نبودن حزن و خوف براي سالك دلباخته: مرحوم آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني
و نتيجه مجاهده اينست كه علاوه بر آنكه در صراط مستقيم قرار گرفته، ايمن شده و از دستبرد شياطين محفوظ خواهد ماند.
الا انَّ اوْليَاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ[1] خوف، عبارتست از ترسيدن نسبت به امرى كه هنوز واقع نشده و وقوع آن مترقّب و مورد اشمئزاز و ناراحتى انسان است. و حزن، عبارتست از اندوه و غم نسبت به امر غير ملايم و ناپسندى كه واقع شده است. اين دو معنى بر سالك إلى الله راه ندارد زيرا سالك كار خود را با خداى خود يكسره نموده غير از خدا مقصد و مقصودى ندارد، نه از فوت امر غير منتظرهاى در حزن، و نه از وقوع امر غير مترقّبى در خوف خواهد بود. اينجا جاى يقين است كه خداوند واجدان آن را به اولياى خود تعبير فرموده است. و يشير الى ذلك ما قاله امير المؤمنين عليه السّلام: أبصرَ طريقَه، و سلَكَ سبيلَه، و عرفَ منارَه، و قطَع غمارَه، فهو من اليقين على مثل ضَوءِ الشّمسِ.[2] و نيز فرمايد: هجَََََمَ بهم العلمُ على حقيقةِ البصيرةِ، و باشَروا روحَ اليَقينِ، و استَلانوا مَا استَوعَرَهُ المُترِفون، و أنسوا بما استوحَش منه الجاهلون، و صَحبوا الدُّنيا بأبدانٍ ارواحُها مُعلّقةٌ بالمحلّ الأعلى.[3] در همين مرحله است كه ابواب كشف و شهود بر او مفتوح خواهد شد.
[1] آيه 62، از سوره 10: يونس: هان كه اولياء خدا نه ترسى بر آنان است و نه اندوهى دارند
[2] راه خود را ديده و جادهاش را پيموده و مناره آن را شناخته و از درياى خروشانش گذشته، بنابراين يقين او)نسبت به حقائق(همچون يقين به روشنى خورشيد است
[3] دانش با حقيقت بينش و درايت برايشان روى نموده، و با روح يقين)يا آرامش و نسيم يقين(پيوند خوردهاند، و آنچه را كه افراد ناز پرورده سخت مىشمرند نرم و هموار پنداشته، و به آنچه نادانان از آن وحشت دارند انس گرفته، و در دنيا با بدنهائى زندگى مىكنند كه ارواح آنها به محل اعلى پيوسته است
+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۰۶/۰۸ ساعت توسط وبلاگ تاريخ و تحقيق
|