صلح و سلوک معنوی خوشنویسان ایرانی

مرکز اسناد فرهنگی آسیا برگزار می کند:
صلح و سلوک معنوی خوشنویسان ایرانی
سخنران:
دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی
زمان: یکشنبه 14 بهمن 97
ساعت: 13 الی 15
سالن اندیشه
مرکز اسناد فرهنگی آسیا برگزار می کند:
صلح و سلوک معنوی خوشنویسان ایرانی
سخنران:
دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی
زمان: یکشنبه 14 بهمن 97
ساعت: 13 الی 15
سالن اندیشه
بهپاس سخنرانی ارزشمند استاد دانشمند جناب آقای دکتر مهدی گلشنی (زید عزّه)
در اصلاح آموزش عالی کشور
دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دریافت متن یادداشت به صورت PDF
زمانی گمان میرفت برنامه کنترل جمعیت در ایران، برنامهای ابدی و در مسیر پیشرفت ایران است و با چنین تصوری بیش از دو دهه، امکانات کشور در مسیر عقیم ساختن جامعه بسیج شدند که آمار تکان دهندهای هم دارد. مرحوم علّامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (متوفی 1416ق) با نگارش کتاب «رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین» به نقل از دکتر حاج عباسعلی امیدی (پاتولوژیست معروف) و رئیس وقت بانک خون استان خراسان، اشاره به فضایی در اوایل دهه 1370 شمسی دارد که منتقدان این سیاست را در سمینارها و نشستها راه نمیدادند تا آراء طبی خود را بازگو کنند.[1] امروزه معایب برنامه پیشین و درستی سخن منتقدان آن نظیر استاد دکتر ناصر سیم فروش (چهره ماندگار پزشکی کشور) [2] مشخص شده است. بیتردید فضای مبتذل مقاله سازی در کشور و معیارهای تصنعی رشد علمی در کشور نیز تا ابد نمیتواند چنین باشد. زمانی فرا خواهد رسید که همگان بر مبارزه قاطعانه با مقاله سازی در دانشگاهها، تغییر معیارهای ارزیابی رشد علمی کشور و بازگشت به دیدگاههای استادان بزرگی چون دکتر مهدی گلشنی، دکتر سیّد جعفر شهیدی، دکتر مجتبی مینوی، دکتر فرامرز رفیع پور، دکتر توفیق سبحانی و بسیاری دیگر به منظور اصلاح آموزش عالی کشور متفق خواهند شد؛ اگرچه امروز نیز بسیار دیر است.
وجود معضل صدها هزار برگه تبلیغ فروش مقاله، کتاب و پایاننامههایی که همهروزه در شهر تهران و در جنب قدیمیترین دانشگاه کشور بازارگرمی میکنند، ضرورت چنین اقدامی را برای هر ایرانی دردمند بیشازپیش آشکار میکند. آیا بازار عظیم فروش مقالات و پایاننامهها مصرفی غیر از فضای نظام آموزش عالی کشور دارد؟
شاید این پرسش برای عدهای مطرح شود که چرا دانشمند وارستهای چون استاد فقید دکتر سیّد جعفر شهیدی - باوجودی که میدانست، علیرغم انتقادهایش، «مدرک بازی»[3] با قوّت هرچه بیشتر ادامه خواهد یافت - باز هم فریاد برمیآورد که: ای مسلمانان! این رسم و راه کسب دانش نیست؟! اگر استاد دکتر مهدی گلشنی چنین میکند، پاسخ را باید در سنّت حسنهای دید که در کتاب «منیة المرید» شهید ثانی و امثال آن ستایششده است. شهید ثانی، بحثی در باب ضرورت شهامتِ آموزگار در بیان حق دارد و معتقد است که از علل انحطاط فرهنگی و علمی یک جامعه، آن است که معلمان و استادان در بیان حق کوتاهی کنند و بدتر آنکه خود به تقویت رویههای غلط و نادرست بپردازند. شهید ثانی سخن نغز دانشمندی را میستاید که میگفت: «انزوا و خانهنشینی، فرد را پاکیزه از منکرات اجتماعی نمیکند» زیرا آنان با خانهنشینی خود، دعوت به خیر و فضیلت و خوبیها را به کناری نهادند و این خود یکی از عوامل تباهی هر جامعهای است.[4]
بخشی از مشکل از دوران رژیم پهلوی آغاز شد و با درگذشت بسیاری از استادان سرشناس، تبعات آن در دو - سه دهه اخیر ملموس گشت و آن قرار گرفتن آموزش علم در ایران در ذیل نظام اداری کشور بود که همچنان ادامه دارد. هدف اولیه آن بود که مردم از سویی به تحصیل در مدارس و دانشگاههای تازه تأسیس و از سوی دیگر به کار در ادارات دولتی ترغیب شوند؛ این امر اگرچه نیازی مقطعی بود، امّا بهتدریج آنهم به برنامهای ابدی برای آموزش عالی کشور مبدل شد. استاد دکتر فرامرز رفیع پور در کتابهای «موانع رشد علمی در ایران» و «دریغ است ایران که ویران شود» نشان میدهد، این روند در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران تشدید شد و بهجایی رسید که مدرک تحصیلی، نه نشانه توانمندی برای حل مسئله، بلکه در درجه اوّل به ابزاری برای ارتقاء جایگاه شغلی افراد مبدل شد و با تصویب «قانون نظام هماهنگ پرداختها» تشدید گردید.[5] به اعتقاد دکتر فرامرز رفیع پور اگر مقابل این توسعه سطحی گرفته نشود، از یکسو دانشگاه به «کارخانه تولید افراد ناراضی» تبدیل میشود و از سوی دیگر شاهد ریشهکنی یا حداقل تخریب بنیانهای تفکر در ایران خواهیم بود که درنتیجه آن قدرت تفکر حکومت تنزّل مییابد.[6]
در گذشته، استاد دکتر سیّد جعفر شهیدی و استاد دکتر مجتبی مینوی (متوفی 1355 ه.ش) درباره این معضل بزرگ اعلام خطر کرده بودند.[7] استاد شهیدی به یاد میآورد که مرحوم مینوی در جلسه چهلم یا هفته مرحوم فَرزان، این سؤال را مطرح کرد که چرا دیگر امثال فرزانها (که با آن مراتب فضل و دانش، هیچ ورقه مدرکی، حتی دیپلم نداشت) تربیت نمیشوند؟ پاسخ او روشن بود: «چون میزان شناخت علم، یک ورقة کاغذ مربعی است که زیرش نوشته میشود: «این درجه به او اعطا میشود تا از مزایای قانونی آن بهرهمند گردد.» و این مزایای قانونی وقتی آمد، دیگر نمیگذارد که مزایای علمی درست بشود.» مرحوم استاد شهیدی بر روی همین موضوع دست میگذارد. به باورِ او تا رابطة میان درجه علمی با مزایای قانونی اصلاح نشود، (اصلاحِ قانون) نیّتها از تحصیل علم، تصحیح نخواهد شد؛ بنابراین پیشنهاد میکند که تحقیقات نباید«تابع نظام اداری» باشند. ممکن است صدها نفر وارد مقطع دکتری نشوند؛ خب! نشوند اما آن دو نفری که فقط برای یادگیری آمدهاند، بهتنهایی خلأ 200 نفر دیگر را پر میکنند.[8] مرحوم استاد شهیدی مینویسد: «با اطمینان خاطر میگویم برنامههای آموزشی ما که صرفاً تقلیدی از مغرب زمین است با سنّت و تربیت ما سازش ندارد و هیچگاه نتیجه علمی مطلوب را نخواهد داد.»[9] اینجا باید از خود پرسید که چرا استاد مینوی التماس میکرد، که از تبدیل دانشگاه به دکان حذر کنید، و تازه او این بازار وسیع خریدوفروش مقاله ISI (؟) و پایاننامه و رساله دکتری را ندیده بود:
«بیش از بیست سال است بنده التماس میکنم تحصیل دانش را در این مملکت نجات دهید و این عبارت «از مزایای قانونی آن استفاده نماید» و آثار مترتبه بر آن را از میان ببرید؛ مانند رابعة عدویه که میخواست آتش در نعمت فردوس زند و آب بر آتش دوزخ بریزد تا مردمان خدای را نه از ترس جهنم و نه از طمع بهشت بپرستند؛ بلکه خدای را برای محبوبی او بپرستند. بیایید آتش در این دیپلمها بزنید و قوانینی را که حقوقی به ازای آنها قائل شده است به دریا افکنید تا مردمِ مملکت جز برای آموختن به دانشگاهها نروند و علم را فقط برای علم بیاموزند و آنچه را که فعلاً به پشتیبانی تصدیق رسمی ادعای دانستن آن را میکنند، واقعاً بدانند یا دعوی نکنند. ...»[10]
اما مسئلة مهمتری نیز مطرح است و آن اینکه در تدوین آییننامههای دانشگاهی، جنبههای مهمی از میراث ایرانی - اسلامی، خصوصاً خطوط کلی اخلاق و آداب تعلیم و تعلّم نادیده گرفته شد. دیگر خبری از کتابهای «اخلاق ناصری» و «آداب المتعلمین» خواجهنصیرالدین طوسی (متوفی 672 قمری) و «منیة المرید ...» شهید ثانی (متوفی ۹۶۵ه.ق) و «المحجة البيضاء ...» علّامه فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱ق) و دهها کتاب و سند ماندگار دیگر از آداب تعلیم اسلامی نبود و نتیجهاش آن شد که بهراحتی این امکان برای رؤسای دانشگاهها فراهم شد که بهدلخواه خود برجستهترین استادان کشور همانند استاد دکتر مهدی گلشنی را با استناد به قانون - و در شرایطی که امکان عدم استفاده از آن نیز موجود بود - بهاجبار بازنشسته کنند. آموزش علم نباید از اخلاق تهی شود؛ مگر میتوان خواجهنصیرالدین طوسی را بدون اصول فرهنگی و اخلاقی او و نگاهی که به آموزش و ادب تعلیم و تعلم و مجالس علم و علماء دارد، شناخت؟ همو که در بحث رعایت حقوق والدین، استادان و مربیان را به منزلة پدران دانسته است و در وجوب رعایت حرمت ایشان سخنها دارد و نیکی به ایشان را «تالی صحت عقیدت» میداند.
بازنشستگی اجباری استاد گرانقدر دکتر مهدی گلشنی که متعاقب سخنرانی ارزشمند ایشان در بهمن 1396 شمسی صورت پذیرفت، بار دیگر توجه جامعه علمی ایران را بهضرورت احیای اخلاق و آداب علمی در جامعه برانگیخت. معظم له بر ضرورت توجه به نیازهای واقعی کشور تأکید کرد و از احساس حقارت و غفلتی که در خصوص هویت ملی و دینی در محیطهای دانشگاهی ملموس شده است، انتقاد کرد و تصریح کرد که چاپ مقاله در مجلات خارجی یا داخلی بهخودیخود افتخاری محسوب نمیشود، بلکه باید به نتیجه عملی پژوهشی که مقاله از آن اخذشده است توجه کرد. «شرط مقاله دکانی است که آمریکاییها به دست عواملشان در ایران بازکردهاند؛ اما خودشان هم این کار را در امریکا نمیکنند»
در اینجا پیشنهاد میشود که مقاله استاد دکتر توفیق سبحانی با عنوان «کدام شفیعی کدکنی؟» مطالعه شود که از رواج سطحینگری تأسفباری که دامنگیر دانشگاههای کشور شده است، سخت انتقاد میکند. شرح اصطلاح «دانشجوي حرفهای» در آن مقاله که ناظر به وضعیت تأسفبار پایاننامههای دانشگاهی است، واقعیات و حقایق مهمی را از وضعیت موجود در آموزش عالی کشور عرضه میکند که سخت خواندنی است.[11] در چنین حال و هوایی دیگر خبری از آن دغدغههای اصیل بزرگان جهان اسلام، چون راغب اصفهانی (در الذریعه) و ابو حامد غزالی (در احیاءالعلوم) و دیگران نیست که سخنها در باب ارکان تعلیم و تعلم و راه و رسم آن داشتهاند. هم شهید ثانی و هم راغب اصفهانی هر دو تأکید دارند که نباید آموزش علوم از هدف متعالی خود خارج شود و به دکانی برای کسب درآمد مبدل شود و هر دوی آنان، طالبان علم را به تأسی از حضرت رسولالله (صلیالله علیه و آله) سفارش میکنند که بهفرمان خدای متعال مفتخر بود: «قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى» (شوری:23)
چنانکه بیان شد، استادان ممتاز کشور در قبال وضعیت نگرانکننده آموزش عالی در ایران هرگز سکوت نکردهاند و هشدارهای آنان سرمایههای ارزشمند نظام آموزش عالی کشورمان هستند. در اینجا فرصت بیان تمامی دیدگاههای انتقادی استادان دانشگاه در خصوص وضعیت نابهنجار کنونی میسور نیست و از باب مشتی نمونه خروار تنها به چند نمونه آن اکتفا شد. باید قدردان استاد دکتر مهدی گلشنی بود که بار دیگر این توجه را در میان دانشجویان فهیم و زبده دانشگاه صنعتی شریف و بهصورت وسیعتری در دانشگاههای کشور زنده کرد. بازگشت به آداب و اخلاق تعلیم و تعلم، آرزوی همه بزرگان علمی دلسوز کشور بوده است و برخی از رؤسای دانشگاهها بهجای برخورد قهری و استفاده از ابزار بازنشستگی اجباری – که ان شاء الله با تدبیر مسئولان محترم وزارت علوم ابطال شود - باید زانوی ادب در مقابل دانشمندان پیشکسوت خود بزنند و نصایح پندها و تذکراتِ استادان برجسته کشور را شنوا باشند که شکستن ظرف اخلاق در محیطهای علمی، بهمنزله تهی شدن دانشگاهها از آداب اصیل تحصیل علم است که اثرات مخربی بر نسلهای آتی خواهد داشت.
نصیحتگوشکن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را
[1]. سید محمدحسین حسینی طهرانی (1415 ه.ق) رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین. طهران، انتشارات حکمت، ص 132
[4] علاقهمندان این بحث را میتوانند در ترجمه آن کتاب با مشخصات زیر دنبال کنند: شهید ثانی (1359ش) آداب تعلیم و تعلم در اسلام (ترجمه) سیّد محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
[5] رفیع پور، فرامرز (1393 ه.ش) دریغ است ایران که ویران شود، تهران (چاپ اوّل) شرکت سهامی انتشار، ص 177-178.
[6]. همان، ص 181.
[7] برای مطالعه دیدگاه استاد مینوی ببینید:
- مینوی، مجتبی (آذر 1351 ه.ش) به دانشجویان پندپذیر، یغما، شماره 291.
- مینوی، مجتبی (فروردین 1370 ه.ش) یادی از علامه سید محمد فرزان، کلک، شماره 13.
[8] شهیدی، سیّد جعفر (فروردین 1363 ه.ش) نشستی با اندیشمند فرزانه دکتر سید جعفر شهیدی، کیهان فرهنگی، شماره 1. ص 7 و 8. نیز ببینید: شهیدی، سید جعفر (1372 ه.ش) از دیروز تا امروز؛ مجموعه مقالات. تهران (چاپ اول) نشر قطره، ص 736 و 737 .
[9]. همان، ص 737.
[10] مینوی، مجتبی (فروردین 1370 ه.ش) یادی از علامه سید محمد فرزان، کلک، شماره 13، ص 247-249.
باسمه تعالی شأنه
حضور مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی آقای مکارم شیرازی مد ظله العالی
سلام علیکم احتراماً یکی از اساتید دانشگاههای کشور، مدتی است حتی در برخی از جلسات جذب اعضای هیأت علمی یکی از پژوهشگاههای کشور، ایده «روحانیت حوزههای علمیه منهای لباس» را دنبال میکند و مدعی است لباس روحانیت جزیی از روحانیت بهشمار نمیآورد و روحانیون لازم نیست مقید بدان باشند وی این موضوع را از اقتضائات دوران جدید به شمار میآورد. با عنایت به این موضوع، خواهشمند است نظر شریف خود را در زمینة پرسشهای زیر برای اطلاع مؤمنین و رفع شبهات و تردیدها بفرمایید:
1. آیا روحانیون باید التزام به لباس متداول روحانیت (عبا، قبا و عمامه) داشته باشند؟ یا امروزه دیگر نیازی به التزام بدان نیست؟
2. آیا لباس روحانیت حوزههای علمیه پاسداشت سنت پیامبر اکرم (ص) و عمامهگذاری پاسداشت واقعه غدیر خم است یا آنکه پدیدهای است تاریخی که در هر دورانی تاریخی میتوان جلوه و شکل جدیدی داشته باشد؟
3. حکم درآوردن لباس روحانیت و استفاده گاهبهگاه و دلبخواهی از آن چیست؟
پاسخ: کد رهگیری: 9211050089
دریافت به تاریخ ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۲
این تفکرات صحیح نیست و افرادی که در حد مطلوبی از دروس حوزه بهره برده اند و توانایی تبلیغ دین را دارند در صورتی که محذور مهمی نداشته باشند لازم است با رعایت شئونات ملبس به لباس مقدس روحانیت شوند.
بسمه تعالي
از خصوصيّات آن شخص و کار او اطلاع ندارم؛ امّا به طور کلّي لباس روحانيّت، نشانۀ سربازي حضرت وليعصر«ارواحنافداه» و به منزلۀ سلاح در جنگ فرهنگي است و از اين جهت طلاب علوم ديني بايد به آن اهميّت دهند و مراقب شبههافکني بدخواهان تشيّع باشند و به اين گونه حرفهاکه انحرافي است، توجه نکنند.
حسين المظاهري
در سایت دفتر مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتالله العظمی نوری همدانی مد ظله العالی
سئوال:
باسمه تعالی شأنه
حضور مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی آقای نوری همدانی مد ظله العالی
سلام علیکم
احتراماً یکی از اساتید دانشگاههای کشور، مدتی است حتی در برخی از جلسات جذب اعضای هیأت علمی یکی از پژوهشگاههای کشور، ایده «روحانیت حوزههای علمیه منهای لباس» را دنبال میکند و مدعی است لباس روحانیت جزیی از روحانیت بهشمار نمیآورد و روحانیون لازم نیست مقید بدان باشند وی این موضوع را از اقتضائات دوران جدید به شمار میآورد.
با عنایت به این موضوع، خواهشمند است نظر شریف خود را در زمینة پرسشهای زیر برای اطلاع مؤمنین و رفع شبهات و تردیدها بفرمایید:
1. آیا روحانیون باید التزام به لباس متداول روحانیت (عبا، قبا و عمامه) داشته باشند؟ یا امروزه دیگر نیازی به التزام بدان نیست؟
2. آیا لباس روحانیت حوزههای علمیه پاسداشت سنت پیامبر اکرم (ص) و عمامهگذاری پاسداشت واقعه غدیر خم است یا آنکه پدیدهای است تاریخی که در هر دورانی تاریخی میتوان جلوه و شکل جدیدی داشته باشد؟
3. حکم درآوردن لباس روحانیت و استفاده گاهبهگاه و دلبخواهی از آن چیست؟
با احترام ملتمس دعا
جواب معظم له: بسمه تعالي سلام عليكم
ج1. در فرض سوال، پوشیدن کسوت مقدس روحانیت در هر دوره ای بر اهل علم، لازم و ضروری است.
ج2. پوشیدن لباس روحانیت به جهت تاسی و تبعیت از پیامبر و ائمه اهل البیت(علیهم السلام) است.
ج3. لازم است از در آوردن لباس روحانیت اجتناب شود.
نقل از وبلاگ دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی
• ما علم و فناوری را برای چه میخواهیم و قصد داریم به کجا برسیم و اصلاً طالب چه نوع توسعهای هستیم خیلی روشن نیست. اینکه آرمانمان چیست، مشخص نیست. بعضی افراد تصور میکنند که برای جبران عقبافتادگی هایمان فقط کافی است علم و فنآوری را از خارج بیاوریم، اما از این واقعیت که علم و فنآوری در یک زمینه فرهنگی مناسب رشد میکند و در یک زمینه فرهنگی مناسب از آن میتوان به نحو بهینه استفاده کرد غافلند، از علوم انسانی که فرهنگزاست و افراد را به مملکت پایبند و هویت را تقویت میکند، غفلت دارند. فقدان تعلق به فرهنگ بومی و احساس حقارت نسبت به غرب است که ما را به این وضع کشانده است. حتی اگر بخواهیم علم و فناوریمان پیشرفت کند باید فرهنگ بومیمان را تقویت کنیم. ( پژوهشگران،12و13/ 1386)
• علم معاصر با جنبههای فیزیکی جهان سرو کار داردو از واقعیتهای فوق حسّی آن غافل است. این امر سبب شده است که علم نگرشی محدود از واقعیت بدست دهد و علم و محصولات آن نیز به عنوان ابزارهای شیطانی برای انحراف انسان از مسیر تعیین شده به وسیله خداوند، به کار گرفتهشود. راه حل قضیه در تغییر جهت و هدف علم است: اینکه چهارچوبی وحدتبخش به کارگیریم تا تمامی سطوح واقعیت و جنبههای حیات انسانی را دربرگیرد. (پژوهشگران ـ 14و15/1387)
• تلقی اسلامی از علم، دانش و واقعیت را به تجربه و استدلال نظری محدود نمیکند و مطالعه علمی طبیعت را به تنهایی کامل نمیداند. بلکه با در نظرگرفتن وحی و شهود، جنبه های فیزیکی و معنوی انسان و جهان را نیز درنظربگیرد و مدعی است که واقعیت بیش از آن است که از طریق حواس انسانها درکشود. (پژوهشگران –14و15/1387)
• امروزه ما در دارالاسلام، و از جمله ایران، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی زیادی داریم، ولی به نظر بنده اهداف کلان روشن در پیش رو نداریم. برای اثبات این ادعا کافی است به شاخصهاس برجستگی علمی در جامعه خود نظرافکنیم. الان مهمترین شاخص برای پیشرفت علمی ما تعداد مقالات چاپ شده در مجلات نمایه شده توسط ISI یا مجلات علمی- پژوهشی است، بدون اینکه تأثیر علمی این مقالات یا کیفیت آنها مطرح باشد. اما ویژگی این مقالات چیست؟ این مقالات عمدتاً حاشیهزنی بر علم رایج در غرب است مثلاً معادلهای توسط دانشمندی غربی پیشنهاد شده؛ جواب جدیدی برای آن مییابیم؛ ترکیب شیمیایی خاصّی در غرب ساخته شده، اصلاحات جزیی در آن ایجاد میکنیم. بطور خلاصه تفریعات کارهای آنها را انجام می دهیم. گاهی دانشجوی ما بی آنکه سروته قضایا را بفهمد در چرخهای میافتد که حاصلش تولید مقاله است، نه فهم قضایا. در حال حاضر یکی از اهداف مهّم علم که گسترش مرزهای دانش است با مقالهنویسی، که از نشانههای تولید علم است، خلط شده است. (پژوهشگران- 16و17/1387)
• دولت و مجلس و سایر نهادها باید از امکانات مشورتی جامعه علمی بهره بگیرند و علمای ما را از حالت انفعال درآورند. اگر جامعه علمی احساس کند که نظرش مهم است به نحو دیگری عمل میکند. مشکل ما این نیست که متفکر نداریم، چنان که بعضی از خود بزرگ بینان قائلند، بلکه مشکل این است که از متفکران استفاده شایسته نمیشود و آنها به حالت انفعال درآمدهاند. اولویتهای علمی و تکنولوژی ما را باید جوامع علمیمان تعیین کنند نه بوروکراتها. اگر ما به سرمایههای داخلی مان توجه بیشتر بکنیم، هم در جذب نیروهای بیرون رفته موفق خواهیم بود و هم تولیدات علمی کشور فزونی خواهد یافت. (پژوهشگران- 16و17/1387)
• یکی از مشکلات فرهنگی ما در زمان حاضر عقده حقارتی است که نسبت به غرب وجود دارد. تا برنامهای ارائه میدهید، میپرسند آیا شبیه آن در غرب نیز هست یا نه؟ اگر این عقده حقارت شکسته نشود، هر قدر برنامه¬ریزی هم کنیم فایده¬ای ندارد. احیای هویت ملی باعث میشود که دانشجو به مملکت احساس تعلق کند و اگر هم به دلیلی به خارج رفت برگردد. (پژوهشگران- 16و17/1387)
• به نظر بنده نوعی تفکر فرهنگی غلط درباره اهداف برنامههای علم و فناوری عامل عمده در عقبافتادگی جهان اسلام است. مثلاً الآن این تفکر غلط در جهان اسلام رایج است که برای قدرتمند شدن باید فقط تکنولوژی را فراگرفت و لذا بیشتر در مقابل انتقال یا مونتاژ تکنولوژی بودهاند تا نوآوری علمی. سرمایهگذاریها هم عمدتاً بر روی فناوریها بوده است. (پژوهشگران- 16و17/1387)
• متأسفانه در سالهای اخیر عدهای در جهان اسلام، از جمله کشور ما، پاکستان و ترکیه تقصیر عدم رشد علم در جهان اسلام را به گردن دین و تفکر اسلامی انداختهاند. امّا این مغالطه است. آن چیزی که واقعاً تمدن اسلامی را به راه انداخت اصرار قرآن و سنت برمطالعه طبیعت و فهم جهان و بهکارگیری درست علم برای آبادانی زمین بود. البته شروع نهضت علمی با ترجمه متون علمی- فلسفی از زبانهای دیگر بو ولی خود این کار هم ریشه در قرآن و سنت داشت، چنان که جرج سارتن صریحاً اقرار میکند:
«من بار دیگر میپرسم، چگونه میتوان فهم درستی از علم مسلمانان داشت اگر نقل آن حول قرآن را کاملاً درک نکنیم؟».(پژوهشگران- 16و17/1387)
• در حال حاضر دو حقیقت روشن پیشروی ما است: غرب از نظر علم و صنعت بسیار پیشرفت کرده است و دنیای اسلام عقب مانده است. غرب در عین ترقی، انسان غربی را در ورطه پوچی انداخته و کل بشریت را در معرض نابودی قرار داده است. کاری که ما باید بکنیم این است که اوّلاً عقبماندگی خود را جبران کنیم و ثانیاً با احیای معارف اسلامی بشریت را بهسوی رفاه و خوشبختی سوق دهیم.
الآن ما در همه ابعاد علم و تکنولوژی عقب هستیم و در این جهات دنبال اخذ آنها از غربیان میباشیم و آنها هم تنها چیزهایی را که مصلحتشان ایجاب میکند در اختیار ما قرار میدهند.
• ما باید از همه علوم جهان زیرکانه استفاده کنیم و به علم روز مجهز شویم، ولی نسخهای که برای کشورمان میپیچیم باید ملّی باشد و در آن، شرایط دینی، ملّی و اجتماعیمان ملحوظ شده باشد. این امر مستلزم حرکتی جهادگونه از طرف جامعه علمی ایران و عزمی قوی در مسئولان کشور است. (پژوهشگران- 16و17/1387(
منبع: تابناک