نقد واقعي با روح پرسش و پرسشگري قرين است / دكتر حسين كلباسي اشتري
بخش خبري پايگاه اطلاع رساني دبيرخانه هيات حمايت از كرسي هاي نظريه پردازي،نقد و مناظره
هم انديشي دانشوران_12
نقد واقعي با روح پرسش و پرسشگري قرين است
دكتر حسين كلباسي اشتري
در احصاء و تبيين موانع «نظريهپردازي»، توجه به علل و عوامل ايجادي و تقويمي مقوله توليد علم و نظريهپردازي خود ميتواند راهگشا باشد، بدينترتيب كه در فقدان يا ضعف علل و عوامل مذكور بايد نتيجهاي همچون انسداد باب نظريهپردازي را انتظار داشت. احصاء تمامي علل دخيل در توليد علم كار آساني نيست، زيرا از يك سو به انبوهي از عوامل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي وابسته است و از سوي ديگر به شرايط روحي و رواني و خاستگاههاي فرهنگي جامعه متحول ارتباط مييابد. با وجود اين ذكر برخي از اين عوامل به منظور توجه و تذكر بدانها خالي از فايدت نيست:
1. مقوله «توليد» چه در عالم ماده و چه در عالم معنا، در خلاء و عدم مطلق دست نميدهد شيخالرئيس در اثر گرانسنگ خود يعني «اشارات و تنبيهات» در تمايز ميان «صُنع» و «ابداع» و «خَلق»، تنها خلق را بدون مادّه و مُده توصيف نمود و دو ديگر را به تشكيك محتاج مادّه و مُده دانسته است. در عالم نظر نيز خلاقيّت و زايش، نيازمند فراهمآمدن مقدمات علمي و معنوي است و از زمرة آنها توجه و تأكيد به مقوله «آموزش» و «تعليم» است، امروزه عليرغم رشد و گسترش وسايل و تكنيكهاي آموزشي و ارتباطي، سنّتها و روشهاي هميشه ممدوح تعليم و تعلّم ـ چه در حوزه و چه در دانشگاه ـ به فراموشي سپرده شده است، بهگونهاي كه زانوزدن، آموختن، گوشسپاري و صبوري در يادگيري به تجليل و فترت رفته است. روزگاري در عالم ـ بهويژه در شرق و عالم اسلام ـ اعتبار و حجيّت افراد به سلسلة اساتيد و آموزگاران آنها رقم ميخورد و متعلّم، خود را مرهون فروغ دانش معلّم ميديد، اما امروز حتي سنن علمي و پژوهشي باختر زمين نيز به درستي اعمال نميشود، نتيجه آنكه عليرغم كوششها و ثمرات سترگ فرهيختگان و دانشمندان كشورمان در عرصههاي گوناگون علمي و كاربردي، فرهنگ زايش و نوآوري عموميت نيافته و تمايل به مصرف و استفاده از فرآوردههاي ديگران بر توليد و خلاقيّت و ورود در عرصههاي نوين، غلبه دارد.
2. سنت مبارك «نقد و جرح» جاي خود را در ادبيات علمي ما نيافته است. نقد حقيقي سلب و ايجاب را توأمان دارد. هيچ سلبي مقدم بر ايجاب نيست و حداكثر آن است كه «نقد» وضعيتي مشابه با امور اضافي دارد كه يكي بدون لحاظ ديگري معنا نميتواند داشته باشد. قدح و اقتباس بيكم و كاست از محصولات علمي ديگران و يا ردّ و انكار ماحصل تجربيات بشر نوين با روح نقد تحولزا و خلّاق بيگانه است. نقد حقيقي اما خود با روح پرسش و پرسشگري قرين است و پرسشگري نيز به نوبة خود از آگاهي و التفات و تذكّر حاصل ميشود. «هم سئوال از علم خيز و هم جواب». پرسش درك و تحركآفرين ناشي از آگاهي و التفات پرسشكننده است نه جهل او، گرچه آدمي همواره از مجهولات خود بيم دارد. لاجرم بدون ترويج و اشاعة روح پرسشگري و به تبع آن گسترش فرهنگ نقد و نقادي (صحيح)، باب توليد دانش مسدود است و امكان خروج و عبور از وضعيت نخستين، به سمت مقصد مطلوب وجود ندارد.
3. از ابتلائات فراگير ملل عقبمانده و مصرفكننده، فقر آگاهي نسبت به تاريخ است. تاريخ مجموعهاي متراكم از رويدادها و حوادث بزرگ و كوچك نيست، تاريخ در واقع شناسنامه و هويت جمعي ملل و اقوام است كه اسباب وحدت آحاد و افراد جوامع را فراهم ميسازد. ملتي كه از تاريخ و پيشينه خود غافل است، هويت اصلي خود را واگذارده و چون به آفت از خودبيگانگي گرفتار آمده، آينده و حتي اكنون را نيز از دست ميدهد. براي نسل جوان و نوجوان، آگاهي ـ و مهمتر از آن خودآگاهي ـ ناظر به تاريخ از اولويتها و ضرورتهاي كنوني ماست و اين سنخ از آگاهي، در وهلة نخست با عرضه و آموزش دادههاي درست و صحيح تاريخي و سپس با عرضه تحليلها و تفسيرهاي متقن و معتبر قوام مييابد. گزافه نيست بگوئيم كه آفت دوري از خودآگاهي گريبانگير برخي از نخبگان و عالمان عصر ما گرديده و هر چقدر نسبت فاعلشناس از اين عنصر دورتر باشد، قدرت و توان توليد زايش به زوال ميگرايد. بيترديد گشايش دوراني نو در افق ملتي كه تجربه قدسي انقلاب اسلامي را در دامن دارد، رشد معرفتي قويم نسبت به پيشينه فرهنگي، تاريخي و رومي خويش است. چنين طليعهاي يقيناً به روشنايي روز پيوند خواهد خورد. انشاءا. . .
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ×××××××××××××××××