در آرزوي پرواز
بسم الله الرحمن الرحيم
در آرزوي پرواز
كاميار صداقت ثمرحسيني
1 ـ تاملي بر پرسش هاي گذشتگان علمي ما
زماني كه برتراند راسل به تحليل انديشه هاي مكتب ملطي در تمدن يونان باستان مي پردازد، اهميت اين مكتب را نه در آنچه به دست آورد ، كه در آن چيزهايي مي داند كه خواست به دست آورد. ( 1 ) راسل به موضوع بسيار مهمي توجه نموده بود. اشتباه در پاسخ را نبايد دليلي بر ضعف پرسش دانست و اين امر نكته ي مهمي در خصوص « توليد علم » در جامعه ي ما مي باشد. امروزه نه تنها دغدغه ي ديرباز انديشمندان جهان در كشف مادة المواد عالم از ميان نرفته است؛ كه بر احساس نياز به دانستن آن افزوده شده است. امروزه شايد پاسخ امثال طالس و هراكليتوس به اين پرسش كودكانه به نظر آيد، اما يادمان باشد كه نبايد به صرف اشتباه در پاسخي به يك پرسش، اصالت پرسش را زير سئوال ببريم.
هنگامي كه دكتر شوقي ابوخليل در همايشي جهاني، و با استناد به نسخ خطي بر جاي مانده از دوران طلايي اندلس اسلامي ( نظير كتاب « الحرب » اثر حسن الرماح ) نشان داد كه ايشان به دانش ساخت موشك ( بيض متحرك حارق ) دست يافته بودند، شگفتي و حيرت محققاني چون پرفسور خوليولكاري [2] را برانگيخت [3] شگفتي اين متفكر غربي را چگونه بايد تفسير نمود؟ آيا شگفتي صرفا ناشي از اطلاع بر يك رويداد تاريخي است؟ يا آنكه عظمتي در كار فكري دانشمندان اسلامي موجود مي باشد كه دانشمندان غرب را در مقابل ظرفيت انديشه و تامل در چنين ابتكاري به اعجاب مي آورد؟ البته ساخت موشك بسيار مهم بود، اما مهم تر از آن، تامل و پرسش اصيلي است كه اشان را به ساخت چنين ابزاري رهنمون ساخت.
اگر با اين ديدگاه به ميراث فكري و فرهنگي پيش از خود نظر افكنده و دغدغه هاي اصيل در جهان اسلام را ـ صرف نظر از پاسخ هاي درست و يا نادرست داده شده به آن ـ شناسايي نماييم، در آن صورت امكان بالقوه اي در توليد علم و انديشه در فضاي جامعه ايجاد نموده ايم.
بر اين اساس، صورت مساله ي ما در تحليل تحقيقات عباس بن فرناس به دو صورت كلي قابل بررسي است: آيا اشتباه در پاسخ او را ببينيم؟ و يا پيچيدگي در پرسش ارائه شده اش را؟ و نيز آيا شكست پرواز وي را برجسته نماييم و يا آرزوي علمي وي درباره ي چگونگي پرواز را؟
2 ـ زندگي عباس بن فرناس: [4]
عباس بن فرناس در سال 274 هجري / 887 ميلادي در شهر قرطبه به دنيا آمد. مادرش از زمره ي دانشجويان اعزامي غرب به اندلس اسلامي به جهت فراگيري علوم مختلف بود كه در آنجا به دين اسلام در آمد و با يكي از مشاهير رجال اندلس در آن زمان ازدواج نمود. [5]
عباس بن فرناس بن ورداس التاكريني، ( منسوب به « تاكرين » ـ آبادي بزرگي در اندلس ) به فراگيري طب و دارو سازي پرداخت و در علوم هيئت و ستاره شناسي ، فيزيك و شيمي مهارت يافت. در موسيقي و ساخت ابزار آن متبحر، و رسم و هندسه ي معماري را به خوبي آموخته بود.
او در قرطبه ـ مركز درخشش تمدن اسلامي در اندلس ـ بزرگ شد و نفوذ زيادي در دربارهاي امراي بني اميه داشت كه از جمله ي ايشان مي توان به حكم بن هشام كه بين سال هاي 180 ـ 206 هجري حكمراني مي نمود و عبدالرحمن بن الحكم 206 ـ 238 هجري و محمد بن عبدالرحمن 238 ـ 273 هجري اشاره داشت.
او از پيشگامان امر پرواز است. كوشش وي براي تحقق پرواز انسان، تا حدود بيست سال ادامه داشت. آنگاه كه موفق به پرواز گرديد، حيرت و شگفتي اهالي قرطبه را برانگيخت. اهالي قرطبه با ديدن او در حال پرواز ـ و در حالي كه جسمش را با ابزاري آكنده از بال و پر پوشانيده بود، ـ به وحشت افتادند. هر چند كه در جريان يكي از پروازهاي خود، در حالي كه مسافتي در آسمان را پيموده بود، سقوط كرده و پشتش آسيب ديد. پرواز موفق وي در سال 950 ميلادي با ابزاري دست ساز و كاملا بر پايه ي محاسبات هندسي بود. ضمن آنكه وي در تحليلي علمي، سقوط خود را به عدم تعبيه ي دقيق « دم » براي ابزار پروازش باز مي گرداند كه نشان دهنده ي توجه وي به محاسبات پرواز است. اين مهم نيست كه تلاش فرناس با سقوط نهايي اش ناكام ماند، كه اين، شأن همه ي كساني است كه گشايشگر راه و آغازگر كارند. بلكه اين مهم است كه او چه دغدغه اي داشت و چرا دغدغه ي فرناس در جهان اسلام ، در سايه ي شكست در پاسخ اش به كناري نهاده شد؟
اهميت اقدام فرناس زماني بيشتر جلوه گر مي شود كه بدانيم كه وي يكي از دانشمندان بزرگ فلكي در جهان اسلام و اولين كسي است كه مبادرت به ساخت قبه ي آسماني نمود و آنرا در خانه ي خود قرار داد كه صورت هاي كواكب و خورشيد و ماه و نجوم و ابرها و توابع آن از قبيل رعد و برق را نشان مي داد.. اين دانش قطعا در محاسبات پروازي وي، از جايگاه مهمي برخوردار بوده است.
وي علاوه بر پرواز ، به نوآوري هاي ديگري نيز مبادرت نمود كه نشان از ذهن پويا و پرسشگر وي داشته است. به عنوان مثال وسيله ي استوانه اي ساخت كه با مركب روان براي نوشتن پر مي شد و آن اولين خودنويس ساخته شده در جهان بود كه قرنها بر « سيتلوي » فرانسوي مقدم است.
همچنين، ادواتي فلكي ابداع نمود كه از جمله ي آنها « ذات الحلق » است كه براي رصد كردن سيارات و نجوم و براي تبيين موقعيت هاي ماه از خورشيد يا دايرة البروج به كار مي رود. و اولين كسي است كه وسيله اي براي اندازه گيري زمان ساخت و آنرا « ميقاتة » ناميد و به امير محمد بن عبدالرحمن الاموي تقديم داشت كه اين ابيات بر آن نقش بسته بود:
ألا انّني للدّين خير أداة اذا غاب عنكم وَقت كلّ صلاة
و لم ترَ شمس بالنَّهار و لم تنر كواكب ليل حالك الظّلمات
بيمن امير المسلمين محمد تجلت عن الاوقات كل صلاة
{ هر آينه من براي دين شما بهترين وسيله ام. در آن حال كه زمان نماز را ندانيد در آن زماني كه خورشيد در روز و ستارگان در تاريكي شب ديده نشوند، به بركت امير مسلمانان محمد زمان هر نمازي را آشكار مي سازم. }
اين وسيله به قياس و حساب درجه ي سايه ( ظل ) و زواياي آن استوار است كه ساعت و دقيقه و ثانيه را نشان مي دهد و « زيگريد هونكه » مي نويسد كه: « آن الهامبخش آيندگان در ساخت ساعتهاي آبي و جيوه اي يا ساعتهاي آفتابي دقيق بود. » او در موسيقي هم فردي مطلع بود. و در مرحله ي بعد از زرياب قرار دارد و برتري بزرگي در داخل كردن موسيقي شرقي به اسپانيا و تعميم آن به او نسبت داده مي شود. موسيقي نظري و تطبيقي كه زرياب و ابن فرناس داخل كردند، تنها فارسي و عربي بود و با گذشت ساليان اصول موسيقي يوناني و فيثاغورسي زماني كه كتابهاي يوناني مربوط به اين موضوع به عربي ترجمه شد، جاي آنرا گرفت. و گفته ي « ابن عبد ربّه » در تايف خود بنام « العقد » دلالت بر تسلط موسيقي و آواز بر قلبهاي اهل اندلس و برتري ايشان در اين زمينه دارد: « آن هنري است كه مراد راههاست و چراگاه نفس و بهار قلب و جولانگاه آرزو و تسلّاي غمگين و مونس تنها و توشه ي سواره است ... با الحان خوبان به خير دنيا و آخرت اتصال پيدا مي شود. از آنجا كه آن مكارم اخلاق را از عمل به معروف و صله ي رحم و دوري كردن از اعراض و تجاوز از گناهان را بر مي انگيزد. و مرد با آن به خطايش گريه مي كند و قلبش از قساوت رقيق مي شود و متذكر نعمت هاي ملكوت مي شود و آنرا در ضميرش تمثيل مي كند. »
و گفته مي شود كه او اولين كسي است كه در اندلس ساختن شيشه از سنگ را استخراج كرد
در هر حال فرناس با پشتكار خود درس بسيار ارزشمندي را به نسل هاي پس از خود آموخت: ما شاگرد پرسش هاي بزرگيم، نه مقهور شكست در رسيدن به پاسخ ها، كه اگر « حق » را فراموش نكنيم، پاسخ درست را نيز خواهيم يافت.
[1] برتراند راسل : 1373، تاريخ فلسفه غرب ، تهران( چاپ ششم ) نشر پرواز، ج 1، ص 63
[2]استاد و رئيس بخش آثار اسلامي در دانشگاه والنسيا
[3]شوقي ابو خليل: 2004، علماء الاندلس ابداعاتهم المتميزة و اثرها في النهضة الاروبية، دمشق ( ط 1 ) دار الفكر ، ص 83.
[4]در نگارش زندگي عباس بن فرناس از منابع زير استفاده شده است:
1ـ قصي الحسين: 2005،موسعة الحضارة العربية العصر الاندلسي، بيروت ( ط 1 ) دار البحار.
2ـ عبدالواحد ذنون طه: 2004، دراسات في حضارة الاندلس و تاريخها، بيروت ( ط 1 ) دار المدي الاسلامي.
3ـ شوقي ابو خليل: 2004، علماء الاندلس ابداعاتهم المتميزة و اثرها في النهضة الاروبية، دمشق ( ط 1 ) دار الفكر. او به نقل از: اعلام 3 / 264، بغية الملتمس 418 ، جذوة المقتبس318 ، شمس العرب تسطع علي الغرب 134 ، محاضرة الاوائل 132 ، نفح الطيب 1 / 148 و 3 / 133، الوافي 16 / 667 ، الوسائل 147
[5] فيليپ Philip پادشاه باواريا فرستاده اي را به نزد امير هشام اول پسر عبدالرحمن الداخل ( 172 ـ 180 هـ / 788 – 796 م ) با نامه اي ارسال نمود كه در آن درخواست اجازه ي ورود هيئتي به اندلس به منظور آگاهي از احوال ، طرح ها، آيين ها و فرهنگ اندلسي و استفاده از آن شده بود. اين درخواست مورد موافقت امير اندلس قرار گرفت. در اين هنگام شاه فيليپ گروهي را به رياست وزير اولش به نام « ويلمبين » كه اعراب او را به نام « وليم الامين » مي خواندند به آنجا فرستاد. اين گروه اعزامي مشتمل بر 215 دانشجوي مرد و زن بود كه به فرا گيري علوم مختلف در اندلس پرداختند. از بين ايشان هشت تن به دين اسلام در آمده و ديگر باز نگشتند. كه از ميان ايشان سه تن از دختراني بودند كه با مشاهير رجال اندلس در آن زمان ازدواج نمودند و فرزندان فرزانه اي از آنها به وجود آمد كه از زمره ي آنها عباس بن فرناس است. برخي ديگر دختراني بودند كه از گروه هاي اعزامي از فرانسه، هلند، ايتاليا، آلمان و بلژيك به اندلس آمده و با پذيرش دين اسلام با مسلمانان ازدواج نمودند. مانند شاهزاده ماري گوبيه از بلژيك، روبيكا سنارت از آلمان، راهبه ژانت سمپسون از انگلستان و شوتا دختر كونت سر ژاك از هلند..
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ×××××××××××××××××