بازگشت حجّيت روايات، به حجّيت قرآن
اگر از ما بپرسند كه چرا به روايات عمل مىكنيد و سخنان معصومين (عليهمالسّلام) را حجّت مىدانيد، جواب مىدهيم چون پيامبر (صلّىاللهعليهوآله) فرموده: «إنّى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى»(1) و اگر بپرسند كه چرا سخن پيامبر را حجّت مىدانيد، مىگوييم چون خدا فرموده: هر چه پيامبر مىگويد قبول كنيد: «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهيكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»(2)، «أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(3) در اينجا ديگر سؤال قطع مىشود؛ زيرا قول خداوند كه آفريدگار جهان است، حجّت بالذّات است و سؤال بردار نيست. بنابراين، اصل حجيّت و اعتبار روايات معصومين (عليهمالسّلام) به قرآن برمىگردد، يعنى حجّت بودن قول معصوم به استناد قرآن است نه حجّت بودن اصل روايت مورد وثوق، چون اعتبار خبر موثّق به استناد بناى عقلا به ضميمه عدم ردع از طرف شارع است ولى اعتبار قول مروّى عنه ـ نه اعتبار اصل روايت كه طريق است ـ بايد قبلاً احراز شده باشد كه در مورد بحثْ اعتبار قول مروى عنه بوسيله قرآن حكيم ثابت شده است.
(1) بحار، ج 2، ص 226، ح 3.
(2) سورهٔ حشر، آيهٔ 7.
(3) سورهٔ نساء، آيهٔ 59.
مأخذ: (قرآن در قرآن، ص 387 و 388) به نقا از سايت معظم له