آخرين تابوي آمريكا / ادوارد سعيد
آخرين تابوي امريكا
نويسنده: ادوارد سعيد
مترجم: داوود فياضي
منبع: روزنامه جام جم آنلاين 13/4/1383
اشاره: ادوارد سعيد , نظريه پرداز فلسطيني تبار مقيم امريكا , چندي پيش درگذشت. او كه استاد ادبيات انگليسي در دانشگاه كلمبيا بود , به خاطر نگاشتن كتابهايي چون «شرق شناسي» , «امپرياليسم و فرهنگ» و «اسلام در رسانه هاي غرب» نظريه پردازي به شمار مي آمد كه فرهنگ غرب و بخصوص استعمار فرهنگي غرب را مورد حمله قرار مي داد.
سعيد كه از حيث فلسفي تا حدودي به نگره ميشل فوكو نزديك بود, در عرصه عمل سياسي از مهمترين مدافعين مبارزات مردم فلسطين به شمار مي آمد و در آثارش , تهاجم امريكايي ها به مسلمانان و اعراب را نمونه اي از «گفمتمان استيلا» يي مي دانست كه فوكو در افكار فلسفي خود , آن را تشريح كرده بود.
در مقاله پيش رو كه يكي از آخرين نوشته هاي سعيد است, نگارنده مي كوشد وارونگي حقايق در رسانه هاي امريكا به نفع اسرائيل را تشريح كند.
وقايع اخير در فلسطين پيروزي قابل توجهي را براي صهيونيست ها در امريکا بوجود آورده است.
گفتمان غالب سياسي ورايج افکار عمومي به گونه ايي بوده که درطول درگيريهاي اخير اسرائيل را به صورت يک قرباني تصوير کرده است.
اين گفتمان با عباراتي چون: «يهودي ستيزي» , «خروشي انتحاري براي نماياندن خود برصفحه هاي تلويزيون», «قرباني کردن کودکان بعنوان شهيدان» , «نفرت ديرينه از يهوديان درکرانه باختري وغزه» و... شكل مي گيرد.
صهيونيسم گرايي دررسانه هاي آمريکا آنقدر کامل است که حتي يک نقشه هم درتلويزيون به نمايش درنمي آيد که به امريکايي ها نشان دهد شبکه دژ گونه شهرک هاي اسراييلي , جاده ها وپادگانهايي که غزه وکرانه باختري را تکه تکه کرده اند چگونه مردم فلسطين را در تنگنا قرار مي دهند.
سانسور جغرافيا دراين جغرافيايي ترين مناقشه خلايي تصويري ايجاد مي کند و در اين خلاء است كه نوعي نفرت عمومي نسبت به فلسطيني ها در افكار عمومي امريكايي ها شكل مي گيرد.
جاي تعجب نيست که بعد هم در اعلام آمار کشته ها ومجروحان بطور مرتب از ذکر مليت آنها خودداري مي شود و به طور عمد از تخريب خانه ها , مصادره اراضي , بازداشت هاي غير قانوني ونيز ضرب وشتم وشکنجه فلسطيني ها هيچ سخني به ميان نمي آيد.
پاکسازي قومي سال 1948 , کشتارهاي قيبه , کفر قاسم , صبرا وشتيلا , سرپيچي ازقطعنامه هاي سازمان ملل ومعاهدات ژنو , دهها سال مراقبت نظامي وتبعيض روا شده برعليه اعراب داخل اسرائيل (يعني سرزمينهاي اشغال شده از 1948 تا 1967) همگي موضوعات کاملا فراموش شده اي در رسانه هاي امريکايي به شمار مي روند.
هنگامي كه از آريل شارون سخن گفته مي شود , كوچكترين اشاره اي به اين مطلب كه او يک جنايتکار جنگي است, نمي شود.
براي رسانه هاي امريكا ايهود باراک هميشه فقط يک دولتمرد است وهرگز ازاين واقعيت که او آدمکش بيروت وتونس است سخني به ميان نمي آيد.
اين وارونگي در حقايق تابدان جا پيش رفته است که حتي در زمان کشتار فلسطيني ها در 28 سپتامبر, تنها يكي دو مطلب , يكي در روزنامه لوس آنجلس تايمز يكي هم در نيويورك تايمز در همدردي با فلسطيني ها منتشر شد.
اما در مقابل هر مطلب ديگري كه در روزنامه هاي معروف , از جمله ستونهاي منظم توماس فريدمن و ويليام سافاير و چارلز كراتامور در روزنامه نيويورك , منتشر شدند, همگي لحني كاملا جانبدارانه از اسرائيل داشتند و فلسطيني ها و بنيادگرايي اسلامي و عرفات را محکوم کردند.
نويسندگان اين هجمه تبليغاتي بي رحمانه همگي ازافسران وديپلماتهاي سابق نظامي امريکايي , صاحب منصبان اسراييلي , مدافعان اسرائيل و لابي کنندگان ومردان خط اول تل آويو هستند.
نظريه ناگفته اين پوشش جمعي رسانه ها آن است که هيچ سخني از فلسطيني ها يا اعراب ارزش شنيدن ندارد. صهيونيسم امريکايي به بهترين صورت هرگونه بحث جدي پيرامون گذشته پرخشونت اسرائيل را به يک تابوتبديل کرده اند و اگر اين را آخرين تابوي کاملا يک طرفه درزندگي عمومي امريکا بناميم, مبالغه نکرده ايم.
سقط جنين , همجنس بازي وحتي بودجه نظامي محرمانه مي توانند با آزادي نسبي مورد بحث قرار گيرند حتي تصوير به آتش كشيده شدن پرچم ملي به نمايش در مي آيد. اما از سركوب سيستماتيك پنجاه و چند ساله اسرائيل با فلسطيني ها سخني به ميان نمي آيد.
تعصب گرايي امريکايي
چه چيزي مي تواند اين شرايط را توضيح دهد؟پاسخ آن در قدرت سازمانهاي صهيونيستي در ساختار سياسي امريکا نهفته است.
يك صهيونيست امريكايي به نام جون پيترز ادعا مي كند اساسا در فلسطين (ميان مسلمانان و يهوديان مهاجر) جنگي اتفاق نيفتاده است و اضافه مي كند كه قبل از 1948 هيچ فلسطيني در فلسطين زندگي نمي كرده است.
ادعاهاي او در كتابي با عنوان «از زمانهاي كهن» (چاپ 1984) آمده است اين ادعا در حالي صورت مي گيرد همه اسرائيلي ها به خوبي مي دانند كه تمام اسرائيل فعلي روزي فلسطين بود و همان گونه كه موشه دايان در سال 1976 علنا اظهار كرد, هر شهر و روستاي اسرائيلي قبلا نام عربي داشت.
اما صهيونيست هاي امريكايي هرگز حاضر نمي شوند به اين حقيقت اعتراف كنند. در رابطه با اسرائيل دمكراتيك كه بياباني را سرسبز كرد بسيار سخن گفته مي شود اما از ذكر وقايع خشونت آميز سال 1948, مسائلي كه هر اسلائيلي به خوبي آن را مي داند , دوري مي شود بنابراين يهوديان امريكايي حامي اسرائيل كساني هستند كه به خاطر دفاع از يك ايدئولوژي خصمانه به حقايق پشت كرده اند. حال آن كه اين تعصب ايدئولوژيك هم يك تعصب تناقض آميز است. چرا كه بر طبق همان ايدئولوژي نمي توان يك صهيونيست بود و به اسرائيل مهاجرت نكرد.
براي صهيونيست ها ي امريکايي که تعدادشان هم کم نيست ,فلسطيني ها موجودات انساني نيستند بلکه اشباحي وهم آلود وديوصفت اند; تجسم ترس آوري از تروريسم ويهود ستيزي.
يکي ازدانشجويان سابق من يعني يكي از دست پرورده گان بهترين شرايط تحصيلي موجود درآمريکا اخيرا براي من نامه ايي نوشت که چرا من به عنوان يک فلسطيني هنوز به يک نازي يعني مفتي قدس, اجازه مي دهم موضع سياسي مرا تعيين کند.
اوبه من نوشته بود: « قبل ازحاج امين ,قدس براي اعراب اهميتي نداشت و حاج امين بود که قدس را به مساله اي مهم براي اعراب تبديل کرد, فقط براي ناکام کردن آرزوي صهيونيست ها که هميشه اورشليم را مهمتر مي شمردند.» بايد توجه کرد اين استدلال کسي است که با اعراب زندگي نکرده و تجربه اي از ديدگاهها و خصايل آنها ندارد.
تصادفي نيست که صهيونيسم پرورش داده شده در امريکا, افراطي ترين و جنايات را در اسرائيل انجام داده است; دکترباروخ گلدشتاين , کسي که 29 فلسطيني را كه در مسجد الخليل مشغول نماز بودند با خونسردي به قتل رساند يك امريکايي بود.
اين شخص نه تنها ازسوي پيروان خود انکارنشد بلکه تابه امروز هم محترم شمرده مي شود. بسياري ازافراطي ترين شهرک نشينان كه براي خود درکرانه باختري وغزه , يعني جايي كه طبق قوانين بين المللي به فلسطينيان تعلق دارند, حقوقي بدون حد و مرز قائلند و از فلسطيني ها با نفرت سخن مي گويند, از امريکا به اسرائيل مهاجرت كرده اند.
تماشاي آنها که باتحقير ديگران درخيابانهاي الخليل جولان مي دهد و وانمود مي كنند كه اين شهرعربي قبلا متعلق به آنها بوده است , كاري هولناک است.
سياست خفقان وکنترل شديد
با اين حال بايد گفت نقش اين مهاجران در مقايسه با نقش هواداران خود درآمريکا از اهميت کمتري برخوردار است.
«آيپک» يا کميته روابط عمومي آمريکا و اسرائيل(*) همواره قدرتمند ترين لابي درواشنگتن بوده است. آيپک با سازماندهي قوي يهوديان ثروتمند در بسياري موارد فضاي سياسي کشور را كنترل مي کند.
چه کسي مي تواند به مقابله با اين غول درحمايت از فلسطيني ها بپردازد آن هم در حالي که فلسطيني ها نمي توانند چيزي رابه امريكايي ها پيشنهادکنند.
درگذشته يک يا دوتن ازاعضاي کنگره علنا به مخالفت با آيپک پرداختند.
نتيجه اين شد كه كميته هاي کاري تحت کنترل آيپک هشدار دادند كه اين افرادهرگز دوباره انتخاب نخواهندشد. يكي سناتورهايي که تا حدودي تلاش کرد باآيپک مقابله کند, جيمز ابورزق نماينده داکوتاي جنوبي بود. اين نماينده کنگره اندكي پس از اظهاراتش , اعلام كرد كه استعفا مي دهد.
امروزه سنا مي تواند ساعتها براي امضاي نامه ايي به رئيس جمهور در طرفداري از اسرائيل جلسه داشته باشد. هيچ کس بهتر ازهيلاري کلينتون, کسي که براي رسيدن به قدرت, بهترين اقدامات را در دفاع از اسرائيل انجام داده, سلطه آيپک را نمايش نداده است.
چندي پيش , وي در نشستي در نيويورک خواهان انتقال سفارت امريکا ازتل آويوبه قدس و تضمين ارفاق به جانان پولارد جاسوس اسرائيلي که محکوميت خود را در امريکا مي گذراند, شده بود.
پي نوشت:
* The American Israel Public Affairs Committee
آيپك: اين كميته در سال 1954 در امريكا و در راستاي پيشبرد و تحكيم روابط امريكا و رژيم اسرائيل و براي رفع نيازهاي اين رژيم و نيز يهوديان تاسيس شده و در زمينه هاي زير فعاليت مي كند:
دفاع از اسرائيل در برابر تهديدات آتي , حمايت سياسي و اقتصادي از اسرائيل در جهت تضمين موفقيت آن در روند صلح , بازداشتن ايران از دستيابي به سلاحهاي هسته اي , آماده ساختن نسل آينده رهبران طرفدار اسرائيل و...
اين سازمان تاكنون همايشهاي متعددي را در حمايت از صهيونيسم و اسرائيل برگزار كرده و داراي چند نشريه است.