باري‌، عظمت‌ و ابّهت‌ و سكينه‌ و وقار در وجود ايشان‌ استقرار يافته‌، و درياي‌ علم‌ و دانش‌ چون‌ چشمۀ جوشان‌ فَوَران‌ مي‌كرد. و پاسخ‌ سؤالها را آرام‌آرام‌ مي‌دادند؛ و اگر چه‌ بحث‌ و گستاخي‌ ما در بعضي‌ از احيان‌ بحدّ اعلا مي‌رسيد، ابداً ابداً ايشان‌ از آن‌ خطّ مشي‌ خود خارج‌ نمي‌شدند؛ و حتّي‌ براي‌ يك‌ دفعه‌ تُنِ صدا از همان‌ صداي‌ معمولي‌ بلندتر نمي‌شد، و آن‌ ادب‌ و متانت‌ و وقار و عظمت‌ پيوسته‌ بجاي‌ خود بود و جام‌ صبر و تحمّل‌ لبريز نمي‌گشت‌.

و گهگاهي‌ از حالات‌ بزرگان‌ و اولياء خدا و مكتب‌هاي‌ عرفاني‌ براي‌ ما بياناتي‌ داشتند؛ بالاخصّ از استاد نجف‌ خود در معارف‌ الهيّه‌ و اخلاق‌: مرحوم‌ سيّد العارفين‌ و سند المتألّهين‌ آية‌ الله‌ الوحيد آقاي‌ حاج‌ ميرزا علي‌ آقاي‌ قاضي‌ رضوان‌ الله‌ عليه‌، براي‌ ما بيان‌ مفصّلي‌ داشتند، كه‌ بسيار براي‌ ما دلنشين‌ و دلپسند بود. و مجالس‌ ما با ايشان‌ علاوه‌ بر اوقات‌ دروس‌ رسمي‌، در شبانه‌ روز گاهي‌ به‌ دو و سه‌ ساعت‌ مي‌رسيد.

شيفتگي‌ و عشق‌ و علاقۀ ما بحضرت‌ ايشان‌ بحدّي‌ رسيد كه‌ براي‌ انس‌ و ملاقات‌ بيشتر، و استفاده‌ و استفاضۀ افزون‌تر، حجرۀ مدرسه‌ را ترك‌ نموده‌ و در قرب‌ منزل‌ ايشان‌ اطاقي‌ اجاره‌ كرديم‌ و بدانجا منتقل‌ شديم‌. و بطور مُدام‌ و مستمرّ، يكي‌ دو ساعت‌ بغروب‌ مانده‌ و بعضي‌ از اوقات‌ تا پاسي‌ از شب‌ گذشته‌، ايشان‌ براي‌ ما از مواعظ‌ اخلاقي‌ و عرفاني‌ بياناتي‌ داشتند. و در فصل‌ بهار، در باغ‌ قلعه‌ كه‌ در قرب‌ منزل‌ بود مي‌آمدند و براي‌ ما و يكي‌ دو نفر از رفقاي‌ ديگر، از سيره‌ و روش‌ فلاسفۀ الهيّۀ اسلاميّه‌، و از مسلك‌ علماي‌ اخلاق‌، و سير و سلوك‌ عرفاي‌ عاليقدر، بالاخصّ از احوال‌ مرحوم‌ آخوند ملاّ حُسينقلي‌ همداني‌ و شاگردان‌ مبرّزش‌ چون‌ آقا سيّد أحمد كربلائي‌ طهراني‌، و آقاي‌ حاج‌ ميرزا جواد آقاي‌ ملكي‌ تبريزي‌، و آقا حاج‌ شيخ‌ محمّد بهاري‌، و آقا سيّد محمّد سعيد حَبّوبي‌؛ و از سيره‌ و روش‌ مرحوم‌ سيّد ابن‌ طاووس‌ و بحر العلوم‌ و استاد خود مرحوم‌ قاضي‌ رضوانُ اللهِ عليهم‌ أجمعين‌ بطور مشروح‌ بياناتي‌ داشتند كه‌ راه‌گشاي‌ ما در معارف‌ الهيّه‌ بود.

و حقّاً اگر ما بچنين‌ مردي‌ برخورد نكرده‌ بوديم‌، خَسِرَ الدُّنيا و الآخِرَة‌، دستمان‌ از همه‌ چيز خالي‌ بود؛ فَلِلَّهِ الْحَمْدُ وَ لَهُ الْمِنَّة‌.