مصاحبه با حضرت آيت الله سيدرضابهاءالدينى
مصاحبه با آيتالله سيدرضا بهاءالديني
مشخصات منبع مصاحبه
پديدآورندگان : ميزگردومصاحبه شونده:بهاء الديني، سيد رضا
تولد : 1287
وفات : 1376
نشريه :حوزه
صفحه : 63-68
زبان : فارسي
پياپي :32
سال :1368
ماه :خرداد
مصاحبه با حضرت آيت الله سيدرضابهاءالدينى
آيه الله حاج سيدرضا بهاءالدينى حدود سال 1287 هجرى شمسى در قم متولد شدند. مقدمات علوم حوزوى راازاساتيد وقت فرا گرفتند و در ادامه تحصيل مورد توجه مرحوم آيه الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى قرار گرفته واز محضرايشان و ديگر عالمان بهره ها بردند.ايشان دوره عالى خارج فقه واصول رااز محضر مرحوم آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى و آيه الله حجت بهره مند گرديدند. در فلسفه و عرفان از محضر پر فيض مرحوم آيه الله شاه آبادى استفاده كردند. آيه الله بهاءالدينى با مرحوم آيه الله سيداحمد زنجانى و مرحوم زاهدى مباحثه تبادل علمى داشتند. حضرت ايشان با حضرت امام رضوان الله تعالى عليه بسيار مانوس بودند و شيفته آن بزرگوار آقاى بهاءالدينى سالهاى سال به تدريس سطوح عالى دروس حوزه و نيز بحثهاى خارج فقه واصول اشتغال داشتند.اينك نيز با كهولت سن مشغول تدريس برخى مباحث فقهى و تدريس مسائل اخلاقيند.
حضرت آيه الله بهاءالدينى به صرف آگاهى از رحلت جانگداز حضرت امام رضوان الله تعالى عليه با دلى آكنده از غم واندوه سطورى در عظمت امام به عربى نگاشته اند كه ترجمه آن را بگونه اى آزاد در اينجا مى آوريم .
حضرت آيه الله العظمى خمينى كه بيكران رحمت خداوند براو باد حدود شصت سال دراحياءاسلام وارائه چهره ناب معارف و علوم آن :از عرفان فقه و سياست دينى با تمام توان كوشيد و در مقابل سختيها و رنجهاى حوادث در مسير مبارزه با كفر و شرك والحاد نستوه ايستاد.
مقاومت استوارامام در راه هدف و در مقابل ظلم و در مقابل ظلم و ستم و فراخوانى امت اسلامى به خدا و رسول جبهه كفر و شركت را به واكنش واداشت و بدينسان استكبار با تمام قدرت و توان مادى و فكرى عليه آن بزرگوار به توطئه برخاست . خداوند آن بزرگوار را پاداش خير دهاد و باائمه اطهار[ ع] كه مصابيح هدايت كشتى نجات و مشعلهاى فروزان راهند محشور فرمايد.
بارى حضرت امام در مقابل كفر و نفاق و شرك و ظلم و غرب ايستاد و رسالت بزرگ الاهيش را بدون سستى و درنگ ادا نمود. و بر حوادث شكننده و ناگوارى كه از جباران شرق و غرب و واپس گرايان خارجى و داخلى در راه ديد شكيبائى ورزيد.
رضوان خداى براو باد كه دراين راه به اجداد بزرگوارانش اقتداء نمود چرا كه اواز فرزندان گرانقدر آن بزرگواران و نور چشم حضرت زهرا[س] و رسول اكرم[ ص] وامتداد وجود آن عزيزان بود.
با وجود حضرت امام در دوران غيبت حضرت ولى عصر[عج] و در هنگامه جولان كفرو قدرت مابى و طغيان شرك با تمام تجهيزات و نيرو تشيع و اسلام زنده شد.
بدينسان امام بااحياء دين و سنت الاهى احياگر شريعت اسلام و تجديد كننده حيات روحانى مسلمانان در تمام ابعاد آن است : دراصول و فروع اخلاق و عرفان و سياست دينى .
گزيده سخن آن كه :امام ذخيره اى از گنجينه اهل بيت عصمت[ ع] بود. خداونداو را پاداش خير دهاد و بااجداد بزرگوارش محشور گرداند.
حوزه : حضرت عالى از دوستان و افراد مورد علاقه حضرت امام رضوان الله تعالى عليه بوده ايد لطفا از ويژگيهاى آن بزرگوار براى ما و خوانندگان مجله مطالبى را بفرمائيد.
استاد: بله من به امام شديدا علاقه مند بودم وايشان را دوست مى داشتم . من درس زياد مى گفتم و گاهى بخاطر درس زياد بعضى از آقايان كه مراجعه مى كردند كه درس بگويم قبول نمى كردم .اين افراد چون مى دانستند من به امام علاقه دارم ايشان را واسطه مى كردند.امام كه واسطه مى شد و مى فرمود :[ اين درس را قبول كن] من هم قبول مى كردم . البته در جلسات زيادى باايشان بوده ام . بالاخره روابط نزديكى با يكديگر داشتيم .امام منزل ما مى آمدند.
اما خصوصيات ايشان :
1. خدمت گذار روحانيت :
امام از همان ابتداء تا وقتى كه آمد جماران خدمت گذار روحانيت بود. شما حالا خبر داريد. ما شصت سال پيش را خبر داريم .احترام و تجليل از روحانيت از طرف ايشان سابقه اى طولانى دارد. كسى قادر نبود اهانتى به روحانيت بكند. شصت سال پيش كه امام حدود 25 26 سال سن داشت يك همچنين وضعى داشت .
من خودم شاهد بودم كه كسى را كه به روحانيت اهانت كرد از فيضيه بيرون كرد.اين قضيه مربوط مى شود به شصت سال پيش .
در گرفتاريهاى طلاب امام به آنان كمك مى كرد.ازاجاره خانه اش و ملكى كه در خمين داشت به طلاب كمك مى كرد.
من خودم خبر دارم كه در يك ماه رمضانى بود (در شصت سال پيش ) به به طلاب كمك كرد.
2.اخلاق و فضل :
دراين بعد نظيرامام را در حوزه نجف و قم نديدم جهات معنوى و اخلاقى امام روى تبليغات نبود روى واقعيت بود. مثل خوداجدادش كه روى جهات واقعى هست .
3.احترام به شاگردان :
از خصوصيات امام اين بود كه با شاگردانش جلسه مى گرفت و مساله شاگرد واستاد در برنامه امام منها بود.اين كه در برنامه اش باشد كه بله مااستاديم واينها شاگرد و من بااينها بنشينم ! خير اينچنين برنامه و مرامى نداشت . با شاگردان مى نشست جلسه مى گذاشت . گاهى رياست جلسه با يكى از شاگردان خودش بود. مى خواهم بگويم بزرگى روحى امام تااين حد بود.
4.احترام به دوستان :
در جلساتى كه با دوستانش شركت مى كرد هميشه دوستانش را جلو مى انداخت و خودش از عقب مى آمد. بااين حركت از دوستانش تجليل مى كرد. اين كار كار يك دفعه و دو دفعه نبود بلكه كار بيست سال بود كه خود من شاهداين مساله بودم . عجب عظمت روحى داشت .
حوزه : در جلسات و گفتگوهائى كه باامام داشتيد چه موضوعاتى مطرح مى شد؟!
استاد: يك نمونه از آن گفتگوها را نقل مى كنم : حدود 56 57 سال پيش بود كه از طرف حكومت پهلوى جشن كشف حجاب برگزار شده بود و ما در فيضيه بوديم عده اى از رفقا هم آنجا بودند. در آن شب جشن همه ناراجت بودند چون باصطلاح رجال دعوت شده بودند كه با بانوانشان مكشفه بروند فرماندارى . فيضيه خلوت شد.امام تنها در صحن فيضيه بود. وقتى كه خلوت شد امام به ما گفت :اگر فرماندارى
از ما دعوت كرد چه بايد كرد؟
تا وقتى كه ما خواستيم فكر كنيم و يك چيزى بگوييم كه ما به ما فرست نداد و فرمود: ما قبول نخواهيم كرد.اين حرف راامام در جمع نزد چون اطمينان به نفوس نبود و فقط به ما گفت . ما هم ذخيره كرديم و جائى بروز نداديم .
البته رضاخان آخوندها را رها كرد و گفته بود: نمى شود سر به سر اينها گذاشت .از روحانيت دعوتى براى آن كار به عمل نيامد زيرا عده اى مخالفت كرده بودند و گفته بودند:اگر سرمان هم برود تن به اين چنين كارى نمى دهيم .اين حرف را نسبت به روحانيت تهران مى دهند.
حوزه : حضرت امام درس فصوص مرحوم شاه آبادى مى رفتنداگر دراين باره مطلبى داريد بفرمائيد.
استاد: بله ما وقتى كه به درس اسفار مرحوم شاه آبادى مى رفتيم امام را مى ديديم كه ازاطاق عقبى مى آيد بيرون . مرحوم شاه آبادى به ايشان فصوص درس مى داد. مباحثه مااسفار بود.البته من خيلى نرفتم . نمى دانم چطور بود كه خيلى علاقه به فلسفه نداشتم . ما خيلى در فقه و اصول اهتمام داشتيم .
حوزه : حوزه هاى علميه بايد چه ديدى نسبت به حضرت امام داشته باشند؟
استاد:اين مساله تابع فكر و نظر خودشان است . طبق تشخيص خودشان است . در دستگاه خدا وائمه هر كس تابع خودش نظريه خودش است .انسان واقعيات را آنجورى كه هست درك نمى كند بلكه مطابق درك خودش مى فهمد. مطابق افق ديد خودش ادراك مى كند.
امام را هم همينطور خدا را هم همين طور و...
مثلا قرآن نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را آنجورى كه خدا مى خواست على[ ع] مى خواست و ياامام سجاد[ ع] مى خواست معلوم نيست انسانها بتوانند بفهمند. مفسرين طبق افق ديد خودشان قرآن را مى فهمند نه آن طور كه در واقع هست . يك نامه معمولى را ى آدم ساده و عامى يك جور مى فهمد و يك انشان عميق جورى ديگر.
بالاخره افق ديداشخاص در فهم مطالب خيلى دخالت دارد. مى بينيد كه تفاسير عامه خيلى اش ادبى وان قلت و قلتهاى نحوى و صرفى است بعضى ها هم علمى است . مجموع اينها به حسب افق ديد مفسراست . مفسراگر حكيم بوده بيانات حكيمانه دارد اديب بوده بيانات ادبى دارد مورخ بوده بيانات تاريخى و ... حضرت فرموده :[ الموعظه اذا صدرت من اهله وقعت فى محله]. بايد هم محل قابليت داشته باشد و هم گوينده .
امام دلش مى خواست روحانيت در يك سطح عالى حركت كنند ولى آن جورى كه ايشان مى خواست نشد.
والسلام
+ نوشته شده در ۱۳۸۵/۰۵/۳۰ ساعت توسط وبلاگ تاريخ و تحقيق
|
اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن، صلواتك عليه و علي آبائه، في هذه الساعة و في کل ساعة، ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً، حتي تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً ×××××××××××××××××