خوف از خدا - سخنانی از مرحوم آیت الله سید مهدی یثربی (قدس سره)
موضوع سخنرانی :خوف و ترس از خدا
( اِنَّما يَخشَي اللهَ مِن عِبادِهِ العُلماء)
از ویژگی های رهبران الهی این بود که هر چه مردم را راهنمائی می فرمودند ابتدا خودشان به او عمل می کردند .
اگر چنانچه مردم را به توحید می خواندند ،خود نیز شیفته ذات لایضال الهی بودند ،چنانچه مردم را به مسئولیت و به معاد و به احوال قبر وقیامت ارشاد و تهدید می فرمودند خودشان در مسیر خوف خدا ناله ها داشتند ،لرزه ها به اندامشان می افتاد و از این قبیل مسائل .حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در مدت عمر کوتاه خود مظهر افکار و اعتقاد و مسئولیت های بزرگ بود.
مسئله و موضوع مسئولیت که این مسئله هم جنبه کلامی دارد و هم جنبه اخلاقی ،چون کسی که احساس کرد مسئولیت را، طبعاً یک انسان خداترسی خواهد بود و آن خوف ممدوح در وجود او مستقر و حاکم خواهد شد .از این رو مناسب می بینم که از کلام علامه بزرگ اسلام و افتخار شهر کاشان و بلکه عالم اسلام وتشیع ،علامه نراقی (رضوان الله علیه) چون یکی از مباحث اخلاقی بحث خوف و خشیت است که این بحث از تعدیل غریزه شهوت است که فرموده اند یک طرف قضیه تهور و طرف دیگر جبن است و بین دو طرف مسئله شجاعت است.
جبن یک مسئله غیر ممدوحی بلکه مذموم است ولی اگر جبن تبدیل به خوف گردد آن هم خوف از ذات لایضال الهی آن یک صفت پسندیده ای است که هر کس آن را دارا باشد می توانیم عرض کنیم خودش را می تواند بیمه کند و در همه مسائل آماده عمل و اعتقاد باشد.
از این رو ایشان این باب را به این صورت باز کردندو فرمودند:
«الخوف المحمود و اقسامه و درجاته»
آن خوفی پسندیده و ستایش شده است .یک وقت است که فرموده اند انسان می ترسد درست از ذات لایضال الهی ترس دارد . از چی خدا ،از ذات خدا ،از عظمت پروردگار عالم ،یعنی هر انسانی بیشتر به مبداء متعالی بهتر پي ببرد و بیشتر بشناسد صفات و مظاهر جلال و جمال او را طبیعتاً یک حالت آمادگی و حضور برای او خواهد بود.
از این تعبیر می کند به خشیت و رهبر .این در عرف ارباب قلوب است ،یعنی کسانی که عارفند ولو اهل گناه نیستند ،ولو معصوم هم هستند ولی از جمال و جبروت و هيبت و عظمت خدا می ترسند و وحشت دارند.
در دعای شریف کمیل آمده است که:
«خدایا گیرم که من به عذاب تو بسازم و صبر کنم اما چگونه به فراغت بسازم »
این جمله برای افراد عادی نیست ،این برای کسانی است که در وصال مسئله خیلی می بینند و در مقابل در فراغ محرومیت خیلی می بینند.
یک موقع انسان خوف از خدا پیدا می کند و برای عظمت ،جلال و کبریا ء او و یک موقع انسان از خدا می ترسد
،برای اینکه وقت کرده است تا پرونده اعمال خود را ورق بزند و در آن لکه های بسیارزیادی را می بیند ،وقتی مشاهده می کند که اگر این لکه ها جمع گردد و یک کوه بزرگ و عظیم گناه خواهد بود.
در همه حرکاتش خود را مقصر می داند و می خواهد منصفانه خود را بسنجد ،از این رو می گوید چگونه پاسخ همه این ها را خواهم داد،این همه مواقفی که در قیامت شمرده اند ،هر موقفی باید انسان پانصد هزار سال بیشتر یا کمتر در آنجا معطل بماند تا پاسخ یک مطلب را بدهد .تمام وجود انسان می لرزد و در قسمت دیگر هر دو با هم ،هم از گناه پرهیز می کند و می ترسد و هم از عظمت پروردگار عالم.
این روح خوف ،روح ممدوح است.هرکس این را داشته باشد یک انسان سرمایه دار خواهد بود و لذا ایشان فرمودند هر چه معرفت انسان بیشتر شود مسلماً خوفش هم بیشتر خواهد بود و بیشتر موجب وحشت و اضطراب او خواهد شد و بعد می فرماید:
«بله اگر انسان آن چنان که هست خدا را بشناسد ،روح در قالب او بند نخواهد شد ،همانطور که یک شعله از سخنان حضرت علی (علیه السلام) قلب تمام را منفجر کرد.اگر انسان عمیقاً به مسائل و جریان مبدأ توجه کند و معاد چه بسا اصلاً قالب تهی می کند» و این است که فرمودند :
«اگر انسانی از نظر درک در مقام اعلائی از درک و عقل قرار گرفته باشد ،مقداری از حقیقت بعضی صفات پروردگار را بداند از آن جلبات ذات لایضال الهی و از انوار او اعضای بدنش تکه تکه خواهد شد»
روایت:
روزی اصحاب موسی گفتند : یا موسی پروردگار خود را به ما نشان بده ،موسی ناچار شد تا چند تن از عاقلان را انتخاب نموده و به کوه (طور) برد،وقتی که جلال الهی ،جبروت الهی ،اشعه او به کوه رسید همه آنهادر همان مکان از بین رفتند .
این است که گفته اند اگر کسی عارف شود و به صفات الهی توان و تحمل آن چنان نخواهد داشت و هر کس درک او قوی تر باشد خوف آن هم بیشتر است و نتیجه آن این است که هرکس خدا را بیشتر شناخت از خدا هم بیشتر خایف و ترسان خواهد بود.این است که عرض می کنم هر کس خوف پیدا کند سرمایه دارد ،یعنی در عالم معنا ،اینجا است که قرآن می فرماید :
«تنها خوف و خشیت مال کسانی است که علم و معرفت به صفات پروردگار عالم داشته باشد و لو مطلع هم از اهل علم نباشد »
حال مقداری پائین تر بیایم ،نمی گویم خوف آن چنان احاطه پیدا کند که دیگر حالی برایمان نماند و روح از قالب ما تهی شود.
برادر و خواهر عزیز کمتر درجه خوف که انسان یک اقلاً دانش نامه ای از خوف بگیرد ،اقل آن این است که انسان از گناهان خود را حفظ نماید و ورع پیشه نماید. این مقدار اگر باشد خوب است ،حال اگر این قوه زیاد شود ،حرام قطعی را انسان ترک کند ،مال حرام نخورد،حرام حرف نزند و... خودش را منزه کند از گناه دیگر اگر نمره اش بالاتر برود اگر یک لقمه باشد آن را دور می ریزد و نمی خورد ،این روحیه ها ،روحیه ای است که دیگر همیشه به خدا وصل است،متصل به خدا است که حتی اگر این چنین شد از شبهات هم پرهیز می کند که این را تقوا می گویند.
1- ورع
2- تقوا
یک مرتبه بالاتر این است که آدم یک چیز حلال هم بخورد ولی اگر بداند که آن را بخورد و عادت کند فردا هم دچارحرام خواری خواهد شد یعنی اگر شخصی را به جائی دعوت کنند که حلال باشد و برود و مجبور است به جائی که حرام هم در آن وجود دارد برود و این موجب عادت شود کار حرام انجام خواهد داد و این است که بحثی در آن نیست ترک می کند و برای آنکه فردا دچار آن نشود و اسم آن را «صدق در تقوا » گذاشته اند.
حال اگر انسان به حالت زهد کشیده شود و در یک قسمتی از حلال ها کمی کوتاه آمد این می شود یک انسان به معنای کلمه که باید اسمش را بگذاریم انسان صادق و در مرتبه صدق قرار می گیرد.
حال باید این را بفهمیم که خوف از چه چیزهای حاصل می شود ،چون بسیار ارزشمند است.
این مشخص است چون خوف تحقق پیدا نمی کند مگر اینکه مکروهی یا چیزی که انسان از او بیزار است جلو او بیاید و حال مکروه که دوست داشتنی نیست یا ذاتاً یک چیزی است که انسان از او وحشت دارد مانند آتش .مثل اینکه انسان کنار آتش باشد و در آن بیافتد.گاهی انسان به این جهت می ترسد که اگر این حرام را بخورد دنبال آن آتش است و اگر یک حرف زشتی بزند و بین دو مسلمان تفرقه بیاندازد ،این آتش است.
این است که انسان می بیند به ذات از چیزی وحشت دارد یا از چیزی که آخرش به این معنا بر می گردد.انسان باید مقداری خود را تکان دهد و بعضی از چیزها را باور کند که روزگاری در پیش است که جای توبه در آن وجود ندارد .این است که انسان از حال باید مواظب اعمال خود باشد.
حال یک توصیه به خواهران وبرادران گرامی:
یکی از ویژگی های حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بانوی عفیفه و صاحب عصمت و معصومه از گناه و خطا است.
حال در این جا وظیفه ماچیست در عفاف و عصمت و عفت .همین قدر اشاره کنم آن کسانی که اصولاٌ طبیعتشان هو ی پرستی است ،اگر دنیا مال هم داشته باشند باز هم چشم به مال مردم دارند که این بزرگ ترین خطر است و کسانی که هوس باز هستند اگر چندین همسر هم داشته باشند باز هم به خاطر خباست هوس بازیشان به دنبال این و آن هستند . این نیست که خطر جامعه اسلامی را تهدید کند تنها روی این مسئله باید مواظب بود و از خدا ترسید ،پرهیز کرد از آن روزی که انسان ها به هیچ وجه برایشان مقدور نخواهد بود که بازگشت از گناه
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمودند :
«غضب خدا شدید می شود بر زن صاحب شوهری که چشم خود را پر کند از غیرشوهر خود،حق است به خدا که این زن آتش زند به آتش جهنم بعد از اینکه آن را در قبرش عذاب کند.»
پس بنابراین ترس از آخرت به ضمیمه شرایطی که ما از اولیاء خودمان داریم که خدا آنها را هم رویشان حساب می کند ، از کجا من وشما بتوانیم از جرم خود غفلت کنیم.
امیدوارم پروردگار عالم همه ما را در حصار توحید و اعتقادات صحیح از گناهان محافظت بفرماید.
والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته