« من با يكي از علماي يهود گفت و گويي داشتم و در اين باره كه « دوران دين يهود سپري شده و دلايل و معجزاتشان تمام شده است »، به او گفتم: آيا شريعت تنها براي يهودي هاست و يا به تمام مردم و ملت ها عموميت دارد؟ اگر اختصاص به ملت يهود داشته باشد، ملت هاي ديگر به پيامبر ديگري نيازمند خواهند بود و آن پيامبر به نظر شما جز پيامبر اسلام چه كسي مي تواند باشد؟ اگر شريعت موسي همگاني و جهاني است و به تمام بشر و انسان ها عموميت دارد، پس به يك دليل هميشگي و گواه زنده اي نيازمند خواهد بود، در صورتي كه امروز چنين دليل و گواهي در دست نيست، زيرا معجزات حضرت موسي به عصر خود وي اختصاص داشت و بعد از وي اثري از آن باقي نمانده است تا موجب باور و يقين شود و بقا و استمرار آئين يهود را براي هميشه ثابت كند و در تمام اعصار و قرون گواه حقانيت آن باشد. اگر بگوييد: گر چه اين معجزات فعلا وجود ندارد ولي تواتر اخبار و نقل هاي فراوان وجود آن ها را روشن و مسلم مي سازد، در جواب خواهيم گفت كه: اولا: معجزه، در صورتي مي تواند، از راه تواتر ثابت شود كه تعداد ناقلانش به حدي برسند كه در ميان مردم موجب يقين شود و شما نمي توانيد چنين تواتر را در اثبات معجزات حضرت موسي در هر عصري و ميان هر ملت و نسلي ثابت كنيد و ثانيا: اگر تنها نقل معجزات در اثبات يك حقيقت كفايت كند، اين كه به معجزات حضرت موسي اختصاص ندارد، شما معجزات حضرت موسي را نقل مي كنيد، مسيحيان معجزات حضرت عيسي را نقل مي كنند، مسلمانان نيز معجزات پيامبرشان را، چه تفاوتي در ميان اين نقل ها هست كه گفتار شما در نقل معجزات حضرت موسي پذيرفته شود ولي گفتار ديگران نه!! اگر همان نقل معجزات پيامبري موجب تصديق آن پيامبر شود، شما چرا نبوت پيامبران ديگر را كه معجزات همه ي آنان نقل شده است، تصديق نمي كنيد؟!

او در پاسخ من گفت: معجزاتي كه يهوديان براي حضرت موسي نقل مي كنند، مسيحيان و مسلمانان نيز آن ها را تصديق مي نمايند و به صحت آن ها اعتراف دارند و اما معجزات پيامبران ديگر مورد قبول همه نيست. اين است كه آن ها به دلايل ديگر نيازمندند تا به مرحله ي ثبوت برسند.

در پاسخ وي گفتم: آري، درست است كه مسيحيان و مسلمانان نيز معجزات حضرت موسي را قبول دارند ولي نه از راه تواتر و نقل هاي يقين آور يهوديان، بلكه به علت اين كه پيامبرانشان از آن معجزات خبر داده اند. مسيحيان و مسلمانان، معجزات حضرت موسي را به وسيله ي پيامبرانشان مي شناسند و اگر نبوت آنان را نپذيرند، راهي به تصديق معجزات حضرت موسي نخواهند داشت تا او را به پيامبري قبول بدارند.  ... » [1]

 



[1]  سيد ابوالقاسم خويي: 1382، بيان در علوم و مسائل كلي قرآن، صص 656 ـ 657.