بسمه تعالي

/26 ارديبهشت

 فاطي جان عزيز، دختر معصوم و عاقل و فهميده و مهربان طاهره خانم عاقل و فهميده و مهربان. قربانت گردم! تصور مي‌کنم وقتي اين نامه به دستت مي‌رسد که مامان به سوي مکه حرکت کرده‌اند. خداوند پشت و پناهشان باشد و به سلامتي و توفيق و کاميابي باز گردند و چشم شما و همه روشن گردد و اميدوارم وسايلي فراهم گردد که در مراجعت، سري به ما بزنند و دلجويي از دور افتادگان بنمايند. در هر حال از خداوند متعال سلامتي و عزت و طول عمر حضرت عليه خانم را خواستارم و اميدوارم مرا از دعاي خيرشان فراموش نفرمايند. خدمت حضرت ابن عم بزرگوار سلام عرض مي‌کنم. به زيارت مرقومه‌شان نائل شدم. همان‌طور که خودشان نوشته‌اند، ان‌شاءالله خدمتشان عريضه عرض خواهم کرد. برادر عزيز و نور چشم گرامي ابوجاسم سيد محمد را سلام عرض مي‌کنم اميدوارم آينده درخشان ايشان چراغ خانواده را روشن کند و عزت اجدادشان را احيا کنند و امتياز اصلي خانواده را که علاوه بر علم، اخلاق و تربيت ديني است، حفظ کنند و نمونه و سرمشق همه فاميل باشند. دادش علي جان و دنباله خانم زهرا خانم را هزاران بار مي‌بوسم. اميدوارم در غياب طاهره خانم، مادري شما کاملاً واضح باشد و از اين ثواب بزرگ نصيبي داشته باشي.

 فاطي جانم. خوب توجه کن: بيشتر اولادها از لحاظ صورت شباهت به پدر و مادر دارند و بيگانه کاملاً تشخيص مي‌دهد که اين شباهت زياد است. همين طور، شباهت فرزند به پدر و مادر خود از نظر روحي زياد خواهد بود. همه کمالات و فضائل و هوش و استعداد و فضل و تقواي پدر و مادر به فرزندش مي‌رسد و هر چه پدران و مادران زحمت کشيده باشند، بدون زحمت به فرزند تقديم مي‌گردد و بچه همان وقت که به دنيا مي‌آيد و رشد مي‌کند، اگر محيط و تربيت او را فاسد نکند، وارث همه خوبي‌ها و کمالات مي‌باشد. اين مسئله يک اصل مسلم است و در علوم امروز به نام ژنتيک معروف است.

 با اين مقدمه، تو از لطف خداوندي وارث صفات و فضائل پدران بزرگ و مادران مقدس و پاکدامن بوده‌اي. نمي‌دانم از تاريخ زندگي اجداد پدري و مادري خود اطلاع داري يا نه؟ نمي‌دانم از علم و فضيلت و تقواي سيد صدرالدين بزرگ جدت خبر داري يا نه! در شب‌هاي ماه رمضان مرحوم سيد صدرالدين در رواق حرم حضرت مطهر حضرت امير (ع) مي‌نشست و دعاي ابوحمزه را شروع مي‌کرد و مي‌گفت:« الهي لا تؤدبني بعقوبتک!» اين جمله که اول دعاي ابوحمزه است، مي‌خواند و از خوف خدا مي‌گريست و آنقدر تکرار مي‌کرد و گريه مي‌کرد که غش مي‌کرد و روي زمين مي‌افتاد. او را بر دوش حمل مي‌کردند و به منزل مي‌بردند و اين عمل هر شب تکرار مي‌شد. از نظر علم و تقوي و محبت و خدمت به مردم خود داستان‌ها دارد.

 از حالات جد ديگرت سيد ابوالحسن لابد خبر داري. آنقدر خوب و باتقوا بود که او را مستجاب الدعوه مي‌گفتند. راه دور چرا برويم؟ از مشاهدات خودم برايت تعريف کنم:

 پدرم که جد تو بود، تنها در يک سال قحطي 1321 جان بيست هزار نفر از مردم قم را که به فقر و مرض و سرما تهديد مي‌شدند، خريد و آنها را از مرگ نجات داد. دنيا و ثروت دنيا و مال دنيا و مقامات دنيا در نظرشان بي‌ارزش بود. لابد مي‌داني مقامات آيت الله بروجردي در اثر فداکاري و گذشت او بود. اخلاق او را شايد کم و بيش خودت به خاطر داشته باشي. دوست و دشمن را نوازش مي‌کرد، به همه محبت مي‌نمود، دست بي‌بي را هر وقت زحمتي مي‌کشيد، مي‌بوسيد، با بچه‌ها مثل بچه‌ها بازي مي‌کرد و همه را دلخوش مي‌کرد. سحرها همه وقت از خوف خدا بيدار بود.

 پدر و مادر خودت را هم خوب با ديگران مقايسه کن. فداکاري‌ها، سعي‌ها، خدمات صادقانه و واقعي آن‌ها را به مردم در نظر بگير و هزاران قصه ديگر. خدا رحمت کند پدر جانت را! شايد يادت باشد، براي همه عالم خير مي‌خواست. کدورت و بدخواهي در تمام وجودش نبود. گلي بود بي‌خار. با اين ترتيب همه اين سرمايه در وجود تو و در روح تو قرار گرفته است و اين جواهرات ذي‌قيمت که نتيجه عمر چندين نفر از بزرگترين مردم بوده است، به دست تو رسيده است. تو خودت مي‌تواني فرق خودت را با ديگران در حرف زدن، در غمخواري براي مردم، در محبت واقعي به مردم، در افکار و عقائد، در بي‌اعتنائي به پول و خوراک، در آبرو داري، در هوش و استعداد و در همه صفات به خوبي احساس کني. اين تفاوت‌ها همان ميراث گذشتگان توست.

 فاطي جان! تو بچه نيستي و مي‌داني سعادت آينده تو و خانواده تو و فرزندان تو و اولادهاي تو، همه از همين امروز پي‌ريزي مي‌شود و هر قدمي که امروز برداري، سنگي براي ساختمان آينده خودت برداشته‌اي و بنابراين نبايد مثل بچه‌ها اين جواهرات را تضييع کرده، وسيله از بين رفتن آنها را فراهم کني.

 فاطي جان، اين سرمايه‌هاي نفيس خودت را به خيالات موهوم، با افکار کودکانه، به هوسهاي بي‌خاصيت، به هم‌چشمي با همسران که در هيچ جهت در درجه تو نيستند، مبادا از دست بدهي و راه صحيح حقيقي و سعادت واقعي خودت را از دست بدهي. آنچه از تحصيل و مدرسه به دست مي‌آيد، علم است، نه مدارک و ديپلم. باقي زيادي است که هميشه در زندگي‌هاي ما بي‌خاصيت خواهد بود. به علاوه محيط بيرون و محيط دنيا خيلي فاسد است. تو خودت مي‌داني که محيط چقدر فاسد شده است، مردم براي يک مد جوراب که يک روز بيشتر نمي‌پوشند، دعواها مي‌کنند و زندگي‌ها را به هم مي‌زنند. تازه فايده علم هم فقط معرفت و وسعت نظر و کمال روح است.

 بنابراين، بزرگترين وسيله سعادت که اطاعت پدر است، پدري که جانش را فداي تو مي‌کند و تجربه‌اش از تو بيشتر است، فراموش نکني. علم را هم مي‌تواني در خانه تحصيل کني و بدون آنکه آيينه روحت کدورت پذيرد و معاشرت‌هاي نامناسب کدورتي در صفاي روحت ايجاد کند، به نتيجه که علم و معرفت و صفا و اخلاق است، برسي. همه چيز با تربيت و اخلاق فراهم مي‌شود.

 ببين فاطي جان! دايي دور افتاده‌ات از هزاران فرسخ در فکر تو و به ياد توست. قربانت بروم. بچه نباش و حرف گوش کن و براي من کاغذ بنويس. سلام پروين خانم و حوري و حميد مي‌رسانند.

 موسي صدر

منبع روزنامه اطلاعات