قرآن را به وسيلهٔ مصطلحات فلسفه و كلام و اصطلاحات ويژه فقه و اصول نمىشود فهميد. چون براى خصوص فيلسوفان، متكلّمان، فقيهان و اصوليين نازل نشده است، با عناوين ويژه تاريخ و ادبيات و هنر و علوم تجربى هم نمىتوان آن را دريافت؛ چون تنها براى متخصصان اين رشتهها نيامده است. قرآن براى فطرت همهٔ بشر آمده است و هر كس با فطرت سالمْ به محضر قرآن برود از آن بهرهمند مىشود و آيات نورانى آن را مىفهمد. فطرت آن است كه در مسائل عملى، فجور و تقوا را خوب درك مىكند و در مسائل هم بديهيّات را خوب مىشناسد، يعنى مىفهمد كه محال است يك شيء با حفظ جهات وحدت، هم باشد و هم نباشد. اگر كسى با اين دو سرمايه حكمت نظرى و عملى به محضر قرآن برود از آن بهرهمند مىشود هر چند از اصطلاحات آگاه نباشد ولى اگر اصول از پيش ساخته را به همراه ببرد و بخواهد قرآن را بر اصول موضوعهٔ رشتهٔ علمى خود تطبيق دهد و آن اصول را بر قرآن تحميل كند، چيزى از خود قرآن نمىفهمد و بلكه آيات آن را در غير معناى اصلى خود به كار مىبرد.
مأخذ: (قرآن در قرآن، ص 450)