آخرين جلسه‏اى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ايشان رفتيم. حال ايشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمى‏زد. جلسه، طول كشيد. بنده به ايشان عرض كردم، توصيه‏اى بفرماييد، تا مرخص شويم. ايشان فرمود:«چيزى يادم نيست.» بعد، بلافاصله فرمود:

«اين آيه، يادم آمد: اذكرونى و اشكر و الى ولا تكفرون.

بعد از آن جلسه، حال ايشان بد مى‏شود و ايشان را به بيمارستان مى‏برند. لحظات آخر عمر شريف بود كه به ملاقات ايشان رفتيم. ما كه از اتاق آمديم بيرون، از قول خانم ايشان نقل كردند:

«لحظه مرگ، ايشان چشمها را باز كردند و به گوشه‏اى خيره شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه و از دنيا رفتند.»

به نقل از آيت الله مظاهري  منــــــــــبع