غزل‌هائي‌ از حكيم‌ سبزواري‌ در عظمت‌ عرفاني‌ مقام‌ انساني‌

 زندگی نامه

غزل اول

سينه‌ بشوي‌ از علومِ زادۀ سينا

نور و سَنائي‌ طلب‌ ز وادي‌ سينا

يار عيان‌ است‌ بي‌نقاب‌ در اعيان‌  

ليك‌ در أعيُن‌ كجاست‌ ديدۀ بينا

ساغر مينا ز دست‌ پير مغان‌ گير

چند خوري‌ غم‌ به‌ زير گنبد مينا

طعنه‌ به‌ وَيْسِ قَرَنْ زنيّ و قرين است‌  

ديو و ددت‌ قرنها و سآءَ قَرينا

نيست‌ روا ما قرين‌ ظلمت‌ ديجور  

روي‌ تو عالم‌ فروغْ ماه‌ جبينا

پرتو مهر از فلك‌ به‌ خاك‌ گر افتد

خود چه‌ شود ، عيسيا سپهر مكينا

يك‌ نفس‌ اي‌ خاك‌ راهِ دوست‌ خدا را

بر سر اسرارِ زارِ خاك‌ نشين‌ آ

غزل‌ دوّم‌:

ما ز ميخانۀ عشقيم‌ گداياني‌ چند    

باده‌ نوشان‌ و خموشان‌ و خروشاني‌ چند

اي‌ كه‌ در حضرت‌ او يافته‌اي‌ بار ببر            

عَرضۀ بندگيِ بی‌سر و ساماني‌ چند

كاي‌ شه‌ كشور حُسن‌ و مَلِك‌ مُلك‌ وجود  

 منتظر بَر سر راهند غلاماني‌ چند

عشق، صلح كل و باقي همه جنگ است و جدل‌ 

 عاشقان‌ جمع‌ و فِرَق‌ جمع‌ پريشاني‌ چـند

سخن‌ عشق‌ يكي‌ بود ولي‌ آوردند  

 اين‌ سخنها به‌ ميان‌ زمرۀ ناداني‌ چـند

آنكه‌ جويد حرمش‌ گو به‌ سر كوي‌ دل‌ آي‌

نيست‌ حاجت‌ كه‌ كند قطع‌ بياباني‌ چـند

زاهد از باده‌ فروشان‌ بگذر دين‌ مفروش‌

خرده‌ بينهاست‌ درين‌ حلقه‌ و رنداني‌ چـند

نه‌ در اختر حركت‌ بود و نه‌ در قطب‌ ، سكون‌  

گر نبودي‌ به‌ زمين‌ خاك‌ نشيناني‌ چـند

اي‌ كه‌ مغرور به‌ جاه‌ دو سه‌ روزي‌ بر ما  

كشش‌ سـلسـلۀ دهـر بـود آني‌ چند

هر در أسرار كه‌ بر روي‌ دلت‌ بربندند

رو گشايش‌ طلب‌ از همّت‌ مرداني‌ چند

غزل‌ سوّم‌:

اختران‌ ، پرتو مشكوۀ دل‌ انور ما    

دل‌ ما مَظهر كل‌ ، كل‌ همگي‌ مظهر ما

نه‌ همين‌ اهل‌ زمين‌ را همه‌ باب‌ اللهيم‌  

نُه‌ فلك‌ در دورانند به‌ دور سر ما

برِ ما پير خرد طفل‌ دبيرستان‌ است‌   

فلسـفي‌ مُـقتبِسي‌ از دل‌ دانشـور ما

گر چه‌ ما خاك‌ نشينان‌ مرقّع‌ پوشيم‌

صد چو جم‌ خفته‌ به‌ دريوزه‌گري‌ بر در مـا

چشمۀ خضر بود تشنه‌ شراب‌ ما را

آتش‌ طـور شـراري‌ بود از مَـجمـر ما

اي‌ كه‌ انديشۀ سر داري‌ و سر مي‌خواهي‌

به‌ كدوئي‌ است‌ برابر سر و افسر برِ مـا

گو به‌ آن‌ خواجۀ هستي‌طلب‌ و زهد فروش‌ 

نبود طالب‌ كالاي‌ تو در كشور ما

بازي‌ بازوي‌ نصريم‌ نه‌ چون‌ نسر به‌ چرخ‌ 

دو جهان‌ بيضه‌ و فرخي‌ است‌ به‌ زير پر مـا

ماه‌ گر نور و ضيا كسب‌ نمود از خورشيد 

خود بود مكتسِب‌ از شعشعۀ اختر ما

خسرو مُلك‌ طريقت‌ به‌ حقيقت‌ مائيم‌ 

كُلَه‌ از فقر به‌ تارك‌ ز فنا افسر ما

عالم‌ و آدم‌ اگر چه‌ همگي‌ اسرارند

بود أسرار كميني‌ ز سگانِ در ما

پيامبران مدفون در ايران

ادامه نوشته

قرآن و مستشرقان

مرحوم آیت الله محمد هادی معرفت
ادامه نوشته

گوهر معرفت‌ اندوز كه‌ با خود ببري

فتوي‌ پير مغان‌ دارم‌ و قولي‌ است‌ قديم
كه‌ حرام‌ است‌ مي‌ آنجا كه‌ نه‌ يارست‌ نديم‌
چاك‌ خواهم‌ زدن‌ اين‌ دلق‌ ريائي‌ چكنم‌
روح‌ را صحبت‌ ناجنس‌ عذابي‌ است‌ اليم
تا مگر جرعه‌ فشاند لب‌ جانان‌ بر من
سالها شد كه‌ منم‌ بر در ميخانه‌ مقيم‌
مگرش‌ خدمت‌ ديرين‌ من‌ از ياد برفت
اي‌ نسيم‌ سحري‌ ياد دهش‌ عهد قديم‌
بعد صد سال‌ اگر بر سر خاكم‌ گذري
سر بر آرد ز گِلم‌ رقص‌كنان‌ عظم‌ رميم‌
دلبر از ما به‌ صد امّيد ستد اوّل‌ دل
ظاهراً عهد فرامُش‌ نكند خلق‌ كريم‌
غنچه‌ گو تنگدل‌ از كار فروبسته‌ مباش
كز دم‌ صبح‌ مدد يابي‌ و انفاس‌ نسيم
فكر بهبود خود اي‌ دل‌ ز دري‌ ديگر كن
درد عاشق‌ نشود به‌ ، به‌ مداواي‌ حكيم
گوهر معرفت‌ اندوز كه‌ با خود ببري
كه‌ نصيب‌ دگران‌ است‌ نِصاب‌ زر و سيم‌
دام‌ سخت‌ است‌ مگر يار شود لطف‌ خدا
ور نه‌ آدم‌ نبرد صرفه‌ ز شيطان‌ رجيم
حافظ‌ ار سيم‌ و زرت‌ نيست‌ چه‌ شد ، شاكر باش
چه‌ به‌ از دولت‌ لطف‌ سخن‌ و طبع‌ سليم‌
 
 

راه‌اندازي اولين موزه اينترنتي اسلامي در مصر

 
 

آشنايي با بانك نسخ خطي فارسي

 
 

نمونه دستخط دانشمندان و مشاهیر جهان اسلام

 
 
 
۱. گزينه ي مخطوطات نادره را انتخاب نماييد.
 
۲. گزينه ي خطوط مشاهير الاسلام را انتخاب نماييد.

نامه هـــايي ارزشــمند در تاريخ علــــــم

 
متن نامه ي ابن عربي به فخر الدين رازي دريافت نامه
 
متن نامه ي ابن رضوان به پزشكان مصري ( نسخه ي خطي در دانشگاه قاهره ) دريافت نامه
 
نامه هاي خواجه نصير الدين طوسي و صوفي شهير صدر الدين قونوي به يكديگر دريافت نامه
 
نامه ي خواجه نصير الدين طوسي به نجم الدين ديراني دريافت نامه
 
نامه ي حسن بن حسن بصري به عبدالرحمن بن انس دريافت نامه
 
نامه ي افرائيم بن الحسن به ابي القاسم طبيب دريافت نامه
 

سخن بلند محمد بن علي بن طباطبا ( ابن طقطقي )

 
 

كاميار صداقت ثمرحسينيمحمد بن علي بن طباطبا ( ابن طقطقي ) ( 660 – 709 قمري ) در  كتاب ( تاريخ فخري ) سخن بلندي در باب روش شناسي دارد. او بيان مي دارد كه در نگارش اثرش ملتزم به دو امر بوده است:

 

       « يكي آنكه در گفتار خود جز به حق نگرايم و جز با عدل و انصاف سخن نگويم و خواهش دل را نپذيرم و از مقتضاي محيط و چگونگي پرورش و تربيت پيروي نكنم و خود را با اين گونه امور اجنبي پنداشته از آن دوري گزينم. دوم آنكه معاني را با عباراتي روشن كه به فهم ها نزديك باشد ادا كنم تا هر كسي از آن بهره مند شود و از عباراتي مشكل كه مقصود از آن چيزي جز اظهار فصاحت و اثبات بلاغت نيست صرفظر كنم. زيرا بسيار ديده شده است كه عشق به اظهار فصاحت و بلاغت گريبان مصنفين كتب را گرفته است و اغراض و معاني ايشان را درهم پيچيده و مشكل شده، در نتيجه سود مصنفات آنها اندك و ناچيز گشته است. »[1]



[1] محمد بن علي بن طباطبا: 1384، تاريخ فخري ( در آداب ملكداري و دولت هاي اسلامي )، ( مترجم ) محمد وحيد گلپايگاني، تهران ( چاپ چهارم ) شركت انتشارات علمي و فرهنگي، صص 14 15.   منبع

دريافت كتاب ادبيات عربي و معجم

 
           بر روي تصوير فلاپي كليك نماييد.
 
  •   أبجد العلوم  تحميل الكتاب
  •   أساس البلاغة  تحميل الكتاب
  •   القاموس المحيط والقابوس الوسيط لما ذهب من كلام العرب شماميط  تحميل الكتاب
  •   الكتاب  تحميل الكتاب
  •   المزهر في علوم اللغة وأنواعها  تحميل الكتاب
  •   مشكل إعراب القرآن الكريم  تحميل الكتاب
  •   مفاتيح العلوم  تحميل الكتاب

نمونه اي از يك پژوهش كاربردي

    كاميار صداقت ثمرحسيني 

كاميار صداقت ثمرحسيني منبع / ترجمه از كتاب دكتر شوقي ابو خليل

 

نمونه اي از پژوهش هاي كاربردي در ميان دانشمندان اسلامي به پژوهش عباس بن فرناس (   ـ 274 قمري / 887 ميلادي ) درباره ي امكان پرواز انسان باز مي گردد. او از زمره ي اولين افراد است كه در امر پرواز پيشگام شد و براي اولين بار اقدام به پرواز كرد. اهالي قرطبه با ديدن او در حال پرواز و در حالي كه جسمش را بال و پر پوشانده بود به وحشت افتادند. او مسافتي در آسمان دور زد و سپس سقوط كرده و پشتش آسيب ديد، چرا كه براي خود دم تعبيه نكرده بود و يا همين متفكر وسيله اي براي اندازه گيري زمان ساخت و آنرا « ميقاتة » ناميد و به امير محمد بن عبدالرحمن الاموي تقديم داشت كه اين ابيات بر آن نقش بسته بود:

ألا انّني للدّين خير أداة   

      اذا غاب عنكم وَقت كلّ صلاة

و لم ترَ شمس بالنَّهار و لم تنر    

كواكب ليل حالك الظّلمات

بيمن امير المسلمين محمد     

تجلت عن الاوقات كل صلاة

{ هر آينه من براي دين شما بهترين وسيله ام. در آن حال كه زمان نماز را ندانيد در آن زماني كه خورشيد در روز و ستارگان در تاريكي شب ديده نشوند، به بركت امير مسلمانان محمد زمان هر نمازي را آشكار مي سازم. }

اين وسيله به قياس و حساب درجه ي سايه ( ظل ) و زواياي آن استوار است كه ساعت و دقيقه و ثانيه را نشان مي دهد و « زيگريد هونكه » مي نويسد كه: « آن الهامبخش آيندگان در ساخت ساعتهاي آبي و جيوه اي يا ساعتهاي آفتابي دقيق بود. »

نکته ای لطیف در خصوص علوم ادبی

 

برخی از حکما درباره ی علوم ادبی گفته اند: مقدمات علوم ادبی بر سه پایه است:

قلب اندیشمند

زبان رسا

بیان مصور

 

ميزان و مفتاح و مصباح بودن عقل

عقل اصل دين را مى‌فهمد كه بشر به قانون ماوراى طبيعت نيازمند است و خطوط كلّى مسائل فقه و مسائل حقوقى و اخلاقى را نيز مى‌فهمد امّا صدها مسئلهٔ حرام، حلال، واجب و مستحب وجود دارد كه عقل آنها را درك نمى‌كند. عقلْ در خطوط كلى، «ميزان» بسيار قوى است؛ چنانكه در بعضى از مسائل هم «مفتاح» است، يعنى تا نزديك در گنجينه علوم مى‌آيد و در را باز مى‌كند و به انسان مى‌گويد اكنون از اين گنجينهٔ قرآن يا روايات استفاده كن و از آنجا به بعد «مصباح» است؛ يعنى وقتى انسان وارد گنجينهٔ قرآن شد، همراه انسان است و در فهم قرآن جامعه را راهنمايى مى‌كند.
به عنوان مثال، اگر ظاهر آيه‌اى دلالت دارد بر اينكه از پيامبرى گناهى سرزده، چون عقل صدور گناه از پيامبران را محال عادى مى‌داند، پس بايد به دنبال فهم درست و دقيق آيهٔ بود و آن را به گونه‌اى فهميد كه با مبادى بَيّن يا مُبَيّن مورد قبول عقلْ منافات نداشته باشد.
نيز در آياتى كه سخن گفتن خدا، ديدن و شنيدن صداى خدا، بيان شده، عقل مى‌گويد محال است كه خدا مادّى و جسمانى باشد و اگر چنين است پس نه مى‌توان با چشم سر خدا را ديد و نه خداوند چشم و گوش و زبان مادى دارد.


مأخذ: (قرآن در قرآن، ص 448، 449)  منبع

حکمتی از مولوی - به دنبال سایه ها نباشیم

 

مرغ بر بالا پران و سايه اش

مي دود بر خاك، پران مرغ وش

ابلهي صياد آن سايــه شود

مي دود چندان كه بي مايه شود.

بي خبر كآن عكس آن مرغ هواست

بي خبر كه اصل آن سايه كجاست

تير اندازد به سوي سايه او

تركشش خالي شود از جست و جو

 

علاقه ي ذاتي خدمت به اسلام در ميان دانشمندان اسلامي

 

علامه محمد تقي جعفري ره مي نويسد:

« خدمت علماء و فقهاي تشيع به اسلام، يك گرايش و علاقه ذاتي است. يعني آنان در اصول و مباني اسلامي كوشش فراوان مي كنند و بر رواج آن در دنيا علاقمندند و عشق مي ورزند. »

 
( محمد تقي جعفري: 1377،تكاپوي انديشه ها،  ج 1، ص 494 )

علم و فرضيه ي علمي :

آيت الله جوادي آملي در شرح ديدگاه استاد خويش علامه طباطبايي:

« ششم: جناب استاد (رضوان الله تعالي عليه) آشنايي كامل به مبادي برهان، شرايط و مقدمات آن داشت و لذا هرگز براي فرضيه اي علمي، ارج برهان قايل نبود و آن را به منزله پاي ايستا و ساكن پرگار مي دانست كه به اتكاي آن پاي ديگر پرگار حركت كرده، دايره را ترسيم مي كند. در حقيقت، ترسيم دايره از آن پاي پوياي پرگار است نه پاي ايستاي آن[1] ـ لذا از استناد به هر گونه فرضيّه اي غير مبرهن در تفسير آيه پرهيز مي فرمود و پيشرفت علوم و صنايع را سند صحّت آن فرضيّه نمي دانست و همواره خطر احتمال تبدل آن فرضيّه را به فرضيّه ديگر در نظر داشت و مي فرمود: ثابت را كه قرآن كريم است نمي توان به متغيّر كه فرضيّه هاي زودگذر علمي است تفسير كرد و يا بر آن تطبيق داد، مگر آنكه به حدّ برهان تام عقلي مي رسيد كه در اين حالْ صلاحيت قرينه بودن براي ترجيح برخي از احتمالهاي تفسيري آيه را دارا مي شد. » [2]



[1] وجه شبه در اين تشبيه، نقش‌آفريني برهان است نه محور اتكا بودن فرضيه علمي.

[2] به نقل از تفسير موضوعي قرآن در قرآن حضرت آيت الله جوادي آملي، ص 399، از سايت   http://www.esraco.net/

اهميت مشاهده در متون اسلامي

كاميار صداقت ثمرحسيني

مشاهده نوعي كسب تجربه از جهان است كه در آن آگاهانه، ادراك و حواس خود را متوجه مسايل مي نماييم. به عنوان مثال، زكريا بن محمد قزويني ( حدود 600 ـ 682 قمري ) در كتاب « عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات » موجودات را به دو دسته تقسيم نموده است:

1. موجوداتي كه قابل مشاهده با چشم ظاهر نمي باشند، ( مانند: عرش، كرسي، و ... كه راه علم به آنها از نصوص و اخبار صحيح و معتبر حاصل مي گردد. )

2. موجوداتي كه به توسط چشم ظاهر قابل ادراك مي باشند. مانند: زمين و آسمان ها و پديده هاي موجود در آنها.

قزويني متوجه اين معنا شده بود كه در هر حركتي در اين عالم، حكمت و يا حكمت هايي موجود است كه شخص ناظر، با مشاهده ي عميق آن، به عظمت و وحدانيت خالق پي مي برد.[1] همچنين توجه داشته باشيم كه در آيات قرآن مجيد هر دستوري كه به ديدن داده شده است، مقصود نظر كردن براي تحقيق و شناخت است، نه تماشاگري محض »[2] و مبناي اصلي در اسلام نظر و تحقيق درباره ي انسان و جهان و نه تقليد و نگرش هاي سطحي است[3]

 

برخي از آيات الهي  در اين زمينه عبارت است از:

 

~       « فلينظر الانسان مم خلق. خلق من ماء دافق » [4]

~       افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت و الي السماء كيف رفعت و الي الجبال كيف نصبت و الي الارض كيف سطحت [5]

~       او لم ينظروا في ملكوت السماوات و الارض [6]

 

از دير باز تدبر نمودن در وقايع روزمره ي زندگي مورد توجه متفكران اسلامي بوده است. جراح معروف مسلمان ابوالقاسم زهراوي (   ـ 427 قمري / 1035 ميلادي )، حس بينايي را لطيف ترين حواس قواي نفساني انسان مي داند.[7] و نيز إبن هيثم ( 430 هـ / 1039 م ) مشاهده را در دو سطح مورد توجه قرار داده بود:

1.       مشاهده بدون فكر و به صورت ناگهاني و

2.       مشاهده همراه با تأمل ،

او  واقف به اين مسأله شده بود كه انسان گاه برغم قرار گرفتن چيزي در مقابل ديدگان انسان، گويي آنرا نمي بيند و گاه امري را ديده ولي در آن درنگ و انديشه نمي كند. اما مساله در مشاهده ي مملو از تآمل در سطح عالي تري از شناخت قرار گرفته و بر دو قسم مي باشد:

1.       مشاهده بدون شناخت اوليه و قبلي و

2.       مشاهده به همراه دارا بودن شناخت پيشين از آن. كه بسته به نوع تامل و ميزان استقراي معاني آن متفاوت مي باشد. [8]



[1] محمد العربي الخطابي: 1998، موسوعة التراث الفكري العربي الاسلامي، ج2، صص 709 ـ 710.

[2] محمد تقي جعفري: 1360. شناخت از ديدگاه علمي و از ديدگاه قرآن، ص 381.

[3]  همان منبع، ص 382. نيز ر. ك: محمد رضا حكيمي: 1383. دانش مسلمين، تهران ( چاپ دوازدهم ) انتشارات دليل ما، ص 5.

[4] الطارق / 5 ـ 6. ( پس بايد انسان نظر كند كه از چه چيز آفريده شده، از آب جهنده اي خلق گرديده، )

[5] الغاشيه / 17 ـ 20. ( آيا در خلقت شتر كه چگونه خلق شده است و آسمان كه چگونه بلند ( خلق ) شده است و كوهها كه چگونه نصب شده اند و زمين كه چگونه گسترده شده است، فكر نمي كنند. )

[6] { بخشي از } الاعراف / . 185( آيا فكر و نظر در ملكوت و قواي آسمانها و زمين نمي كنند ) { ترجمه ها از مرحوم آيت الله الهي قمشه اي مي باشد. )

[7] محمد العربي الخطابي: 1998، موسوعة التراث الفكري العربي ااإسلامي، ج 1، ص 674.

[8]  همان منبع، ج 2، ص 709 ـ 710.

بايد علم را از مصادر اصلي آن دريافت كرد.

   علامه محمد تقي جعفري ( ره )
 

« ما مي توانيم عقايد هر دو طرف { شيعه و اهل سنت } را از كتاب هاي خودشان استخراج كرده و با هم مقايسه نماييم  و ببينيم كه بين ايشان چه نقاط مشترك و چه تمايزاتي وجود دارد. البته توصيه ي من در اين خصوص آن است كه در شناخت اين دو مكتب بزرگ بايد تنها به محققين و مورخين خارج از اسلام { شرق شناسان } تكيه نكنند، يعني مثلا اگر يك فرد شيعه بخواهد درباره ي اهل سنت، حقايقي به دست بياورد، بايد به كتابهاي متكلمين و حكماي خود ايشان رجوع كند. هنگامي كه منابع دست اول در دسترس ما هست، چه نيازي به كارها و ترجمه هاي دست دوم داريم كه چه بسا بدون آشنايي به زبان و مسايل و احكام، نگاشته شده و اين در حالي است كه در اين كار، غرض ورزي نبوده باشد. اگر افراد اهل سنت نيز بخواهند درباره ي عالم تشيع قضاوت كنند، باز به همين ترتيب بايد از كتابهاي دست اول تشيع كه در اختيارشان است، استفاده كنند. ما متاسفانه در دورانهاي اخير، بعضي اشخاص را ديده ايم كه به منابع دست دوم مستشرقين قناعت كرده و به ارزيابي و داوري در مذهب تشيع پرداخته اند، و ما اين مساله را نمي پذيريم، همان طور كه علماي اهل سنت { نيز } نبايد بپذيرند. »[1]



[1] محمد تقي جعفري: 1377، تكاپوي انديشه ها، ج 1، ص 51.

نكته ها و حكمتها

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

علامه محمد تقي جعفري ( ره )

 

هيچ فورمولي به عظمت و زيبايي و منطقي اين جمله وجود ندارد كه مي فرمايد: الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور » ( البقره: ابتداي آية 257 )

انسان در افق قرآن، ص 31


 

   

 استاد دكتر مهدي گلشني استاد دكتر مهدي گلشني:

      

   فیزیک دانان غربی و مسئله خداباوری
       نویسنده: دكتر  مهدی گلشنی  /  
       ناشر: باشگاه انديشه

         ويراست اول مهر 84

  

     جهت دريافت كتاب ، عبارت زير را انتخاب نماييد:  ( از باشگاه انديشه )                       

 

                                           (دريافت كتاب (اندازه فايل:  604 كيلوبايت

 


استاد دكتر كريم مجتهــدي

« ... اما چرا من اين سال‌ها با مطبوعات و رسانه‌ها همكاري مي‌كنم و حال آنكه سابقاً اين كار را انجام نمي‌دادم؟ راستش من بيش از سي سال است كه تدريس مي‌كنم و شخصاً به مرحله‌اي رسيده‌ام كه وظيفه‌ام مي‌دانم براي نشان دادن تفكر و فلسفه خود، از هر موقعيت شايسته‌اي كه پيش مي‌آيد استفاده كنم. من به دنبال خبرنگار صادقي هستم كه دغدغه‌هاي من را با وفاداري به اهل آن انتقال دهند.  ...  جامعه ما دچار عدم خودباوري است. باور نكرده‌اند كه تفكر مي‌تواند كاري از پيش ببرد. جوانان ما قدري عجول هستند و گمان مي‌كنند كه تفكر در كوتاه‌ مدت مي‌تواند و يا بايد جوابگو باشد. در حالي كه همواره فعاليت فرهنگي نظر به مدت طولاني دارد و راه‌حل آرماني و كوتاه‌مدت ارائه نمي‌كند. در نهايت مي‌تواند شما را در خطي قرار دهد كه به راه‌حل‌هاي معقولي برساند. همين قدر كه فرد يا معلم احساس نياز به يادگيري داشته باشد خود آن خدمت است. يعني همين قدري كه جوان احساس كند كه نيازمند يادگيري است و هيچ چيزي تمام نشده و آغاز كار است. به عقيده من اصل مطلب اين است كه جوانان دچار عدم خودباوري هستند و تفكر را بدون خودباوري قبول مي‌كنند. البته در بعضي از موارد جوانان دچار ياس شده‌اند. عدم خودباوري صورتي است از ياس. يعني انكار اراده؛ و وقتي كه اراده را انكار كرديد، جست‌وجو را نيز انكار مي‌كنيد و اين ماجرا هزار انكار ديگر را نيز به همراه مي‌آورد. جوانان ما به نگارش‌هاي كوتاه در مطبوعات روي آوردند چرا كه اين كار مي‌تواند علم را به هر صورتي كه شده گسترش دهد.  

بنابراين فكر بدون عمل نه تنها صحيح نيست بلكه خطرناك هم هست. ما بايد درباره هر چيزي فكر نويي داشته باشيم و نوآوري را همواره سرلوحه اعمال و افكار خود قرار دهيم. فكر بايد روزمره باشد و هر كسي بتواند هرروز نظر خودش را ارائه كند و در عين‌حال موجب ارتقاي بحث هم بشود. اين كار گرمايي به علم و تفكر مي‌دهد. همين كه من فكر مي‌كنم نظر من مي‌تواند در زنده نگه داشتن تفكر زنده باشد خود دليل متعالي است.  ...  جوانان به فلسفه روي خوش نشان داده‌اند و مطالعات فلسفي بين جوانان بسيار متداول شده است. كتاب‌هاي جديدي ترجمه و تاليف مي‌شود و در مطبوعات به موضوعات جديدي پرداخته مي‌شود. من شخصاً به هيچ‌وجه توهم را كه نمي‌توان كاري كرد باور ندارم. با نااميدي نمي‌توان كار صحيحي انجام داد. شرط ماتقدم تفكر «اميد» و «باور» است.

   منـــــبع

 

مرحوم آيت الله حسن سعيد تهراني ( ره )

 

« ... يكي از مختصات دين اسلام اين است كه تمام عقايد و وسايل ديني در اسلام با دليل و منطق است و مسلمان نمي تواند هيچ چيز را بدون منطق قبول كند و اگر كسي خود را مسلمان ناميد، به علت اينكه پدرش يا برادرش مسلمان بوده از او پذيرفته نمي شود ... بي دليل ( در اصول دين ) نمي تواند بگويد من مسلمانم ... »

( اصول دين، صص 92 ـ 93. )

 


مرحوم آيت الله العظمي خويي ( ره )

از دوران كودكي و طفوليت به خواندن قرآن و حل مشكلات و به دست آوردن حقايق و رموز علمي آن كتاب بزرگ آسماني علاقه ي فراوان داشتم. هر مسلمان واقعي بلكه هر انسان دانش طلب و حقيقت جو لازم است كه نسبت به فهميدن قرآن، كشف اسرار و رموز آن عنايت خاص مبذول دارد و خود را آماده پذيرش نور و روشنايي آن كند زيرا قرآن تنها كتابي است كه ضامن سعادت انسانها، كفيل اصلاح اجتماع بشري است. كتابي است محكم و روشن و نفع آن عمومي و همگاني.

منبع: مقدمه كتاب بيان

 

مقدس ترين حالت روحي انسان

 

 

 يكي از مقدس ترين حالات روحي انسان موقعي بروز مي كند كه در آن هنگام كه پاسخ سئوالي را كه نمي داند سكوت كند و مقدس تر از آن اين است كه به سكوت محض قناعت نورزد و با كمال شجاعت و صراحت بگويد من نمي دانم و با احساس عظمتي كه درباره ي واقعيات و لزوم آشنايي با آن دارد به همين نمي دانم هم قناعت نكند و حركت خود را ادامه دهد و در رديف جويندگان و سئوال كنندگان درباره ي واقعيتي كه نمي داند قرار بگيرد.»

توليد علم

 

 استاد ارجمند جناب آقاي دكتر مهدي گلشني

  

~       استاد دكتر مهدي گلشني

 « ... نسخه هايي كه براي علم و صنعت كشور نوشته ايم، نارسا بوده است. چاپ مقالات در مجلات خارجي، كه البته امري ضروري و براي نقد فعاليت هاي علمي مان لازم است، بيشتر حكايت از اطلاع ما از علوم و فنون روز مي كند تا ورود عميق مان به آنها. در واقع در زمان حال ما بيشتر حاشيه نويس هستيم تا متن نويس؛ مشق نويس هستيم تا سرمشق نويس. وقتي وضعيت علم و فناوري در اين مملكت تغيير مي كند كه سرمشق نويس شويم.  ... »

نشريه علمي خبري پژوهشگران ، شماره 6 و 7

 

~       شاه جورج پادشاه ولز [1]

 

« ... ما اخباري از پيشرفت عظيمي كه به بركت مراكز علمي و فني تان حاصل و بلاد آبادتان از آن بهره مي برد شنيده و درصدد اقتباس نمونه هاي اين فضايل براي مردمان خود هستيم تا آغازي خوب در دنباله روي از نقش شما در گسترش انوار علم در بلاد ما گردد كه از هر چهار سو در تاريكي جهل است. ... » [2]

 

~       دكتر عبدالواحد ذنون طه:

علاوه بر اعزام فرستادگان بسياري از اروپا به اندلس، برخي از شاهان و فرمانروايان اروپا خواستار آمدن دانشمندان مسلمان به سرزمين هايشان به جهت تاسيس مدارس و گسترش علم و عمران در آنجا گرديدند. بدينسان در خلال قرن چهارم هجري / دهم ميلادي و پس از آن، حكومت هاي انگلستان ، هلند، سكسونيا و ديگر ممالك در حدود نود تن از اساتيد و متخصصان عرب اندلس در علوم مختلف را كه به خوبي به زبان لاتيني و اسپانيايي در كنار زبان عربي آشنايي داشتند، به ممالك خود دعوت نمودند. ضمن آنكه اين حكومت ها قراردادهاي ديگري با نزديك به دويست كارشناس خبره ي عرب در زمينه هاي فني مختلف خصوصا ساخت كشتي، بافندگي، شيشه سازي، معماري، و فنون كشاورزي بستند.

يكي از مهندسان عرب پلي بر رودخانه ي تايمز در بريتانيا ساخت كه به نام پل هليشم Helichem معروف است كه اين واژه تحريف شده ي نام هشام خليفه ي اندلس مي باشد. كه انگلستان نام او را به جهت اعتراف به ارجمندي اش بر اين پل نهاده بود. زيرا او مهندسان عربي را به آنجا روانه ساخت و هنوز در شهر اشتوتگارت آلمان تا به امروز نظام آبياري يي موجود است كه به نام اميدو Amedeo ـ تحريف شده ي نام مهندس عرب سازنده ي آن يعني « احمد » ـ خوانده مي شود.[3]

 

 

~       فخر الدين رازي ( 534 ـ 606 قمري ) در جامع العلوم ستيني ( باب شصتم: علم آداب الملوك )

 

« پادشاه بايد كه مخالطت و مجالست او اهل علم بود. زيرا كه پيدا كرديم كه كار پادشاه سياست كردن ظاهر است، و كار عالم سياست كردن باطن و نظام عالم بهر دو حاصل شود. ...  چون نور علم با كمال قدرت مضاف گردد انتظام عالم حاصل شود و چيزها روي در تزايد نهد و اگر اهل علم را زيادتي درجتي و منقبتي نبود، دواعي در تحصيل علم فاتر شود ، و جهل مستولي گردد و خلق از تحصيل فضايل اعراض كنند و آن علامت بد بود.  »

 



[1] { او نمايندگاني را به رياست دختر برادرش شاهزاده دوبان به همراه هجده تن از دختران اعيان و اشراف اعزام نمود. آنها متوجه اشبيليه شدند و در اين سفر سفليك رييس گماشتگان قصر در ولز ايشان را همراهي مي نمود و حامل نامه اي از شاه جورج به سوي خليفه هشام سوّم و یا احتمالا خليفه هشام دوم پسر الحكم المستنصر ( 366 ـ 399 هـ / 976 ـ 1009 م ) بود. زيرا دوران حكمراني هشام سوم آخرين خليفه ي اموي در اندلس بسيار كوتاه بوده ( 418  ـ 422 هـ / 1027 ـ 1031 م ) و آكنده از ناآرامي و مشكلات بوده است در حالي كه نامه شاه جورج اشاره به دوران شادابي و پيشرفت در اندلس مي نمايد. }.

[2] سليم طه التكريتي، « اروبا ترسل بعثاتها الي الاندلس لتلقي العلوم في جامعتتها »، مجلة الوعي الاسلامي، العدد 37، السنة الرابعة 1968، ص 90 ـ 93.او در اين اثر بر منابع خارجي زير تكيه نموده است.

Falier, Raprisa Oaindelussia.

Joha Doinburth, Arabs: Element of Supermacy in the Madieval Centuries.

 

[3] عبدالواحد ذنون طه: 2004. دراساغت في حضارة الاندلس و تاريخها. بيروت ( ط 1 ) ، دار المدي الاسلامي، ص 205 ـ 235. ( اثر الأندلس في الفكر الغربي )

مکاتبه يک جوان با مرحوم علامه طباطبايي  ( ره )

 
  24 آبان ماه ؛ گراميداشت مرحوم علامه طباطبايي ( ره )  

نامه جوان:

محضر مبارک حضرت آية الله العظمي جناب آقاي طباطبايي سلام عليکم و رحمة الله و برکاته.

جواني هستم 22 ساله، که تنها ممکن است شما باشيد که به اين سوال من پاسخ گوييد.

در محيط و شرايطي زندگي مي‌کنم که هواي نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسير خود ساخته‌اند و سبب باز ماندن من از حرکت به سوي الله شده‌اند.

درخواستي که از شما دارم اين است که بفرماييد بدانم به چه اعمالي دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و اين طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاً نصيحت نمي‌خواهم، بلکه دستورات عملي براي پيروزي لازم دارم.( 23/10/1355)

داود نور محمدي


پاسخ علامه طباطبايي ( ره )

السلام عليکم

براي موفق شدن و رسيدن به منظوري که در نامه مرقوم داشته‌ايد، لازم است همتي برآورده و توبه‌اي نموده، به مراقبه و محاسبه پردازيد.

به اين نحو که هر روز که هنگام صبح از خواب بيدار مي‌شويد، قصد جدي کنيد که در هر عملي که پيش مي‌آيد رضاي خدا را مراعات خواهم نمود، آن وقت در سر هر کاري که مي‌خواهيد انجام دهيد نفع آخرت را منظور خواهيد داشت به طوري که اگر نفع اخروي نبود، انجام نخواهيد داد و وقت خواب چهار پنج دقيقه در کارهايي که روز انجام داده‌ايد فکر کرده و يکي يکي از نظر خواهيد گذرانيد.

هر کدام مطابق رضاي خداي انجام يافته شکر بکنيد و هر کدام تخلف شده استغفار. اين رويه را هر روز ادامه دهيد. اين روش گرچه در ابتدا سخت است و در ذائقه نفس تلخ، ولي کليد نجات و رستگاري است و هر شب پيش از خواب اگر توانستيد سور مسبّحات ( حديد ـ حشر ـ صف ـ جمعه و تغابن ) را بخوانيد و اگر نتوانستيد تنها سوره حشر را بخوانيد و پس از 20 روز، حالات خود را براي بنده بنويسيد.

ان شاء الله موفق خواهيد بود.

والسلام عليکم

محمدحسين طباطبايي

 مـــــنــــبــع

در ضرورت بيداري فكري و فرهنگي

 

~     مرحوم آيت الله العظمي ميرزا محمد علي شاه آبادي رحمه الله

العجب كل العجب! مسلمين كه خود را محتاج به دو علم و دو عمل مي دانند در آبادي ملك و ملكوت ، چه شده كه خود را مصداق خســـر الدنيا و الآخرة نموده اند. و زندگاني اساسي خود را از دست داده و از خواب غفلت بيدار نمي شوند كه فكري براي زندگاني عالمين نمايند؛ و البته محتاج بي اساس ، روز به روز قبايح اعمال و فساد اخلاق آنها در تزايد خواهد بود، نعوذ بالله

شذرات المعارف، ص 22 ـ 23.

 

 استاد ارجمند جناب آقاي دكتر مهدي گلشني  

~     استاد جناب آقاي دكتر مهدي گلشني:

... ما بايد از هر جاي جهان كه ميسر است، علم و فناوري را ياد بگيريم و به علم روز مجهز شويم؛ ولي بايد سرمشق نويس شويم و نيازهايمان را حتي المقدور خودمان بر طرف كنيم. نكته ي مهم اين است كه نسخه اي كه براي علم و فناوري كشورمان مي نويسيم، يك نسخه ي ملي باشد؛ يعني شرايط فرهنگي و اجتماعي ما در آن ملحوظ شده باشد به گونه اي كه بتوانيم در چهارچوب جهان بيني الهي حركت كنيم.

عقل كشتي آرزو گرداب و دانش بادبان    حق تعالي ساحل و عالم همه درياستي

نشريه علمي ـ خبري پژوهشگران،

 

جوابي كه در نتيجه ي تفكر خود شما بدست نيامده باشد، بي ارزش است

افلاطون  اين قسمت از مصاحبه « مگي »BRYAN MAGEE  و « برن ييت » MYLES BURNYEAT در خصوص نظريات افلاطون محتوي نكات بسيار مهمي است :

« مگي » : بايد تصديق كرد كه هنوز ما پس از بيش از دو هزار سال درباره ي معناي « زيبايي » و « شجاعت » و « دوستي » و ساير الفاظي از اين قبيل متحيريم و دنبال پاسخ مي گرديم . آيا هيچ پيشرفتي هم كرده ايم ؟

« برن ييت » : تصور مي كنم جواب اين سئوال هم مثبت باشد و هم منفي. فكر نمي كنيد ؟ به نظر من، افلاطون اگر بود، تاكيد مي كرد كه حتي اگر جواب اين پرسشها را مي دانست و به ما هم مي گفت، به حال ما سودي نداشت. منظور من اين است كه بنا به طبيعت اينگونه سؤالات، بايد مستقلا به دنبال پاسخ براي آنها بگرديد . جوابي كه در نتيجه ي تفكر خود شما بدست نيامده باشد، بي ارزش است. به اين جهت است كه اين مكالمات اين طور شما را به فلسفه جذب مي كنند. »

 

به نقل از وبلاگ هزار و 1 نكته

 

آخرين مطالب سايت هزار و يك نكته  _ کامیار صداقت ثمرحسینی

~       گسترش جهل مرکب. خطری بزرگ در عرصه ی علوم انسانی کشور

~       اشتباه در پاسخ دليل بر ضعف پرسش نيست. 

~       حكايت ملا نصر الدين و تقليد از فرنگستان  

~       فوكوياما و مساله ي پايان   شاهكار متفكران اسلامي 

~       آغاز هر روزاز زندگي با يك سئوال و درگير ساختن فكر خويش با مشكلات نظري اصيل است 

~       توجه به منابع غني تمدني خويش در انديشه سياسي 

~       ديدگاهي پيرامون تاريخ وضع نظريه ي سياسي ـ فلسفي عصر جديد 

~       نكته اي قابل تامل 

~       در مفهوم انسان ، حيوان ناطق 

~       ضرورت ممارست در ایجاد ملکه اندیشه سیاسی 

~        هدف مهم معلمان موفق

~       تاملی بر منابع درسی دانشگاهی کشور در حوزه ی علوم انسانی

~       جهل مرکب. خطری بزرگ در عرصه ی نظریه پردازی در علوم انسانی

~       منابع فکری ما در نظریه پردازی

~       چند مشکل اساسی بر سر راه نظریه پردازی در علوم انسانی کشور

~       نکاتی اساسی در ساخت نظریه

~       در لزوم توجه به نوع و نحوه ي پيوند با سنت هاي فكري پيش از خود: 

~       جهاني سازي 2 ـ چه بايد كرد؟

 

آثاري از فرانسيس فوكوياما

فرانسيس فوكوياما
روياي پايان تاريخ اش در زندان هاي ابوغريب و گوانتانامو به پايان رسيد.
ادامه نوشته

منطق ارسطويي در جهان اسلام

منطق ارسطويي در جهان اسلام

نويسنده: علي الوردي(1)

مترجم: كاميار صداقت ثمرحسيني

منبع: باشگاه انديشه 7/2/85

ارتباط با مترجم - وبلاگ هزار و 1 نکته

 

 

ادامه نوشته

معنا و مفهوم تمدن

  دكتر نصر محمد عارف  /  
 مترجم كاميار صداقت ثمرحسيني
 همه ي افتخار و غرورمان شماييد یا حضرت رسول الله
( صلي الله عليه و آله و سلم )
ادامه نوشته

دار الحرب از ديدگاه فقه اهل سنت

ادامه نوشته

در معناي تمـدن اسلامي

سخنراني دكتر شوقي ابوخليل  /   مترجم: كاميار صداقت ثمرحسيني

ادامه نوشته

فراخون به إعاده ساختار علوم اجتماعي

مانوئل والرشتاين (رئيس هيئت) / خلاصه گزارش : دكتر خلدون حسن النقيب / ترجمه : كاميار صداقت ثمرحسيني
ادامه نوشته