نویسنده : کامیار صداقت ثمرحسینی

 Edvard Said  

به نظر ادوارد سعيد ( 1935 ـ 2003 ميلادي ) نمايشنامه پارسيان اثر آشيلوس[1] در دوره ی اوليه ی "شرق شناسي" ( به مفهوم عام ) قرار مي گيرد. دوراني كه اقوام غربي با پذيرش تفاوت هاي ميان خود، آن را نقطه ی شروع داستان ها و روایت هایشان مي نمودند.

به نظر سعيد نمايشنامه پارسيان "نمايشي" است كه بيش از آنكه معرف واقعيت باشد، بيانگر ذهنيت يوناني در مقابل غير خود است. او متاثر از تحليلي زباني به تفسير اين نمايشنامه مي پردازد. بر پاية اين تحليل، زبان داراي نظم و سازمان است و "ذاتاً" در حال نمايش. در زبان - ( حداقل زبان مكتوب ) - ما با مساله ی "عرضه ی مجدد"[2] مواجه ايم كه به دنبال خود مسالة عاملیت نویسنده را مطرح مي سازد. در اين "عرضة مجدد"، نوشته در نسبتي ميان ذهنيت نويسنده و واقعيت امر قرار مي گيرد. به عنوان مثال يك شرق شناس هم از نظر وجودی و هم از نظر اخلاقی در خارج از شرق قرار دارد.[3] به بيان سعيد:

"من اعتقاد دارم که این نکته باید به وضوح مورد توجه قرار گیرد که در سخنرانی ها و مبادلات فرهنگی موجود در درون فرهنگها، آنچه معمولاً جریان پیدا می کند حقیقت و نفس مطلب نبوده و بلکه نوعی نمایش است. گمان نمی کنم نیاز به طرح مجدد این واقعیت باشد که زبان ، خود نظم کاملاً سازمان یافته و کد گذاري شده ای است که از وسایل زیادی برای بیان ، نشان دادن پیامها و اطلاعات، نمایش آنها و ... استفاده می کند. در هر یک از موارد و مصادیقی که اقلاً مربوط به زبانِ نوشته شده است، چیزی به نام "حضورٍ" Presence رسانده و تحویل شده وجود ندارد ، بلکه آنچه هست یک "حضورِ مجددِ" Re- Presence  و یا عرضة مجدد" Representation و نمایش است. بنابراین ارزش، خاصیت، توان و صحت ظاهری مطلبی که درباره ی شرق نوشته شده ، به خود شرق به آن صورت ، بسیار کم اتکا داردو نمی تواند هم به گونة مفیدی وابستگی داشته باشد. بر عکس مطلب تحریر شده ، به صفت اینکه شرق واقعی را کنار گذاشته ، جابجا کرده، و به صورت یک امر زیادی در آورده است، از نظر خواننده "حضور" دارد.

نوشته شرق شناس در حالی از نظر خواننده حضور دارد که نسبت خود را با شرق واقعی { به عنوان امری زاید } از دست داده است. لذا شناخت حاصله بیشتر وابسته به غرب است تا به شرق. امري كه از آن در ادبيات ادوارد سعيد به بحران عدم شباهت بین متون شرق شناسی و واقعیت تعبير مي گردد كه بيانگر اجتناب از واقعیت است.

در صحنه ای از نمايشنامه آشيلوس هنگامي كه ایرانیان متوجه شكست سپاه پارسيان به رهبری خشایار شاه از یونانیان مي گردند، همگی احساس بدبختی و فلاکت می کنند. در اينجا دستة کُر چنين ناله سر مي دهد:

اکنون تمام سرزمین آسیاAeschylus

ناله می کند که خالی است.

آه آه، خشایار به پیش راند.

وای، وای، خشایار سرکوب شد.

نقشه های خشایار در زمین و دریا

همگی نقش بر آب شدند.

پس چرا بر سپاهیان داریوش بزرگ

گزندی وارد نیامد

هنگامی که آن رهبر دوست داشتنی

که از مردمان شوش بود،

آنها را جنگ رهنمون گردید؟

در اینجا آسیا از طریق تصورات و تخیلات اروپایی سخن می گوید، اروپایی که به عنوان یک نیروی فاتح بر آسیا - دنیای غیر و بیگانه ای که در ماورای بحار قرار دارد - تصویر شده است. صفاتی که در اینجا به آسیایی ها نسبت داده شده، عبارت از احساس خالی بودن، ضرر، و بدبختی است که از این پس همواره در مورد رقابت و مبارزه شرق علیه غرب به کار خواهد رفت؛ به علاوه این احساس تاثر که در یک گذشتة تاریخی درخشان، آسیا وضعش بهتر از اروپا بود، که { به وجود آوردن این احساس و رواج آن نیز } خود نوعی پیروزی اروپاییان محسوب می شد. به تعبير سعيد " صحنه ی نمایش شرق شناسی ... تبدیل به یک سیستم سخت اخلاقی و معرفت شناختی می شود." كه از طريق دانش انتظام یافتة غربی خود از سه جهت فشار وارد می کند: یکی فشار بر "شرق"، دیگری فشار بر "شرق شناسان"، و آن دیگر بر "مصرف کنندگان" غربی مطالب شرق شناسی.

مرحله ی اول شرق شناسي، در ابعاد تاريخي خود بسيار مهم است اما با توجه به نظر ادوارد سعيد خودآگاهي غرب در سياق گسترش تاريخي اسلام در اروپاي مسيحي و به وي‍ژه پس از "جنگهاي صليبي" ( 1095 – 1291 ميلادي ) ترسيم مي گردد كه تاسيس رسمي شرق شناسي در سال 1312 میلادی نماد و نشانة تاريخي آن است. در چنين مرحله اي از تاريخ، شورای کلیسای وین مقرر داشت تا کرسی های زبان عربی، یونانی، عبرانی و سریانی در دانشکده های پاریس، آکسفورد، سالامانکا و... تاسيس گردد. سعيد در جايي مي نويسد:

« نكته ي جالب اين كه در مورد شرق همواره مساله اين بوده است كه گر چه غربي ها همواره آنرا بخش حقير دنيا فرض كرده اند، معهذا از نظر وسعت، كميت و نيرو ( همواره مخرب ) از موهبت بيشتري برخوردار بوده است. اما از آنجا كه اسلام همواره متعلق به شرق بوده است، در درون ساختار كلي شرق شناسي داراي سرنوشت خاص فرض گرديده و به آن در درجه ي اول به صورت مساله اي انعطاف ناپذير و سپس ... با ترس و دشمني مي نگريستند. ... غرب نه تنها اسلام را رقيبي رعب انگيز مي داند؛ بلكه اين دين آخرين توان آزما در برابر مسيحيت هم به شمار مي رود. ... »


[1] Aeschylus

[2] Re-Presence

[3] وي مي نويسد: " البته محصول عمده ی این در خارج بودن همان عرضه و به تصویر درآوردن مطلب است. از روزگاری به قدمت نمایشنامه ی آشیلوس به نام پارسیان ، شرق از یک فاصلة بسیار دور و با تفاوت و غیر بودنِ غالباً تهدیدکننده اش ، به صورت چهره های نسبتاً آشنایی در آمده است. ( در مورد قصه ی آشیلوس ، در چهرة زنهای آسیایی که ناله می کنند. ) عرضه ی بلافصل و مهیجی که در نمایشنامه پارسیان به عمل آمده، این واقعیت را که تماشاگران صحنه ای بسیار مصنوعی را که یک غیر شرقی از یکی از سمبلهای همه ی شرق به وجود می آورد می بینند، از نظرها دور نگه می دارد."