اگر مي تواني، چنين باش
سفيان ثوري گويد: خدمت حضرت صادق رسيدم و عرض كردم: «به من سفارشي فرماييد تا بعد از شما آن را به كار بندم.»
فرمود: «به گوش ميگيري،اي سفيان؟»
عرض كردم: «آري،اي پسر دخت رسول خدا.»
فرمود: «دروغگو را مردانگي نيست، حسود را آسايش، و شاهان را برادري، و مغرور و متكبر را دوستي، و بداخلاق را سروري.»
سپس دم فرو بست.
من گفتم: «بيشتر بفرماييد.»
فرمود: «به خدا اعتماد كن تا عارف باشي. و به آنچه قسمت تو كرده است، خرسند باش تا توانگر باشي. چنان رفاقت كن كه با تو رفاقت ميكنند، تا بر ايمانت بيفزايي. با بدكار همنشيني مكن كه تو را بدكاري آموزد، و در كارهايت با كساني مشورت كن كه از خداوند ميترسند.»
سپس دوباره دم فرو بست،
گفتم: «اي پسر دخت رسول خدا، بيشتر بفرما.»
فرمود: «هر كه عزت خواهد بيآنكه پادشاهي داشته باشد و قدرت خواهد بيآنكه برادران (و دوستان) داشته باشد و هيبت و شكوه خواهد بيآنكه مال و ثروت داشته باشد، بايد از خواري معاصي خداوند به عزت طاعت او درآيد.»
باز دم بر بست.
عرض كردم: «باز هم بفرماييد.»
فرمود: «پدرم سه نكته ادب به من آموخت و از سه چيز نهي فرمودم؛ اما آن سه نكته ادب كه به من آموخت، اين بود كه: فرزندم، هر كه با يار بد بنشيند، به سلامت نميماند و هركه گفتارش را در بند نكشد، پشيمان ميشود و هر كه به جاهاي بدنام آمد و شد كند، مورد بدگماني و اتهام قرار ميگيرد.»
گفتم: «آن سه چيز كه تو را از آنها نهي كرد، چيست؟»
فرمود: «مرا از همنشيني با كسي كه بر نعمت (ديگران) حسادت ميورزد و از گرفتاري و مصيبت (ديگران) شاد ميشود و يا كسي كه سخنچين است، نهي فرمود.»
ميزانالحكمه (ج 14،ترجمه حميدرضا مشايخي)
به نقل از: روزنامه اطلاعات چهارشنبه 12 اسفند 1388 - 16ربیع الاول 1431 - 3 مارس 2010 - شماره24701