خیلی زیاد دستپاچه نشویم، ...

 مرحوم علامه محمد تقي جعفري

« ... گاهی که احساس می کنیم که { استجابت دعا } کمی تاخیر دارد، خیلی زیاد دستپاچه نشویم، باز دعای خود را ادامه بدهیم. .... نمی توان گفت که انسانهای معمولی هم بتوانند معجزات پیامبران را انجام دهند. ولی با اسماء مقدس الهی خیلی کارها می توان انجام داد. اگر واقعا یک کلمۀ الله از درون انسان بر آید... اگر متوجه شود، لبیک آن را قبلا شنیده است. ... »

در محضر حکیم – مجموعه پرسش ها و پاسخ ها / ص 104


.

حکمت هایی از حضرت علامه آیت الله حسن زاده آملی

اساسا ايمان يعني علم , هر كسي كه عالمتر و آگاهتر است و ورزش فكري بيشتري كرده و درس بيشتر خوانده, بهتر به اسرار دين آگاهي پيدا مي كند. و با او بهتر مي شود حرف زد تا با آن كسي كه فكرش خواب است و چيزي نمي فهمد. آن دانشمندي كه رياضت فكري كشيده و ورزش فكري كرده بهتر حقايق را مي فهمد تا آن آدم عامي . قرآن كريم مي فرمايد: « ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن » ( نحل: 125 )

پيام به نسل جوان

{ پيام من } همان پيامي كه خدا, قرآن و همه انبيا دارند: دو كلمه است, يكي اين كه پاك باشيد و ديگر آن كه در پي تحصيل كمال و معارف برويد.  .... جوانان بدانند كه حقيقت هستي, كلمات وجودي, منطق وحي, قرآن و تمام آيات و روايات , كتابخانه هاي علمي ما, رجال علمي ما و هر چه هست علم است و آنها دنبال علم و عالم باشند.

{ اگر با همين تجربه ي فعلي به سنين جواني برگرديد چه مي كنيد؟ }

سعي مي كنم خودم را پاك كنم و باز دنبال تحصيل معارف بروم. مي روم به دنبال علم, تحصيل علم مي كنم و دنبال تحصيلات بالاتر مي روم. بهترين لذايذ اهل بهشت همان تحصيل معارف است.

به نقل از كتاب « گفت و گو با علامه حسن حسن زاده آملي » به اهتمام محمد بديعي , ص 293 و 294

 


 

 آنچه یک محقق را می رنجاند ...

استاد دکتر کریم مجتهدی

 ... آنچه يك محقق و نويسنده را مى رنجاند، انتقاد از او نيست، بلكه اين است كه كسى گفته هايش را نفهمد! وقتى شما مورد انتقاد صحيح قرار مى گيريد از اين كه

 

ديگران، نظرتان را خوانده و متوجه شده اند، خوشحال مى شويد و درواقع هيچ پاداشى براى نويسنده بهتر از اين نيست كه كسى كتابش را خوانده و فهميده باشد ... منبع


اگر شما مي‌دانستيد‌، آنچه‌ را كه‌ من‌ مي‌دانم‌ .......

مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی رحمه الله

مرحوم علامه حسینی طهرانی

در «نهج‌ البلاغه‌» گويد‌:  أرْسَلَهُ دَاعِياً إلَي‌ الحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَي‌ الخَلْقِ‌، فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَ إن‌ وَ لاَ مُقَصِرٍ‌، وَ جَاهَدَ فِي‌ اللهِ أعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لاَ مُعَذِرٍ‌، إمَامُ مَنِ اتَّقَي‌‌، وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَي‌  «خداوند‌، پيامبرش‌ را فرستاد در حالي‌ كه‌ دعوت‌ كنندة‌ به‌ سوي‌ حقّ بود و شاهد و گواه‌ بر خلق‌‌. پس‌ او بدون‌ آنكه‌ كندي‌ كند و تثاقل‌ ورزد و يا كوتاهي‌ كند و تقصير نمايد‌، رسالات‌ و پيامهاي‌ پروردگارش‌ را به‌ مردم‌ رسانيد‌، و بدون‌ آنكه‌ سستي‌ ورزد و يا عذر غير قابل‌ قبول‌ بياورد‌، با دشمنان‌ خدا در راه‌ خدا جهاد نمود‌. اوست‌ امام‌ و پيشواي‌ كسي‌ كه‌ تقوا پيشه‌ سازد و چشم‌ است‌ براي‌ كسي‌ كه‌ راه‌ را بيابد» و از جملة‌ اين‌ خطبه‌ است‌:  لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنكُمْ غَيْبُهُ إذاً لَخَرَجْتُمُ إلَي‌ الصُّعَداتِ تَبْكُونَ عَلَي‌ أعْمَالِكُمْ‌، وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَي‌ أنفُسِكُمْ‌، وَ لَتَركْتُمْ أمْوَالَكُمْ لاَ حَارِسَ لَهَا وَ لاَ خَالِفَ عَلَيْهَا‌، وَ لَهَمَّتْ كُلَّ امْرِيٍ نَفْسُهُ لاَ يَلْتَفِتْ إلَي‌ غَيْرِهَا‌، وَلَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ‌، وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ‌، فَتَاهَ عَنكُمْ رَأيُكُمْ‌، وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ  ـ الي‌ آخر خطبه‌‌.

 «اگر شما مي‌دانستيد‌، آنچه‌ را كه‌ من‌ مي‌دانم‌ از آنچه‌ اطّلاع‌ به‌ غيبش‌ براي‌ شما پيچيده‌ و نهفته‌ شده‌ است‌‌، در آن‌ هنگام‌ از خانه‌هايتان‌ بيرون‌ مي‌شديد و به‌ راهها و جادّه‌ها مي‌رفتيد و بر اعمال‌ خود مي‌گريستيد و مانند زنان‌ بچّه‌ مرده‌ و عزيز خود را از دست‌ داده‌ كه‌ بر سر و صورت‌ خود مي‌زنند شما نيز بر جان‌هاي‌ خود و نفس‌هاي‌ خود مي‌زديد و نوحه‌ سر مي‌داديد و هر آينه‌ اموال‌ خود را رها مي‌كرديد به‌ طوري‌ كه‌ نگهباني‌ نداشت‌ و كسي‌ كه‌ به‌ جاي‌ شما بر آن‌ گماشته‌ شود و از آنها پاسداري‌ كند نبود‌، و جان‌ و نفس‌ هر كسي‌ او را به‌ حزن‌ و اندوه‌ مشغول‌ مي‌ساخت‌ و به‌ درون‌ توجّه‌ مي‌داد‌، به‌ طوري‌ كه‌ التفات‌ به‌ غير خودش‌ نكند‌، وليكن‌ شما كساني‌ هستيد كه‌ آنچه‌ را كه‌ به‌ شما تذكّر داده‌اند فراموش‌ كرده‌ايد و از آنچه‌ از آن‌ بر حذر داشته‌اند در امن‌ و امان‌ بسر برديد و بنابراين‌ رأي‌ شما از دست‌ شما بيرون‌ رفت‌ و گم‌ شد و امر شما بر شما متشتّت‌ و دگرگون‌ گشت‌»‌.


گوهر معرفت‌ اندوز كه‌ با خود ببري

فتوي‌ پير مغان‌ دارم‌ و قولي‌ است‌ قديم

كه‌ حرام‌ است‌ مي‌ آنجا كه‌ نه‌ يارست‌ نديم‌

چاك‌ خواهم‌ زدن‌ اين‌ دلق‌ ريائي‌ چكنم‌

روح‌ را صحبت‌ ناجنس‌ عذابي است‌ اليم

تا مگر جرعه‌ فشاند لب‌ جانان‌ بر من

سالها شد كه‌ منم‌ بر در ميخانه‌ مقيم‌

مگرش‌ خدمت‌ ديرين‌ من‌ از ياد برفت

اي‌ نسيم‌ سحري‌ ياد دهش‌ عهد قديم‌

بعد صد سال‌ اگر بر سر خاكم‌ گذري

سر بر آرد ز گِلم‌ رقص‌كنان‌ عظم‌ رميم‌

دلبر از ما به‌ صد امّيد ستد اوّل‌ دل

ظاهراً عهد فرامُش‌ نكند خلق‌ كريم‌

غنچه‌ گو تنگدل‌ از كار فروبسته‌ مباش

كز دم‌ صبح‌ مدد يابي‌ و انفاس‌ نسيم

فكر بهبود خود اي‌ دل‌ ز دري‌ ديگر كن

درد عاشق‌ نشود به‌ ، به‌ مداواي‌ حكيم

گوهر معرفت‌ اندوز كه‌ با خود ببري

كه‌ نصيب‌ دگران‌ است‌ نِصاب‌ زر و سيم‌

دام‌ سخت‌ است‌ مگر يار شود لطف‌ خدا

ور نه‌ آدم‌ نبرد صرفه‌ ز شيطان‌ رجيم

حافظ‌ ار سيم‌ و زرت‌ نيست‌ چه‌ شد ، شاكر باش

چه‌ به‌ از دولت‌ لطف‌ سخن‌ و طبع‌ سليم‌


حکمتی از مولوی - به دنبال سایه ها نباشیم

مرغ بر بالا پران و سايه اش

مي دود بر خاك، پران مرغ وش

ابلهي صياد آن سايــه شود

مي دود چندان كه بي مايه شود.

بي خبر كآن عكس آن مرغ هواست

بي خبر كه اصل آن سايه كجاست

تير اندازد به سوي سايه او

تركشش خالي شود از جست و جو


 مرحوم آيت الله العظمي بروجردي ( ره )

در يكي از آخرين روزهاي ماه مبارك رمضان بود كه قبل از ظهر خدمت شان رسيدم، جمعي از فضلاء و بزرگان حوزه حضور داشتند، ولي قيافه ي آقا نشان مي داد كه خاطرشان ناراحت است، در گوشه ي در نشستم و از موضوع و علت تكدر ايشان سئوال كردم. معلوم شد از فرداي زندگاني خود اظهار خوف مي كنند و همين مطلب ايشان را ناراحت كرده است. خدمات ايشان به جهان اسلام و عالم تشيع، بناهايي كه به دست ايشان و اجازه ي ايشان احداث شده است، كتبي كه در عهد ايشان و با همت و مساعدت و اجازه ي ايشان به طبع رسيده است و صدها خدمات ديگرشان در آن مجلس ذكر شد، ولي آن مرد بزرگ روحاني در حالي كه با نگاه مايوسانه اي به روي افراد مي نگريستند، در جواب همه ي اين مطالب فرمودند: « اگر سر و كار من فردا هم با شما بود، همه ي اين مطالب درست و اين تعريف ها فايده داشت، ولي با ناقد بصيري سر و كار داريم كه به همه ي امور توجه دارد و آن وقت با قيافه ي ملكوتي و صدايي متين و نافذ فرمودند: « خلص العمل لان الناقد بصير بصير » ... »