در چند دهه اخير مسئله دخالت عوامل روان شناختي و جامعه شناختي در شکل گيري، تعبير و ترويج نظريه هاي علمي مورد توجه دانشمندان بسياري قرار گرفته است. بعضي به گونه اي افراطي اين عوامل را در تمامي مراحل تکوين، تعبير و ترويج نظريه ها دخالت تام داده اند و معرفت را به طور کلي تابع شرايط اجتماعي دانسته اند، عده اي ديگر به جانب تفريط درافتاده، به طور کلي منکر دخالت اين عوامل در شکل گيري، تعبير يا ترويج نظريه هاي علمي شده اند، برخي نيز به دخالت عوامل روان شناختي و جامعه شناختي در بعضي از مراحل فعاليت علمي راي داده اند، به طور مثال مدعي شده اند که عوامل روان شناختي، نقش بيشتري در شکل گيري و تعبير نظريه ها دارند و عوامل جامعه شناختي، نقش اساسي تري در پذيرش و انتشار نظريه ها ايفا مي کند. حال با توجه به اين مقدمه کوتاه، اين پرسش آفتابي مي شود که ارزشها و بينش هاي ديني و فلسفي در کدام بخش از فعاليت علمي دخالت مي کنند؟ به ديگر سخن، کدام يک از عرصه هاي فعاليت علمي مي تواند به ديني يا سکولار بودن متصف شود.
    در باب تاثير رويکرد هاي ديني و فلسفي دانشمندان بر فعاليت هاي علمي مواردي دخيل است از قبيل:

 الف) انگيزه هاي دانشمندان در انجام فعاليت علمي و انتخاب مسئله:

   در اين محور اين پرسش مطرح مي شود که دانشمندان بر اساس چه انگيزه هايي به سراغ فعاليت علمي مي روند؟ انگيزه هاي دانشمندان مقوله اي است مرتبط با روان افراد که مي توانند انگيزه هاي ديني، فلسفي يا ... باشند. به طور مثال مي توان به اين نکته اشاره نمود که دانشمندان بزرگ همواره در مقام توضيح همه جهان طبيعت بوده و کوشيده اند از تعميم يافته هاي محدود خود، نظريه هاي جهانشمول بسازند، نظريه هايي که بسيار فراتر از حوزه قابل دسترس آنها بوده است. در اين موارد پاي گرايش هاي ديني و فلسفي آن ها به ميان آمده است. دانشمنداني که انگيزه هاي ديني داشتند به دنبال نظرياتي رفته اند و دانشمنداني که انگيزه هاي ضد ديني داشته اند نظريات ديگري را دنبال نموده اند.
    ب) نقش پيش فرضهاي دانشمندان در فعاليت هاي علمي:

    نقش پيش فرضهاي دانشمندان در کاوشهاي علمي آنان، از جمله اموري است که در موارد بسياري قابل مشاهده است. شايد ابتدايي ترين پيش فرض در فعاليت علمي اين باشد که طبيعت براي انسان قابل درک است. اين ايده مي تواند با تجربه به اثبات برسد. از اين روست که برخي دانشمندان همچون انيشتين، ايده قابل درک بودن طبيعت را ايده ا ي ماخوذ از حوزه ديني دانسته اند. آندره لينده کيهان شناس برجسته معاصر روس که خدا باور هم نيست و جهان را خودزا مي داند، معتقد است که ايده جستجو يک نظريه فراگير در فيزيک جديد، از اعتقاد به خداي يگانه نشات گرفته است. کل کيهان شناسي جديد عميقا متاثر از سنت توحيدي است اين ايده که ممکن است جهان را از طريق يک نظريه همه چيز نهايي بفهميم، ناشي از اعتقاد به خداي يگانه است.
    ج) نقش و تاثير پيش فرضهاي دانشمندان در انتخاب آزمايش و گزينش مشاهدات:

     علوم تجربي با مشاهده و آزمايش آغاز مي شود و در انتخاب آزمايش و مشاهدات پيش فرضهاي پژوهشگر تاثيرگذارند. براي مثال اگر دانشمندي بنا به ديدگاه هاي فلسفي خود با ايده اي مخالف باشد، از اختصاص بودجه براي ساخت آزمايشگاه هاي لازم و تمهيد مقدمات براي انجام آزمايش هاي مربوط به اثبات يک نظريه خودداري مي کند و از اين طريق، مانع بررسي علمي نظريات دانشمندان مي گردد.
    د) نقش پيش فرضهاي دانشمندان در نظريه پردازي علمي:

    تجارب سالهاي اخير نشان داده است که عقايد ديني در پيشنهاد نظريه هاي علمي موثر بوده اند و جهان بيني دانشمندان در نظريه پردازي، به آنها جهت داده است. براي نمونه هويل اختر فيزيکدان برجسته معاصر که از بنيان گذاران نظريه جهان ماندگار در کيهان شناسي است هر گاه شواهدي تجربي دال بر تائيد نظريه انفجار بزرگ مطرح شود چون مي داند که آغاز زماني داشتن جهان مستلزم وجود خداست، براي فرار از تسليم به اين نتيجه، به دنبال نظريه هاي بديل و توجيهات ديگري مي رود.
    هـ) نقش پيش فرضهاي دانشمندان در گزينش ملاک هاي ارزيابي و نقد نظريات علمي:

    دانشمندان بر اساس چه ملاک هايي به ارزيابي و نقد نظريات علمي مي پردازند؟ برخي بر اين عقيده اند که شواهد متعدد تاريخ علم نشانگر آن است که دانشمندان در اخذ و طرد نظريه هاي علمي علاوه بر شواهد تجربي و استدلال رياضي از ملاک هاي ديگري استفاده کرده اند. تجارب سالهاي اخير نشان داده است که عقايد ديني نيز در گزينش نظريه هاي علمي موثر بوده است . وقتي دانشمندي به دنبال اين است که از ميان نظريه هاي موجود يکي را انتخاب کند ذهنيات قبلي او در انتخابش موثر واقع مي شود.
    و) اصول متافيزيکي نقش سرنوشت ساز در اعلان بعضي نظريه ها داشته اند.

    مثلا در نظريه نسبيت عام که يک نظريه صرفا فيزيکي به شمار مي رود انيشتين چنين اظهار مي کند که وقتي معادلات نسبيت عام را يافت به مدت دو سال از انتشار آنها خودداري کرد زيرا آنها را با اصل عليت عمومي در تعارض مي ديد. تنها هنگامي که شبهه تعارض براي او برطرف شد وي به نشر آنها اقدام کرد. معناي اين کلام آن است که اگر اين شبهه براي او رفع نمي شد وي به انتشار نظريه نسبيت عام دست نمي زد و سرگذشت فيزيک به نحو ديگري رقم مي خورد.
    ز) نقش جهان بيني در تعبير نظريات علمي:

   مهمترين بخش از فعاليت علمي که جهان بيني دانشمند نقش اساسي در آن ايفا مي کند مرحله تعبير نظريات علمي است. نتايج يک تجربه را مي توان در پرتو جهان بيني هاي مختلف به صورت هاي متفاوت تعبير کرد و اين طور نيست که برداشتي که توسط دانشمندان از تجارب عرضه مي شود تماما نتيجه تجربه باشد بايد توجه داشت که اگر دانشمندي تعبيري تماما مادي از جهان ارائه کند هستي را صرفا به ماده تقليل دهد اين نتيجه مستقيم تجارب فيزيکي او نخواهد بود زيرا هيچ گاه نمي توان از طريق تجربه ماده نتيجه گرفت که غير ماده وجود ندارد.   منبع