تدوين تاريخ پس از آل رازي در اندلس ( 2 )
تدوين تاريخ پس از آل رازي در اندلس ( 2 )
نويسنده: عبدالواحد ذنون طه / مترجم: كاميار صداقت ثمرحسيني
احمد بن عمر بن العذري:
از معاصرين ابن ابي فياض كه به تاريخ و جغرافيا اهتمام داشته است، « احمد بن عمر بن انس العذري » ( متولد چهارم ذي العقده ي سال 393 هـ / 1002 م و متوفاي آخر شعبان سال 478 هـ / 1085 م ) است. او منسوب به قبيله ي عربي عذره مي باشد كه پس از فتح اندلس توسط مسلمين در آن سرزمين استقرار يافت و از مهم ترين مراكز استقرار اين قبيله روستاي دلايه Dalias در استان كنوني المريه Almeria واقع در جنوب شرقي اسپانيا بوده است. [1] العذري با والدين خود به جهت تعليم علم به شرق { جهان اسلام } مهاجرت نمود و به فراگيري علم از محضر گروهي از محدثين در حجاز و عراق و خراسان پرداخت. [2] و آنگاه كه به اندلس باز گشت به روايت حديث و خواندن و ضبط آن مشهور و در نزد افرادي كه به اين علم اهتمام داشتند فردي قابل اطمينان، جليل القدر و با مدارك عالي بود. اما عذري به تاريخ و جغرافيا نيز توجه داشته و اگر چه در بسياري از زندگينامه هايي كه از او نگاشته شده است، به آن اشاره اي نشده است. [3]
ابن خير الاشبيلي از يكي از تاليفات عذري به نام « افتضاض ابكار اوائل الاخبار » نام مي برد. [4] كه عنوان اين اثر بر اين دارد كه كتابي در زمينه ي تاريخ است. اما از گفته ي « ابن خير » بر مي آيد كه منتخباتي ممتاز از كتابهاي حديث بوده كه به قضاياي فقهي زمان حضرت رسول اكرم عليه الصلاة و السلام مربوط مي گردد. [5] عذري داراي كتاب ديگري نيز مي باشد كه ياقوت از آن با عنوان « اعلام النبوة » ياد كرده است. [6] و اين دو كتاب به دست ما نرسيده است. همچنانكه تنها بخش كوچكي از كتاب جغرافيايي و تاريخي « ترصيع الاخبار و تنويع الآثار» ، و « بستان في غرائب البلدان و المسالك الي جميع الممالك » در دسترس ما مي باشد. كه چيزي بيش از يك دهم كتاب اصلي نيست. بيشتر اخبار آن درباره ي اندلس بوده است. كه با تحقيق دكتر « عبدالعزيز الاهواني » اين بخش گرانبها { از كتاب مذكور } را در سال 1965 در مادريد به چاپ رسيده است. كه خدمت بزرگ و پر ارجي به مطالعات مربوط به اندلس مي باشد.
آنچه در بخش موجود مورد توجه ماست، محتواي تاريخي آن است كه به بر طرف شدن نقص آشكاري در شناخت ما درباره ي تاريخ اندلس خصوصا در مناطق الثغر الاعلي و منطقه ي تدمير در جنوب شرقي اسپانياي كنوني منجر مي شود. منطقه ي فوق اولين منطقه اي است كه عذري به آن پرداخته و از فتح آن سخن به ميان مي آورد. او با اشاره به پيماني كه عبدالعزيز بن موسي بن نصير با حاكم تدمير Theodimero بست، به فتنه اي كه بين مضريه و يمانيه در منطقه روي داد و در ادامه به تفصيل قيام هاي آن مي پردازد.
معاهده ي صلحي كه عذري بين مسلمانان و حاكم قوطي ( تدمير ) آورده است از مهم ترين مطالب تاريخي اين بخش از كتاب به شمار مي آيد. زيرا عذري از اولين مورخان و بلكه اولين مورخ عربي است كه متن اين معاهده را بيان نموده است. [7]
اينچنين عذري بحث خود را درباره ي سرزمين هاي مسكوني اندلس ادامه داده و سپس به بحث درباره ي بلنسيه Valencia( والنسيا ) ، و سرقسطه Zaragoza ، و دوشقة Huesca ، اشبيله، و شذونه Sidonia و ديگر مناطقي از مناطق شبه جزيره ايبريا مي پردازد. همچنين در اين كتاب اطلاعات ارزشمندي درباره ي غزوات « المنصور محمد بن ابي عامر » در سرزمينهاي اسپانياي نصراني و نيز وقايع رخ داده در البيره و المريه در سال 320 هـ / 932 م تا دوران عذري در آن موجود است. كه از مهمترين مطالب آن كتاب است. زيرا كه وي معاصر با آن وقايع بوده و از شهري است كه به او آن تعلق دارد. از تمامي اين متن ها بر مي آيد كه كتاب العذري در واقع كتابي در تاريخ و هم در جغرافياست. و عذري هم مانند احمد رازي ـ كه پيش تر به آن اشاره نموديم ـ تاريخ و جغرافيا را در هم آميخته است. همچنانكه به نقش ابن ابي الفياض ( معاصر با عذري ) كه او نيز متاثر از اين شيوه در تدوين تاريخ بوده، اشاره داشتيم. آنها هر دو ساكن شهر المريه بوده و به احتمال زياد همديگر را ديده اند. و بر يكديگر خاصه در زمينه ي تاريخ و جغرافيا تاثير متقابل گذاشته اند. [8]
روش العذري در تدوين كتاب خود، به اين شيوه است كه ابتدا خلاصه وار به ارائه ي اطلاعات جغرافيايي مكاني مبادرت نموده و سپس به تفاصيل مهم ترين اخبار تاريخي متعلق به آن مكان از دوران فتح اندلس و گاهي از دوران قوط و دوران هاي پيش از آنها تا زمان حيات خود مي پردازد. و گاه در نگارش تاريخ و خصوصا در بيان وقايع منفرد بنا بر {ترتيب زماني } سال ها پرداخته و تطور آن را در دوران هاي اميران بعدي پي مي گيرد. [9]
عذري به ثبت حوادث طبيعي در سرزمين هاي مورد مطالعه ي تاريخي خود، توجه مي نمايد. به عنوان مثال زلزله هاي رخ داده در منطقه ي تدمير و اوريوله پس از سال 440 هـ / 1048 م و پيشتر از آن، و نتايج غم انگيز و خسارت هاي مالي و جاني آن را بيان مي دارد. [10]
عذري همچنين به ارائه ي ديدگاه هايي در زمينه ي جامعه ي مورد بررسي تاريخي خود مي پردازد. او به مسايل اجتماعي بي توجه نبوده و به آنها عنايت دارد. و تاثير پذيري خود را از شهر و اهالي آن ارائه مي دهد. او اهالي والنسيا را به نداشتن حزن و دل مشغولي توصيف مي كند و مي نويسد: « از ايشان كسي را از همه ي طبقات چه توانگر و يا فقير نخواهي يافت مگر آنكه دل مشغولي مختصري داشته باشد. اكثر تاجران آن شهر براي خود اسباب راحتي و تفريح را فراهم ساخته و نمي يابي در آن كسي را كه كاري براي دنياي خود انجام دهد. و براي خود يك يا چند زن آوازه خوان به كار نگيرد. مردم اين شهر به زيادي زنان آوازخوان خود تفاخر مي نمايند. مي گويند: فلاني داراي سه يا چهار و يا بيشتر از نوازندگان عود است. و مطلع شدم كه دستمزد { بكار گيري } يك زن آوازه خوان در بلنسيه ( والنسيا ) بيش از بهاي هزار مثقال عطر است اما آنانكه بهايي پايين تر از هزار مثقال دارند، بسيارند. ... » [11] چه بسا كه در كلام عذري در بيان اين جنبه مبالغه شده باشد به اهالي والنسيا اهتمامات ديگري داشتند كه حوزه هاي متعددي در حيات علمي و فرهنگي شهر فوق را شامل مي گردد. [12]
عذري مانند بسياري از مورخان اين دوران در اندلس، حال حاكمان را رعايت نموده و گرايش وي به خانواده ي اموي حاكم بر اندلس كه حتي در آن نوعي از تقديس موجود است، مشاهده مي شود. زيرا { از ديد او } امير حامي مسلمانان و امام شرعي است و از اين رو در كنار نام بيشتر اميران اموي، لقب « الامام » را بيان [13] و در اين زمينه با ابن حزم قرطبي از معاصران خود هم عقيده است. او نيز گرايش به اموي ها و درستي پيشوايي شان داشت. و دليل آن به شرايط دوران زندگي اين مورخان در قبل و بعد از سقوط دولت اموي و خلافت در شهر قرطبه در سال 422 هـ / 1031 م و از ميان رفتن امنيت و قرار گرفتن در حوادث سخت باز مي گردد كه باعث شد تا به گذشته و دوران اموي ها در اندلس با ديده ي تقدير نگاه كنند. دوران شكوفايي اي كه منجر به وحدت مسلمانان و گرد آمدن آمدن آنها در تحت پرچم پيشواي واحدي ـ امير اموي ـ گرديد. [14]
عذري با ويژگي « دقت نظر در بيان تاريخ ها » و معمولا « به كار گيري تاريخ هجري » شناخته مي شود. ضمن آنكه گاهي معادل تاريخ هاي ميلادي را به همراه تاريخ هجري بيان كرده كه محاسبه ي تاريخ هاي ميلادي اش درست مي باشد. به عنوان مثال هنگامي كه از نافرماني « اسماعيل بن موسي بن فرتون بن قسي » در « الثغر الاعلي » سخن مي راند مي نويسد:
« سپس اسماعيل بن موسي در هنگامه ي تابستان به شهر سرقسطه باز گشت و در سال دويست و شصت و پنج در آنجا به جنگ پرداخت. او مكاني را به نام كنيسه در تاريخ پنجشنبه كه چهارم ماه يونيه ( ژوئن ) در ماه شوال بود ، تصرف نمود. و در آن روز كشته شد. ، در ادامه روز دوشنبه هشتم ماه يونيه ( ژوئن ) ، گرما در سرقسطه حادثه ايجاد نمود و سپاه به جانب كوه فورتش فرود آمد. پس مزارع از ميان رفت و روستاهاي شلون را در دوازده روز سوزاند. سپس سپاه از شلون به سوي برجة در روز جمعه كه هفدهم ماه يونيه بود منتقل شد و طرسونة و اسكانية را از ميان برداشت و در ادامه طليطله را در روز جمعه در سه روز مانده به پايان يونيه در ذي القعده به تصرف خود درآورد.» [15]
و محاسبه ي عذري در اينجا درست است. زيرا ماه ژوئن سال 879 ميلادي عملا معادل شوال ( و ذوالقعدة ) سال 265 ميلادي است. [16]
اما منابع مطالب تاريخي عذري بنا به نوع موضوعي كه به تاريخ آن مي پردازد مختلف است. او هنگامي كه از تاريخ پيشين اندلس و مهم ترين وقايع پيش از ورود اسلام به آن سرزمين سخن مي راند، بر كتاب هايي كه به تاريخ اين اخبار دوران قديم پرداخته اند تكيه نموده و به روشني اشاره دارد كه از اين منابع استفاده نموده است. چنانكه در ضمن بيان تاريخ اشبيليه ي اول به عنوان مثال مي نويسد: « و در برخي از كتاب هاي مورخان اخبار پيشين بيان شده كه اشبان بن طيطش ...» [17] و مهم ترين آنها كه مورد اعتماد عذاري بوده عبارت است از « كتاب التاريخ » اثر هروشيش كه پيش تر به آن و اينكه قاسم بن اصبغ البياني و الوليد بن الخيزران قاضي مسيحي قرطبه آن را براي « الحكم المستنصر » ترجمه نموه اند، اشاره نموده ايم. عذري از اين ترجمه يا به شكل مستقيم و يا با واسطه از طريق كتاب احمد رازي ـ كه اين كتاب را به كار برده ـ در نگارش مقدمه ي جغرافيايي بر مباحث تاريخي خود استفاده و نقل كرده است.
شرح هاي عذري از تفاسير اسامي شهرهاي مورد بحث او و بيان ريشه ي تسميمه ي آنها بر پايه ي اين كتاب است. به عنوان مثال هنگامي كه از سرقسطه سخن مي راند مي گويد كه تفسير اسم آن به زبان لاتيني عبارت از « جاجر اغشت » مشتق از نام قيصر اوغسطوس » است كه پايه گذار اين شهر بوده است. ... » [18] و اسم شهر به زبان لاتيني عبارت است از Caesarea Augusta است كه معادل واژه ي « جاجر » كلمه ي « Cesar » است. و آن در ترجمه ي عربي تاريخ هروشيش آمده است. [19] نيز عذري تفسير « ورقة » را به لاتيني Lorca زره مستحكم [20] و تفسير اوريوله Orihuela را طلايي مي داند [21]
از ديگر كتاب هاي قديمي مورد اعتماد عذري كتاب سان ازيدو اشبيلي St. Isidore of Seville دربارهي « تاريخ القوط و الوندال و السويف » است. عذري مؤلف اين كتاب را « اشيذز » نام برده و وي را عالم به « علم الكتاب » توصيف مي نمايد. [22] سخن عذري درباره ي القوط به تمامي مطابق وقايع تاريخي در كتاب سان ازيدو اشبيلي است. [23]
منابعي كه عذري اخبار خود درباره ي وقايع پس از ورود مسلمانان به اندلس را از آنها كسب نموده است، به حسب نوع و زمان اين وقايع مختلف است. بيشترين اعتماد و تكيه ي او بر مورخان مورد اعتمادي مانند احمد رازي و فرزندش عيسي است كه مدت زيادي به نگارش تاريخ پرداخته اند. اما تنها در چند مورد محدود به آنها اشاره مي نمايد. [24] و گاه اكتفا به ذكر نام نموده و مي نويسد: « احمد بن عمر گفت كه ... » [25] يا « مورخان اندلس بيان مي كنند كه » [26] و گاه در برخي مواقع كه مشكل غامضي پيش مي آيد به ارتباط مستقيم با مردم و منابع شنيداري تكيه مي نمايد. به عنوان مثال مي نويسد: « جماعتي مرا با خبر كرده اند كه ... » [27] يا « اين حكايت را جماعتي از مردم بسيار حاذق گفته اند » [28] يا « آن را جماعتي از اهالي سرقسطه برايم بازگو كردند » [29]
و عذري كيفيت به دست آوردن برخي از اخبار را به تفصيل توضيح مي دهد كه اين كار از طريق پژوهش شخصي او و تفحص عميق از كساني بوده كه از زواياي دروني وقايع دورانش آگاه بوده اند. از زمره ي آن مي توان به پرسش او از قاضي سرقسطه عبدالله بن محمد بن فورتش از دو قبر كه گفته مي شود كه متعلق به دو تن از تابعاني است كه با موسي بن نصير وارد اندلس گرديدند. [30] اشاره نمود. و مانند آن روايت او پيرامون خبر بلوايي است كه آن را برخي از اهالي لورقه عليه عبد الرحمن بن وضاح ـ حاكم شهر تدارك ديدند تا شهر را به خليفه الناصر لدين الله تسليم كنند. و اينكه ابن وضاح چونه توانست بلوا را كشف و بر پا كنندگان آن را مجازات كند. عذري مي نويسد: « از وزير ابا عثمان سعيد بن بشتغير درباره ي آن سئوال نمودم. او به من پيماني را نشان داد كه اين حكايت را در خود داشته و در آن شهادت بزرگان و افراد مورد اطمينان مرسيه بود. » [31] و اينگونه مي بينيم عذري در جهت محرز شدن خبر و ضبط آن كوشش مي كند. و آن از طريق مشاوره با كساني نظير سعيد بن بشتغير كه از بزرگان و مهتران شهر لورقه است كه با آن امور در ارتباط بوده اند. [32]
اما اسلوب مورد استفاده ي عذري در نگارش بسيار زيبا و ويژگي آن عبارات موجزي است كه در آن استحكام و طراوت موجود است. و بن مايه ي اصلي حادثه ي تاريخي را چنان به خواننده مي دهد كه به راحتي قادر به فهم آن مي شود. و اين اسلوب شبيه شيوه ي مورخان متقدم اندلس به ويژه احمد رازي و فرزندش عيسي است.
اما عذري و ابن ابي فياض برغم فاصله ي { زماني بسيار } با دوران احمد رازي و فرزندش عيسي، قادر به شكل دهي به نقل تاريخي ويژه اي در تدوين تاريخ اندلس نشده اند. آنها خط سير « رازي » ها و شيوه ي مورخان متقدم را دنبال كرده و از ايشان در عرصه ي تاليف و انتخاب موضوعات و تركيب تاريخ به جغرافيا تاثير پذيرفته اند. اينچنين تاليفات احمد و عيسي رازي به عنوان اساسي است كه كوشش هاي بعدي بر آن پايه قرار داشتند. زيرا در بالاترين نقطه اي قرار دارد كه تدوين تاريخ نگاري در اندلس در قرن چهارم هجري / دهم ميلادي به آن پيوند مي خورد. اندلس به مانند اين دو مورخ را تنها در قرن بعدي يعني قرن پنجم هجري / يازدهم ميلادي به خود ديد. آنگاه كه ابو مروان حيان بن خلف بن حيان ( درگذشته به سال 469 هـ / 1079 م ) ظاهر شد. او به حق از بزرگترين مورخان جهان اسلام و بلكه بزرگترين مورخ اندلس و تمام غرب در طول قرون وسطي است. تدوين تاريخي در دوران او به اوج عظمتش رسيد و پس از آن ديگر علمي نوپا همانند دوران آغازين حيات عربي اسلامي در اندلس شمرده نمي شد. لذا لازم است كه حدود اين مطالعه در اين نقطه به پايان برسد. زيرا مطالعه ي ابن حيان و تاليفات وي و سهم او در تدوين تاريخ نگاري عربي در اندلس در ضمن مرحله ي اوج و پختگي آن داخل شده و از مرحله ي شكل گيري و تكوين خارج مي گردد.
[1] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص 450.
[2] ابن بشكوال: 1 / 66 ـ 67، و نگاه كنيد به: ياقوت الحموي، معجم البلدان، مادة ( دلاية ) بيروت، 1957، 2 / 460.
[3] مقايسه شود با : مؤنس، تاريخ الجغرافية و الجغرافيين في الاندلس، ص 532.
[4] فهرسة ابن خير، منشورات دارالآفاق عن الطبعة الاوروبية التي نشرها خليان رايبيرا في سرقسطة، 1893، ص 222.
[5] همان منبع، ص 473.
[6] معجم البلدان، 2 / 460.
[7] العذري، ص 4 – 5.
[8] نگاه كنيد به: طه، نص اندلسي من تاريخ ابن ابي الفياض، ص 167.
[9] مقايسه كنيد با: العذري:، ص 35 – 36.
[10] همان منبع، ص 8.
[11] همان منبع، ص 18.
[12] نگاه كنيد به: كريم عجيل حسن، الحياة العلمية في مدينة بلنسية الاسلامية، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1976.
[13] العذري، ص 26، 27، 29، 30، 37.
[14] نگاه كنيد به: طه، دراسات في التاريخ الاندلس، ص 161. { البته بايد توجه داشت كه نحوه ي حكمراني اموي ها خود يكي از عوامل انحطاط جامعه ي اسلامي بوده است. ـ مترجم }
[15] العذري، ص 33.
[16] نگاه كنيد به فريمان – جرنفيل، التقويمان الهجري و الميلادي، ترجمة : حسام محيي الدين الالوسي، بغداد، 1970، ص 35.
[17] العذري، ص 97.
[18] همان منبع، ص 21.
[19] همان منبع، تعليقه ي محقق، ص 148.
[20] همان منبع، ص 1.
[21] همان منبع، ص 10.
[22] همان منبع، ص 98. سان ازيدو از دانشمندان بزرگ قرون وسطي بود كه در سال 506 ميلادي به دنيا آمد. و اسقف شهر اشبيليه گرديد. و تا زمان وفات خود در سال 636 ميلادي در اين سمت باقي ماند. و علاوه بر كتاب بيان شده كه عذري از آن استفاده نموده است، آثار ديگري نيز دارد از آن جمله Chronica Maiora است كه در آن به گيتي از آغاز تا سال 615 ميلادي مي پردازد. به مقدمه ي ترجمه ي انگليسي آن مراجعه نماييد:
History of the Goths, Vandals and Suevi, translated from the Latin by Gordon D. Ford, Leiden, 1970, P. Vll
[23] به جهت اطلاع بيشتر و مقايسه رجوع كنيد به: طه، دراسات في التاريخ الاندلسي، ص 156 ـ 157.
[24] نگاه كنيد به : العذري، ص 25، 28، 42، 49، 64.
[25] همان منبع، ص 21، 41.
[26] همان منبع، ص 90.
[27] همان منبع، ص 6.
[28] همان منبع، ص 6.
[29] همان منبع، ص 24.
[30] همان منبع، ص 23.
[31] همان منبع، ص 9.
[32] همان منبع، ص 2.
+ نوشته شده در ۱۳۸۵/۰۴/۲۶ ساعت توسط وبلاگ تاريخ و تحقيق
|