مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله تعالیحالات‌ استاد در چندين‌ سال‌ آخر عمر بسيار عجيب‌ بوده‌ است‌، پيوسته‌ متفكّر و درهم‌ رفته‌ و جمع‌ شده‌ بنظر مي‌رسيدند؛ و مراقبۀ ايشان‌ شديد بود و كمتر تنازل‌ مي‌نمودند. و تقريباً در سال‌ آخر عمر غالباً حالت‌ خواب‌ و خَلسه‌ غلبه‌ داشت‌، و چون‌ از خواب‌ بر مي‌خاستند فوراً وضو مي‌گرفتند و رو بقبله‌ چشم‌ بهم‌ گذارده‌ مي‌نشستند.

در روز سوّم‌ ماه‌ شعبان‌ (ميلاد حضرت‌ سيّد الشّهداء عليه‌ السّلام‌) يكهزار و چهار صد و يك‌ هجريّۀ قمريّه‌ در اتّفاق‌ مخدّرۀ مكرّمه‌ زوجۀ خود و يكي‌ از طلاّب‌ محترم‌ كه‌ اهل‌ فلسفه‌ و سلوك‌ بود و براي‌ رعايت‌ حال‌ ايشان‌ بهمراه‌ آمده‌ بود، به‌ مشهد مقدّس‌ حضرت‌ ثامن‌ الحُجج‌ عليه‌ الصّلوة‌ و السّلام‌ مشرّف‌ شدند، و بيست‌ و دو روز اقامت‌ نمودند.

و بجهت‌ مناسب‌ بودن‌ آب‌ و هوا، تابستان‌ را در دَماوند طهران‌ اقامت‌ جستند. و در همين‌ مدّت‌ يكبار ايشان‌ را بطهران‌ آورده‌ و در بيمارستان‌ بستري‌ نمودند؛ ولي‌ ديگر شدّت‌ كسالت‌ طوري‌ بود كه‌ درمان‌ بيمارستاني‌ نيز نتيجه‌اي‌ نداد.

تا بالاخره‌ به‌ بلدۀ طيّبۀ قم‌ كه‌ محلّ سكونت‌ ايشان‌ بود برگشتند و در منزلشان‌ بستري‌ شدند؛ و غير از خواصّ از شاگردان‌ كسي‌ را بملاقات‌ نمي‌پذيرفتند.

يكي‌ از شاگردان ميگويد: روزي‌ بعيادت‌ رفتم‌؛ در حاليكه‌ حالشان سنگين‌ بود، ديدم‌ تمام‌ چراغ‌هاي‌ اطاق‌‌ها را روشن‌ نموده‌، و لباس‌ خود را بر تن‌ كرده‌ با عمامه‌ و عبا و با حالت‌ ابتهاج‌ و سروري‌ زائد الوصف‌ در اطاق‌‌ها گردش‌ مي‌كنند؛ و گويا انتظار آمدن‌ كسي‌ را داشتند.

 منبع