قسمت اولمنبع ا شاره : استاد آيت الله حسن زاده آملي چهرهاي است آشنا براي همه آنان كه درعرفان و فلسفه و معارف الهي جستجو مي كنند. عالميفرزانه كه از پس سالها پژوهش و تدريس و تلاشهاي توان سوز، اكنون به لحاظ كسالتهايجسمي تدريس را وانهاده ، در زاويه خلوت خانه به تحقيق وپژوهش نشسته است . دست يابيبه استادان بزرگ و بهره وري از سرچشمه زلال دانش مردان ، رسيدن به فيض فياض عالمانو استفاده از خرمن دانش قله سانان بزرگ دانش و پژوهش ، توفيق بزرگي است كه معدودكساني از دلدادگان بحق بدان دست مي يابند. استاد از اينگونه كسان است كه ساليان درمحضراستادان بزرگي ، همچون آيت الله شعراني زانو زده و از دانش سرشار آن بزرگانبهره برده است . سختكوشي ، خستگي ناپذيري ، وسواس علمي ، دقت تحقيقي ، استوار نگاريدر پژوهش از جمله ويژه گيهاي آن بزرگوار است . فروتني عالمانه آن بزرگوار در اوليننگاه ، يادآور عالمان معاد باوري است كه در سلسله عالمان ، فرهنگ بشري شكوه بخشيدهاند.
آثار وجودي استاد ارجمند در تربيت شاگردان فاضل و نگارش آثاري ارجمنددرابعاد مختلف فرهنگ اسلامي ، گسترده تر و فراتر از آن است كه در اين ياد كرد كوتاهبتوان از آن ياد كرد. استاد سالها در علوم قرآني انديشيده ، آثار ارجمندي تصحيح ، تحقيق و تاليف كرده است . در اولين شماره ((بينات )) حسن مطلع را به محضراستاد رفتيم ، تا ره توشه ي قرآن پژوهان را ارمغان كنيم .
بينات : باتشكر ودعاي سلامتي وطول عمر حضرت عالي براي مشتاقان و خادمان نشرمعارف قرآن در مجلهقرآني ((بينات )) موجب مسرت وبركت خواهد بود تا از بيانات جنابعالي پيرامون عظمتقرآن ومباحث آن استفاده گردد. استاد: ايام خوش آن بود كه با دوست به سر شدباقي همه بي حاصلي و بي خبري بود اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم اللهالرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين والصلو والسلام علي سيدنا خاتم النبيين و آله الطيبين الطاهرين و علينا و علي عبادالله الصالحين خداوند سبحان ،شما آقايان را در راه اعلاي معارف قرآن و نشر حقايق آن ، توفيق بيش از پيش عطابفرمايد تا از اين نيت پاكتان و هدف مقدستان كه در راه اعلاي كلمه علياي الهي ميباشد، ديگران به حظ او فرو نصيب اوفا، نائل بشوند ان شائ الله . ما و شما هم نيز دركنار اين مادبه (1) پربركت الهي بهره مند بوده باشيم ان شائ الله . تصديق ميفرماييد كه اثر هر كس ، نمودار دارايي اوست و اين اصل را خداوند سبحان در قرآنش بهما ياد داده است : ((قل كل يعمل علي شاكلته ))فعل هر كس به شاكله و شبيه ونمودار خود اوست
بنابراين ، همان طور كه ذات حق سبحانه ، وجود صمدي وغير متناهي است ، حد و پايان ندارد،كلمات وجودي او هم غير متناهي هستند: ((ولو انما في الارض من شجر اقلام والبحر يمده من بعد سبع البحر ما نفدت كلمات الله ان اللهعزيز حكيم (2))) اگر همه درختان روي زمين ، قلم شوند و دريا مركب و هفت درياي ديگربه مددش بيايد، كلمات خدا پايان نمي يابد و خداوند، پيروزمند و حكيم است . همانطوركه ذات خداوند غير متناهي است ، كتاب او هم غير متناهي است . چه كتاب تكويني وكلمات نظام هستي و چه كتاب تدويني و كلمات قرآن شريف كه آن كتاب تكويني و اين كتابتدويني ، هر دو غير متناهي هستند و هر دو بحر و دريايي هستند كه پايان ندارند.انسان ، مي تواند به هر اندازه بخواهد در قرآن غواصي نمايد و به درجاتش عروج كند. وسفراي الهي كه به حقيقت قرآن آگاهي دارند: ((انما يعرف القرآن من خوطب به )) مانندجناب سيد الاوصيائ، حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام ، مي فرمايند ((دريك مرتبهقرآن توقف نفرمائيد به هر كجا كه رسيديد: ((اقرئ وارق )) بخوان و بالارو)) حضرتامير المومنين علي ، عليه السلام ، به فرزندش محمد بن حنفيه فرمود: ((عليك بتلاوالقرآن و العمل به واعلم ان درجات الجن علي عدد ايات القرآن فاذا كان يوم القيامهيقال لقاري القرآن اقرئ وارق (3).)) اين كلامي است بسيار بلندهر چند ما دركتابهايمان از قبيل ((انسان و قرآن )) ((انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه )) ورساله ((انه الحق )) عرايضي در اين مورد تقديم داشته ايم ولكن اين حقايق به ايناقلام و اوراق نوشته و نگاشته نمي شوند و ثبت و ضبط نمي گردد. و حضرت فرمود: ((فرزندم بدان كه درجات بهشت به عدد آيات قرآن است )) آيات قرآن چند تاست ? يك وقتشما ظاهر قرآن را مي فرماييد كه داراي شش هزار ششصدشصت و شش آيه است و يك وقتمي فرماييد كه قرآن بطوني دارد و بطونش نيز بطون دارد ((الي سبعين بطنا)) تازه لفظ ((سبعين )) براي مبالغه و افاده كثرت است كه بنابراين بطون قرآن بي نهايت است .جناب طريحي ، در كتاب مجمع البحرين ، در ماده ج م ع (ج _ م _ ع) از جناب رسول اللهاين حديث را نقل كرده است : ((مامن حرف من حروف القرآن الا وله سبعون الف معني )) كه بنابراين هر حرف و كلمه قرآن داراي هفتاد هزار معني مي باشد كه اين هفتادهزار هم ، بيان حد و تحديد نيست . پس ، همان طور كه در طليعه گفتار به عرضرساندم : اثر هر كس نمودار دارايي اوست . همان طور كه خداوند سبحان ، غير متناهياست ، قرآن هم غير متناهي است . و جناب ناصر خسرو كه تقريبا زمان شيخ الرئيس ميزيسته ، (البته شيخ را نديده و شاگردانش را ديده است و عالم هزار سال پيش است ) درشرح حالش مي فرمايد: ((من هفتصد تفسير قرآن كريم ديده ام .)) آن زماني كههنوز صنعت چاپ نبود، ديدن هفتصد نسخه تفسير خيلي زياد است . و الان جناب حاجآقا بزرگ تهراني ، رضوان الله عليه ، در كتاب الذريعه و آقايان ديگر كه فهرست نوشتهاند، چند برابر فرموده ناصر خسرو، تفسير نقل كرده اند . هزار سال پيش ، هفتصد تفسيرالان كه هزار سال گذشته ، اين همه تفسير نوشته شده است . و باز همين طور است كهاميرالمومنين فرمود: ((اقرء وارق )) وحضرت سيد الساجدين امام زين العابدين عليهالصلا والسلام ، مي فرمايد: ((آيات القرآن خزائن و كلما فتحت خزان ينبغي لك انتنظر ما فيها(4))) هر آيه اي خزانه است . هر خزانه راكه گشودي و بازكردي و واردشدي زود بيرون نرو. در اين خزانه خبرهاست . ماحق نداريم بگوييم جواهر وطلاست . شخصي به خدمت امام حسن
مجتبي (ع) رسيد(5). آقا فرمايشاتي به ايشانفرمودند. آن شخص بنا كرد به تمجيد. گفت : به به ، آقا جان اين فرمايشات ، در است ،جواهر است ! آقا فرمودند: درو جواهر همه يك نوع جماد است . اين حرفها نورند جانشمارا . اشتداد وجودي مي دهند. روح مي دهند. غذا و طعام روحند. جواهر و طلاجات كهجماد است و خارج از انسان و هيچ وقت غذاي جان نمي شوند. چون بايد بين غذا و مغتذي (غذا گيرنده ) سنخيت باشد. آن جماد است و ماده نفس ناطقه از وراي عالم طبيعت است ،بايكديگر سنخيت ندارند. پس جواهر و دردر مقابل قرآن چيست . حرف فوق اينهاست . دراين خزانه وارد شويد و در قرآن تدبر كنيد: ((افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوباقفالها(6))) دل نبايد بسته باشد. خداوند ان شائالله شرح صدر عطا كند. درس بخوانيدادبيات وشعب آن را درست بخوانيد. صرف ، نحو، فقه ، اصول ، عرفان ، حكمت ، رجال ودرايه را درست بخوانيد. رياضيات ، علم حروف ، تفسير، تجويد، علم روايت بخوانيد. درپيشگاه استاد زانو بزنيد همه چيز را فداي علم كنيد. و ما سواي علم را معد برايرسيدن به علم قرار دهيد. ببينيد امثال شيخ بهايي ، شيخ طوسي ، خواجه نصير طوسي وديگر بزرگان و علماي دين چه كردند. ره چنان رو كه رهروان رفتند. قناعت در علمپسنديده نيست در مال و ماديات خوب است . در علم نبايد طالب علم بگويد: بس است .فارابي در كتاب فصوص الحكم عنوان كرده است و مانيز در شرح آن (نصوص الحكم في الشرحفصوص الحكم ) بحث كرده ايم : اگر كسي كه در سير تكامل انساني بگويد: مرا بس است . وحالا كي همه چيز را مي داند كه من بدانم ، فرموده اند : كه اين شخص بيمار شده واشتهاي عقليش كور شده است و برود خودش را به طبيب برساند كه دنيا او را شكار كرده وببيند كهاز كجا دنيا او را به كامش فرو برده است (7).))
بعد فارابيمثال مي زند به بيماري بوليموس . بيماري بليموس ، بيماري است كه به دستگاه گوارشعارض مي شود و جهاز هاضمه از اشتها باز مي ماند و غذا نمي خواهد. وقتي جهاز هاضمهغذا نخواست ، همه ؤاعضا و جوارح به تحليل مي روند و شخص ضعيف و نحيف مي شود. زيراجهاز هاضمه كه مطبخ بدن است ، بايد صحيح باشد و غذا بخواهد، تا غذا به ساير اعضا وجوارح برسد. اين فرد بايد خودش را به طبيب برساند كه بيماري او را رفع كند. حرفجناب فارابي اين است : همان طور كه جهازهاضمه و دستگاه گوارش بيماري بوليموس ميگيرد و از اشتهاي غذاي مادي باز مي ماند، براي انسان سالك الي الله بيماري پيش ميآيد و مي گويد: مرا بس است اين فرد بايد برود پيش يك طبيب روحاني ، معلم روحانيتامعالجه اش كند. قناعت در علم پسنديده نيست . چنانكه استاد كل في الكل و قدوهؤ اولين و آخرين و قطب الاقطاب خاتم النبيين فرمود: (( اطلب العلم من المهد الياللحد)) هيچ وقت نبايد توقف باشد و علاوه اين كه بحثي داريم كه انسان را تكاملبرزخي هم است و اين هم حرفي است سنگين و بلند كه پرداختن به آن ما را از بحث خارجمي كند. آقا اميرالموؤمنين (ع) به فرزندش محمد فرمود: ((درجات بهشت به عددآيات قرآن است پس چنانكه قرآن غير متناهي است ، درجات بهشت نيز، غير متناهي است .)) اگردربعضي روايات دسته بندي شده به لحاظ بعضي از مراتب آن است ، نه بيان كؤلدرجات . مثلاؤ مرحوم حاج ميرزا حسين نوري در يكي از كتابهايش ، از روايات ، يازدهمرتبه براي بهشت آورده است و در پايان ، با فروتني دعا مي كند كه : ((جعلنا الله منالقسم الاؤخير منهم )) حالا كه دسترسي به آن بالاها نداريم از قسم اخير باشيم . هر كسي وظيفه اش اين است كه بايد انسان قرآني بشود. انسان قرآني كسي است كه :((لايمسه الاالمطهرون )) همان طور كه قرآن ((لايمسه الاالمطهرون ))
انسانقرآني هم همين طور است . حرف مي زند پاك ، غذا مي خورد پاك ، مي بيند پاك ، خيالشطاهر، ذكرش ، عقلش ، قلمش ، امضايش ، شهادتش ، كسب و كارش ، همه قرآني است . چونانسان آنچه را مي شنود آنچه را مي بيند همه را م ؤسؤ مي كند وانسان قرآني كسي استكه ((لايمسه الاالمطهرون )) مادر رساله : ((انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه ))اين روايت مربوط به بهشت و درجات بهشت و آيات قرآن را كه نقل كرديم ، منتقل شديمبه عنوان مثال و تنظير، به يك شكل هندسي كه آن شكل هندسي : ((الشكل القطاع)) است وبه عرض رسانديم كه چه جاي تعجب است قرآن راكه هر حرف آن داراي هفتاد هزار معنا وبيش از آن باشد و حال آن كه يك شكل هندسي ((قطاع)) داراي آن همه احكام هندسي است . كه مرحوم خواجه نصير بيان كرده است . بنده حدود سي سال پيش صحبتي با يكرياضيدان داشتيم تا اين كه كلام كشيد به اين شكل هندسي ((قطاع)) من از او، به خاطرغرض الهي كه در نظر داشتم ، سئوال كردم : عزيز من از اين شكل چند حكم هندسي ميتوان استفاده كرد? گفت : شايد هفت تا ده تا حكم . گفتم : مثلاؤ بيست تاچطور? گفت : شايد. ممكن است . گفتم : دويست تا چطور ? به من نگاه مي كرد كهآيا دويست حكم هندسي مي توان ازآن استنباط كرد و توقف كرد. گفتم : دوهزار تاچطور? همين طور به من نگاه مي كرد. گفتم : دويست هزار چطور ? خيال مي كرد كه منسر مطايبه و شوخي دارم و به مجاز حرف مي زنم . بعد به او گفتم آقا اين خواجه نصيرالدين طوسي كتابي دارد به نام : ((كشف القناع عن اسرار شكل القطاع (8))) و جنابخواجه از اين يك شكل ، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت وچهار حؤكم هندسياستنباط كرده يعني قريب نيم ميليون . بعد به او گفتم : اين خواجه نصير طوسي كهراجع به يك شكل هندسي ، يك كتاب نوشته و قريب پانصد هزار حكم از آن استنباطكرده ، شما آن كتاب و خود خواجه را مي شناسي ? گفت : نخير. بعد راجع بهشخصيت خواجه مقداري صحبت كرديم و به او گفتم : اين خواجه وقتي كه در بغداد حالشدگرگون شد و ديد دارد از اين نشائه به جوار الهي ارتحال مي كند، وصيت كرد: مرااز كنار امام هفتم ، باب الحوائج الي الله ، از اين معقل و پناهگاه بيروننبريد و در عتبه به خاك بسپاريد و روي قبر در پيشگاه امام هفتم ; مثلا نوشته نشود، ((آيت الله ((علامه )) اين امام است ، حج الله . قرآن ناطق و امام ملك و ملكوت است . روي قبر من بنويسيد: وكلبهم باسط ذراعيه بالوصيد(9))) واين عالمي است صاحباين همه كتاب در حكمت ، فلسفه ، عرفان ، رياضيات ، فقه و اصول ، علوم غريبه ،معماري و مهندسي و بنا كننده رصد خانه مراغه و صاحب زيج ايلخاني وبالاخره خواجهنصير الدين طوسي و استاد بشر و استاد كل في الكل . اما در پيشگاه امام هفتم اين طوروصيت مي كند كه روي قبرش بنويسند . او مي داند گفتن بر خورشيد كه من چشمه نورم دانند بزرگان كه سزاوار سها نيست سها ستاره اي است خيلي كوچك ، طرف قطبشمال . در كتابها نوشته اند كه نور چشم را به وسيله آن امتحان مي كنند. هر كس ستارهسها را ببيند، چشمش خيلي قوي است . حالا ستاره سها بيايد در پيش آفتاب عالمتاب ،بگويد من هم نور دارم . و جناب نظام الدين نيشابوري در شرح خود بر شرح مجسطيوقتي اين احكام را از خواجه نقل مي كند، مي نويسد: (تعجب مدار از آيه قرآن كه ((ولو ان ما في الارض من شجر اقلام و البحر يمده من بعده سبع ابحر مانفدت كلماتالله ان الله عزيز حكيم )) وقتي از يك شكل هندسي مي شود قريب نيم ميليون حكماستنباط كرد چه مي پنداري درباره كلمات قرآن .)) يكي از اساتيد و مشايخ بزرگوارما مي فرمود: ((عارف نامور، جيلي ، صاحب ((انسان كامل )) و رساله ((الكهفوالرقيم )) نوزده جلد كتاب در تفسير بسم الله الرحمن الرحيم نوشته است . )) بسمالله نوزده حرف است و ايشان راجع به هر حرف يك جلد كتاب نوشته است . من در اينجا نكته اي را ازفارابي به عرض برسانم كه خيلي بلند است و اين حرف را در كتاب ((دروس معرفت نفس )) كه براي هوشياري و بيداري جوانان گفته ام نقل كرده ام . فارابي ، دو كلام در مورد معارف دارد كه باختصار عرض مي كنم : 1 . هيچموجودي ابائ ندارد كه معلوم انسان واقع شود. به هر چه رو آوريد، تسليم شما هستند وهيچ كلمه وجودي از آب و خاك و معدن و گياه و حيوان وانسان و ملك و فلك ابائ از فهمانسان ندارند و شما مي توانيد وجود هر موجودي را بفهميد و به تار و پود آن دستيابيد اين از ناحيه موجودات . از طرفي ديگر جناب عالي هم حد يقف نداريد واين كهانسان حد يقف ندارد به نحو احسن در نهج البلاغه ، حضرت امير بيان فرموده است : ((كل وعائ يضيق بما جعل فيه الا وعائ العلم فانه يتسع به (10))) هر ظرفيداراي گنجايش و ظرفيت محدودي است كه با ريختن مظروف و چيزي در آن ، ظرفيت و گنجايشآن كم مي شود، مگر ظرف علم ] كه عبارت است از نفس ناطقه و جان انسان [ هر چه علمدرآن قرار گيرد گنجايش آن بيشتر مي شود. اشتها و آمادگي نفس ناطقه ، افزايش مييابد. برگرديم به حرف فارابي كه فرمود هيچ موجود ابائ از معلوم شدن ندارد وانسان ح د يقف ندارد. بنابراين از تو حركت و از خدا بركت . 2 .اي انساني كهالان دانا، بينا و داراي اين همه ادراكات و شعور و معارف هستي ، يادت نرود كه چهبودي . انسان هيچ چيزنداشت و يك قوه و استعدادي فقط در نطفه بود و بعد بال و پردرآورد و شد اين همه معلومات و ادراكات . شما كه هيچي نداشتيد و در تحت تدبيرملكوت عالم ، به اين جا رسيديد، حال كه بال و پر در آورديد، چرا از پرواز كردنو به درجات بالارفتن ابائ و وحشت داريد? و در باب اين كه درجات جنت ، به عددآيات قرآن است و انسان مي تواند بدون توقف ، در درجات آن سير نمايد وجيزه و رسالهايي داريم به نام : ((مدارج و معارج )) كه مقصود از مدارج درجات قرآن و از معارجعروج انسان است .
1 . سفره ، ادبستان 2 . ((سوره لقمان )) ، آيه 27. 3 . ((وافي ))، ج /14.64 4 . ((اصول كافي ))، ج ثق الاسلام كليني ، ج 446/2. 5 . ((تاريخ يعقوبي )) 6 . ((سوره محمد))، آيه 24. 7 . ((نصوص الحكم في شرح فصوص الحكم )). 8 . اين كتاب ، دوبار به چاپ رسيده است : يك بار با ترجمه فرانسوي ويك بار درتركيه . 9. (مجالس المومنين ) قاضي نور الله شوشتري ; ((ريحان الادب ))، ميرزامحمد علي مدرس ، ج 181/2، خيام . 10 . ((نهج البلاغه ))، صبحي صالح ، حكمت /.205
بينات سال اول - شماره 1- ص 88 -97 .
+ نوشته شده در ۱۳۸۵/۱۰/۰۸ ساعت توسط وبلاگ تاريخ و تحقيق
|
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ××××××××××××××××× اين وبلاگ به طرح مسايل علمي در زمينه ي تاريخ، فرهنگ و پژوهش مي پردازد. "برخی" از آثار اين وبلاگ، در مجلات معتبر به چاپ رسیده و یا به مراکز معتبر علمی ارائه شده اند. جهت استفاده از آثار فوق. داشتن اهداف صرفا علمی. رعایت اصول استناد و امانت داری الزامی است. ×××××××××××××××××× به جهت سازماندهي مطالب وبلاگ، تاريخ نگارش اولين مطلب صفحه نخست، اسفندماه هر سال تنظيم شده است. ×××××××××××××××××× ما مفتخريم كه باقر العلوم بالاترين شخصيت تاريخ است و كسي جز خداي تعالي و رسول صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام، مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ماست. و ما مفتخريم كه مذهب ما جعفري است كه فقه ما كه درياي بي پايان است، يكي از آثار اوست و ما مفتخريم به همه ي ائمة معصومين عليهم صلوات الله و متعهد به پيروي آنانيم. مرحوم امام خميني ( ره )