خبرگزاري مهر - ۲۰/ ۹ / ۱۳۸۴

استاد فلسفه دانشگاه تهران به مناسبت هفته پژوهش طي يک سخنراني اظهار داشت: پژوهش در هر زمينه که باشد بايد از تظاهر کردن به پژوهش دور باشد. نبض فرهنگي يک جامعه در پژوهش زده مي شود. لذا پژوهشگري که استمرار را جستجو مي کند به معنايي فيلسوف است.
    
    به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، دکتر کريم مجتهدي، استاد فلسفه دانشگاه تهران، به مناسبت هفته پژوهش در محل پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي صبح امروز سخنراني درباره " ارزيابي وضعيت پژوهش در رشته فلسفه " ايراد نمود.
    دکتر مجتهدي در آغاز سخنانش ضمن اشاره به اين موضوع که يکي از آفتهاي پژوهش اين است که يکديگر را نمي شناسيم و از مسائل يکديگر بي خبر هستيم اظهار داشت : فلسفه در معناي دقيق کلمه دوستدار دانايي و دانش است و به عبارتي ساده تر فلسفه يعني دانشجو. چرا که فيلسوف در يک دوره اي همان معناي دانشجو را مي دهد. حتي شاردن در دوره صفويه که به ايران آمده بود در سفرنامه اش واژه طلبه را به فيلسوف ترجمه کرده بود.
    وي در ادامه گفت : در جامعه ما فلسفه و پژوهش يک امر مکرري را تکرار کردند. در اين تکرار مي بايست تامل کرد چرا که مي توانيم بگوييم فلسفه، پژوهش است. پس هفته پژوهش به يک معنا مي تواند هفته فلسفه باشد.
    دکتر مجتهدي با تأکيد بر اين مطلب که جنگ بر سر واژه نيست بلکه بايد عمق معنا را مد نظر قرار داد گفت : تفکر به طور طبيعي نزد ماست. وقتي من اراده مي کنم به نوعي فلسفه است. در نتيجه هر محققي که تأمل ثانوي مي کند به نوعي فيلسوف است.
    استاد فسلفه دانشگاه تهران تصريح کرد : در فلسفه مي دانم ها به چگونه مي دانم، آيا مي دانم و درجات دانايي چيست بسط مي يابد. اما آيا کسي مي گويد که من نمي دانم؟ سقراط وقتي که مي گفت من نمي دانم مقصودش بازنگري است چرا که بايد از نو دانسته هايش را تامل کند و مي دانم را به چه مي دانم تبديل کند. اگر ما روش سقراط را در محاورات افلاطوني دنبال کنيم در مي يابيم که سقراط با جهل مرکب مبارزه مي کند. روش سقراط به يک معنا سلبي است و براي اين امر وي روش سلبي را مطرح مي کند تا عمق مطلب مطرح گردد. دانش ما اگر عمق پيدا نکند دانش نيست.
    دکتر مجتهدي با تأکيد بر اين مطلب که در تاريخ فلسفه غرب هميشه يک هواي تازه اي دميده شده و تجديد نظري طرح گرديده است گفت : آنها بازگشت به مسائل را هميشه مد نظر داشتند. بازنگري خاصيت فيلسوف است. نمونه هاي بسيار جالبي مانند بيکن و دکارت را مي توانيم در اين نوع بازنگري مطرح کنيم.
    وي افزود: بنابراين بازنگري، افقها را وسعت مي بخشد. بازنگري معمولاً با تفکر و فلسفه همراه است. ما متأسفانه سطحي زده هستيم و نمي خواهيم به عمق بپردازيم. اين بزرگترين مسئله و درد ماست. بدترين نمونه غرب زدگي انکار تأمل خويش است.
    دکتر مجتهدي اظهار داشت : پژوهش در هر زمينه که باشد بايد از تظاهر کردن به پژوهش دور باشد. نبض فرهنگي يک جامعه در پژوهش زده مي شود. لذا پژوهشگري که استمرار را جستجو مي کند به معنايي فيلسوف است.
    استاد فسلفه دانشگاه تهران در پايان سخنانش بيان داشت : برخي تصور مي کنند توجه به فلسفه غرب باعث مي شود که فلسفه خودمان را فراموش کنيم در حالي که برعکس است. عدم اعتماد به خويشتن و اينکه علت جويي نمي کنيم نتيجه پايداري نخواهد داشت. به همين دليل بايد نواقص کار خود را بشناسيم.