نخبه شدن هدف نيست و هيچ كس به معناي مطلق نخبه نيست .

مصاحبه با جناب آقاي دكتر كريم مجتهدي

تبيان : لطفاًشرح مختصري از زندگي خود را براي مخاطبين سايت اينترنتي تبيان بفرمائيد .

به سال 1309 هـ . ش در تبريز متولد شدم . تحصيلات ابتدائي را در همان جا آغاز كردم ، سپس با خانواده به تهران آمدم و تا مقطع ديپلم ادامه تحصيل دادم . در هجده سالگي عازم فرانسه شدم و دوره هاي كارشناسي ارشد را در رشته فلسفه گذراندم . پس از آن به ايران بازگشتم و در دانشسراي عالي مشغول تدريس شدم . اما پس از مدت كوتاهي به فرانسه برگشتم و به تحصيل ادامه دادم تا اين كه در سال 1343 موفق به اخذ دكترا شدم . بعد از آن به استخدام دانشگاه تهــران در آمدم و تاكنون مدت 35 سال است كه در گروه فلسفه ي دانشكده ي  ادبيات و علوم انساني تدريس مي كنم . البته در دانشكده زبان هاي خارجي و دانشگاه شريف هم چند دوره تدريس داشته ام . به زبان فرانسه تسلط كامل دارم و با زبان هاي انگليسي و آلماني نيز آشنا هستم .

تبيان : شما آثار فلسفي و تخصصي متعدد و معروفي داريد ، لطفاً تعدادي از آنها را براي علاقه مندان معرفي نمائيد .

من در زمان تحصيل در فرانسه ، مقالاتي به آن زبان براي روزنامه ها مي نوشتم . همچنين علاوه بر ترجمه هاي مختلف ، دو كتاب مستقل به زبان فرانسه نوشتم كه يكي به صورت جزوه و ديگري نمايشنامه فلسفي است . اما عمده آثارم به زبان فارسي است . از جمله كتاب فلسفه نقادي كانت كه بر اساس جزوه درسي خود نوشته ام و بيشتر مناسب كساني است كه مي خواهند با فلسفه كانت آشنا شوند . بعد از آن كتاب سيد جمال الدين اسد آبادي و تفكر جديد را تأليف كردم كه بيشتر راجع به حوزه فلسفي و نظري اين شخصيت است . كتاب هگل و فلسفه او از ديگر آثار من است . كتاب ديگر كه تأليف بسيار عميقي راجع به هگل است ، روانشناسي روح هگل نام دارد . كتاب  نگاهي به فلسفه هاي جديد معاصرنيز اثري است  كه بارها تجديد چاپ شد . فلسفه در قرون وسطي نام كتاب ديگري است كه تدريس هم مي شود . كتاب ديگري كه بعد از اين چاپ شد و نگرش هايدگر را نسبت به دو فيلسوف قبل از خود نشان مي دهد ، دونس اسكوترس و كانت به روايت هايدگر نام دارد و بسيار تخصصي است . ديگر ، منطق از نظرگاه هگل كه براي علاقه مندان به آشنائي با فلسفه هگل مناسب است . كتاب هاي آشنايي ايرانيان با فلسفه هاي جديد غرب و آشنايي غربي ها با فلسفه هاي ايراني اسلامي و پديدار شناسي روح بر حسب نظر هگل از ديگر آثار من است . يك كار گروهي هم به نام مدارس و دانشگاه هاي اسلامي و غربي در قرون وسطي دارم . كتابي نيز راجع به دكارت در دست چاپ دارم . علاوه بر اينها ، مقالات متعدد در مجله هاي مختلف به چاپ رسانده ام.

تبيان : استاد ، لطفاً در مورد لفظ فلسفه و اين كه اصلاً فلسفه چيست ؟ توضيحاتي بفرمائيد .

فلسفه در اصل يوناني است به معناي « دوستي حكمت » و فيلسوف يعني « دوستدار حكمت » . فلسفه در واقع يكي از مظاهر فرهنگي انسان است كه در كنار صنعت ، هنر ، دين و ... قرار دارد . اما فرق فلسفه با اين مظاهر در اين است كه به تنهايي استقلال ندارد . فلسفه ، تأمل درباره تمام اين مظاهر است و زماني بروز پيدا مي كند كه تعمق وجود داشته باشد . يعني اگر ما مثلاً درباره صنعت تأمل كنيم ، اين، فلسفه ي صنعت مي شود و .... . درجات تعمق هم به نظر من بي نهايت است و اين تعمق نوعي كوشش براي درك و فهم بيشتر است . من معتقدم كه بدون فلسفه نه صنعت ايجاد مي شود ، نه علم و نه هيچ چيز ديگر . البته منظور من فلسفه ناب است كه با تعمق ريشه اي در هر موضوعي ايجاد مي شود .

تبيان : چه تفاوتي بين فلسفه غرب و فلسفه اسلامي وجود دارد ؟

همان طور كه مي دانيد اصل فلسفه از يونان است و نام فلاسفه يوناني هم در منابع اسلامي و هم غربي ذكر شده است با وجود اين ، در سنت هاي ما ، اين فلاسفه حالت حكماي الهي را دارند ؛ ولي در سنت هاي غربي بيشتر به جنبه علمي اين افراد پرداخته شده و از گرايش هاي عرفاني و الهي آنها كاسته شده است . فلاسفه غرب بيشتر پيرو فلسفه ابن رشد هستند . به اينها « ابن رشديان لاتين » گفته مي شود . همين افراد بودند كه در قرون وسطي ، فلسفه را تا حدودي از دين جدا كردند . اما فلاسفه اسلامي بيشتر پيرو سنّت ابن سينا و ابن عربي هستند .

تبيان : شما در زمينه غرب شناسي هم مطالعه داشته ايد ، لطفاً در اين مورد توضيحاتي بفرمائيد .

به نظرمن ، غرب شناسي با غرب زدگي تفاوت دارد . غرب زدگي منفعل شدن و تسليم شدن در مقابل تظاهرات فرهنگي غرب است ؛ اما غرب شناسي تلاش براي ايجاد نوعي خود باوري در مقابل اين مظاهر است . يعني غرب شناس مي خواهد بگويد كه در مقابل اين تظاهرات چه كسي هستم و چه قدرتي دارم . در واقع غرب شناسي ، ارزيابي غرب است .

تبيان : آيا شما معتقديد كه بايد تجديد نظري در اصول و انديشه هاي ملا صدرا و يا به طور كلي فلسفه انجام گيرد ؟

با احتياط بسيار، مي خواهم به شما پاسخ مثبت بدهم . تحريف كردن نظريه هاي يك متفكر ، بازسازي آن نيست . براي فعليّت بخشيدن به افكار ملا صدرا نبايد آن را تغيير داد . بايد او را در تفكرات خودش فعليت بخشيد . در واقع بايد يك نيمه ملاصدرا بود تا بتوان او را به زبان امروزي توصيف كرد .

تبيان : چرا برخي معتقدند كه فلسفه امروز مغرب زمين موضع ثابت و معيني ندارد ؟

البته كه موضع ثابتي ندارد . در فلسفه هاي اسلامي استمرار سنّت ديده مي شود . ما در سنّت گذشتگان تجسس مي كنيم و اين تجسس كردن ، فعاليت را بيشتر مي كند . اما فلاسفه غرب با كار و انديشه  فلاسفه گذشته بيگانه هستند . آنها فقط كار و انديشه خود را صحيح مي دانند و مي گويند که اصل ، فكر خود ماست نه انديشه ي افلاطون و ارسطو و ....

تبيان : به نظر شما چه تفاوتي بين كلام و فلسفه و عرفان وجود دارد ؟

كلام مقيد به وحي است و بر اساس اين قيد ، استدلال و تعقل هم در پي دارد . اساس فلسفه هم تعهد و تعقل است و ايمان در انتها وجود دارد . يعني انسان تفكر مي كند تا به ايمان برسد . در واقع در كلام و فلسفه به نحوي به عقل توجه مي شود . اما عرفان با استدلال هيچ رابطه اي ندارد . چون پايه عرفان ، عشق به معبود است و تعبد صرفاً تجربه اي عاشقانه است . بنابراين عرفان از فلسفه و كلام خصوصي تر است .

تبيان : در پايان تعريف شما از نخبه چيست؟

به نظر من نخبه كسي است كه همواره متجسس و پژوهشگر باشد و هيچ گاه مأيوس نشود و با اراده و اميد كارش را ادامه دهد . نخبه شدن را هدف قرار ندهد و بداند كه به تنهايي به اين مرحله نرسيده است بلكه نتيجه كار و تحقيقات گذشتگان به او ياري رسانده است . او نيز بايد نتيجه فعاليت هايش را همچون ارثيه اي به ديگران بسپارد .

به نقل از: http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=1553