مرحوم آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني رحمه الله
...  باري‌، هيچ‌ روزي‌ را بخود نميديدم‌ كه‌ تو از دنيا بروي‌ و من‌ زنده‌ باشم‌؛ و در سوگ‌ تو بنشينم‌! و بياد تو نامه‌ بنويسم‌.
 آري‌، از آن‌ عالم‌ قدس‌ نگران‌ حال‌ مهجوران‌ هستي‌! و با آن‌ مهر و لطف‌ و صفا و وفا كه‌ در دنياي‌ طبع‌ و كثرت‌، دستگيري‌ از آنان‌ مي‌نمودي‌، كجا در آن‌ عالم‌ تجرّد و وحدت‌ غافل‌ از آنها خواهي‌ بود! 
پيش‌ ازينت‌ بيش‌ ازين‌ غمخواري‌ عُشّاق‌ بود 
مِـهــر ورزيّ تـو با ما شُـهــرة‌ آفــاق‌ بود
 ياد باد آن‌ صحبت‌ شبها كه‌ در زلف‌ توام‌ 
بحث‌ سِرِّ عشق‌ و ذكر حلقة‌ عشّاق‌ بود
حُسن‌مَهرويانِ مجلس‌ گرچه‌ دل‌ مي‌برد و دين‌ 
عشق‌ ما در لطف‌ طبع‌ و خوبي‌ اخلاق‌ بود
 از دم‌ صبح‌ ازل‌ تا آخر شام‌ ابد 
دوستيّ و مهر بر يك‌ عهد و يك‌ ميثاق‌ بود
 ساية‌ معشوق‌ اگر افتاد بر عاشق‌ چه‌ شد 
ما به‌ او محتاج‌ بوديم‌ او بما مشتاق‌ بود
پيش‌ ازين‌ كاين‌سقف‌ سبز وطاق‌ مينا بركشند
منظر چشم‌ مرا ابروي‌ جانان‌ طاق‌ بود

متن كامل كتاب مهر تابان