بايد به سراغ «صحيفه علويّه» و «صحيفه سجّاديّه» رفت،
..... بايد به سراغ «صحيفه علويّه» و «صحيفه سجّاديّه» رفت، و از آنها در راه معرفت حضرت ربّ العزّه مدد خواست!
« يَا مَنْ دَلَّ عَلَي ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ، وَ جَلَّ عَنْ مُلآءَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ. يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَرَاتِ الظُّنُونِ، وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ، وَ عَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ .» را خوب فهميد!
«اي آنكه دليل و رهنماي شناسائي ذات خودش را فقط ذات خودش قرار داده است، و از مجانست و مشابهت مخلوقاتش، تنزّه و تحذّر دارد، و از همرنگي و نزديكي و پيوستگي با كيفيّتهاي عالم خلقتش برتر و بالاتر آمده است. اي آنكه به واردههاي پنداري و خَطْرههاي فكري و انديشهاي نزديك هستي، و از چشم انداخت چشمان و ديدگان دور ميباشي، و پيش از آنكه كائنات صورت وجود و تكوّن بر خود گيرند، تو به آنها اطّلاع و علم داري!»
لَا إلَهَ إلَّا أَنتَ ، سُبْحَانَكَ اللَهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ! مَنْ ذَا يَعْرِفُ قَدْرَكَ فَلَايَخَافُكَ ؟!وَ مَنْ ذَا يَعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا يَهَابُكَ؟!
«هيچ معبودي و مألوهي و مقصد و مقصودي جز تو نيست، خدايا ! تو پاك و منزّه و مقدّس و مطهّر ميباشي از هر شائبه محدوديّت و تشبيه ! و اين پاكي و تقديس توأم با حمد و ستايش و سپاس و مجد و عظمت تو است! كدام كس در عالم هستي وجود دارد كه قدر و منزلتت را بشناسد ، آنگاه از تو در خوف و خشيت نباشد؟! و كدام كس در دائره وجود ، به وجود آمده است كه بداند كيستي تو و داراي كدام انيّت و جوهره هستي ميباشي ، و آنگاه از تو در هيبت و واكنش جلال و مجدت، غوطهور نگردد؟!» ....... منبع