواحی گرمسیر مهاجرت می کنند واین انسان جز فانی شدن عاقبتی نخواهد داشت؛ اما انسان هایی هستند که از جهت چیزی حرکت می کنند و این همان مرغ باغ ملکوت شدن است .
این استاد بزرگ حوزه و دانشگاه با اشاره به جهاد اکبر و شرایط آن واینکه علمی مفید که اسلامی باشد و مارا به علم الیقین برساند، گفت: دانشگاه های ما باید اسلامی باشد و این جز با اسلامی شدن دروس دانشگاه ها نمی شود. یک انسان ممکن است عقاید سکولاری داشته باشد؛ اما علم به هیچ عنوان سکولار نیست و علوم تجربی همه بلا استثنا اسلامی هستند، فیزیک یا شیمی یا علوم تجربی دیگر همه اسلامی اند، چرا که ریشه همه اینها فلسفه است و این علم فلسفه است که می تواند به مبدا و معاد بپردازد. علمی اسلامی است که در آن درباره ابتدا و انتها بحث شود.
وی افزود: متاسفانه ابتدا و انتها را از علوم تجربی حذف کرده اند و یک علم بی روح درست کرده اند که گاه به الحاد کشیده می شود، اگر این امور در علوم فرض شود، آن وقت کل جهان می شود کتاب الله و عالم می شود محضر خدا و همه علوم آن نقش واقعی خود که اسلامی بودن است را نشان خواهند داد .
آیت الله جوادی آملی بیان داشت: امروز کتب دانشگاهی ما با نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم در اول آن اسلامی نمی شوند بلکه دانشگاهی اسلامی است که انسان را به سمت آن هدفی که برای آن آفریده شده، سوق دهد. یاد و نام خدا که همان ابتدا و انتها است، در تمامی علوم مشهود باشد، اگر این شود، دیگر نیازی نیست که در دانشگاه هایمان دختر و پسر از هم جدا شوند، چرا که فضا، فضای الهی است و احکام خدا حاکم است.
... خیلی زیاد دستپاچه نشویم، ...
مرحوم علامه محمد تقي جعفري
« ... گاهی که احساس می کنیم که { استجابت دعا } کمی تاخیر دارد، خیلی زیاد دستپاچه نشویم، باز دعای خود را ادامه بدهیم. .... نمی توان گفت که انسانهای معمولی هم بتوانند معجزات پیامبران را انجام دهند. ولی با اسماء مقدس الهی خیلی کارها می توان انجام داد. اگر واقعا یک کلمۀ الله از درون انسان بر آید... اگر متوجه شود، لبیک آن را قبلا شنیده است. ... »
در محضر حکیم – مجموعه پرسش ها و پاسخ ها / ص 104.
اساسيترين مقدمهٴ پيروزي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) ( از حضرت آیت الله جوادی آملی )
اساسيترين مقدمهٴ پيروزي پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) و ايجاد و گسترش حكومت اسلامي به دست آن حضرت، تصرف خدا در دل هاي مسلمانان و ايجاد محبت و الفت، ميانهٴ آنان بود كه از آنها پروانگاني ساخت كه گرداگرد وجود رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) هستي خويش را فدا كردند و پايه هاي امنيت و اقتدارِ حكومت اسلامي را هم عالمانه و هم عاشقانه، استحكام بخشيدند و البته اين گرايش و الفت قلبي ميان مسلمانان، تنها در حيطهٴ اراده و فرمان خدا بود و جز او هيچ موجودي اگرچه خاتم الانبياء(صلي الله عليه و آله و سلم)، حتي با هزينه كردن همهٴ ثروت هاي زمين، توان چنين كاري را ندارد؛ ”وألَّف بين قلوبهم لو أنفقت ما في الأرضِ جميعاً ما ألَّفت بين قلوبِهِم ولكنَّ اللّه ألَّف بينهم إنَّه عزيزٌ حكيمٌ“(1)
(1) سورهٴ انفال، آيهٴ 63.
مأخذ: (صورت و سيرت انسان در قرآن، ص 359) منبع
تا فرصت باقي است .... ( آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني )

شيخ ميفرمايد كه: «بدان اكنون كه كردن ميتواني» يعني اين زمان كه سرمايه عمر عزيز و اسباب اين سير و سلوك مهيّا داري ، بدانكه انسان را از چنين كمالات ميتواند كه حاصل شود ؛ بلكه انسان فينفسالامر بجهت همين مخلوق است . پس آن مقدّمات كه موقوفٌ عليه حصول اين كمالات است مرتّب گردان و اسباب آنرا مهيّا ساز و مقصود آفرينش حاصل كن .
«چو نتواني چه سود آنگه كه داني» ؛ يعني آن زمان كه قوّت بدني كه اسباب تحصيل اين مطلوب بُوَد به ضعف مبدّل شود ، و از سلوك و رياضت بازماني ، و فرصت فوت شود و نتواني كه به اداء حقوق اين مقدّمات عمل نمائي ، دانستن كه ترا تحصيل اين كمالات ميسّر بوده و تو حاصل نكردهاي هيچ فايدهاي نخواهد داد الاّ زيادتي حسرت و ندامت ! شعر:
بود در اوّل همه بیحاصلي
كودكيّ و بیدليّ و غافلي
باز در اوسط همه بيگانگي
وز جواني شعبه ديوانگي
باز در آخر كه پيري بود كار
تن خرف درمانده و جان گشته زار
چون ز اوّل تا به آخر غافليست
حاصل ما لاجرم بيحاصلي است
و ميتواند بود كه مراد «چو نتواني چه سود آنگه كه داني» اين باشد كه چون روح انساني از بدن مفارقت نمود و اسباب تحصيل كمال نماند و دانست كه آنچه مطلوب بود حاصل نكرده و تمنّا مينمايد كه: فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَـٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ ، آن زمان اين دانستن هيچ سودي ندارد غير از پشيماني كه اين يك عذاب ديگر است . چون منبع اين مشاهدات و مكاشفات كه ذكر كرده شد دل انساني است ميفرمايد كه: متن:
چه ميگويم حديث عالم دل ترا اي سر نشيب پاي در گل
يعني حديث عالم دل كه عروج به عوالم لطيفه و مشاهده انوار و تجلّيات الهي است با تو چه گويم كه سرنشيب شده ، از علوّ مراتب كمالات قلبي و روحي به أسفل السّافلين طبيعت افتاده و پاي سير و سلوك تو در گل لذّات جسماني و مشتهيات نفساني مانده است ، و مهروب را مطلوب و مطلوب را مهروب انگاشته و خود را مقيّد حصول مال و جاه گردانيدهاي ، و از ادراك كمالات معنوي كه لذّات باقي حقيقياند بالكلّ محرومي . شعر:
اهل دل شو يا كه بنده اهل دل
ورنه همچون خر فروماني به گل
هركه را دل نيست او بيبهره است
در جهان از بينوائي شهره است
رو به اسفل دارد او چون گاو و خر
نيستش كاري بجز از خواب و خور
حقّ همي گويد كه ايشان في المثل
همچو گاوند و چو خر بل هُم أضَلّ منبع