نقش تقوا و تهذيب در فهم معارف دين / حضرت آيت الله جوادي آملي
بخشهايى از معارف دين در حدّى است كه حتّى با تفكّر عقلى نيز نمىتوان به آن دست يافت؛ چنانكه حضرت امام رضا (عليهالسّلام) ذيل آيهٔ كريمهٔ «لَاتُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ»(1) مىفرمايند: نه تنها خدا را با چشم نمىتوان ديد، بلكه با عقل نيز نمىتوان به كنه وجود او پى برد و او را فراگرفت(2). تنها راه رسيدن به اين گونه از معارف، تقواى روح و تهذيب دل براى شهود است و قرآن كريم اين راه را با صراحت تأييد و تأكيد مىفرمايد: «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»(3) اگر يقين براى انسان حاصل شد، از شهود بهرهمند مىشود «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»(4) انسان مىتواند با استدلال قطعى وجود بهشت و جهنم و كيفر و پاداش را ثابت كند ولى با تفكّر و درس مدرسه نمىتواند بهشت و جهنّم را ببيند و مانند «حارثة بن مالك» باشد كه به رسول اكرم (صلّىاللهعليهوآله) مىگويد: «حتى كأني أنظر إلى عرش ربي و قد وَضَعَ للحساب و حشر الخلائق لذلك و أنا فيهم و كانّى انظر الى اهل الجنّة و يتعارفون و على الارائك متّكئون و كانّى انظر الى اهل النار و هم فيها معذّبون مصطرفون و كانّى الآن المع زفير النار يدور فى مسامعى»(5)؛ يقين آنچنان در من اثر كرده كه گويا عرش پروردگارم را نظاره مىكنم كه براى حساب برپا شده است و خلايق براى حساب محشور شدهاند و من نيز در ميان آنانم و گويا به اهل بهشت مىنگرم كه در بهشت از نعمتها بهرهمندند و يكديگر را مىشناسند و بر تختها تكيه كردهاند و گويا مىبينم اهل آتش را در حالى كه عذاب مىشوند و فرياد برمىآورند و گويا هماكنون زوزه آتش، در گوشهايم دور مىزند. سپس رسول خدا (صلّىاللهعليهوآله) به اصحاب فرمود: «هذا عبد نور الله قلبه بالإيمان»؛ اين جوان، بندهاى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن ساخته. و خطاب به آن جوان فرمود: اين حالت را در خود حفظ كن! حارثه از آن حضرت درخواست دعا براى نيل به شهادت كرد و حضرت دعا فرمود و چيزى نگذشت كه جنگى پيش آمد و در آن جنگ به شهادت رسيد.
(1) سورهٔ انعام، آيهٔ 103.
(2) توحيد صدوق، ص 112.
(3) سورهٔ حجر، آيهٔ 99.
(4) سورهٔ تكاثر، آيات 5 و 6.
(5) بحار، ج 22، ص 126.
مأخذ: (قرآن در قرآن، ص 414، 415)
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ×××××××××××××××××