|
. |
گروه قرآن: وقتي با نظاميان اسلامي و امدادهاي غيبي رو به رو شدند، معلوم شد كاري از آنان ساخته نيست؛ بَأسُهُمْ بِينَهُمْ شَديد. و در مقايسه با مسلمين خيلي ذليلند؛ تَحسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي. تنها قدرت ظاهري دارند...
خبرگزاري شبستان: در سورة حشر راجع به يهوديان مدينه مي فرمايد : لا يُقاتِلُونَكُمْ جَميعاً إلا فِي قُريً مُحَصَّنَهٍ أوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأسُهُمْ بَينَهُمْ شَديدٌ تَحسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي ذلِكَ بِأنَّهُمْ قَومٌ لا يَعقِلُونْ (1). يهوديان هرگز قدرت ندارند كه در يك جنگ تن به تن و در يك ميدان باز به جنگ شما بيايند، با اينكه عِدّه و عُدّة آنها كم نيست!
آنها فقط در سنگر با شما مي جنگند و هنر بيرون آمدن از سنگر را ندارند و فقط در قريه هائي كه داراي حصار و قلعه هاي محكم است، سنگر مي گيرند. يا اگر هم از آن قلعه و آن سنگر بيرون آمدند، از خاكريز بيرون نمي آيند. اين هنر را ندارند كه جنگ تن به تن بكنند؛ چون آن روز جنگ تن به تن متداول بود. فرمود: اگر چنانچه آنها از آن قلعه و سنگر هم بيرون بيايند، از خاكريز و پشت ديوار بيرون نمي آيند و از پشت ديوار سنگ و تير مي زنند ؛ أو مِنْ وَراءِ جُدُر. در قديم كه مبارزان و جنگ آوران كه به ميدان مي رفتند و رَجَز مي خواندند، مي رساند كه جنگ تن به تن بوده ، در كتاب هاي ما هم هست كه اگر مبارزي از جبهة كفر آمد و گفت: ألا رَجُلاً بِرَجُلْ، ديگر نبايد دو نفر عليه او به ميدان فرستاد. او كه يك نفر است، يك نفر فقط به جنگ او برود، ولو اين مسلماني كه رفته است، كشته بشود. اين گونه تعهّدات نظامي، ولو با دولت كفر هم مورد قبول است. پس جنگ رسمي ، هَل مِنْ مُبارز بود.
خداوند سبحان مي فرمايد: آنها اهل اين جنگ ها نيستند. يا داخل سنگرند و يا پشت خاكريز. اين منافقان خودشان كه هستند، بَأسُهُمْ بِينَهُمْ شَديد. خود را بسيار نيرومند مي بينند، براي اينكه نه از سنگر بيرون آمدند ، نه از خاكريز بيرون آمدند؛ چيزي را نديدند، لذا فكر نمي كنند كه شكست بخورند! ظَنُّوا أنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ الله (2).
امّا وقتي با نظاميان اسلامي و امدادهاي غيبي رو به رو شدند، معلوم مي شود كاري از آنان ساخته نيست؛ بَأسُهُمْ بِينَهُمْ شَديد . امّا نسبت به مسلمين كه مقايسه كنند، خيلي ذليل اند و شديد نيستند؛ تَحسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي. آنان، امكانات و قدرت ظاهري در اختيارشان هست، امّا از آن طرف چون للهِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَالأرضْ (3)، كاري از آنان ساخته نيست.
حتّي قدرت اتّحاد با يكديگر را هم ندارند! شما به حسب ظاهر فكر مي كنيد با هم متّحد اند ؛ تَحسَبُهُمْ جَميعاً. امّا در واقع اينطور نيست. بلكه دلهايشان پراكنده است ؛ وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي . چون عامل وحدت عقل است كه انسان را به خداي واحد فرا مي خواند. اگر عقل نبود و حواس و غرائز دروني و شهوت و غضب ميان دار بود، سخن از وحدت، سخني ظاهري و بيهوده است. اگر عقل رخت بر بست، شهوت و غضب فرمانروائي مي كند و آنها هم هر كدام به سمت خود مي كشند . استدلالي كه قرآن كريم فرمود، اين است كه: چون عاقل نيستند، با هم متّحد نيستند. چون موحّد نيستند، از هم مي ترسند. نفي توحيدشان زمينة ترس را فراهم كرده و نفي عقل زمينة اختلاف را فراهم كرده است. در يكي از بيانات نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) هست كه به عدّه اي خطاب كرده ؛ فرمود : أيُّهَا النّاس ! اَلمُجتَمِعَهُ اَبدانَهُمْ، اَلمُختَلِفَهُ اَهواؤُهُمْ (4). بدن هاي شما به هم نزديك است ، امّا اميال و هواهاي شما مختلف است. اگر عقل ممكن نباشد، ممكن نيست در ميان جامعه اي اتّحاد برقرار باشد.
اگر ذات أقدس إله نعمت توحيد را در صدر اسلام به مسلمين مرحمت كرد و فرمود: وَ ألَّفَ بِينَ قُلُوبُهُمْ (5)، براي آن است كه نعمت عقل را به آنان داد ؛ چون نعمت عقل را به آنان داد، چون نعمت عقل را به اينها اعطاء كرده است. اينها بركت اتّحاد را چشيده اند. پس چند مدّعا در اين سه كريمه آمده است: 1 ـ منافقان رو بر مي گردانند؛ چون از شما مي ترسند. 2 ـ يهوديان و منافقان نيروي معنوي اتّحاد و وحدت ندارند. زيرا عاقل نيستند. پس از نيروي مادّي شان كاري ساخته نيست.
حالا معلوم مي شود كه چرا قرآن كريم گاهي از منافقين به عنوان « لا يَفقَهُون »، زماني با « لا يَعلَمُون » و وقتي با « لا يَعقِلُون » ياد كرده است. و يا اين كه چرا قرآن از آنان به « وَ إذَا خَلَوا إلي شَياطينَهُمْ »(6) نام مي برد. چون وقتي توحيد نباشد، وحدت و اتّحاد هم نيست. قهراً شيطان كه مظهر اين گونه از پراكندگي ها است، ظهور مي كند.
* برگرفته از درس تفسير سورة مباركة حشر « آية 14 » مفسّر حكيم آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم ايراد گرديده است.
(1) سورة حشر / آية 14 (2) سورة حشر / آية 2 (3) سورة منافقون / آية 7 (4) نهج البلاغه / خطبة 29 (5) سورة انفال / آية 63 (6) سورة بقره / آية 14
پايان پيام/
|