ضرورت اصطلاح شناسي علم عمران در فهم انديشه ي ابن خلدون


كاميار صداقت ثمرحسيني


1. مقدمه:

درك اصطلاحات بكار رفته در هر متن علمي در شناخت معناي آن ضرورت دارد. بدون توجه به فضاي مفهومي اصطلاحات علمي يك اثر نمي توان آنرا شناخت. در اينجا توجه داشته باشيم كه فضاي مفهومي يك اصطلاح در بستر وسيعي از تاريخ فكر و انديشه ي مرتبط به آن معنا مي يابد. علوم انساني خارج از سنت فكري پرورش يافته در آن معنا ندارد. در اينجا درصدد بيان مقايسه اي تاريخ تطور اصطلاحات علمي در سنت هاي فكري جهان اسلام و غرب نمي باشيم اما اينكه چرا اصطلاحات يك متفكر ايراني در زمينه ي علوم انساني صورتي سطحي و شكلي تقليدي ( غالبا ناقص ) از مفاهيم غربي مي يابد، در وهله ي اول به چند عامل باز مي گردد:

ايشان معمولا متوجه تاريخ سير تحول فضاي واژگان نيستند. ( تاريخ تحول انديشه ها را ناديده مي گيرند)
مقهور شهرت زودگذر متفكراني در غرب مي گردند، لذا شيفتگي ايشان، نه به جهت غناي انديشه كه به سبب مقبوليت عامه باز مي گردد. انديشه ي اصيل موضوعي مقطعي نيست. از سويي ثمره ي پشتوانه ي پيش از خود است و از سوي ديگر خود درختي است كه بايد ميوه دهد و اين زماني رخ مي دهد كه پشتوانه اي محكم براي خود داشته باشد.

گذشته ي فكري را عاملي سازنده در پيشرفت آينده نمي دانند. و حال آنكه گذشته ي فكري ما در صورت بازتوليد صحيح آينده ي توانمند ما خواهد بود.

تاريخ انديشه در جهان اسلام داراي سنت هاي فكري « پيوسته اي » است. كه يكي به دنبال ديگري رشد نموده و مسير ارتقايش را دنبال كرده است. از اين رو زماني كه به مطالعه ي انديشه ي ابن خلدون مي پردازيم، ابن حزم، غزالي ، ابن تيميه و حتي ارسطو و افلاطون و فارابي و ابوعلي سينا را در شكل و تركيبي جديد مي يابيم.

البته ديدگاه ابن خلدون در بسياري مواضع نادرست بوده است. به عنوان مثال ديدگاه كاملاً نادرست ابن خلدون درباره ي احاديث مربوط به امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف و يا پيرامون قيام حضرت امام حسين عليه السلام، عدم توفيق او را در شناخت جنبه هاي والايي از اسلام نشان مي دهد كه حتي مورد اعتراض بسياري از دانشمندان مكتب خلفاء قرار گرفته است.[1] اما نقاط ضعف و اشتباهات فاحش او نبايد منجر به عدم مطالعه ي آثارش گردد. چه آنكه برخي از مطالب او در تحليل حوادث دورانش بسيار ارزشمند است. به عنوان مثال او در جايي زوال اسلام در اندلس ( جنوب اسپانيا ) را پيش بيني نموده بود. زيرا متوجه شده بود كه مرجع فكري و رفتاري مسلمانان آن نواحي، متاثر از مسيحيان شمالي آن سامان شده بود.[2] اين مسأله از مسايل مورد ابتلاي ما است و از اين رو توجه به تجربه ي دوران ابن خلدون و نظاير آن براي هشياري ما ضرورت دارد.

يادمان باشد كه دانستن موضوع با حكم كردن درباره ي آن متفاوت است. وظيفه ي ديني و فرهنگي ما درك و شناخت علوم مختلف و ديدگاه هاي گوناگون است. دانستن لزوماً به معناي قضاوت كردن نيست. امّا هر چه شناخت خود را ارتقاء بخشيم، بهتر مي توانيم درباره ي آن قضاوت نماييم.

به باور نويسنده، پس از مطالعات مربوط به انديشه هاي متفكران شيعي، اولويت بعدي با مطالعات متفكران مكتب خلفاء و سپس غرب شناسي مي باشد. مناظرات مرحوم سيد شرف الدين عاملي رحمة الله عليه در كتاب المراجعات[3] و اشراف وي بر مكاتب مختلف فكري در جهان اسلام، تاكيد كننده ي اهميت توجه به شناخت آگاهانه ي مكاتب فكري مختلف در جهان اسلام ( و با شرايط امروزين مكاتب غربي ) مي باشد. يكي از فوايد اصطلاح شناسي در متون اسلامي ـ در صورتي كه با مراجعه به متون اصلي آن باشد ـ درك فضاي فكري محقق بدون تحميل تعابير متفكران غربي است كه متأسفانه در بسياري از موارد به عنوان مرجع فكري جوامع اسلامي معرفي و مطرح شده اند.[4]
دوران ابن خلدون، دوران انباشتگي شناخت در حوزه هاي مختلف علمي در جهان اسلام مي باشد و در اين مرحله شاهد آغاز ابتكار علمي او با مقدمه ي مشهور وي بر كتاب تاريخش مي باشيم.[5] او مدعي علمي نوظهور به نام علم عمران است. اگر چه بسياري از ديدگاه هاي وي از قدرت و استحكام بالايي برخوردار نبوده و يا اصولاً نادرست مي باشند، امًا آنچه براي ما آموزنده مي نمايد، در درجه ي اول استعداد ديدن علم عمران از سوي او و سپس نحوه ي استفاده از آموخته هاي فقهي و فلسفي اش در تحليل هاي وي در اين علم مي باشد. امري كه در اصطلاحات به كار رفته در آن منعكس شده است. در خصوص اصطلاح شناسي علم عمران توجه به چند نكته ضرورت دارد:
1. همانگونه كه ابن تيميه در واكنش به فلسفه ي يونان مشرب اسمي گرايي نظري را گسترش داده و ديدگاه انتزاعي يوناني را ضرورتاً مبتني بر علم و يقين نمي داند. ابن خلدون نيز از ديدگاه وي در حوزه ي عملي ( تاريخ ) استفاده نموده است. از اين رو مي توان وي را بر مشرب اسمي گرايي عملي دانست. از اين ديدگاه همانگونه كه از درستي فلسفه ي محض يوناني در قبال واقعيت اطميناني نيست . ( و در واقع همواره در گمان باقي مي مانيم ) از بعد عملي نيز اين مساله در قبال اخبار تاريخي مشاهده مي شود. ابن خلدون نيز در عرصه ي تحليل تاريخي با استناد به اسمي گرايي. صرف بيان اخبار تاريخي را يقين آور نمي داند. و متوجه امكان خارجي آنها است. [6] او در مقدمه نامي از ابن تيميه نبرده است، امّا واضح است كه در تدوين علم عمران متأثر از او بوده است. ابن تيميه در اين زمينه دو اصطلاح « الامكان الذهني » و « الامكان الخارجي » را به كار برده و ابن خلدون تحت تأثير او از دو اصطلاح « الامكان العقلي » و « الامكان بحسب المادة التي للشيء » استفاده نموده است. [7] اين موضوع نشان دهنده ي اهميت اصطلاح شناسي در شناخت ريشه هاي فكري هر محققي است. ضمن آنكه اصطلاح شناسي متون ابن ازرق و َمقريزي نشانگر تاثيرپذيري ايشان از ابن خلدون خواهد بود.

2. پاره اي از اصطلاحات ابن خلدون از اصطلاحات اصول فقه است. [8] مانند الضروري، الحاجي، و مانند العوارض الذاتية[9] و نيز مفهوم العلة و السبب، و ... اين موضوع بيانگر آن است كه درك انديشه هاي هر محققي در گرو درك فضاي فكري و علمي اوست. با توجه به ديدگاه هاي فقهي او بهتر مي توان ديدگاهش را درباره ي عمران باز شناخت. متأسفانه برخي از پژوهشگران ايراني بدون توجه به فضاي فكري محققاني چون ابن خلدون، با پيش فرض جامعه شناسي به روايت دوران معاصر به مطالعه ي مقدمه ي او مي پردازند.

3. همچنين برخي از اصطلاحات موجود در مقدمه از حكمت و فلسفه ي اسلامي أخذ شده است. به عنوان نمونه به نحوه ي استفاده از اصطلاحات صورة و مادة از سوي ابن خلدون توجه شود كه در موارد متعددي از آن استفاده كرده است. « دين و ملّت براي هستي به منزله ي صورت اند و همه ي آنها مواد آن بوده و صورت مقدم بر ماده است. [10] در اينجا با اصطلاحات الصورة ( المادة ) سرو كار داريم كه اصطلاحاتي برگرفته از حكمت پيشين است. از ديگر نظاير آن كاربرد اصطلاحاتي چون : « صورة العمران، صورة للوجود و للملك. ، صورة الخليقة و العمران، صورة للعمران، صورة للمادة ... ، و ... » مي باشد.

فضاي مفهومي حاكم بر اصطلاحات ابن خلدون بر پايه ي ديدگاهي كلّي است كه در آن مراتب مختلفي از هستي شناسايي شده دربردارنده ي مراتب حسي، عقلي و شهودي است. ديدگاه ابن خلدون به عوالم محسوس نگاهي پيوسته و مرتبط به عوالم متعالي تر نامحسوس دارد و اين امر براي متفكر غربي كه پس از دوران تجديد حيات فرهنگي اروپا احساس مراتب وجود را از دست داده و به زعم خويش انسان را به عنوان مقياس هر چيزي در عالم در نظر مي گيرد، كاملاً متفاوت است. بسياري از تفاسير غربي و يا انجام يافته بر پايه ي نگاه غربي، از تفكر ابن خلدون مملو از اشتباهات فاحشي است كه يكي از دلايل آن به عدم شناخت ناكافي از روح حاكم بر مفهوم اصطلاحات علم عمران باز مي گردد. در واقع پرسش هاي مانند اينكه آيا ابن خلدون همانند آگوست كنت و دوركهايم انديشه مي نمود؟ آيا بايستي او را به مثابه ي امانوئل كانت در نظر آوريم؟ و يا آنكه او همانند ماركس و يا هگل و ... بود؟[11] فاقد اصالت واقعي بوده و از آن متفكري اصيل نمي باشد.


پانوشت ها
[1] درباره ي ديدگاه نادرست ابن خلدون در زمينه ي قيام كربلا ر. ك : ابن خلدون: 2000. مقدمة ابن خلدون، صص 170 ـ 171. اگر چه تحليل قيام حضرت امام حسين عليه السلام بر پايه ي نظريه ي عصبيت كاملاً نادرست و مغرضانه مي باشد، امًا مطالعه ي متن آن سودمند است. اولين كلام ابن خلدون در اين زمينه عبارت است از : « و امًّا الحسين فانًه لما ظهر فسق يزيد عند الكافًة من اهل عصره، بعثت شيعة أهل البيت بالكوفة للحسين ان يأتيهم فيقوموا بأمره ... » اين متن پاسخي به كساني است كه اصطلاح شيعه ي اهل البيت را ساخته و پرداخته ي دوران صفويه به بعد مي دانند و حال آنكه ابن خلدون ( مذهب مالكي ) غير مستقيم اعتراف مي نمايد كه اين اصطلاح در همان دهه هاي اوليه ي اسلام وجود داشته است. و ايشان از صدر اسلام شناخته شده بودند. ( توجه داشته باشيم كه « أهلَ البيت » خود اصطلاحي قرآني است. ) و اين اعتراف با اصطلاح شناسي دقيق متن مقدمه مشهود مي شود.

نيز درباره ي ديدگاه نادرست ابن خلدون درباره ي احاديث مربوط به حضرت امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف ر. ك : ابن خلدون : 2000، مقدمة ابن خلدون، ص 245 ( الفصل الثاني و الخمسون في أمر الفاطمي و ما يذهب اليه الناس في شأنه و كشف الغطاء عن ذلك )
[2] ابن خلدون: 2000، مقدمة ابن خلدون، بيروت ( ط 1 ) دار الكتب، ص 116.
[3] سيد عبدالحسين شرف الدين: 1433 ق . المراجعات. قم ( چاپ دوم ) ، دار الكتاب الإسلامي.
[4] علامه سيد مرتضي عسكري در معالم المدرستين ، شرق شناسي را به عنوان يكي از عوامل تخريب مدارك و مصادر اسلامي معرفي مي كند. بسياري از شرق شناسان با شيوه و اسلوب « مدرن » و مردم پسند، مصادر ساختگي را به عنوان مصادر اسلامي به عنوان آثار مرجع ارائه مي نمايند. ( ر. ك : سيد مرتضي عسكري: 1379. ترجمه ي معالم المدرستين. ( ترجمه ي ) محمد جواد كرمي. تهران ( چاپ اول ) دانشكده ي اصول دين، صص 20 ـ 21 )
[5] سَميح دغيم: 2000. موسوعة مصطلحات العلوم الاجتماعية و السياسية في الفكر العربي و الاسلامي. بيروت ( الطبعة الاولي ) ص VIII .
6] به منظور تحقيق بيشتر درباره ي اسمي گرايي ابن خلدون: ر.ك: ابو يعرب المرزوقي: 2001. اصلاح العقل في الفلسفة العربية من واقعية أرسطو و أفلاطون الي اسمية ابن تيمية و ابن خلدون، بيروت ( الطبعة الثالثة ) مركز دراسات الوحدة العربية.
[7] ابن خلدون: 2000، مقدمة ابن خلدون، ص 144. / محمد عابد الجابري: 2001. فكر ابن خلدون العصبية و الدولة معالم نظرية خلدونية في التاريخ الاسلامي. بيروت ( الطبعة الثالثة )، مركز دراسات الوحدة العربية، ص 285. / علي الوردي: 1994. منطق ابن خلدون، ( الطبعة الثانية ) دار كوفان للنشر، ص 67.
[8] محمد عابد الجابري: 2001، ص 111.
[9] به عنوان مثال ابن خلدون در تشريح كار خود مي نويسد: « ... و شرحت فيه من احوال العمران و التمدّن، و ما يعرض في الاجتماع الانسانيّ من العوارض الذاتيّة ... » ( ابن خلدون: 2000مقدمة ابن خلدون، ص 5 )
[10] از اصطلاحات فلسفي ر. ك: ابن خلدون: 2000، مقدمة ابن خلدون، ص 298. عين عبارت ابن خلدون چنين است: « ... و الدين و الملّة صورة للوجود و للملك و كلّها مواد له و الصورة مقدمة علي المادّة ... »
[11] در اين زمينه ر.ك : محمد عابد الجابري: 2001، ص 7 الي 13. ( مقدمة ) براي مطالعه ي بيشتر به اين منابع رجوع شود: الطاهر عبدالله. 1979. نظرية الثورة من ابن خلدون الي ماركس، بيروت ( ط 2 ) المؤسسة العربية للدراسات و النشر. / حسين هنداوي: 1996. التاريخ و الدولة ما بين ابن خلدون و هيجل. لندن ( ط 1 ) دار الساقي للطباعة و النشر. / عبدالله العروي : 1990. ابن خلدون و ماكيافللي. دار الساقي للطباعة و النشر. / ايف لاكوست: 1985. ابن خلدون : واضع علم و مقرر استقلال. ( ترجمة ) زهير فتح الله. بيروت ، منشورات مكتبة المعارف. / فؤاد البعلي: 1997. ابن خلدون و علم الاجتماع الحديث. دارالمدي للثقافة و النشر.
در زمينه ي نحوه ي تفاسير شرق شناسان غربي از ابن خلدون: ر.ك : محمد فتح الله الزيادي: 2002. الاستشراق: اهدافه و وسائله تطبيقيه حول منهج الغربيين في دراسة ابن خلدون. ( ط 2 ) دار قتيبة للطباعة و النشر./ نيز : عماد الدين خليل: 1998. ابن خلدون اسلاميّاً . بيروت ( ط 2 ) المكتب الاسلامي للباعة و النشر.