کدخبر 650345 تاریخ مخابره خبر ۱۳۹۲/۸/۲
 
به گزارش خبرنگار «نسیم»، امروز 18 ذی الحجه است روزی که پیامبر در پی اقدامی امام علی (ع) را به جانشینی خود معرفی کرده و به فرمایش قرآن کریم روز اکمال دین و اتمام نعمت به حساب می آید. به همین بهانه پای صحبت دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی، عضو هیأت علمی و استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستیم تا به بررسی برخی ابعاد این مسئله بزرگ بپردازیم.


* از جمله وظایفی که پیامبر(ص) در خطبه غدیر بدان اشار کردند و تاکید داشتند ابلاغ خطبه غدیر از طریق پدران به فرزندان بود. برای احیای خطبه غدیر و بازشناسی معارف آن باید چه کرد؟


- برای پاسخ جامعی به این سئوال نیازمند ورود به حوزه‌ها و عرصه‌های مختلف تربیتی و اجتماعی و سیاسی است که در توان و بضاعت اینجانب نیست، آنچه اجمالاً به ذهن می‌رسد و البته بیشتر از باب آسیب‌شناسی دروس دانشگاه عرض می‌کنم، آنکه اگر امروزه چهرة شهرها و در و دیوار مراکز دانشگاهی مملو از برگه‌های تبلیغاتی جهت فروش مقاله و پایان‌نامه شده است، یکی از پیامدهای بی‌مهری به آثار بزرگانی چون علامه عبدالحسین امینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، علامه آقابزرگ تهرانی، سید جعفر شهیدی و ... در دانشگاه‌های ماست که وظیفة انتقال اطلاعات را به نسل‌های آتی داشتند. در قریب به اتفاق کتاب‌های موجود درس روش تحقیق در علوم انسانی کشور، حتی اشاره‌ای کوتاه هم به نام این بزرگان نشده است. نیز یکی از بزرگ‌ترین خطراتی که در سال‌های اخیر بلایی برای فرهنگ و دانش کشور شده است، رها کردن منابع مرجع در آموزش و ورود غیرتخصصی به مباحث عمیق بوده است.


گذشتگان ما از همان ابتدا ارتباطی مستقیم با متون مرجع داشتند؛ از این رو بسیاری از محصلان آن نظام آموزشی طبعی موزون داشتند و بر دقایق ادبی تسلطی کامل و در منطق و ریاضیات و هندسه، اصول فقه و فقه و بنا بر ذوق و استعداد خویش، اصول حکمت و عرفان مسلط بودند؛ اما نظام دانشگاهی، نظامی واحدی و شتاب‌زده است که در آن دانشجو بی آنکه مقدمات لازم را طی کند، به صورتی مصنوعی وارد این علوم می‌شود. بنابراین باید با درک این واقعیت، تا جای امکان دانشجویان و نسل جوان را با الگوهای اصیل پژوهش همچون علامه عبدالحسین امینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، آیت‌الله معرفت، سید جعفر شهیدی و مانند آن آشنا کرد.

*شناساندن و معرفی خطبه غدیر در عرصه های بین‌المللی و حوزوی چه ضرورتی دارد؟

- ابتدا باید گفت که هرچه نظام آموزشی کشور در رشته‌های علوم قرآنی و حدیث ارتقا یابد، بر کیفیت گفت‌و‌گوهای تقریبی شیعه و اهل سنت افزوده می‌شود. حسن السقاف عالم شافعی مذهب اردنی و از مخالفان آلبانی به‌درستی اشاره دارد که نقطه‌ضعف برخی از منتقدان سلفیه سعودی آن است که به‌اندازه کافی به علوم حدیث نپرداخته‌اند. آنان دغدغه‌های راستینی دارند ولی قدرت بحث ندارند. باید علم‌مان در نگرش راهبردی کلانی در سطح جهان اسلام در مسیر تقریب و وحدت اسلامی بازنویسی شوند و ساختارهایی جهت ترویج تقریب و همدلی در جهان اسلام به‌وجود آیند. اولویت جریان تقریب باید فعال کردن ظرفیت‌های خاموش وحدت اسلامی در میان اکثریت اهل سنت است. یکی از کارهای اساسی در این زمینه، ایجاد بایگانی قابل رجوع از فعالیت‌های علمای تقریبی شیعه و اهل سنت است. همین که حدیث ثقلین و یا حدیث غدیر از متون مورد اجماع شیعه و اهل سنت است، بدین معناست که آنها میراث مشترک شیعه و اهل سنت هستند. نیاز به تأسیس بانک‌های کتاب‌ها و آثار تقریبی، فتاوی تقریبی، روایات تقریبی مشترک، سخنان و جملات تقریبی عالمان و اندیشمندان اسلامی، اعلامیه‌های مشترک و ... به‌صورت محسوسی به چشم می‌خورد.

* با توجه به حضور تکفیری ها در جامعه اسلام و رفتار وحشیانه آن ها، محوریت توجه برای بازشناسی خطبه غدیر باید بر کدام محور ها متمرکز شود؟

-ابتدا باید توجه داشت که بررسی اختلافات از موضوعات خطیری است که باید بر پایة رعایت ادب و اخلاق اسلامی و عفت کلام باشد تا نه تنها موجب تفرقه و خدشه به وحدت اسلامی نشود، که باب گفت‌و‌گوهای انتقادی توآم با انصاف و ادب را میان پیروان مذاهب اسلامی بگشاید. بنابراین بهترین گزینه، گزینة تاکید بر وحدت اسلامی است، و راهبردی‌ترین دیدگاه تمدنی در جهان اسلام متعلق به شاگردان مکتب تقریب و وحدت اسلامی بود که برخاسته از جریان اصیل فکری، رویکردِ تقریب و وحدت اسلامی را به عنوان پیش‌شرط احیای تمدن اسلامی و پاسخی منطقی به سلطة تمدنی غرب برگزیدند و عملاً در پی وحدت اسلامی برآمدند. از میان چهره‌های شاخص آن در میان علمای بزرگ اهل سنت می‌توان به محمد عبده، عبد‌المجید سلیم و محمود شلتوت اشاره کرد. علمای تقریبی نسل اول بر حدیث ثقلین که مورد اجماع شیعه و اهل سنت است و در مواضع متعددی از جمله در غدیرخم و در ذیل خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است تاکید بسیاری کردند و کتاب حدیث ثقلین مرحوم قوام‌الدین محمد وشنوی که آن را به دستور حضرت آیت الله العظمی بروجردی نوشت، به‌طور مشترک توسط دار التقریب قاهره منتشر شد. این حدیث می‌تواند مبنای خوبی برای ورود به خطبه غدیر و طرح موضوعات بر پایة اخلاق و ادب باشد. کار وشنوی در واقع بیان میراث مشترک شیعه و اهل سنت بود و این یعنی تقویت برادری و همدلی اسلامی.

* رویکرد جهان اسلام به واقعه غدیر چیست؟ آیا علماء اهل سنت به کل این واقعه تاریخی را منکر می شوند؟

علمای شیعه با در نظر گرفتن روایات و براهین محکم و شواهد موجود، معتقدند که پیامبر اکرم (ص) به امر الهی، امام علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین بلافصل خود معرفی کردند و این جانشینی به صورت بلافصل تا دوازده امام را شامل می‌شود.
از سوی دیگر، جمهور علمای اهل سنت، وجود چنان وصیتی را انکار می‌کنند. این انکار در موارد بسیاری با تأویل حدیث (مانند معنای واژه مولی به دوستی تا رهبری) صورت می‌گیرد. یعنی الفاظ روایات مورد پذیرش است، منتها در معنا اختلاف‌نظر شده است. آنان در توجیه نظریه انکار وصیت، دلایل چندی را مطرح کرده‌اند، برای مثال گفته‌اند که پیامبر اکرم با وجود اصحاب خود، هیچ‌گونه احتمالی مبنی بر انحراف امت دربارۀ خلیفه خود نمی‌دادند و یا آنکه پیامبر اکرم (ص) اصول کلی یا همان معیارهای نظام سیاسی در اسلام تبیین کردند و با این وجود دیگر نیازی به تعیین خلیفه و بیان مصادیق آن نبود. البته دیدگاهی نیز مدعی است پیامبر اکرم به موجب وصیتی ابوبکر را به عنوان جانشین خود منصوب کرده‌اند که خود منابع اصلی اهل سنت نیز آن را نپذیرفته‌اند و محل توجه نیست.
از سوی دیگر، افراط در نظریة انکار وصیت موجب شد تا حتی برخی از محققان الازهر همچون شیخ علی عبدالرازق در کتاب «الاسلام و اصول الحکم» نبود نص بر تعیین خلیفه و سکوت پیامبر درباره آن را بیانگر جدایی دین از سیاست بپندارند و با فرض کردن خلافت به منزلة امری دنیوی، دین اسلام را از سیاست جدا بدانند. اگرچه دیدگاه او نظر جمهور علمای اهل سنت نیست.
در اینجا مسئله‌ای که مطرح می‌شود آن است که اگر پیامبر اکرم (ص) آگاهانه وصیتی دربارۀ جانشین خویش نکرده باشد و اگر سنت نبوی در عدم تعیین جانشین است، چگونه باید رویۀ غالب در بیش از یک هزار و چهارصد سال تاریخ اسلام را تفسیر کرد که هر حاکم مسلمانی در فکر تعیین جانشین خود بوده است؟ و چرا تنها این پیامبر اکرم (ص) است که در تاریخ جهان اسلام حق تعیین جانشین ندارد؟ قایلان شرعی بودن خلافت نیز دچار بحران بزرگتری شدند. در ادبیات آنان خلافت اسلامی از «مهم‌ترین فرایض دینی» و «اوجب واجبات» است که «نباید آن را به منزلة امری ثانوی و یا نافله‌ای از نوافل و یا پدیده‌ای صوری و یا اتفاقی تاریخی که مبتنی بر نیازهای دورانش رخ داده» تصور کرد. نیز در ادبیات دوران خلافت عباسیان به بعد، دائماً تاکید شده است که مسلمانان مجاز نیستند بیش از دو شب را بی بیعت با خلیفه‌ای سپری کنند و استناد به روایتی می‌کنند که بر اساس آن هرکس بی آنکه بیعت کند از دنیا رود، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. اما این موضوع کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد که آیا ممکن است پیامبر اکرم دربارة اوجب واجبات در اسلام سکوت کند؟ و اوجب واجبات را به اجتهادات صحابه و تابعان و نسل‌های بعدی واگذارد؟ حتی پیش‌فرض نظریه «انکار وصایت» که بیان می‌کند که اصولاً جایی برای نگرانی پیامبر دربارة جامعه اسلامی پس از خویش نبود، در عمل، از سوی برخی از حاضران در سقیفه و نیز مورخان اسلامی زیر سئوال رفته است.
در پاره‌ای از روایات تاریخی، بیان می‌شود که امت پس از رحلت رسول اکرم، با بحرانی سخت مواجه شد و تنها با تلاش چند تن از صحابه توانست حیات خود را حفظ کند. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) جمعی از انصار (نمایندگانی از دو قبیله اوس و خزرج) و برخی از مهاجران، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند و در غیاب بنی‌هاشم و حضرت علی (ع) و پاره‌ای از بزرگان اسلامی، به سرعت اقدام به انتخاب خلیفه کردند. در ابتدا، حاضران در سقیفه، هر یک مدعی سزاواری خود به خلافت بودند و حتی بر اثر اختلافات بسیار پیشنهاد شد که امیری از ما و امیری از شما مورخان چون ابن کثیر و ذهبی تاکید کرده‌اند که جناح مهاجران حاضر در سقیفه، سخت نگران از بروز تفرقه و درگیری شدند.
شدت اختلافات آن‌ها نسبت به یکدیگر به اندازه‌ای بود که در وضعیتی که سعد بن عباده در زیر دست و پای هیجان بیعت واقع شد، عمر بن خطاب تنها به نفرینی درباره‌اش بسنده کرد و گفت: خدا او را بکشد (قتل الله سعداً) اینچنین مورخان بیعت با ابوبکر را امری ناگهانی شمرده‌اند که خداوند امت را از شر چونان وضعیتی حفظ کرد. ابن‌خلدون نیز وضع مسلمانان در ابتدای کار خلافت ابوبکر را چون گوسفندانی سرگردان در شبی ظلمانی و بارانی تعریف کرده است. بنابراین این استدلال که پیامبر هیچ نگرانی نسبت به سرنوشت جهان اسلام پس از خود نداشتند، و یا نبود وصیت موجب بروز بحران نمی‌شد، صحیح به نظر نمی‌رسد.
بنابراین، نظریة انکار وصیت از چند منظر زیر سئوال می‌رود. اول آنکه این نظریه با مجموعه‌ای از روایات صحیح مانند حدیث غدیر و ثقلین دچار تعارض است و بدیهی است که میان تفاسیر مورخان از وقایع سقیفه با احادیث صحیح، اولویت با احادیث صحیح است. نمی‌توان از سویی خلافت را اوجب واجبات دانست و از سوی دیگر انتظار داشت که پیامبر اکرم (ص) در این زمینه سکوت کرده باشد. حامیان نظریة انکار وصیت در توجیه مشروعیت برپایی سقیفه، به وضعیت ناگوار مسلمانان در همان نخستین ساعات رحلت رسول الله (ص) اشاره کرده‌اند. در صورتی که این بحران را در کنار احادیث صحیح وصیت پیامبر (ص) قرار دهیم، علت اصرار مکرر پیامبر در بیان وصایای سیاسی‌شان مشخص خواهد شد. به لحاظ اجتماعی نیز تبدیل خلافت به سلطنت موروثی در شرایط افول بسیاری از ارزش‌ها، پیامدهای مهمی به همراه داشت که در چارچوب پیامدهای نظریه انکار وصیت، قابل بررسی است. یکی از آنها در تفاسیر جدیدی بود که از «اولی الامر» انجام پذیرفت. بر این اساس اولی‌الامر به تدریج به فرزند ارشد سلطان و یا خویشان او منحصر شد و چون اصل تقوای الهی و وصایای رسول‌الله کم رنگ شد، کم‌کم اصل پیروی از ظلم در آثار تأثیرگذاری چون رساله عقیدۀ طحاوی درج شد و هرچند در آثار سیاست‌نامه‌نویسان بر ضرورت عدل به عنوان یکی از شروط حاکم در کنار مواردی چون علم به دین، آشنایی با امور سیاست و اداره کشور، تقوی و عقل و بلوغ و تدبیر تاکید شد، اما در عمل این شروط چندان به‌کار گرفته نشدند و جالب‌توجه آنکه قریشی بودن خلیفه از دید اهل سنت به تدریج از شروط اهل سنت به کنار زده شد و خاص شیعه (با قید روایت پیشوایان دوازده‌گانه) شد. لازم به ذکر است روایت قریشی بودن در روایات مهدویت با قید هاشمی بودن از تبار فرزندان حضرت فاطمه زهرا (علیه‌السلام) مقید شده است.

*نقش علامه امینی در احیا و دفاع از خطبه غدیر چیست؟
-پیشتر نیز در مصاحبه‌ای در بزرگذاشت علامه امینی عرض کرده‌ام که بهترین تعبیر درباره علامه امینی را مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی دارد. او می‌گوید: «امینی تکلیف مذهبی خود را در حد هشام بن حکم، ابوسهل نوبختی، صدوق، مفید و سید مرتضی انجام داد.» این عبارت کوتاه همه چیز را درباره علامه امینی بیان کرده است. شهیدی به درستی علامه امینی را مجدد مذهب می‌دانست. از دید او مجددان مذهب، شخصیت‌های علمی شیعه هستند که از آغاز غیبت صغری یعنی 260 قمری تا امروز، با کوشش‌های علمی و عملی خویش، مسیر فکری مذهب شیعه را تثبیت کرده‌اند و یا بدان رونقی داده‌اند. علامه امینی احیاگر و مجدد است، همچنانکه شیخ کلینی (ره) و شیخ صدوق (ره) چنین بوده‌اند. در الغدیر طراوات علمی، نوجویی و ادب و برادری اسلامی موج می‌زند که هر خواننده‌ای را به توفیق الهی، به خود مجذوب می‌کند.